قایق زندگی  با انتخاب دکتر یاوریان به عنوان مربی خود:

قایق بادبانی زندگی خود را در تلاطم امواج روزگار با لذت و اطمینان تا ساحل آرامش مطلوب به پیش برانید.

تاریخ نشستموضوعات نشستدبیر نشست
۱۳۸۶/۰۳/۰۱بحث در مورد حس های فردی و بیان مشکلات شخصیآرین
همراهان : بدون رعایت ترتیب حروف الفبا خانمها و آقایان  زینب ، هدی ، حمید ، بردیا ، فریبرز، مصطفی ، مجید ، امیرحسین ، علی ، سعیده ، سیاوش ، سولماز، شبنم ، حمید ، هما(میهمان) ، آرزو، رویا ، راضیه ، زهرا ، رضا ، آقای میثمی ،  ناصر ،ساسان ، فروغ

و راوی چنین روایت می کند : نشستی پیرامون حس های فردی ، جلسه ای پر بار البته کمی پر جنجال ، لاکن جنجالی دوستانه ، چون تپش قلبی که برای برقراری جمع دوستا نه ای می تپد.

نشست با کمی تاخیر ساعت ۱۷:۲۰ رسما به دبیری آرین(جایگزین دبیر غایب)آغاز شد.پس از به جا آوردن آیین نامه و خواندن آیین نشست هر کدام از دوستان که می خواستند در خلال نشست صحبت کنند از دبیر وقت گرفتند. اما چه گفتیم ، چه شنیدیم و چه نتیجه ای از آن بر گرفتیم.

فریبرز سخن نغز این نشست را از اشعار وحشی بافقی و قسمتی نیز از حافظ انتخاب کرده بود که با قدرت و تسلط فراوان آن را برای همراهان خواند.آنقدر رسا که آقای میثمی با ذوق و تجربه ی شاعرانه ی خود نام شاعر را در گوش من زمزمه کرد و من تایید کردم.البته به علت کمبود وقت فقط شعر وحشی بافقی را با هم شنیدیم.

پس از آن بر اساس آیین نامه و چون جلسات قبل معرفی کتاب داشتیم که به حق معرفی متفاوتی بود.معرفی ای به جز صرفا” خواندن متون و قسمت هایی از کتاب ! رضا در مورد کتاب و چیز هایی که از آن آموخته بود صحبت کرد.”سیمای دو زن” اثر سعیدی سیرجانی ، و محصول انتشارات پیکان بود.مطالب کتاب را به صورت چکیده بیان کرد و قسمتهای برگزیده ای از کتاب راخواند.رضا به کمک چند نفر از همراهان لیست کتاب هایی را در مورد زنان استخراج کرده و برای همه کپی گرفته بود که در زمان پذیرایی بین دوستان تقسیم شد.

پس از معرفی کتاب سینا با اینکه نفر اول بود ایثار سیاستمدارانه ای کرد و وقت را به حمید و بردیا داد.

حمید در مورد طرح گروه های سه نفره صحبت کرد و از این طرح استقبال کرد.ناگفته نماند که شهرداری این نشست به عهده ی گروه سه نفره ی حمید-مصطفی و معصومه بود.فعالیت آنها بی نتیجه نبود و این هفته نشست رنگ و لعاب دیگری داشت. رقابت می تواند باعث ارتقای گروه های همراه شود.البته نه مثل طرح های خصوصی سازی ! تا ببینیم گروه هفته ی آینده چه می کند.

نوبت به بردیا رسید که ابتدای جلسه با رعایت چهار چوب آیین نامه وقت گرفته بود و با زدن کورتومتر شروع به صحبت کرد.مدیریت باشگاه نشریه با بردیاست.سولماز و سعیده به عنوان دو نفر از اعضای جدید باشگاه نشریه معرفی شدند.بردیا در مورد وظایف سولماز و سعیده و نوع همکاری آنها با باشگاه نشریه توضیح داد.پس از شصت ثانیه کورنومتر ایستاد و سینا گوی ثبقت را از بردیا ربود.زمان آن فرا رسیده بود که چهارچوب آیین نامه پاسخ ایثار سینا را بدهد.سینا بر خلاف همیشه خیلی کوتاه ، از زحمات حمید وو گروهش تشکر کرد و نیز در مورد این طرح سخن گفت.هدیه ای تهیه کرده بود و به مناسبت تولد فوغ به دست سفیر قرمز پوش به فروغ تقدیم شد.اما خبر های شاد کننده به همین جا ختم نمی شد ، مکمل این شادی ها ؛ خبر ازدواج ۲ نفر از همراهان بود.همگی برای آن ها کف زدند و ساعت ۱۸ زمان پذیرایی اعلام شد.در زمان پذیرایی دوستان به رسم ادب ازدواج آنها را تبریک گفتند.

قایق زندگی  با انتخاب دکتر یاوریان به عنوان مربی خود:

قایق بادبانی زندگی خود را در تلاطم امواج روزگار با لذت و اطمینان تا ساحل آرامش مطلوب به پیش برانید.

در مورد قسمت مهم پذیرایی کمتر حرف می زنم چون باید پیوسته اسم ساسان و در همه ی جمله ها استفاده کنم.مثل همیشه نقش اول را بازی می کرد.همراهان از خودشان پذیرایی کردند و از مصاحبت یکدیگر لذت بردند.بعد از پذیرایی چند نفر از دوستان به علت مشغله های شخصی از دیگران خداحافظی و جمع ما را ترک کردند.

به سختی و کمک فروغ و چند نفر از دیگر دوستان، دوباره گرد هم آمدیم تا در قسمت دوم پس از پذیرایی بحث را شروع کنیم.آ یین بحث در ابتدا خوانده شد(با تشکر از حمید). پنج دقیقه از وقت سینا (هنوز هم نفهمیدم چطور؟!) باقی مانده بود که در ابتدای قسمت دوم شنیدیم.

دبیر در مورد بحث این هفته توضیح داد.این هفته اولین جلسه ای بود که موضوع از پیش تعیین شده ای نداشتیم.از این پس به صورت آزمایشی یکبار در ماه جلسات به این شیوه برگزار خواهد شد.این طرح به طور موقت جایگزین برگه های نظرخواهی در مورد اعضا و نقد و بر رسی فعالیت های آنهاست. برگزاری این نشست ها به اعضا کمک می کند یکدیگر را بهتر بشناسند و آمادگی لازم را جهت اجرای طرح برگه های نظر خواهی کسب کنند.

در ادامه یکی از دوستان در مورد مشکل شخصی خودش صحبت کرد ، اشاره ای به قسمتی از کتاب زهیر-اثر پائولو کوئیلو- کرد و معتقد بود که با گفتن مشکلاتش در چنین جمعی می تواند با استفاده از نظرات دیگران موفق تر عمل کند.او که سال اول دانشگاه را می گذراند با مشکل تراکم فعالیت ها روبرو شده است.علاقه مندی وی کمک به دیگران است و انتخاب رشته ی او نیز در همین راستا بوده است.او می گفت دوستانم معتقدند که من به خودم احترام نمی گذارم و باید اولویت با خودم باشد.پس از ورود به دانشگاه در فعالیت های گسترده تری شرکت می کند.او روحیه همکاری بالایی دارد و این امر باعث شده تقریبا” به همه ی پیشنهاد های همکاری پاسخ مثبت بدهد.او معتقد است که فعالیت او در جهت ارضای حس درونی وی موثر است و کمک به دیگران این حس را مرتفع می کند.

نظرات و راه حل های زیادی خطاب به او ارائه شد که مختصرا” به آنها اشاره می شود.

–          قبل از هر چیز، اینکه تو به ارضای حس درونی خودت کمر همت بسته ای ، پس به خودت احترام می گذاری.

–          چند نفر لز دوستان اتفاق نظر داشتند که نباید انرژی خودت را روی گروه های متعدد و فعالیت های گسسته صرف کنی بهترین روش این است که انرژی خود را  در جهت قوت بخشیدن به گروهی که مورد علاقه ی توست و با آن احساس نزدیکی بیشتری می کنی صرف کنی.قوی تر کردن تیم همراه چون قوی تر کردن حلقه ای از زنجیر است که پیوسته با گروه های دیگر می تواند در کل موثر واقع شود.

–          یکی دیگر از دوستان به تجربه ی مشابهی اشاره کرد و گفت من هم در همین شرایط هستم و نظر دیگران را جویا شد.

–          یکی از حاضرین میهمان در این نشست موافقت خود را با ناصر اعلام کرد و گفت شاید یکی از ارزشمند ترین غعالیت های انسانی حس کمک به دیگر هم نوعان باشد و این حس را موهبت الهی دانست که خیلی ها از داشتن آن محرومند.

–          یکی دیگر از خانم ها کار او را مورد تمجید و تحسین قرار داد اما او معتقد است نباید خود را در کاری غرق کنیم.هر چند در آن کار هدفی ارزشمند را دنبال کنیم نباید خود را نادیده بگیریم.به نظر او باید بین کارها تعادل برقرار کرد و همیشه اولویت بندی در کار ها را رعایت کرد تا بتوانیم در جای خود موثر واقع شویم.و البته این حس نباید باعث متوقع شدن ما از دیگران شود.

–          یکی دیگر همراهان به نظر یکی از روان شناسان و تعریف او از بزرگ شدن اشاره کرد، به نظر این روان شناس انجام یک کار کامل نشانه ی بزرگ شدن و بلوغ شخصیتی فرد است.به تجربه های مشابه خود اشاره کرد و گفت باید در چنین شرایطی از تجربیات و آموخته های تاریخ درس گرفت و از آنها استفاده کرد.او گفت در مورد خودش ۴۰ سال گذشت تا فهمیدم کجا هستم.

–          دوستی که مشکلش را مطرح کرده بود صحبتش را کامل کرد و گفت اون هم می دونه که باید تعادل برقرار کنه و یا از دیگران و تجربیات آنها استفاده کنه ولی هیچ کس خودش در شرایط مشابه نتوانسته تعادل را بر قرار کنه و پس از مدتی به تکامل و بلوغی رسیده که خودش درک کرده در آن شرایط می بایست تعادل را بر قرار می کرده.

–          دوست دیگری در ادامه گفت به نظر او نحوه ی کمک کردن مهمترین چیز است،باید این حس را در هر مرحله از کاری داشت که “اگر ما نباشیم این کار چطور انجام می شودو چه اتفاقی می افتد.” او معتقد است برای رسیدن به اهداف بزرگ و ارزشمند می بایست اهداف کوچک را قربانی کرد.

–          از طرف دیگر یکی از دوستان این حس را نمود عشق برادرانه دانست و خود را با حس او همسو دانست.وی نیز مثل تعداد دیگری از همراهان معتقد است که فعالیت و شرکت در گروه های متعدد سودمند نیست و بهتر است فعالیت خود را روی گروهی که از لحاظ اولویت مهمتر رتبه بندی می شود متمرکز کرد.

–          چند نری از دوستان به استفاده از الگوها و تجربیات دیگران اشاره کردند.به نظر یکی از آنها نکته اینجاست که اگر او فکر می کند که تراکم فعالیتی بالایی دارد ایراد از او نیست – بلکه کار دانشگاه های ما از پایه غلط است.هدف از دانشگاه رفتن آموختن صرفا” فیزیک یا ریاضیات نیست بلکه هدف همین فعالیت های اجتماعی و حضور فعال است ، و همین حضور است که شخصیت اجتماعی فرد تحصیل کرده را نمایان می کند.

تقریبا” ساعت داشت از ۷:۳۰ میگذشت که دبیر یک تذکر آیین نامه ای گرفت و نمی دونم چند امتیاز گران بها از دست داد!!!

ولی یکی از دوستان در مورد خاطراتش صحبتی را آغاز کرده بود که به تشخیص  دبیر و کسب موافقت از دوستان صحبتش را ادامه داد.او تجربه ی شکست خورده ای از خودش گفت که دقیقا” به دلیل همین عدم تعادل در زندگی وی پیش آمده بود.او معتقد است که می بایست عقل و احساس به تعادل برسند.

یکی دیگر از همراهان که این نشست خیلی کم حرف شده بود نظری داد و گفت : هیچ وقت از راهی که رفتی احساس پشیمانی نکن . همیشه به یاد داشته باش که تو درآن موقعیت خاص یک تجربه ی نو کسب کرده ای و آن تجربه در زمان خودش درست ترین کاری بوده که می توانستی انجام بدهی.

دبیر از همراهی کلیه دوستان تشکر کرد و گروه شهر دار هفته آینده انتخاب و اعلام شد.

هفته ی آینده شهر دار گروه فریبرز زینب و سعیده انتخاب شد که بی صبرانه منتظریم ببینیم چطور می خواهند با درخشش گروه حمیدو مصطفی و سمیه رقابت کنند.

در زمان باقیمانده استاد میثمی برای همه شعر کوتاهی خواندند و همگی لذت بردیم.

جلسه آینده دبیری نشست به عهده ی هدی خواهد بود و سخن نغز و معرفی کتاب به ترتیب به تلاش سمیه و زینب اجرا خواهد شد.

قایق زندگی  با انتخاب دکتر یاوریان به عنوان مربی خود:

قایق بادبانی زندگی خود را در تلاطم امواج روزگار با لذت و اطمینان تا ساحل آرامش مطلوب به پیش برانید.

پست قبلیNext Post

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

+ 34 = 43