احساسات و هوش هیجانی - مدل 6 ثانیه ای

افزایش هوش هیجانی بر اساس مدل ۶ ثانیه ای

چگونه می توانید هوش هیجانی تان را افزایش دهید؟ پاسخ این سوال  بر اساس مدل ۶ ثانیه ای از هوش هیجانی سازمان دهی شده اند، که در آن مرحله اول شناختن خود است. این مرحله اینگونه است که بیشتر آگاه می شوید و متوجه هستید که چه می کنید. در مدل ۶ ثانیه ای، دو نوع مهارت هست، که باید از آنها آگاهی بیشتری داشته باشید:

  • افزایش سواد عاطفی
  • افزایش آگاهی و درک احساسات از جمله توانایی برچسب زنی دقیق احساسات
  • شناسایی الگوها
  • شناسایی واکنش های فکری، احساسی و اقدامی

۱- زبان احساسات را سلیس صحبت کنید

برای افزایش هوش هیجانی، بهتر است که سواد احساسی داشته باشید. این چندمنظوره است؛ یک بخش آن این است که احساسات را با جزئیات نام ببرید. تفاوت بین احساسات مشابه، مثل احساس ناراحتی و احساس سردرگمی را بدانید. به طور کلی، دانستن ویژگی های هر احساس، توانایی تعریف آن و درک پیامش بسیار سودمند است.. ناراحتی احساس از دست دادن چیزی است که من به آن اهمیت می دهم و به من کمک می کند تشخیص دهم که چه چیزهایی برای من اهمیت دارد. همانند هر زبان دیگری، ما بخش خوب آن را بر می داریم و به آن توجه می کنیم، اما ممکن است برای اینکه بخواهیم خبره شویم نیاز به مطالعه داشته باشیم. چرخه احساسات پلاتچیک و نمودار اموتوسکوپ احساسات، دو منبع فوق العاده برای روان شدن در زبان احساساتند. ما تمام این احساسات متفاوت و منحصر به فرد را حس می کنیم اما همیشه نامی برای صدا زدن و درکشان نداریم. همانطور که به سراغ نکته بعدی می رویم، تبدیل این آگاهی شناختی به یک قلمروی احساسی، بسیار قدرتمند است.

داشتن لغت نامه ی احساسی برای خودتان مهم است

رابین پارکر مردیث

۲- به احساسات تان نام اختصاص دهید

احساسات همانند جریانی قدرتمندند که ما را با خود می کشانند، و به ما سواری می دهند. اما تحقیقات عصب شناسی نشان داده است که یک تمرین ساده به ما کمک می کند که آب را رام کنیم: اختصاص دادن نام به احساسات. نشان داده شده است که برای کم کردن احساسات، می تواند شناخت خود از آنچه حس می کنیم را بیان کنیم. یک تغییر کوچک می تواند تخصیص نام به احساساتتان باشد…

در شخص سوم. تحقیقات آتی در زمینه تخصیص نام به احساسات توصیه می کند که با استفاده از صدای شخص سوم، خودمان را از تجربه ای دور کنیم. در عوض اینکه بگوییم «من ناامیدم» می توانیم بگوییم «جاش ناامید است.» و یا اگر این خیلی عجیب است، سعی کنید بگویید: «من دارم ناامیدی را تجربه می کنم» یا «یکی از احساساتی که دارم ناامیدی است»

این تکنیک های فاصله اندازی، با ماهیت همه جانبه احساسات شدید مبارزه می کند و یک مکانیزم طبیعی برای آرام شدن است. اما به یاد داشته باشید – احساسات اطلاعات اند- لذا بعد از اینکه روی احساساتتان اسم گذاشتید، با همان احساس بمانید، به جای اینکه به سرعت آنها را تغییر دهید و یا اصلاحشان کنید، این ما را به نکته بعد رهنمون می کند

زمانی که من خودم را در شرایطی می یابم که در حال واکنش نشان دادنم، لحظه ای می ایستم و روی آن احساس اسم می گذارم

نیکول تروالن

۳- بدون اینکه به دنبال اصلاح باشید مشاهده کنید

احساستان را نامگذاری کنید و سپس بگذارید چند ثانیه بگذرد. اجازه دهید که ناامید، یا عصبانی و یا ناراحت باشید. ما بعضی احساسات را بد می دانیم، و به همین دلیل، تمایل داریم که هروقت حسشان کردیم، از شرشان خلاص شویم.

وسوسه کننده است که بعد از احساساتتان یک کاما بگذارید.”من ناامیدم، چون او فلان کار را کرد” اما این فقط احساسات را تشدید می کند. در عوض بگویید “من دارم ناامیدی را تجربه می کنم” و چندتا نفس عمیق بکشید.

حدود ۶ ثانیه طول می کشد تا شیمی احساسات تان جذب بدنتان شود، لذا حداقل ۶ ثانیه به خودتان فرصت دهید، این نکته بعدی را به ارمغان می آورد.

خودتان شاهد خودتان باشید، به آنچه که حس می کنید و اینکه این احساسات چگونه با شما ارتباط می گیرند، حواستان را پرت می کنند، تقویتتان می کنند و یا شما را به چالش می کشند، توجه کنید.

داون کارنر

۴- احساسات را در بدنتان حس کنید

ما اغلب احساساتمان را در جسممان حس می کنیم. عصبانیت پیش از مصاحبه شغلی ممکن است عضلاتمان را منقبض کند و یا کف دستمان عرق کند، و همانطور که ما به سمت در قدم برمیداریم تا قرار مصاحبه را مشخص کنیم، شاید حس کنیم که روی هوا راه می رویم و قلبمان تند تند می زند.

این ها تنها مثالهای متداولی ست از اینکه ما جسما احساسات را چگونه حس می کنیم. اما محققان دریافته اند احساسات متفاوت به فعالسازی احساسات در بخش های مختلف بدن بستگی دارد. الگوهای منسجم از احساسات بدنی، با هر ۶ حس پایه ارتباط دارند. عصبانیت، ترس، تنفر، شادی، تعجب، و ناراحتی. احساسات هیجانی با حس های بدنی مشترک و گسسته در ارتباطند: کاهش حس اندام ها با ناراحتی، افزایش حس در عضوهای بالایی با عصبانیت، حس هایی دور گلو، و سیستم هضم با حس انزجار، حس در اطراف سینه با تعجب و ترس، و افزایش حس در کل بدن با شادی.

۵- احساسات منفی تان را کنترل کنید

زمانی که می توانید احساسات منفی تان را مدیریت کنید و آنها را کاهش دهید، کمتر گیج می شوید. گفتنش نسبت به انجامش راحت است؟ این را امتحان کنید: اگر کسی شما را ناراحت می کند، سریع نتیجه گیری نکنید. در عوض سعی کنید از چشم اندازهای متفاوت به قضیه نگاه کنید. سعی کنید که عینی به قضایا نگاه کنید، تا به راحتی عصبانی نشوید.

۶- تلقین کنید

تعیین سرنخ هایی شفاهی و غیرشفاهی درمورد احساسات همکار یا مشتری تان اطلاعات خوبی در اختیارتان می گذارد. سعی کنید که روی دیگران تمرکز کنید و خودتان را حتی برای یک لحظه جایشان بگذارید. جملات تلقینی نمی توانند برای رفتارهای غیرقابل قبول بهانه بیاورند، اما کمک می کنند که به شما یادآوری کنند هرکسی مشکلات خاص خودش را دارد.

 

30 نکته برای 10 برابر شدن رشد فردی تان

۳۰ نکته برای ۱۰ برابر شدن رشد فردی تان

رشد فردی چیست؟ شاید شما هم عبارت رشد فردی و یا رشد شخصی را زیاد شنیده باشید، اما دقیقا متوجه تعریف آن نشده باشید. در یک تعریف ساده و قابل فهم می توان رشد فردی را مجموعه ای از اقدامات دانست که باعث رشد شما و بهتر شدن زندگی تان می شود. با رشد شخصی است که می توانید به اهداف زندگی خود برسید و طعم شیرین موفقیت را بچشید. در این مقاله ۳۰ نکته برای اینکه رشد فردی شما ۱۰ برابر سریع‌تر خواهیم گفت. پس تا انتها همراه ما باشید.

نکته ها و ترفندهای طلایی رشد فردی در زندگی و کسب و کار

۱- کاری را که دوست داری انجام بده

راه خودتان را دنبال کنید. یاد بگیرید برای رشد فردی و رسیدن به موفقیت خیلی به حرف دیگران گوش نکنید.

۲- از شکست های دیگران درس بگیرید

بسیاری از ما خواه، ناخواه دوست داریم داستان‌های موفقیت افراد بزرگ را پیگیری کنیم. به همین جهت فراموش کنیم که داستان‌های شکست پندهای بزرگ‌تری برای آموزش دارند. درک کنید که چرا دیگران شکست خورده‌اند و از آن‌ها یاد بگیرید.

۳- بلندپرواز باشید اما برنامه‌ریزی کنید

ایده آل‌ها و برنامه‌ریزی دست در دست هم دارند. شما باید بزرگ فکر کنید؛ با این حال اهداف کوتاه مدت نیز داشته باشید و برای تمام کارهای کوچک و بزرگ برنامه‌ریزی داشته باشید.

۴- اهداف تان را دنبال کنید

اهداف و چشم‌اندازهای خود را دنبال کنید. اگر با برنامه ریزی صحیح به دنبال آن ها باشید، مطمئنا روزی به آن ها دست پیدا خواهید کرد.

۵- خلاق باشید

خلاقیت همیشه یک استعداد طبیعی نیست؛ بلکه با تلاش می‌توانید به آن دست پیدا کنید. خلاقیت یک تلاش آگاهانه برای مبتکر بودن، متفاوت بودن و رشد فردی است.

خلاقیت و رشد شخصی
۶- کتاب‌های خودآموز بخوانید

کتاب‌هایی مثل «راهبی که فراری‌اش را فروخت» اثر رابین شارما، کتاب «تمرین نیروی حال» اثر اکهارت تلی و یا کتاب «استثنایی‌ها» نوشته مالکوم گلادول، ذهن شما را برای رشد فردی متمرکز و آماده می‌کنند.

۷. تغییر باید کاربردی باشد

تاکید روی واقع بینانه فکر کردن است. درحالی‌که به اتفاقات مثبت برای رشد فردی می‌اندیشید، اشتباهات قبلی و درس‌های گذشته را نیز یادآوری کنید.

۸- از مادی بودن اجتناب کنید

ماتریالیسم (مادی‌گرایی) منجر به حرص و طمع می‌شود. اگر دائم دنبال پول باشید، شکست خواهید خورد. انگیزه‌های بهتری برای تلاش‌های ازجمله آرامش و مفید بودن برای زندگی خود بیابید تا به رشد فردی بیشتری دست پیدا کنید.

۹- یک شنونده خوب باشید

خوب گوش دادن یکی از عوامل مهم ارتباط با دیگران است. داشتن رابطه‌های بهتر، علاوه بر این که برای کسب و کار تان خوب است، باعث ارتقا رشد فردی شما نیز می شود.

۱۰- بهترین عملکرد خودتان را ارائه دهید

وقتی قرار است کاری را انجام دهید و یا مسئولیت امری را می‌پذیرید، آن را به نحو احسن انجام بدهید. برای انجام کارها ۱۰۰ % توانایی خودتان را به کار بگیرید. با این حال بدانید چه موقع باید گام بازگشت را برداشت و متوجه ظرفیت، زمان و مواظبت از خودتان نیز باشید.

30 نکته برای 10 برابر شدن رشد فردی تان

۱۱- عادت‌های مثبت ایجاد کنید

عادت‌های مثبت در خود به وجود بیاورید و با مداومت آن‌ها را پایدار کنید. حتی تغییرات مثبتی که به نظر کوچک می‌آیند؛ درنتیجه، به‌طور عجیبی ضریب موفقیت و رشد فردی شما را افزایش می‌دهند.

۱۲- تلاش برای تحت تاثیر قرار دادن دیگران را متوقف کنید

از اینکه بخواهید برای دیگران جالب توجه باشید دوری کنید. بسیاری از افراد موفق چیزی برای خودنمایی کردن ندارند. تمام تلاش و تمرکزتان را برای رشد فردی خودتان بگذارید و از نتیجه لذت ببرید؛ صرف‌نظر از اینکه این اتفاق چه میزان برای دیگران جذاب باشد.

۱۳- تبدیل شدن به یک رهبر طبیعی

مهارت‌های مذاکره و ارتباطات خود را بهبود ببخشید. در این صورت یک مدیر خوب و موفق خواهید بود.

۱۴- سیاست‌های کاری را یاد بگیرید

دانستن چگونگی تعامل با دیگران، شما را قادر می‌سازد یاد بگیرید که چگونه سریع از نردبان نوفقیت در کسب و کارتان بالا بروید.

۱۵- مثل کتابی که باز است نباشید

از اینکه همه چیز را بیان کنید خودداری نمایید. هیچ لزومی ندارد شما همه پیشامدها و دانسته‌هایتان را برای دیگران بگویید. اندکی مرموز باشید! کم‌حرفی باعث آرامش خودتان است و به رشد فردی شما نیز کمک می‌کند.

راه های رسیدن به رشد فردی

۱۶- سرگرمی‌های لذت‌بخش داشته باشید

انجام کارهایی که به شما احساس نشاط و لذت می‌بخشند را فراموش نکنید. سرگرمی‌های مفید به‌نوعی استراحت ذهن محسوب می‌شوند. با این حال مواظب باشید که وقت و انرژی زیادی از شما نگیرد و سریع به کارهای دیگرتان بازگردید.

۱۷. به دیگران آموزش بدهید

درگیر شدن با دانش، به‌ویژه اگر به‌صورت یاددادن به دیگران باشد، یکی از سریع‌ترین راه‌ها برای تمرین مهارت‌ها و حتی یادگیری چیزهای جدید برای خودتان و درنتیجه رشد فردی است.

۱۸- با انسان‌های بزرگ و خلاق زمان بگذرانید

اگر شما اطرافتان را با کسانی که می‌خواهید شبیهشان باشید احاطه کنید، این فقط کمی شما را بهتر می‌کند. برای رشد فردی بیشتر، با افراد بزرگ‌تر و مبتکر ارتباط بگیرید.

۱۹- خودتان را دوست داشته باشید

همیشه سلامتی، احساسات و خانواده را در اولویت اول خود قرار بدهید. این موارد آن‌قدر مهم هستند که اگر مختل شوند می‌توانند کیفیت زندگی و رشد فردی شما را تحت تاثیر بگذارند.

۲۰- منظم باشید

ابزار نهایی برای رشد فردی، نظم و انضباط است. محیط مرتب به شما آرامش می‌دهد. البته بی‌نظمی وقت شما را خواهد گرفت و گوشه‌ای از ذهنتان را اشغال می‌کند که این اصلا خوب نیست.

تاثیر نظم در موفقیت و رشد فردی
۲۱- به‌طور مداوم زندگی خود را بهبود ببخشید

شما به یک نگرش مثبت نیاز دارید تا به‌تدریج تغییرات را در خودتان ایجاد کنید. آنچه از سرعت رشد فردی مهم‌تر است، پیوستگی و مداومت بر آن است.

۲۲- مهارت‌های لازم را کسب کنید

شرکت در کارگاه‌ها، جلسات آموزشی و کلاسها برای دریافت مهارت‌های لازم، شما را به مرحله بعد می‌فرستد. یادتان باشد هیچ‌وقت برای یادگیری نکات جدید دیر نیست. سعی کنید اطلاعات خود را لااقل در حوزه تخصصتان به‌روز نگه‌دارید.

۲۳- کنجکاو باشید

افراد کنجکاو تمایل بیشتری برای موفق شدن در زندگی و کسب و کارشان دارند، زیرا آن‌ها سؤال‌های بیشتری می‌کنند و بیشتر می‌آموزند.

۲۴- خودتان را متناسب نگه‌دارید

داشتن یک رژیم غذایی مناسب و کار کردن برای اعتماد به ‌نفس شما خوب است. علاوه بر آن از نظر ذهنی نیز باعث آرامش شما خواهد شد.

۲۵- به تعویق نیندازید

آنچه را که باید انجام دهید، همین الان شروع کنید. عقب انداختن کارها یکی پس از دیگری، ناگهان به‌صورت کوهی از مشکلات نمایان می‌شود. که دیگر حل کردن آن کار آسانی نخواهد بود. اگر می‌خواهید پروسه رشد فردی تان به درستی جلو برود، با عقب انداختن کارها برای خود مانع درست نکنید.

به تعویق نینداختن کارها و رشد فردی
۲۶- زودتر بیدار شوید

شاید این زمان اندک به نظرتان جدی نیاید؛ اما در طولانی‌مدت درک خواهید کرد که استفاده از زمان صبح چقدر طلایی و کارآمد است. صبح‌ها بدن و ذهن شما تازه و پرانرژی‌تر است؛ پس سود بیشتری خواهید کرد.

۲۷- کارهای داوطلبانه انجام دهید

داوطلب شدن به شما کمک خواهد کرد تا تجربه و شناخت بیشتری در مسائل به دست آورید.

۲۸- کمک به دیگران

اینکه بتوانید ازخودگذشتگی کنید و به دیگران دست یاری برسانید، احساس خوبی به شما می‌دهد و این کام مهمی در رشد فردی تان خواهد بود.

۲۹- یک طرح شغلی داشته باشید

با داشتن برنامه، شما می‌دانید که برای رسیدن به اهداف کاری خود، چه کاری باید انجام بدهید. اگر کارتان را به‌صورت روتین انجام دهید و «هر چه پیش آید خوش آید» را لحاظ کنید، امکان رشد فردی در زندگی و کسب و کارتان را کاهش می‌دهید.

۳۰- عادت‌های بد را بکشید

تمام کارهایی که منجر به هدر دادن زمان، سلامتی جسمی و ذهنی و پول شما می‌شود را متوقف کنید. بعضی کارها را آن‌قدر انجام داده‌ایم که به‌صورت عادت درآمده‌اند و سودی برای ما ندارند. با یک بررسی دوره‌ای رفتارمان می‌توانیم آن‌ها را پیدا کنیم و از بین ببریم. خرید یا مهمانی‌های پرخرج، بازی‌های طولانی موبایلی و بسیاری ازین دست کارها در طولانی‌مدت موانع جدی برای رشد فردی شما هستند.

 

نکاتی ساده و آسان برای مدیریت زندگی

نکاتی ساده و آسان برای مدیریت زندگی

مدیریت زندگی ، آیا تابحال این عبارت را شنیده اید و برایتان سوال پیش آمده که هدفش چیست و به دنبال بهبود چه چیزی است؟ آیا می توان از مدیریت زندگی چیزهایی یاد گرفت که به ما در زندگی بهتر و رسیدن به موفقیت کمک کند؟

جواب این است: بله. چیزهایی هستند که می توانیم بیاموزیم تا زندگی ما را بهتر، آسان تر و کم تنش تر کنند.

اهمیت مدیریت زندگی

عبارت کار هوشمندانه به جای کار سرسختانه، عبارتی است که ممکن است زیاد دور و برتان شنیده باشید. به همین جهت ممکن است برایتان این سوال پیش آمده باشد که چگونه می توان با مدیریت زندگی ، زندگی بهتری را تجربه کرد.

مدیریت ساده تر و موفق تر زندگی به این نیاز دارد که به بهترین نحو از زمانی که در اختیارتان است استفاده کنید. کنترل زندگیتان را به دست بگیرید برای زمانی که دارید برنامه ریزی مناسبی انجام دهید، روی نتایج پایانی تان تمرکز کنید و مطابق با آن برای زندگی تان برنامه ریزی کنید! در همین راستا در این مقاله به شما ۱۳ نکته برای مدیریت بهتر زندگی خواهیم گفت که به شما در بهتر شدن زندگی تان کمک خواهد کرد.

۱۲ نکته ی ساده و سریع برای مدیریت زندگی

برنامه ریزی برای مدیریت زندگی

۱- برنامه ریزی کنید

شاید فکر کنید برنامه ریزی کردن کار سختی است. شاید هم فکر کنید اصولا برنامه ریزی کار بیهوده ای است. اما باید گفت در اشتباهید. برنامه ریزی نه سخت است و نه بیهوده. با این حال برای داشتن یک برنامه ریزی مناسب برای کار و زندگی باید نکاتی را بدانید و عملی کنید.

۲- کارها را تقسیم بندی کنید

هر کاری که برای انجام آن برنامه ریزی کردید، باید در کمترین زمان ممکن انجام شود. کارها را به کارهای کوچکتری تقسیم کنید. منظورم این است اگر کارتان پیوسته است و مربوط به یک موضوع خاص است، مراحل ساده ای برای انجامش در نظر بگیرید تا کار اصلی انجام شود. چیزی که بتوانید آن را به بخش های تک تک تقسیم کنید. اگر برای مثال کار در خانه را در نظر بگیرید می توانید به راحتی یک اتاق را تمیز کنید و یا لباس های کثیف را درون ماشین لباسشویی بیاندازید. من طیف توجهم به هرکاری که انجام می دهم را محدود کرده ام! به هیچ وجه راه ندارد که بتوانم یک کار را به یکباره به اتمام برسانم. باید آن را به کارهای کوچکتری تقسیم کنم. در عیر این صورت زیاد امیدوار نیستم که بتوانم آن را کامل انجام دهم.

۳- زمان تان را مدیریت کنید

یکی از فاکتورهای مهم مدیریت زندگی مدیریت زمان است. از زمان تان عاقلانه استفاده کنید. اینکه بدانید چقدر طول می کشد که به دنبال فرزندتان در مدرسه بروید مهم است، باید بدانید که چه زمانی خانه را ترک می کنید. برنامه ریزی زمانی داشته باشید. استفاده از زمان به گونه ای که به نفعتان باشد از اهمیت برخوردار است. زمان شما را مطمئن می کند که کارهایتان را در روز طبق برنامه پیش برده اید!

۴- پشت گوش نیندازید

برای انجام ندادن کارها بهانه نیاورید. عادت پشت گوش انداختن کارها یکی از عادت های بدی است که بسیاری از ما آن را تجربه کرده ایم. تکنیک های زیادی برای رفع این عادت بد وجود دارد. اگر یاد بگیرید کارهایتان را پشت گوش نیندازید و هر کاری را سر موقعش انجام دهید، دیگر استرس انجام دادن به موقع کارها را نخواهید داشت و در نتیجه مدیریت زندگی بهتری خواهید داشت.

خواب کافی رای مدیریت زندگی

۵- خواب کافی داشته باشید

خواب بسیار مهم است، بدون آن مدیریت زندگی مشکل و حتی غیرممکن خواهد شد. من عادت داشتم که شبها کارهایم را انجام دهم. خواب به موقع و کافی باعث می شود که هم مغز عملکرد بهتری داشته باشد، هم خود شما از نظر روحی سرحال تر باشید.

۶- ریلکس باشید و ورزش کنید

زمانی را به ریلکس کردن اختصاص دهید، ورزش نیز بسیار مهم است، ذهن و بدن شما نیاز دارد که یک قدم به عقب بردارد و اتفاقاتی که در زندگی تان افتاده است را پردازش کند. از نظر من، من باید ورزش کنم چرا که در شغلم فعالیت جسمی زیادی ندارم اما همسرم در شغلش به اندازه کافی فعالیت دارد و باید ریلکس کند، اما باید برای این آسودگی از ذهنش استفاده کند. بسته به این که چه کاری انجام می دهید میزان ریلکسیشن شما اهمیت پیدا می کند. تنها باید در زندگتان تعادل به وجود آورید.

۷- به جای چند کار یک کار را انجام دهید

اگر سرتان شلوغ است و کارهای مهم و بزرگ زیادی برای انجام دادن دارید، بهتر است یکی یکی آن ها را انجام دهید و تا حد امکان تمرکزتان را بر روی انجام یک کار بگذارید. مهم نیست دیگران به شما چه می گویند، مهم ترین چیزی که باید به یاد بسپارید، این است انجام چندکار باهم در زمانتان صرفه جویی نمی کند و در اغلب کارها را اشتباه انجام می دهید. بهتر است که تمرکزتان را روی کاری که در دست دارید بگذارید و پیش از اینکه سراغ کار بعدی بروید، کار فعلی را تمام کنید.

۸- برای دستیابی به اهداف تان وقت تعیین کنید

اگر می خواهید به اهدافتان برسید و بر آنها تمرکز کنید، نیاز است که ضرب الاجلی برای رسیدن به آن ها تعیین کنید. شما نمی خواهید ضرب الاجلهایتان را مدام تغییر دهید، انعطاف پذیری خوب است اما پایبندی به یک برنامه و انجام دادن کارها باعث مدیریت بهتر زندگی می شود.

 مدیریت زندگی

۹- از تغییرات زندگی غافل نشوید

فصل ها تغییر می کنند، ما نیز هم. اگر روشی که برای انجام کاری پیش گرفته اید که به درد نمی خورد، آن را رها کنید، به راهتان ادامه دهید و روش های جدیدی برای انجام کارهایتان پیدا کنید. یک قدم به عقب بردارید تا ببینید کدام روش ها به درد نمی خورده اند، سپس برای مدیریت زندگی برنامه ریزی کنید.

۱۰- بر روی کارهایتان تمرکز کنید

برای مدیریت بهتر زندگی یاد بگیرید بر روی کارهای تان تمرکز کنید. اگر از روی تجربه بدانید چه کاری انجام دهید، می توانید بهتر برای کارهایتان برنامه ریزی کنید. به جای اینکه بدون در نظر گرفتن تجریبات گذشته پیش بروید، شما به خودتان این قدرت را می دهید که اهداف تان را بررسی کنید و بدانید که می خواهید آینده تان چگونه باشد، لذا می توانید بنیانی قوی برای پیشرفت پایه ریزی کنید.

۱۱- به جای کار سرسختانه هوشمندانه کار کنید

شاید نتوانید به خاطر محدودیت های مهارتی یا زمانی، کاری را انجام دهید. نگران نباشید کسی پول بدهید تا آن کار را برای شما به نحو مطلوبی انجام دهد.

۱۲- با خودتان خوب رفتار کنید

وقتی پیشرفت کردید به خودتان جایزه دهید، این مهم ترین چیزی است که باید آن را جدی بگیرید. با پاداش برای کاری که خوب انجام داده اید می توانید احساس رضایت درونی را تجربه کنید. پاداش به خود یاعث می شود بیشتر تشویق شوید و با پیشرفت های روز افزون مدیریت زنگدی بهتری داشته باشید.

هوش اجتماعی می تواند ارتقا داده شود

هوش هیجانی چیست و چه تاثیری در موفقیت دارد؟

زمانی که هوش هیجانی برای اولین بار در سال ۱۹۹۵ ظهور پیدا کرد، به عنوان پیوندی نمود پیدا کرد که در کشفیات به چشم نمی خورد: مردمی با آی کیوی متوسط نسبت به کسانی که آی کیوی بالای ۷۰ درصد دارند، بهتر عمل می کنند. این یافته متناقض باعث شد که آنچه که مردم همیشه در مورد منبع موفقیت می دانستند با شکست مواجه شود. پس از دهه ها تحقیق اکنون به افزایش هوش هیجانی به عنوان یک عامل موثر برای عملکرد بهتر نگاه می کند.

هوش هیجانی چیزی در همه ما است که کمی ناملموس است. هوش هیجانی بر اینکه ما چگونه رفتارمان را مدیریت می کنیم؛ از پس پیچیدگی های اجتماعی برمی آییم و تصمیماتی شخصی می گیریم که نتایجی مثبت را به بار می آورند، تاثیر می گذارد. هوش هیجانی از چهار مهارت اصلی تشکیل شده است که دو شایستگی را با هم ترکیب می کند: شایستگی شخصی و شایستگی اجتماعی.

شایستگی شخصی از مهارت های خودآگاهی و خودمدیریتی تشکیل شده است و بیشتر بر تعاملات شخصی متمرکز است تا تعاملات شما با آدم های دیگر. شایستگی شخصی، توانایی شما در آگاه بودن از احساسات خودتان و مدیریت رفتار و گرایشاتتان است.

  • خودآگاهی توانایی شما در درک دقیق احساساتتان و آگاه ماندن از آنها به هنگام وقوع است
  • خودمدیریتی توانایی شما در استفاده از آگاهی از احساساتتان برای منعطف بودن و هدایت مثبت رفتارتان است.

شایستگی اجتماعی از آگاهی اجتماعی شما و مهارت های مدیریت روابط تشکیل شده است؛ صلاحیت اجتماعی توانایی شما در درک حالات، رفتار، و انگیزه های دیگران است تا کیفیت روابطتتان را بهبود بخشید.

  • خودآگاهی توانایی شما در انتخاب دقیق احساساتتان در افراد دیگر و درک آنچه که در عالم واقع در حال رخ دادن است می باشد
  • مدیریت رابطه توانایی شما در کاربرد آگاهی احساساتتان و احساسات دیگران برای مدیریت موفق تعاملات است

هوش هیجانی، آی کیو و شخصیت از هم متفاوتند

هوش هیجانی، آی کیو و شخصیت از هم متفاوتند

هوش اجتماعی به عنصر بنیادی رفتار انسان اشاره دارد که از هوش متمایز است. رابطه ای بین آی کیو و هوش هیجانی وجود دارد، شما به سادگی نمی توانید هوش هیجانی را بر اساس اینکه یک نفر چقدر باهوش است، پیش بینی کنید. هوش، توانایی شما در یادگیری است و در سن ۱۵ با سن ۵۰ فرقی ندارد. هوش هیجانی به بیانی دیگر مجموعه مهارت هایی قابل انعطاف است که به دست آورده می شوند و با تمرین بهبود داده می شوند. اگرچه بعضی از مردم طبیعتا نسبت به بقیه هوش هیجانی بیشتری دارند، شما می توانید حتی اگر هوش هیجانی مادرزادی نیز نداشتید، آن را ارتقا دهید.

شخصیت، آخرین قطعه پازل است. شخصیت یک شیوه ی پایدار است که معرف هرکدام از ما است. شخصیت، نتیجه اولویت های تثبیت شده، مانند تمایل به درون گرایی یا برون گرایی است. با اینحال، همانند آی کیو، شخصیت نمی تواند هوش اجتماعی را پیش بینی کند. هم چنین شخصیت همانند ای کیو، در طول زندگی ثابت است و تغییر نمی کند. آی کیو، هوش اجتماعی و شخصیت هرکدام زمینه خاصی را پوشش می دهند و کمک می کنند که هر انچه که انسان را تشکیل می دهد توضیح دهیم.

هوش هیجانی به عملکرد ربط دارد

هوش هیجانی به عملکرد ربط دارد

هوش هیجانی چقدر بر موفقیت در عملکرد تاثیر می گذارد؟ پاسخ کوتاه این است: زیاد! این راهی قدرتمند برای تمرکز بر انرژی تان در یک جهت با بروز نتایجی عالی است.

تلنت اسمارت هوش هیجانی را در ۳۳ مهارت مهم که در محل کار استفاده می شوند تست کرد و دریافت که هوش هیجانی یک پیش بینی بسیار قدرتمند برای عملکرد است و ۵۸ درصد از موفقیت را در تمام انواع شغل ها به خود اختصاص می دهد.

هوش هیجانی شما بنیانی برای پذیرایی از مهارت هایی ضروری است. بیشتر بر همه چیزی که شما می گویید و هر کاری که هر روز می کنید تاثیر می گذارد. هوش هیجانی یک پیش بین قوی از عملکرد در محل کار است و محرکی قوی برای رهبری و تعالی شخصی ست.

از تمام مردمی که در کار آنها را تحت مطالعه قرار دادیم، دریافتیم که ۹۰ درصد از عملکردهای برتر دارای هوش هیجانی بالایی اند. از آن طرف، تنها ۲۰ درصد از کسانی که عملکرد پایینی داشتند دارای هوش اجتماعی بالایی بودند. شما می توانید بدون هوش اجتماعی هم عملکرد خوبی داشته باشید، اما شانستان کم است. طبیعتا افرادی با هوش اجتماعی بالاتر پول بیشتری درمی آورند- میانگین ۲۹.۰۰۰ دلار در هر سال بیشتر از افرادی که هوش اجتماعی پایین تری دارند.

پیوند بین هوش اجتماعی و کسب درآمد بسیار مستقیم است؛ به طوری که هر اعشار افزایش در هوش اجتماعی ۱۳۰۰ دلار به حقوق سالانه اضافه می کند. این یافته ها برای افراد در تمام صنایع، در هر سطحی، در هر ناحیه ای دنیا،  صادق است. ما هنوز قادر نیستیم که شغلی را بیابیم که در آن عملکرد و پرداخت پیوند نزدیکی به هوش اجتماعی نداشته باشند.

هوش اجتماعی می تواند ارتقا داده شود

هوش اجتماعی می تواند ارتقا داده شود

ارتباط بین هوش اجتماعی و مغز منطقی شما، منبع فیزیکی هوش اجتماعی است. مسیر برای هوش اجتماعی از مغز و از نخاع شروع می شود. حس های اولیه شما به اینجا وارد می شوند و باید پیش از اینکه منطقی درباره کارتان فکر کنید به قشرجلویی مغزتان بروند. با این حال، آنها ابتدا از طریق سیستم عصبی به جایی که احساسات تولید می شود، سفر می کنند. لذا ما به رویدادها پیش از اینکه مغزمان تعاملی برقرار کند، واکنشی احساسی نشان می دهیم. هوش اجتماعی نیازمند رابطه ای موثر بین مراکز احساسی و منطقی مغز است.

انعطاف عبارتی است که عصب شناسان برای توصیف توانایی مغز در تغییر استفاده می کنند. مغز شما ارتباطاتی جدید را همانطور که شما مهارتهای جدید یاد می گیرید، پرورش می دهد. تغییر آهسته است، چرا که سلول های مغز شما روابطی جدید را توسعه می دهند تا بازده مهارت های جدید کسب شده سرعت پیدا کند.

استفاده از استراتژی ها برای افزایش هوش هیجانی این امکان را می دهد که بیلیون ها عصب میکرو بین مراکز احساسی و منطقی مغزتان، همانند شاخه هایی از ارتشی کوچک به صف شوند. (بیشتر شبیه درخت) تا به دیگر سلول ها دست بیابند. یک سلول به تنهایی می تواند ۱۵.۰۰۰ ارتباط با همسایگانش بگیرد. این واکنش زنجیره ای رو به رشد، تضمین می کند که رفتاری جدید بعدها در آینده ساده تر به عمل تبدیل شود. زمانی که شما مغز خود را با استفاده مکرر از استراتژی های جدید هوش هیجانی آموزش دادید، رفتارهای هوش هیجانی تبدیل به عادت می شوند.

دانستنی های روانشناسی شخصیت

۱۰ مورد از جالب‌ترین دانستنی های روانشناسی شخصیت

مغز انسان یک سیستم جالب و قدرتمند است؛ ولی درک نحوه‌ کارکرد و علت آن فرآیندی است که هنوز در حال مطالعه بر روی آن هستند. ذهن خودآگاه و ذهن ناخودآگاه تاثیر قابل توجهی بر روی رفتار ما دارند، ولی بیشترِ ما درک بسیار کمی از نحوه‌ی کارکرد آن‌ها داریم. به همین جهت در این مقاله ۱۰ مورد از جالب‌ترین دانستنی های روانشناسی شخصیت را با شما به اشتراک خواهیم گذاشت که دانستن آن‌ها حتما در تصمیم‌گیری و نگرش شما موثر خواهد بود.

۱۰ مورد از جالب‌ترین دانستنی های روانشناسی شخصیت

۱. ما رفتارهای شخصیتی افراد را سرزنش می‌کنیم، حتی اگر خودمان آن‌گونه باشیم.

آیا تابه‌حال کسی راه شما را در میدان یا تقاطع بریده و شما را با این کارش دیوانه کرده است؟ در صورتی که فقط ده دقیقه بعد قرار است خودتان دقیقا این کار را با شخص دیگری انجام دهید! اگرچه فردی که مسیر شما را بریده است باعث برانگیخته شدن خشم تان می‌شود، ولی خودتان با بهانه‌هایی چون «من عجله دارم و این فقط همین یک‌بار است» کارهای خودتان را توجیه می‌کنید. ما تمایل داریم تا رفتارهای بد خودمان را به نیروهای خارجی و رفتارهای بد دیگران را به صفت‌های درونی آنان نسبت بدهیم.

۲. عکس‌العمل‌های خودمان را نسبت به حوادث آینده بسیار خوب پیش‌بینی نمی‌کنیم.

ما اغلب فکر می‌کنیم که نسبت به حوادث آینده، عکس‌العمل‌های معینی را نشان خواهیم داد، ولی در برابر وقایعی که واقعا برای ما اتفاق می‌افتند، متوجه می‌شویم که عکس‌العمل‌های کاملا متفاوتی نسبت به آنچه پیش‌بینی می‌کردیم نشان می‌دهیم.

ما امیدوار می‌شویم تا توانایی تغییر دادن همه چیز را در یک واقعه داشته باشیم، ولی اغلب اوقات متوجه می‌شویم که خیلی زیاد نمی‌توانیم احساساتمان را تغییر دهیم. این مورد از دانستنی های روانشناسی شخصیت این نکته را گوشزد می‌کند که اگر قرار است خودتان را رشد دهید، از همین لحظه شروع کنید و آن را به بعد موکول نکنید.

۳. مقاوم‌ترین خاطرات ما معمولا نادرست‌ترین خاطرات هستند.

ما احساس می‌کنیم که خاطرات حوادث تروماتیک، خودشان را در ذهن ما حفظ می‌کنند تا برای همیشه در آنجا بمانند. ( این به عنوان خاطرات Flashbulb شناخته می‌شوند). مطالعات نشان داده‌اند که هرچقدر حالت احساسی در لحظه حادثه قوی‌تر باشد، خاطره نادرست‌تر است.

۴. ما فقط می‌توانیم به مدت ده دقیقه در سطح بالایی از تمرکز بمانیم

آیا فکر می‌کنید می‌توانید بر روی کاری بیشتر از ده دقیقه تمرکز کنید؟ مطالعات خلاف آن را نشان می‌دهند. از جمله دانستنی های روانشناسی شخصیت این است که : به‌طور متوسط، حداکثر ظرفیت تمرکز یک فرد ده دقیقه است و بعد از آن ذهن شروع به منحرف شدن می‌کند. با دقت به این مسئله تلاش بیشتری برای تقویت تمرکز خواهیم داشت.

۵. مغز ما ۳۰ درصد از طول روز، از مسائل مهم منحرف می‌شود.

به ‌طور متوسط، ۳۰ درصد از طول روزمان را به خیال‌پردازی می‌گذرانیم. (این مقدار در بین بعضی افراد بیشتر است). طبق دانستنی های روانشناسی شخصیت که محققان ارائه کرده‌اند، افرادی که بیشتر تمایل به خیال‌پردازی دارند در حل کردن مشکلات بهتر هستند ‌‌و تمایل بیشتری به خلاق بودن دارند.

۶. انسان‌ها نمی‌توانند چند کار را باهم انجام دهند!

حتما شنیده‌اید که بعضی افراد ادعا می‌کنند که می‌توانند به‌طور طبیعی چند کار را باهم انجام دهند و احتمالا حتی این ویژگی را به عنوان الزامات شغلی دیده‌اید، ولی دانستنی های روانشناسی شخصیت این را می‌گویند که انسان‌ها نمی‌توانند به‌راحتی چند کار را باهم انجام دهند. مطمئنا در هنگامی‌که کار می‌کنید، می‌توانید به موسیقی گوش دهید، ولی مغز شما فقط می‌تواند در آن لحظه کاری که نیازمند کارکرد و تمرکز بیشتری است را پردازش کند. این نکته به این معنی است که شما در اصل موسیقی را نادیده گرفته و کارتان را انجام خواهید داد یا به موسیقی گوش کرده و کارتان را نادیده خواهید گرفت. افراد نمی‌توانند به‌راحتی در یک لحظه به دو موضوع فکر کنند.

۷. بیشتر تصمیمات شما به صورت ناخودآگاه گرفته می‌شوند

آیا در مورد تمام تصمیماتی که می‌گیرید، فکر و تمام گزینه‌ها را بررسی و تاثیر هر یک از نتایج را محاسبه می‌کنید؟ حتما فکر می‌کنید که این کار را انجام می‌دهید ولی سخت در اشتباه هستید. بیشتر تصمیمات شما در ضمیر ناخودآگاه شما گرفته می‌شود زیرا در غیر این صورت، ضمیر خودآگاهتان با اطلاعات غرق می‌شود و احتمالا دچار یخ‌زدگی ذهنی خواهید شد. دانستنی های روانشناسی شخصیت می‌گویند: دلیل این ویژگی این است که مغز شما در هر ثانیه بیشتر از یازده میلیون بایت اطلاعات را دریافت می‌کند و به‌راحتی می‌توان گفت دیگر به اندازه کافی «نیروی مغزی» برای دریافت این‌همه اطلاعات به صورت آگاهانه وجود نخواهد داشت.

۸. ما فقط می‌توانیم بین ۵ تا ۹ بایت اطلاعات را در یک‌بار ذخیره کنیم.

طبق دانستنی های روانشناسی شخصیت به‌طور متوسط انسان‌ها فقط می‌توانند متوسط هفت بایت از اطلاعات را در حافظه کوتاه مدتشان در یک‌بار نگه‌دارند. هرکدام از این هفت بایت اطلاعات از تعدادی از تکه اطلاعات مرتبط تشکیل شده‌اند. بهترین مثال به یاد آوردن شماره تلفن است – این شماره می‌تواند در هر جا و به اندازه بین ۹ تا ۱۴ رقم باشد – پس ما آن را به بخش‌های مختلف همچون کد کشور، کد منطقه و تعدادی از ارقام تقسیم‌بندی کنیم( معمولا به ۳ تا ۴ گروه رقمی تقسیم می‌شود).

۹. خط‌های کوتاه از یک متن را ترجیح می‌دهیم، ولی خط‌های طولانی‌تر را بهتر می‌خوانیم.

این ممکن است برخلاف روال عادی باشد، ولی دانستنی های روانشناسی شخصیت می‌گویند: ممکن است ترجیح بدهیم که ستون‌های باریک را بخوانیم درحالی‌که همان اطلاعات را در جملات طولانی‌تر، سریع‌تر می‌توانیم بخوانیم. تنها دلیلی که متوجه نمی‌شویم این است که ازنظر بینایی طرح‌بندی‌های کوتاه‌تر را ترجیح می‌دهیم.

۱۰. گزینه‌های بیشتری را می‌خواهیم ولی با وجود گزینه‌های کمتر، انتخاب‌های بهتری را انجام می‌دهیم.

پروفسور دن آریلی در کتاب «پیش‌بینی‌های غیرمنطقی» در مورد آزمایشی که او به همراه همکارانش انجام داد می‌گوید: «آن‌ها دو غرفه از شیشه‌های مربا را برای فروش گذاشتند. یک غرفه ۲۶ نوع مختلف از شیشه‌های مربا را داشت درحالی‌که غرفه دیگر تنها ۶ نوع مربا داشت. غرفه با تعداد مرباهای کمتر ۶ بار بیشتر موفق به فروش نسبت به غرفه با مرباهای بیشتر شد. این ما را به نکته هشت باز می‌گرداند. ذهن ما نمی‌تواند در یک لحظه چندین گزینه را پردازش کند.» طبق این نکته از دانستنی های روانشناسی شخصیت، بهتر است گزینه‌های کمتری برای تصمیم‌گیری جلوی خودمان بگذاریم.

 

داشتن پیش‌آگاهی درباره انسان و دنیای وسیع علم روانشناسی به انتخاب مسیر بهتر و موفقیت بیشتر می‌انجامد. پس پیشنهاد می‌کنم بخشی از مطالعه خود را به دانستنی های روانشناسی شخصیت اختصاص بدهید تا دید درست‌تری به مسائل داشته باشید.

 

پدیده ارتباط توهمی و استراتژی تفکیک ذهنی

چگونه مغزمان ما را فریب می دهد؟ یا بهتر است بگوییم چگونه دیگران مغز ما را فریب می دهند؟
تبلیغات تلویزیونی را نگاه می کنید. تبلیغ مایع دستشویی، ماکارونی، تن ماهی و یا یک اپلیکیشن موبایل است. خانواده ای را نشان می دهد یک پسر و یک دختر به همراه پدر و مادر. حالا به مختصات دقت کنید: تمام اعضای خانواده پنج ویژگی دارند: زیبا، خوش اندام، خوش پوش، خندان و با انرژی. خانه ای که در تبلیغ نشان می دهند روشن، زیبا، با طراحی مدرن و بزرگ. این ها هیچ ربطی به کیفیت و ارزندگی محصول ندارد. اما ذهن ما فریب می خورد. یک ارتباط بی مورد بین خوشحالی، خوش تیپی و خوش پوشی اعضای خانواده خیالی با کیفیت تن ماهی یا اپلیکیشن موبایل به ذهن ما تزریق می شود. همزمانی و هم مکانی این مولفه ها (خانه بزرگ و شیک و خانواده زیبا و آرمانی) با نشان دادن مایع دستشویی یا ماکارونی باعث می شود که یک «ارتباط توهمی» شکل بگیرد.

چرا؟ مغز ما ماشین ارتباط دهنده است. دوست دارد اشیا، موضوعات و … را به هم ربط دهد و از آن داستان و روایت بسازد. بگذارید مثال دیگری بزنم:
به یک سایت خرید لباس مراجعه می کنید. لباسی را می بینید که یک مدل یا مانکن پوشیده است. لبخند، زیبایی، اندام برازنده مدل، باعث می شود که شما خرید کنید. اما آیا می دانید چه چیزی را دارید می خرید؟ مطمئنا شما لباس را نمی خرید بلکه دارید یک حس خوب خوش پوشی و برازندگی را می خرید. لباس را با پیک تحویل می گیرد. آن را می پوشید روبروی آیینه می روید و آن جاست که می فهمید. لباس آن قدرها که فکر می کردید زیبا نبود. به همین خاطر است که لباس هایی که بر تن یک مدل پوشانده می شود فروش بیشتری دارند تا لباس هایی که صرفا به تنهایی نشان داده می شوند. جالب اینجاست که ما بارها و بارها فریب می خوریم.

تجویز راهبردی:
اگر این توهم ارتباطی فقط در حد خرید لباس باشد، اشکالی ندارد. اما مشکل آنجا پیدا می شود که یک خانواده تمام پول خود را در یک موسسه مالی سپرده گذاری می کند به خاطر ارتباط توهمی شیک بودن شعب یا برخورد مناسب رییس شعبه یا شیک بودن کاتالوگ ها یا عظمت ساختمان موسسه! یا یک شرکت نیمی از منابع خود را بر روی یک پروژه سرمایه گذاری می کند به خاطر آبی بودن چشم پیشنهاددهندگان (کنایه از خارجی بودن) و به خاطر حرفه ای بودن اسلایدهای پاورپوینت و گزارشهای مربوطه. بارها در جلسات دیده ام که تعامل و ارایه حرفه ای، گزارش هایی که به صورت رنگی با کیفیت چاپ شده اند جایگزین کیفیت خود تصمیم (مثلا سرمایه گذاری در یک پروژه) شده اند. این توهم ارتباطی بسیار خطرناک است. سرنوشت یک خانواده، یک سازمان و یا یک کشور ممکن است به خاطر همین مساله به خطر بیفتد. چه می توان کرد؟
تنها راه چاره اش ورزش تفکیک ذهنی است. به عضلات برجسته ورزشکاران نگاه کنید. آن ها روز اول که اینگونه نبودند. با ورزش عضلات تقویت می شوند. ذهن نیز ورزش هایی دارد. تکرار و تمرین یک موضوع برای یک مدت خاص می تواند یک عضله ذهنی را در شما تقویت کند. برای مقابله با توهم ارتباطی باید با تفکیک ذهنی، ذهن خود ورزش داد و ورزیده کرد. چگونه؟

تا مدتی وقتی می خواهیم در مورد پدیده ها/پیشنهادها/گزینه ها تصمیم گیری کنیم یک سوال کوتاه را از خود بپرسیم: خود آن پدیده/پیشنهاد/گزینه ها فارغ از چیزهایی که به آن چسبیده اند چقدر می ارزد؟ اگر همین پیشنهاد را فرد دیگری به شیوه ای دیگری معرفی می کرد من انتخابش می کردم. بگذارید چند مثال بزنم:
۱-اگر همین پیشنهاد سرمایه گذاری یا سپرده گذاری را یک جوان ۲۰ ساله با شلوار خانگی معرفی می کرد بازهم آن را می پذیرفتم.
۲-اگر همین ماکارونی را یک فرد زشت و غمگین معرفی می کرد، باز هم می خریدم؟
۳-دست تان را روی صورت و سر مانکن بگذارید تا لبخندش را نبینید، باز هم آن لباس زیباست؟
نکته طلایی اینجاست در تفکیک ذهنی سعی می کنیم، اموری را که جزو اصلی پدیده/پیشنهاد/گزینه نیست را حذف کنیم تا آنچه باقی می ماند را به درستی ارزیابی کنیم. با تفکیک ذهنی، ارتباط توهمی را می شکنیم و هوشمندتر می شویم.

دکتر مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki

cosmic

رابطه عشقی هوشیارانه

تا زمانیکه در یک رابطه عشقی، هر دو نفر به فرکانس هوشیاری (Consciousness) و به وضعیت حضور کامل در لحظه نرسند(یا به عبارتی رشد درونی وضعیت چاکراها توسط هر دو طرف)، هرگونه رابطه عشقی نهایتا زمین گیر میشود و دیر یا زود، هر طرف، طرف مقابل را عامل اصلی تخریب رابطه خواهد دانست…مدتی خوب پیش میرود، کمی بعد بد پیش میرود، اندکی بعد دوباره همه چیز خوب میشود، اما اینبار برای مدت بیشتری همه چیز خراب میشود و نهایتا برای همیشه رابطه به جدایی تبدیل میشود…
در رابطه های ناکارآمد، افراد از طرف مقابل برای فرار از درون و رسیدن به حس درونی خوب استفاده میکنند، چیزی که هدف آفرینش و مسیر رشد شما نیست و هرگز جواب نخواهد داد…یک رابطه دائم، بینظیر و همیشگی، فقط رابطه ایست که در آن، افراد بصورت مجزا خود را رشد میدهند و هر یک به تنهایی کاملا هوشیار هستند و در لحظه حضور دارند و به ذهن و وجود خود مسلط شده اند…

مهم نیست چقدر عاشق هم هستید و چندسال است که برای هم میمیرید ! تضمین میکنم اگر هدف اول هردوی شما رشد درونی خود در تمام ابعاد نباشد(یا به عبارتی رشد وضعیت چاکراها که بیانی نمادین است)، بهترین رابطه جهان هم به سادگی و دیر یا زود خواهد پاشید…مهمتر از اینکه عاشق طرف مقابل باشید، عاشق رشد درون خودتان بودن اهمیت دارد…زیرا اگر هردو بصورت مستقل درون خود را رشد دهید، تضمین میکنم که غیر ممکن است رابطه شما حتی برای لحظه ای خراب شود…

https://unlimitedpower.ir/

decision

تصمیم گیری

اثر شترمرغی؛ دام روانی تصدیق

ممکن است بعد از اتخاد یک تصمیم (انجام یک انتخاب)، دیگر بررسی آن را به کلّی کنار بگذاریم و به اصطلاح خارجیها سرمان را مثل شترمرغ در شن بکنیم و یا به اصطلاح ایرانی ها مثل کبک سرمان را در برف کنیم. این خطای ذهنی یکی از حالت های دام روانی تصدیق است. این حالت خاص به زمانی اشاره می‌کند که بازخورد و اصلاح سرکوب می‌شود. هر تصمیمی نیاز به بازخورد و اصلاح دارد و اثر شترمرغی (Ostrich effect) یعنی کور کردن سازوکاز بازخورد و اصلاح. معروف است که شترمرغ ها در هنگام فرار از موقعیت های خطرناک برای ندیدن و نادیده گرفتن موقعیت خطرناک سر خود را در شن فرو می کنند.

علت آن چیست؟ علتش این است که فکر کردن انرژی دارد به ویژه اینکه بخواهی در مورد درست یا اشتباه بودن تصمیم خودت تصمیم بگیری. از طرف دیگر شاخصی نداریم که کی باید فکر کردن را متوقف کنیم. بنابرین بجای اینکه «به اندازه بهینه» دوباره مشاهده و فکر کنیم، راه حل ساده و سرانگشتی را انتخاب میکنیم؛ کمی قبل از انتخاب فکر میکنیم امّا بعد از انتخاب فکر کردن را کنار میگذاریم.

کاربرد
برای اینکه شترمرغ یا به تعبیری کبک نشویم چه باید کرد؟
۱- برای تصمیمات مهم تان یک پرونده و مسیر ویژه طراحی کنید. یعنی اینکه سعی کنید اهداف و انتظارات تان را از آن تصمیم شفاف کنید. سعی کنید اهداف و انتظارات تان آنقدر شفاف باشد که هر زمان که به آن فکر کردید بتوانید به راحتی آن را با وضعیت به وجود آمده مقایسه کنید.

۲- ذهن تان را از درگیر شدن در موضوعات انرژی بر اما کم فایده خلاص کنید تا بتوانید به موضوعات و تصمیمات مهم بپردازید وگرنه ذهن شما به صورت ناخودآگاه فرآیند ارزیابی تصمیمات گذشته را سانسور می کند چون که انرژی بر است.

۳- فرآیند ارزیابی تصمیمات گذشته را تبدیل کنید به یک کلاس آموزشی. آنچه انسان می تواند از تجربه بیاموزد بسیار عمیق تر از یک کلاس آموزشی است پیش خودتان فکر کنید که اگر من نیم ساعت روی این تصمیم وقت بگذارم انگار یک کارگاه تصمیم گیری ۳۰۰ هزار تومانی را ثبت نام کرده ام.

۴- در گذشته نمانید. یکی از دلایل احتمالی اینکه ذهن شما بررسی تصمیمات گذشته را سانسور می کند این است که از حسرت گریزان است. بنابراین اگر به بررسی تصمیمات گذشته می پردازید، عبرت بگیرید و عبور کنید. در گذشته خیمه نزنید. ارزش یک روز آینده از از ارزش یک سال گذشته بیشتر است.

کاریزما مشاور

relationship

ارتباط موثر

هفت روش موثر در نفوذ بر دیگران

۱.در دید بودن ؛visiblity
دیده شدن احتیاج به کمک گرفتن و نماینده ندارد. در اشل کوچک گاهی یک سلام دوستانه تمام چیزی که برایمان احتیاج است را در پی خواهد داشت.
۲.ادب؛manner
اگر شخصی آداب خوبی نداشته باشد تمام ذهنیت مثبت اطرافیان را بر خود پایمال نموده. در واقع اخلاق خوب یکی از مهمترین روشهای ارتباط غیر کلامی در نفوذ بر دیگران است.
۳.مستقیم نگاه کردن؛gaze
تماس مستقیم چشمی در ارتباط با دیگران باعث ارزش‌دار کردن ارتباط خواهد بود.
۴.شناخت محیط ارتباطی؛space
۵.صوت و آوا ؛ voice
افراد با نفوذ اموخته اند که صدای عمیق طنین انداز، تاثیری چشمگیر در برقراری ارتباطی موثر با دیگران خواهد داشت.
۵.ژست‌وحرکت‌بدن‌درهنگام‌سخن؛ gesture
انسانهای بزرگ از این روش برای کارآمد جلوه دادن انتقال پیام‌های خود استفاده میکنند.
۶.تماس فیزیکی؛ touch
ارتباط لمسی بجا و بموقع شامل دست دادن، دست بر شانه طرف مقابل نهادن و.. در همدلی و ایجاد ارتباط دوستی تاثیر بسزایی خواهد داشت.
۷.لبخند؛ smile
افرادبا نفوذ کاملا با قدرت خلع سلاح لبخند آشنا هستند.

کاریزما مشاور

vqhdj

تفاوت خصایص دو جنس زن و مرد

تفاوت خصایص دو جنس زن و مرد
(از فصل آخر کتاب تکنیک رهایی ذهن)

•مرد می خواهد تنها باشد و مشکلش را خودش حل کند.

•زن همدرد می خواهد و نمی خواهد تنها باشد.

•مرد می خواهد از نظر همسرش قهرمان باشد.

•زن می خواهد شوهرش بداند که به او تکیه کرده است.

•مرد از وقت گذراندن بیش از حد همسرش با فرزندان حسودی می کند.

•زن از وقت گذرانی همسرش با بچه ها لذت میبرد.

•مرد گمان می کند اگر یک بار گفت “دوستت دارم” این برای همیشه در خاطر زن میماند.
•زن نیاز دارد که “دوستت دارم” به هر دلیلی تکرار شود.
•مرد نیاز به دادن عشق دارد.

•زن نیاز به دریافت کردن عشق دارد.

•مرد عاشق دیدن خوشحالی زن است.

•زن با دیدن خوشحالی زیاد مرد به تفّکر فرو میرود.

•مرد دوست دارد تشویق بشود و زن دوست دارد حمایت بشود.

•مرد نیاز به فضا دارد و زن نیاز به نزدیک شدن.
•ناراحتی زن احساس مفید نبودن به مرد میدهد.
•ناراحتی مرد به زن احساس دوست نداشته شدن میدهد.
•مرد در سکوت فکر می کند و فقط جملات ضروری را بیان می کند.
•زن با صدای بلند تمامی افکارش را بیان می کند.

 

چکیده ای‌ از کتاب تکنیک رهایی ذهن

کاریزما مشاور