| ||||||
اولین جلسه گروه نیک اندیشان در سال ۸۶ در روز سه شنبه چهاردهم فروردین ماه با حضور سعید – آرزو – نرگس – بردیا – سینا – اعظم – فروغ – مصطفی – سمیه – حمید – پویا – مهدیه – معصومه – لیلا – ساسان – سعیده – سولماز و میثم و به دبیری حمید در ساعت پنج و بیست دقیقه آغاز شد . موضوع جلسه هنر عشق ورزیدن بود. ابتدا حمید سال نو را به همه همراهان تبریک گفت . سپس از بردیا خواست که سخن نغز را بخواند اما بردیا تذکر داد که توافقات نشست خوانده نشده ! پس دبیر سر به هوای جلسه توافقات نشست را که قرار بود از حفظ بخواند با نگاه های زیر زیرکی به کاغذ زیر دستش خواند و قضیه ختم به خیر شد .
بالاخره بردیا سخن نغزش را از کتاب دیباچه ای بر رهبری و قسمتی که حماسه ی ِ هیزم شکن نام داشت ، خواند . قسمتهایی از آن را با هم می خوانیم 🙁 توضیح بردیا: (( اندیشه ای نازیبا در قالب جملاتی زیبا بیان شده است )) ) ‹‹ در گذرگاه زمان، هر کسی بدنبال گمشده ای می گردد… من نیز عمری است، در پی گمشده ی خود، بهرسو در تکاپو هستم. هر کس از گمشده ی من به قیاس گمشده ی خود، سراغی می دهد… جنگل بانها گفتند، او پسر جنگل بود… باغبان پیری گفت، او شاگرد من بود… سراغ او را از شاگرد بقال ها گرفتم. گفتند او سالها، همقطار ما بود… از کتابفروشها پرسیدم. گفتند… او بجای نان، از اوراق کتابها، تغذیه می کرد… . . در گذرگاه زمان، هر کس دنبال گمشده ای می گردد… من نیز، پس از عمری جستجو، عاقبت آنچه از گمشده ام یافتم، پیراهنی بود خونین که ابلیس آنرا به قندیل ایوان بارگاه هنر، نیاز کرده بود. تا رب النوع عقل، از گزند عفریت جنون، و مشاطه ی حسن، از چشم زخم بیوه ی عیار دهر، در امان باشد. ›› او به گمشده ی معبود خود، جلال خدائی، شکوه رسالت، وقار بعثت، جاذبه ی عصمت، کمال شجاعت، موهبت پایمردی، و عظمتی آسمانی می بخشد. پانزده سال در عشق او، مولوی وار، می سوزد و می سراید، و سرانجام چکیده ی این همه بی تابی و تلاش را، بصورت حماسه ای بی نظیر، در آزادی انسانها فرادست می نهد.
سپس نوبت به آرزو رسید تا کتاب هنر عشق ورزیدن نوشته اریک فروم ( روانشناس معروف آمریکایی ) و ترجمه پوری سلطانی را به همراهان معرفی کند.- توضیح اینکه این کتاب از بس قدیمی بود دبیر جلسه گمان کرده بود این کتاب قبل از اریک فروم و در اوایل دوره رنسانس تالیف شده است –
جملاتی که دبیر موفق به ضبط آن شده عبارتند از : ( توضیح : برای کسب اطلاعات بیشتر و اطمینان از صحت و سقم مطالب زیر به خود کتاب رجوع کنید )
* مشکل عشق ، معشوق است . فکر می کنیم دوست داشتن کاری ساده است . * عاشق شدن با عاشق بودن متفاوت است * عشق احتیاج به مراقبت دارد * عشق دارای دو جنبه نظری و عملی می باشد ( قسمت عملی آن عشق ورزیدن است ) * انسان ها به علت تنهایی و جدایی ناشی از جبر زمانه _ آخ آخ اینو خوب اومد – دچار اضطراب می شوند و طبیعی است که در مقابل این اضطراب واکنشهایی از خودشان ساطع – ببخشید – نشان می دهند – یک عده ای به سراغ عیاشی – وای وای – و میگساری می روند – عده ای خودشان را با یک گروه همرنگ می کنند – توضیح : گروه نیک اندیشان از این قاعده مستثنی می باشد – که البته اینها موقت هستند و فقط مثل مسکّن مدتی درد را به تعویق می اندازند . – عده ای دیگر خود را در کار و تفریح غرق می کنند و فکر می کنند که … ( اصلا فکری نمی کنند چون موقع تفریح کسی حال و حوصله فکر کردن نداره ! ) – یک عده معدودی به کارهای خلاقه می پردازند – خوبه ولی در نهایت این هم ختم به خیر نمیشه – – و اما … این دسته ی ِ آخری به کاری دست می زنند که : عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها !!! نویسنده کتاب هنر عشق ورزیدن معتقد است که انسانها با وصول به پیوند دو جانبه – عشق – می توانند اضطراب را از بین ببرند .
* عشق نه سلطه پذیری است و نه سلطه جویی * در یک رابطه عاشقانه فردیت و وجود بی همتا حفظ می شود * عشق یک فعل است ، یک فعالیت ، آن هم یک فعالیت روحی * در یک رابطه عاشقانه دو طرف یا شاید هم فقط یک طرف این داستان از خودشان عشقولانه در وکنند !! – احتمالا نگارنده شب قبل را در آب نمک سپری کرده که اینقدر مزه می ریزد – * عشق حالتی دارد که تولید عشق می کند * عشق اینها را دارد: دلسوزی – احترام – دانایی و احساس مسوولیت دارد * اگر در عشق احترام نباشد تبدیل به سلطه جویی می شود – از عزیزان عاجزانه تقاضا داریم که طرف مقابلشان را همانطور که هست بپذیرند !! –
* انواع عشق : عشق مادر به فرزند – عشق زن و مرد به همدیگر – عشق برادرانه که از نظر نویسنده والاترین نوع عشق است – عشق به خود – عشق به خدا
آرزو به جای بیست دقیقه سی دقیقه صحبت کرد – بابا جان لکچر که نمیدی ! –
قبل از اینکه پذیرایی آغاز شود – بعضی از دوستان ارادت خاصی به این قسمت دارند ، ساسان جان اجازه میدی اسمت را اینجا به عنوان نفر اول ذکر کنم ؟ اگه راضی نباشی اسمتو نمیارم ، خیالت راحت !! – سینا در مورد سخن نغز توضیح داد که بهتر است شعر یا ضرب المثل باشد که فضای جلسه کمی نرم شود . همچنین در مورد همراهانی که دیر می آیند و وسط جلسه زنگ می زنند ، از همراهان خواست تا آنها را تا نشستن روی صندلی هایشان همراهی کنند . سپس کتاب پنیر تو را من برداشتم را که به زبان انگلیسی نوشته شده بود برای روز تولد پویا – و احتمالا برای تقویت زبان انگلیسی پویا جان – توسط دبیر و از طرف همه همراهان به پویا اهدا شد – سینا این کتاب را از هند آورده بود ( تحفه ی ِ هندی ! ) . .. فکر می کنید الان دیگه نوبت پذیرایی هستش … نه … متاسفم براتون چون باید یه کم دیگه صبر کنید !…سینا امسال برای بچه ها به عنوان سوغاتی از پونای (pune ( هند کارت پستال های مربوط به کمپ اوشو را آورده بود که خیلی قشنگ بودند و سر انتخاب اونها نظم جلسه کمی تا قسمتی به هم خورد . بعد سینا از همراهان خواست که نوشته های پشت کارت پستال شان را بخوانند که این کار هم یک ربع وقت گرفت و بالاخره نوبت به شکموها رسید تا شیرینی ها و شربت ها را نوش جان کنند – اینجانب اعتراف می کنم که از هر سه نوع آبمیوه و شیرینی به مقدار لازم ( یعنی مقداری که نتونم خونه شام بخورم ) خوردم تا از سلامت اونها اطمینان حاصل کنم ، به هر حال دبیری هستش و هزار مسوولیت ( یکی نیست بگه پس چرا گزارش نشستت را به موقع نمی نویسی ) !! – در حین پذیرایی پویا حق ماهانه صندوق را جمع آوری کرد و تا خواستیم جلسه را شروع کنیم دیدیم ای دل غافل عده کثیری از دوستان جلسه را ترک کرده اند : سعیده ، سولماز ، میثم ، لیلا و معصومه
رسیدیم به قسمتی که بایستی حداقل ۷۵ دقیقه وقت برایش صرف کرد ولی متاسفانه ۴۰ دقیقه هم بهش زمان نرسید و خوب شد که حداقل ۱۵ دقیقه وقت جلسه تمدید شد . ببینم نظر همراهان در مورد موضوع این جلسه که عشق ورزیدن بود چه گفته اند :
* عشق مثل آتش روشن کردن است و اگر از آن مراقبت نشود بعد از مدت کوتاهی از بین می رود . * عشق مثل پول است ، همانطور که پول ذخیره می کنیم باید عشقمان را هم جمع کنیم و آن را برای یک نفر خرج کنیم . * برای اینکه بفهمیم عشق در بین مردم چقدر مهم است خوب است نگاهی به در و دیوارهای شهرمان بیاندازیم و جملاتی را که عشاق برای معشوقشان نوشته اند بخوانیم . * عشق ورزیدن یعنی گذشتن از خواسته های خودمان ولی باید عقل و منطقی پشت آن باشد . * عشق مادر و فرزند از یک به دو می رسد ( چون بچه ابتدا در شکم مادر است و مادر آن را جزیی از خود می داند) ولی عشق های دیگر از ۲ به یک می رسند . * عشقی که مردم بیشتر می شناسند شیفتگی است . عشق ورزیدن واقعی بعد از دوست داشتن به وجود می آید * در دوست داشتن انتظار وجود دارد ولی در عشق انتظار وجود ندارد ( در این جا شعری هم خوانده شد ) با چون منی نازک خیال ابرو کشیدن از ملال زشت است ای ابرو کمان اما چه زیبا می کنی * عشق می تواند عاقلانه باشد – عشقی که به مرور شکل می گیرد * باید حواسمان باشد که عشقمان آسیبی به فرد مقابل نزند * می توانیم به کل کیهان عشق بدهیم – تا زمانی که فکر می کنیم چیزی هستیم نمی توانیم عشق کل را درک کنیم و به همه عشق دهیم * عشق را باید به مرحله عمل در آوریم
آقای طالبی در اواخر نشست به همراهان اضافه شدند .
ساعت ۷:۵۰ نشست پایان یافت
برای نشست بعدی در روز ۲۱ فروردین ماه : سعیده : دبیر آرزو : سخن نغز ساسان : معرفی کتاب
با کلی آرزوهای خوب واسه ی همتون …
حمید
ببخشید دیر شد . |
نشست های هفتگی: کتاب گانگ هو – مدعی پرگوی و کم گوی بی ادعا- ۱۵ اسفند ۸۵
| ||||||
نشست به روزگار ۸۵.۱۲.۱۵ گروه نیک اندیشان به ترتیب با گرد هم آمدن آقایان و خانمها باران، ساسان، مصطفی، مهدیه، بردیا، فربیرز، آرزو، حمید، شهاب، سینا، سولماز، میثم، سمیه، لیلا و معصومه در ساعت ۵ آغاز گشت. موضوع جلسه مدعی پرگوی و کم گوی بی ادعا بود و کتاب گانگ هو معرفی شد. در ساعت ۵:۳۰ نشست با خواندن آیین نشست در قالب توافقهای زیرتوسط دبیر این نشست رسمیت یافت. الف – موبایل های خود را روی گزینه سکوت ( بی صدا ) تنظیم می کنیم. ب – از کشیدن سیگار ( و مشابه آن؛ قلیان و… ) در حضور دیگر همراهان خودداری می کنیم. پ – در صورت نیاز به صحبت در مورد موضوعی خاص در همان اول نشست از دبیر، وقت درخواست می کنیم. ج – به سخن زیبا و معرفی کتاب گوش می سپاریم و از صحبت دو نفره خودداری می کنیم. ح – به عنوان همراه هم این موارد را به هم یادآوری می کنیم. حمید و سینا و بردیا وقتهایی را برای صحبت درباره موضوعات خاص در همان آغاز نشست خواستار شدند. ساسان ادامه معرفی کتاب گانگ هو، مدیریت شگفت انگیز نوشته ‹‹کنت بلانچارد-شلدون بالز›› برگردان ‹‹صدیقه ابراهیمی›› را که از هفته پیش آغاز کرده بود را پی گرفت. ۲۰ دقیقه به اضافه ۱۲ دقیقه وقت اضافی به خاطر اهمیت این کتاب زمان برای معرفی این کتاب به ساسان داده شد. بخشهایی از این کتاب را در زیر با همدیگر مرور می کنیم: گانگ هو به معنی شور و اشتیاق و فداکاری در قبال هدف و مسوول بودن می باشد. ۱- روحیه سنجابها · باید بدانیم که ما دنیا را به مکانی بهتر تبدیل می کنیم. · همگی برای هدفی مشترک کار می کنیم. · بر اساس ارزشها همه طرح ها، تصمیم ها و عملیات را هدایت و رهبری می کنیم. · روحیه سنجابها تجلی حکمت پروردگار برای جنگلهاست. ۲- شیوه مدیریتها · کار با تسلط و مراقبت کامل تا رسیدن به هدف · عرصه ای با محدوده کاملا نشانه گذاری · افکار، احساسات، نیازها، رویاها و آرزوها محترم شمرده شوند. · انجام آن وظیفه شدنی است اما با مبارزه جویی و پشتیبانی ۳- رهاورد نمادها اولویت و اهداف انسانها را به پیش می برند ولی ارزشها پشتبان انسانها می باشند. برای گانگ هوا شدن باید به ارزشها توجه کرد. ارزشها در خود حوزه مدیریت تعریف می شوند. و این گونه ارزشها انسانها را رهبری و هدایت می کنند. ارزشها گر در مرحله عمل به انجام نرسند هیچ ارزشی ندارند. اهداف سنگریزه ها هستند که به راحتی جابجا می شوند ولی ارزشها کوه هایی هستند که باید به آنها تکیه کرد و این ارزشها را رهبران ورزیده و باتجربه تعیین می کنند. در پاسخ به این پرسش که می پرسد اگر سنجابها از اصولی که رهبران بر آن پافشاری می کنند پیروی نکنند چه کنیم؟ این موضوع مطرح شد که باید صمیمانه و صادقانه اعتماد آنها را جلب کنیم. این دشوار است و زمانبر. اگر هدف را پیروی کنند و صادقانه و صمیمانه آن را دنبال کنند سودهایی برای آنها در پی خواهد داشت و این اعتمادانگیز است. وقتی افراد حس کنند که همه چیز را می دانند صمیمانه و صادقانه اعتماد می کنند و این گونه در فضای گروه روح اعتماد دمیده خواهد شد. در ادامه حمید که مسوولیت خواندن سخنان زیبا را بر عهده داشت و بخشی از وقت خود را به ساسان معرفی کننده کتاب بخشیده بود رباعی هایی زیبا از مولوی را برایمان خواند. {این بخش در آینده در اینجا قرار خواهد گرفت.} حمید در ۲ دقیقه وقت درخواستی خویش به عنوان مدیر باشگاه کتابخانه، پویا را به عنوان معاون جدید این باشگاه به همراهان معرفی کرد. و همراهان را برای عضویت در آن باشگاه و هر چه پر بارتر کردن آن فراخواند. در ادامه حمید که مدیر باشگاه کلوب نیز می باشد بازهم همراهان را برای همکاری و همراهی بیشتر و بهتر در آن باشگاه فرا خواند.
سینا دبیر مسوول گروه در وقت خود از همراهان برای بهتر شناختن ساختار گروه سپاسگذاری کرد. و گفت که موسی تقی زاده به گروه افتخار داده اند که از سال آینده در هر ماه یک نشست را با گروه نیک اندیشان خواهد بود. از انتقاد موسی از همراهان گروه اینکه آن چنان که شایسته و بایسته است از حضور او استفاده نکرده اند سخن گفت. و این نکته را یادآور شد که می توان از ۲۰ دقیقه وقت کتاب و ۱۰ دقیقه وقت سخن زیبا در قالب معرفی یک مقاله در ۳۰ دقیقه نیز استفاده کرد.در ادامه او همراهان باشگاه نشست هفته را از آغاز به کار یک سری برنامه ها در قالب کارگاهی در آن باشگاه آگاهانید. همچنین او پیشنهاد کرد که به خاطر تلاقی برنامه جشن چهارشنبه سوری آخر سال با برنامه باشگاه نشست هفته، نشست هفته دیگر در روز چهارشنبه برگزار شود و در این باره رای گیری شد و حاظران به آن رای دادند که در نهایت قرار بر این شد که تشکلیل آن نشست توسط مدیر باشگاه نشست هفته(پویا) از همه همراهان گروه نظرسنجی شود و نتیجه به آگاهی همگان برسد. بنابراین تصمیم گرفته شد که در قالب باشگاه کوه و تفریحات جشن چهارشنبه سوری سال ۱۳۸۵ برگزار شود. سینا درباره خواندن کتاب ویل دان نوشته آقای بلانچارد بازهم یادآوری نمود که دوستان برای پایانی نشست فروردین ماه که آن کتاب در یک نشست به طور کامل گفت و شنود خواهد شد آماده باشند. و آن را همراه با نت برداری به نیکی مطالعه نمایند.
بردیا نیز در وقت درخواستی خویش از طرف پویا حمید را به عنوان مسوول جمع آوری حق عضویت ماهانه از طرف پویا به گروه معرفی کرد. و از حمید که در این باره خواستار یک وقت ۵ دقیقه ای بود خواهش کرد که در وقت پذیرایی این مهم را به انجام رساند. و به این ترتیب بخش پذیرایی آغاز گشت. پس از پایان وقت پذیرایی دوباره نشست با اعلام دبیر نشست، رسمیت یافت. آیین گفت و شنود در قالب توافق های زیر برای بهترداشت گویمانی نیک همچون سالیان گذشته چندباره و چندباره یادآوری شد. الف – برای صحبت، با بالا بردن دست از دبیر نشست نوبت می گیریم. ب- صحبت یکدیگر را قطع نمی کنیم. پ – پرسش های خود را در نوبت خود بیان می کنیم. ج – به اندیشه های دیگران احترام می گزاریم و اندیشه خود را در نوبت خود بیان می کنیم. چ – اندیشه خود را برای جمع مطرح می کنیم و شخص خاصی را خطاب قرار نمی دهیم ( حتی اگر در تایید یا خلاف صحبت کسی سخن بگوییم) و نگاه خود را بین همراهان تقسیم می کنیم. ح – شنیدن را تمرین می کنیم و تحمل خود را افزایش می دهیم. خ- بر اندیشه خود اصرار و پافشاری نمی کنیم. د- در مواقع اضطراری دبیر نشست را با بالا بردن دست و باز و بسته کردن انگشتان آگاه می کنیم به طور نمونه هنگام منحرف شدن بحث یا تذکر به دبیر اگر که هوشیار نیست. ذ- همه به عنوان یک همراه گروه نیک اندیشان، مسئولیم که این موارد را به همدیگر یادآوری کنیم.
سپس موضوع « مدعی پرگوی …. کم گوی بی ادعا » که یکی از همراهان آنرا در بخش بحث های پیشنهادی قرار داده بود و بالاترین مجموع امتیاز همراهان دیگر گروه را بدست آورده بود و آگاهش این موضوع بوسیله مدیر باشگاه نشست هفتگی (باشگاه اصلی گروه) به همراهان این باشگاه و در نهایت ابلاغ این موضوع برای گفت و شنود شدن در نشست هفته به دبیری دبیر انتخاب شده بر اساس حروف الفبا، آغاز گردید.
در آغاز به ریشه لغوی واژه مدعی پرداخته شد و مطابق معمول گفت و شنود از پیشنهاد دهنده این گفت و شنود آغاز گردید و به نوبت دوستان نظرشان را بیان کردند و در ادامه نیز با بالا بردن دست و گرفتن وقت توضیحات بیشتر بیان شد که در زیر چکیده ای از اندیشه های به میان آمده را خواهیم خواند.
برای مدعی دو دسته معنی زیر از فرهنگ معین وجود دارد : الف- ادعا کننده، خواهان، درخواست کننده یک نمونه : پس اگر مدعی علیه انکار کند دعوی مدعی را…(ترجمه النهایه طوسی.چا.سبزواری) ب- کسی که بغیر حق ادعای فهم و دانش کند، حقه باز، شارلاتان یک نمونه : با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی تا بی خبر بمیرد در درد خود پرستی(حافظ)
اما اندیشه های گفت و شنود شده :
مدعی کسی که به ناحق ادعا دارد و فقط لاف می زند.
شاید مدعی باید آنقدر حرف بزند تا سرانجام به این واقعیت برسد که بگوید من نادانم. شاید او نیاز دارد به اینکه تجربه کند.
کم گوی گزیده گوی چو دُر
به کردار توجه کنیم و که این کردار به ما نشان خواهد داد که کم گوی بی ادعا بهتر است.
در بیشتر زمانها هر چه از ما می پرسند ادعا گونه درست یا نادرست پاسخ می دهیم در صورتی که نمی دانیم می توانیم بگوییم نمی دانیم.
مدعی بودن رابطه ای مستقیمی با خودپسندی دارد.
مدعی در پی تایید ادعاهایش از سوی دیگران است. شکست های فراوانی در زندگی خورده است و اینگونه می خواهد که با تایید ادعاها و لاف هایش از سوی دیگران تاثیر این شکست ها را کمرنگتر نماید.
در انتخابات کسانی که شعار و حرف زیادی می زنند مقبول و پسندیده هم می افتند. اما افراد کم گوی بی ادعا صبرشان زیاد است.
ادعا کردن های زیاد لذتی را در زندگی فرد ایجاد می کنند و می پندارد که زندگیش این چنین به تعادلی می رسد. اما آنکه در زندگی خود تعادل دارد نیازی به ادعا ندارد. و بیشتر و بهتر از همیشه عمل می کند و شخصیتش بیشتر کرداری است.
تاریخچه خانوادگی انسان ها و تاثیر این نهاد بر آنان در اینکه آنها کم گوی بی ادعا شوند یا اینکه پرگوی پرادعا شوند موثر است.
آنکه ادعا زیاد می کند کمبود دارد و می خواهد یک خلاء هایی را در شخصیتش پر کند، اما آنکه ادعایی ندارد و کردار دارد صمد و بی نیاز است.
تا زمانی که ادعای فرد در رفتارش به انجام و کردار در نیاید آن ادعا بی ارزش است.
آنها که در پی آگاهی و دانش و عشق اند وقتی برای لاف زنی ندارند.
این دو تیپ شخصیتی هم وجود دارند. کسی که ادعایی ندارد و پرگو هم هست. و کسی که ادعا دارد و کم گو است. چگونه می توان این دو تیپ شخصیتی را از همدیگر شناخت؟!
گفتن و پرگویی بسیار دلیلی بر ادعا نیست.
ما ایرانی ها خیلی نابغه ایم. فرار مغزها داریم و … ولی ما در زمینه های دیگر هم نابغه ایم با وجود ۳ دقیقه مطالعه در ماه ادعای جامعه شناسی و روان شناسی و … داریم.
اگر کسی حرف نزند عیب هنرش نهفته باشد.
مزن بی تامل به گفتار دم نکو گوی اگر دیر گویی چه غم مشکل ما در پرگویی و زبان پریشی ماست خوب گوش نمی سپاریم و با هر کسی باید به گونه ای ارتباط برقرار کرد ولی ایرانی کم تمرین شنیدن می کند به همین خاطر این در پر مدعی شدن ما موثر است.
برخی از گفتن ها و ادعاهای بسیار ریشه در مشکلهای درونی شخص دارد که به آنها پرداخته نشده است و شنیده نشده اند.
آیا باید ادعا کنیم و بگوییم می دانیم در حالیکه نمی دانیم و ادعای دانا بودن بکنیم؟! ما ادعا می کنیم که اگر کسی صحبت کرد او را شناخته ایم! شناخت درست با نیک صحبت کردن و نیک شنیدن و نقد و انتقاد درست و سازنده به دست می آید.
ما در کردارمان سختتر می توانیم ادعا کنیم و در گفتارمان به سادگی ادعا می کنیم.
با مدعی ای که بغیر حق ادعای فهم و دانش کند چگونه رفتار کنیم؟
باید به ریشه ها پرداخت که او چرا اینگونه شده است؟ دیگران(خانواده و دوستان)چرا همراهی اش نکردند که این گونه نباشد؟ چرا آنها تا زمانی که او هنوز انسان بود اراده نکردند و به یاریش نیامدند و او را همراهی نکردند که این گونه نباشد. (برگفته از کتاب «هدف ادبیات» قرار داده شده در بخش کتاب و مقاله های وب سایت) برخی از ادعا کنندگان به معنای بغیر حق ادعای فهم و دانش کردن شاید در پی جلب توجه دیگران هستند پس با اندکی توجه به او می توان او را صمیمانه و صادقانه خوشحال و آگاه به رفتار نادرستش کرد. و او را در مقام کردار به توسط خودش ارزیابی کرد. اما در کنش و واکنش با آنها که در پی آسیب رساندن و فریب و تزویر هستند بایستی هشیارانه تر عمل کرد.چنین افرادی همچون یک نوار ظبط شده یک جمله را که همان ادعایش است تکرار می کند. در پاسخ به چنین افرادی می توان به آنها گفت که تا چه به کردار آید؟!
ادعا کننده با معنای « ادعا کننده، خواهان، درخواست کننده» که عمل می کند و ادعایش را به کردار در می آورد.و می داند که ادعا کردن مسئولیت می آورد و مسئولیت هم در کردار و انجام اثبات می شود. چنین فردی شایسته آفرین و ستایش است. اما در جامعه ایرانی ما چنین افرادی معمولا زیر فشار دیگران قرار دارند به گونه ای که همه مایلند که او را شکست دهند تا اینگونه ناآگاهانه خود را راضی گردانند. پاسخ چنین افرادی به این فشارهای ناشایست می تواند این چنین باشد که شما از رفتار و گفتار به کردار در آمده من تا چه پذیرید! آزادید هر بخش را که دوست داشتید بپذیرید یا نپذیرید!
انسان مدعی را از راه شنواییش می توان تشخیص داد. او به گونه ای گوش می سپارد که انگار همه چیز را می داند و چیزی نیست که او نداند؟ اینها در حالی روی می دهد که او اصلا گوش نمی دهد!
ممکن است که اطرافیان فردی که ادعا می کند و درستی ادعاهایش را هم ثابت می کند به او انتقاد کنند که تو در اشتباهی
NLP یک گونه راه ارتباطی با انسانهاست که بایستی در راه درست استفاده شود که متاسفانه برخی از سودجویان از این راه برای آسیب زدن به دیگران بهره می برند.
برنامه نشست آینده به وسیله مدیر باشگاه نشست هفتگی به آگاهی همراهان گروه خواهد رسید.
خوشدل و خرم باشیم در هشیاری و آگاهی |
نشست های هفتگی: اعتماد – چگونه و چرا اعتماد کنیم- ۸ اسفند ۱۳۸۶
| ||||||
بنام زیبا اعظم دبیر نشست بود ، موضوع بحث اعتماد و ساسان کتاب را برایمان معرفی کرد و فروغ سخن زیبا را خواند. نشست راس ساعت ۵:۳۸ به شکل رسمی آغاز شد. توافقات ۴گانه که در قالب آئین نشست نیک اندیشان تدوین شده اند |
نشست های هفتگی: بحث خودسازی با حضور موسی تقی زاده – ۱ اسفند ۸۶
| ||||||
( شناخت خویشتن خویش، گذر از جهل به سوی دانایی، همراه با رعایت نظم و انضباط در تفکر و رفتار انسانی، به نیروی خرد و خردورزی، نقد و نقادی توأم با آزادگی و عشق آفرینی، سرانجام رهایی از هرگونه سلطه پذیری ) جمله ای از موسی تقی زاده به پیشنهاد بردیا موضوع ۸ گفتگوی پی در پی از نشستهای هفتگی نیک اندیشان را به خود اختصاص داد. این گزارش، شرحی بر نشست نهم از این گفتگوهاست که در روز سه شنبه اول اسفند سال ۸۵ با دعوت دوباره از خود موسی تقی زاده برگزار شد. حاضرین در این نشست سینا ، ساسان، بردیا، اعظم، فروغ،آرزو، سولماز، سعیده، شهاب ، رضا سید زاده، فریبرز ، پویان ، عماد، حمید ، سیاوش و باران با همراهی میهمانان گرامی استاد میثمی (اندیشمند و شاعر)، مصطفی و مجید با حضور موسی تقی زاده در ساعت پنج و سی و پنج دقیقه آغاز گردید ، در این نشست باران دبیر ، آرزو سخن زیبا و سینا معرفی کتاب را بر عهده داشتند. باران ، بهمراه تعدادی ازهمراهان کمی دیرتر به نشست رسیدند ، دبیر نشست ، باران در شروع از همراهان برای حضور در نشست سپاس گذاری کرده و از تاخیر خود عذر خواهی کرد که در ادامه با تذکر موسی تقی زاده روبرو شد؛ تذکر موسی در طول نشست به این مورد است که بجای عذر خواهی ، تکرار نکردن اشتباه بازگو شود تا نتیجه ای برای فرد و جمع در پی داشته باشیم. توافقات ۴گانه که در قالب آئین نشست این گونه آمده (۱- موبایلهای خود را روی گزینه بی صدا تنظیم می کنیم ۲- طبق آئین کل گروه سیگار کشیدن در حضور همراهان دیگر ممنوع می باشد ۳- در صورتی که بخواهیم برای دیگر همراهان درباره موضوعی خاص صحبت کنیم از دبیر نشست درخواست وقت می کنیم ۴ – در هنگام خوانده شدن سخن زیبا یا معرفی کتاب، نگاه و گوش خود را متوجه معرفی کننده کتاب یا خواننده سخن زیبا می کنیم و از گفتگوهای دو نفره می پرهیزیم) توسط دبیر برای همراهان کوتاه بازگو شد و سینا ، بردیا، موسی تقی زاده و حمید برای صحبتهای چند دقیقه ای درخواست وقت کردند. نشست را با سخن زیبای آرزو آغاز کردیم و جملات زیبا ، آهنگین و عاشقانه از آرزو را شنیدیم . آن هنگام که هر چقدر هم دستانت را به هم بفشاری، توان مقابله با آن رعشهی رمزآلودشان را ندارى، دستانى که مى لرزند تا راز اندوهناک لرزیدن دلت را برملا کنند… ادامه این مطلب را از وبلاگ آرزو به آدرس www.donyayedokhtarane.blogfa.com بخوانید. جملات زیبایی نیز از سروده های شاعر زنده یاد حسین پناهی خوانده شد. سپس با معرفی کتاب توسط سینا ، دوکتاب «معجزه’ ارتباط و NLP» و «برنامه ریزی عملی برای موفقیت» بصورت زیر به همراهان معرفی و پیشنهاد شد: ۱- معجزه’ ارتباط و NLPء نوشته ریچاردسون ، ترجمه مهدی قرچه داغی از نشر آسیم چاپ نهم ۲- برنامه ریزی عملی برای موفقیت (NLP عملی)، نوشته دکتر کوروش معدَلی ، ناشر مرز فکر دو کتاب فوق ، در زمینه ارتباطات و رفتارهای مناسب فردی و تغییرات و تعامل رفتاری افراد با عنوان NLP: Nero-Linguistic Programming هستند، جان گریندل و ریچارد بندل به مطالعه دست آوردهای اریکسون در اربطه با نگرش دیگری به برنامه ریزی و بهبود اثر کلام بر رفتار و رفتار بر کلامپرداختند. به عبارت دیگر هر کلامی بر قضاوت ها و رفتارها تاثیر دارد و این نگرش ها مرتبط با اعصاب به کلام بر می گردد. این برنامه ریزی بیان میدارد اگر کلام را بهینه کنیم نگرشمان بهینه خواهد شد و برعکس. در این زمینه به ایجاد ارتباط موثر با دیگران ، نفوذ مثبت در افراد، انگارهای افراد و شناخت و واکنش و قضاوت افراد اشاره گردیده است که با درکی درست بایستنی است از آن در مسیر درست سود برد. عناوین و نکات این کتاب به ترتیب و اختصار عبارتند از: * ایجاد ارتباط موثر شامل: راه حل های موثر ، قانون راه حل متنوع، همگام شدن، تاکید بر مشترکات، هماهنگی در تنفس ، شناخت روحیه دیگران با تنظیم کلام ، شادابی روحیه و تنظیم و تنظیف کلام و رفتار. * روبرو شدن با باورها و عقاید * هنر برقراری ارتباط روشن شامل ارتباط دیداری، شنیداری و بویائی … به عبارت دیگر در این بخش اشاره ای به گفته آنتونی رابینز میشود که ، سلامت جسم موثر در نگرش وذهن است.(عقل سالم در بدن سالم است.) در کتاب دوم برنامه ریزی عملی برای موفقیت (NLP عملی) ، به موضوع عشق و همگام شدن با سایر موجودات پرداخته شده است ، سهیم شدن در تجربه ها ، مسئله مخاطب و شما در مسیر مشترک، از دیگر موضوعات کتاب است. در ادامه سینا پیشنهاد معرفی و آموزش مستقیم با استفاده از کتاب : ویل دان؛ چگونه نهنگ ها عمل میکنند نوشته بلانچارد ، ترجمه از شهروز فرهنگ ناشر توسعه آموزش، موسسه پخش و نشر سجاد را به همراهان داد . بر این اساس و موافقت همراهان این کتاب برای ۲۲ اسفند سال ۸۵ (دو نشست دیگر) برای بحث خواهد آمد ؛ از همگی همراهان تقاضا میکنیم این کتاب را تهیه و تا نشست موعود بخوانیم و آمادگی گفت و شنود پیدا کنیم. آرزو در ادامه پیشنهاد داد تا کتاب های این چنینی نیز در سایت همانند بحث نشست ها رای گیری شوند. سپس سینا در باره رای گیری مناسب از نامناسب صحبت کرد و رای گیریی را مناسب دانست که منافع همه را شامل شود و اگر ضرری متوجه کسی میکرد آنرا مورد رای گیری و تابعیت جمع قرار ندهیم ؛ در مواردی که فرد از کار جمع آسیب و آزار میبیند رای گیری نامناسب است. ساسان پیشنهاد معرفی کتابهای مرتبط با موضوع جاری را داد ، موضوع حاضر در رابطه با NLP عملی است. توضیح مختصری در سایت ، بخش کتابها در مورد این کتاب، یعنی {ویل دان} قرار دارد. بردیا در وقت خود از باشگاه نشریه سخن گفت و طرح پیشنهادی ابتکاری خود را ارائه داد که بر این اساس گروه کتابهای نایاب در بازار را برای آرشیو کتب ها خریداری کرده و بین همراهان به اختیار پخش کند تا تایپ کنیم ؛ در این پیشنهاد آرزو نیز بردیا را یاری میکند ، برای هماهنگی به آرزو مراجعه کنیم. موسی تقی زاده در وقت خود به بیان چند تذکرپرداخت و در اولین گام باران را مورد خطاب قرار داد که در ابتدا اشاره شد ، سپس به سینا تذکر داد تا همگی تمامی کتاب را شامل خوب یا بد حتی برای ورق زدن نگاه کنیم و به اصطلاح کتابها را بدون اینکه هضم و یا بلع کنیم ، بچشیم! در گام بعدی بردیا را نشانه رفت و از او در مورد نقد و نقادی (تاتی) سوال کرد که بردیا ترجمه و معنا و مفهوم آنرا برای همراهان بازگو کرد که موسی به متقاعد کردن دیگران تذکر داد که ما هیچ کس را نمی توانیم متقاعد کنیم در تمام مسائل..سپس در مورد نشریه به صورت شدید ، از کلمات بکار رفته در آن انتقاد تلخی کرد .کلماتی از قبیل قبلن ،بعدان ، اصلن ، طبعن که در متن نشریه بدون تنوین نوشته شده و اصطلاحاتی همانند خدائیش و … مورد تذکر موسی تقی زاده بود ، وسوالاتی را برای همگی ما مطرح کرد : چرا پاسدار ادبیات و فرهنگ خود نباشیم؟ آیا انگیزه خاصی از این کار است؟ البته موسی تقی زاده هدف خود را از این تذکرها و کنایه های تلخ برای همراهان گفت ، در ادامه بردیا از تغییر سیستم آموزشی و نوشتاری در کشور صحبت کرد. در این قسمت به دلیل خروج از موضوع دبیر وقت را به آقای سید زاده داد که ایشان در مورد میهمان و استاد گرامی آقای میثمی صحبت کردند و پیشنهاد و تقاضای خواندن شعر برای همراهان را داشتند. در ادامه استاد میثمی شعر زیر را با صدایی رسا و گیرا بیان کردنند: منادیان عشق ما ذره ای از جهان عشقیم ، پیوسته منادیان عشقیم ، زین روی منادیان عشقیم خورشید صفت ، روان و رخشان ، سرگشته ی کهکشان عشقیم چون جان همه تشنه ی محبت چون دل همه خون رسان عشقیم جویای هدف مثال پیکان ، برخاسته از کمان عشقیم بانگ جرس ایم خفتگان را وابسته ی کاروان عشقیم گویای «انا الحق» ایم بر دار ، منصور زمان ، زبان عشقیم ای واعظ شهر قصه کم گوی ، ما خود همه داستان عشقیم مرغان محبت ایم ، … آری {مکث}، پرورده آشیان عشقیم . همگی همرهان به ذوق آمدیم و بسی شاد شدیم و از استاد سپاس گذاری کردیم. سپس موسی تقی زاده از خود و شک و تردید ، تاریخ خوانی ، اراده و مقاومت برایمان سخن گفت و برای ترک نشست از همراهان و دبیر وقت خواست. زمان کوتاهی استراحت و پذیرایی داشتیم و سپس حمید از آماده سازی نما آهنگ زیبایی از خاطرات ، عکسها و یادگاری ها ی همراهان گروه نیک اندیشان خبر داد که بصورت CD در اختیار مسئول ، سینا قرار داد. همراهان پویان قبل از شروع وقت های درخواستی و موسی تقی زاده، سعیده و سولماز در این قسمت ، نشست را ترک کردنند و در ادامه سایرین به جمع بندی بحث پرداختیم. اعظم با مطرح کردن بحث در مورد موارد کلیدی و پایه این تقاضا را داشت که از بحث های غیر ضروری از قبیل درست با نادرست کلمات و این چنین مواردی بگذریم و سینا بیان کرد که ابتدا گروه در چه مسیری حرکت می کند و اینکه همراهان در گروه به کارهای موازی میپردازیم تا خودسازی و ارتقای فردی در تمام زمینه ها صورت گیرد و از مطالعه نکردن و کوتاهی برخی همراهان سخن گفت . در انتها با پایان یافتن زمان نشست ، هماهنگی نشست آینده به شرح زیر باشد؛ سخن زیبا از فروغ کتاب از ساسان دبیر اعظم نشست در ساعت هشت و سی و پنج پایان یافت . |
نشست های هفتگی: بحث خودسازی با حضور موسی تقی زاده – ۲۴ بهمن ۱۳۸۵
| ||||||
گزارش نشست ۲۴ بهمن ۱۳۸۵ با موضوع خودسازی «شناخت خویشتن خویش، گذر از جهل به سوی دانایی، همراه با رعایت نظم و انضباط در تفکر و رفتار انسانی، به نیروی خرد و خردورزی، نقد و نقادی توأم با آزادگی و عشق آفرینی، سرانجام رهایی از هرگونه سلطه پذیری» جمله ای از موسی تقی زاده که به پیشنهاد بردیا موضوع ۸ گفتگوی پی در پی از نشستهای هفتگی نیک اندیشان را به خود اختصاص داد. این گزارش، شرحی بر نشست هشتم، از این گفتگوهاست که در روز سه شنبه ۲۴ ام بهمن سال ۸۵ با دعوت از خود موسی برگزار شد. در این روز زمستانی سمیه، حمید، سینا، موسی تقی زاده(مهمان)، آقای سید زاده(مهمان)، آرزو، بردیا، شهاب، فریبرز، اعظم، ساسان، عماد، پویان، فروغ، پویا، سعیده، فاطمه، سعید(اقای محمدی)، سیاوش، معصومه، باران و شیوا دور هم جمع شدیم تا پیرامون موضوع خودسازی گفتگو کنیم و گفتار موسی را در این باره بشنویم. آرزو، دبیر نشست بود و ساسان مسئول معرفی کتاب وخواندن سخن زیبا. دوستان از ساعت ۴:۴۰ ب.ظ کم کم در محل حاضر شدند و در حین احوالپرسی به کمک هم صندلی ها را به چیدمان دایره ای درآوردیم تا ساعت ۵:۲۵ که نشست به طور رسمی آغاز شد ولی سعید، سیاوش، معصومه، باران و شیوا هم بعد از آن ساعت به جمع ما پیوستند و پویان و سیاوش هم با اجازه دبیر زودتر نشست را ترک کردند. توافقات ۴گانه که در قالب آئین نشست تدوین شده اند (۱- موبایلهای خود را روی گزینه بی صدا تنظیم می کنیم ۲- طبق آئین کل گروه سیگار کشیدن در حضور همراهان دیگر ممنوع می باشد ۳- در صورتی که بخواهیم برای دیگر همراهان درباره موضوعی خاص صحبت کنیم از دبیر نشست درخواست وقت می کنیم ۴ – در هنگام خوانده شدن سخن زیبا یا معرفی کتاب، نگاه و گوش خود را متوجه معرفی کننده کتاب یا خواننده سخن زیبا می کنیم و از گفتگوهای دو نفره می پرهیزیم) توسط دبیر برای دوستان بازگو شد و اعظم، پویا، آرزو و سینا برای صحبتهای چند دقیقه ای درخواست وقت کردند. که به ترتیب درباره ی برگزاری جشن سپندار مذگان به جای ولنتاین، تغییر روز برگزاری نشستهای هفتگی از سه شنبه به یکشنبه، دعوت به همراهی و همیاری جمعی در کلوب نیک اندیشان صحبت کردند. سینا بعد از برنامه ی ساسان صحبت کرد. ساسان قصد داشت نیم ساعتی را که برای معرفی کتاب و خواندن سخن زیبا در اختیار داشت را به انجام کار جدیدی اختصاص دهد. او با ارائه آمار ساده ای اظهار کرد که به جای معرفی کتاب و خواندن سخن زیبا از این به بعد به انجام فعالیتهایی موازی و در جهت موضوع بحث بپردازیم تا یکایک همراهان برداشت بهتری از نشست داشته باشند و کسانیکه در نشست حاضر نشده اند واقعاً احساس کنند که چیزی را از دست داده اند و پیشنهادهای دیگری ارائه داد که از نظر علایق به سه گروه تقسیم شویم و فعالیتی شبیه به یک مسابقه کتابخوانی با نظارت سه کارشناس داشته باشیم، یا اینکه می توانیم سرگذشت افراد موفق را در نشستها به جای سخن زیبا بررسی کنیم. البته سینا از ساسان خواست که برای حفظ روال همیشگی نشستها و نیاز به بررسی بیشتر پیشنهاد وی از نظر میزان وقت گیری آن، و نیز به خاطر اجرایی بودن مسأله، صحبت و تصمیم گیری درباره پیشنهاد وی به آینده موکول شود. ۲۰ دقیقه استراحت کردیم، با شیرینی و آبمیوه ای که از قبل تهیه شده بود از خودمان پذیرایی کردیم، به گفتگوهای دوستانه پرداختیم و در ساعت ۶:۱۵ مجدداً نشست را پی گرفتیم. توافق گفت و شنود توسط دبیر بیان شد (۱- برای صحبت کردن با بالا بردن دست از دبیر اجازه می گیریم ۲- صحبت یکدیگر را قطع نمی کنیم ۳- پرسشهای خود را در نوبت خود بیان می کنیم ۴- به اندیشه دیگران احترام می گذاریم و اندیشه خود را در نوبت خود بیان می کنیم ۵- اندیشه مان را برای جمع مطرح می کنیم و شخص خاصی را مخاطب قرار نمی دهیم و نگاه خود را بین همراهان تقسیم می کنیم ۶- شنیدن را تمرین می کنیم و تحمل خود را افزایش می دهیم ۷- بر اندیشه خود اصرار نمی کنیم ۸- در مواقع ضروری مثلاً موقع خارج شدن بحث از موضوع یا هشیار نبودن دبیر، با بالا بردن دست و باز و بسته کردن انگشتان به دبیر تذکر می دهیم ۹- همگی مسئولیم که این موارد را به عنوان یک همراه گروه نیک اندیشان به یکدیگر یادآوری کنیم) و بحث با موضوع خودسازی با محور قرار دادن موسی و پرسش های سایر همراهان از وی و نظارت دبیر آغاز شد. موسی خود را مستمع آزاد دانست و با بیان داستان سلیمان و مورچه از قرآن، ابراز مباهات کرد از اینکه در جمع ما نوجوانانی قرار گرفته، که با جدیت و صمیمیت دور هم جمع شده ایم. «انتظام و انضباط باید به گونه ای باشد که آنچه که در پندار ماست در کردار و رفتار ما نمود پیدا کند نه در گفتارمان. زیرا پندار و گفتار هر دو در حیطه ی تصرف ما نیست، بر پندارمان تصرفی نداریم و گفتار را برای نشان دادن خود به دیگران به کار می گیریم، تنها کردار ماست که در دست ماست. نه با پندار و نه با گفتار کار داشته باشیم، به کردارمان بپردازیم و بها دهیم.» پرسش از موسی : چرا گفتید که به پندار و گفتار کاری نداشته باشیم و به کردار بپردازیم، در صورتیکه افکار زرتشت و روانشناسی جدید این را نمی گوید؟ با توجه به این جمله که: «مواظب پندارت باش چون آن به گفتار تبدیل خواهد شد، مواظب گفتارت باش چون آن به کردار تبدیل خواهد شد، مواظب کردارت باش چون آن به عادات تبدیل خواهد شد، مواظب عاداتت باش چون آن به شخصیت تو تبدیل خواهد شد، مواظب شخصیتت باش چون آن سرنوشت تو خواهد بود.» سرنوشت ما را پندار ما مشخص خواهد کرد. گفتار و کردار ما از پندارمان متولد می شوند. من فعالیت خود به خودی مغز را هم رد نمی کنم ولی محوری بودن پندار چیزی نیست که قابل نفی باشد. پاسخ : بودا، زرتشت و کنفسیوس هر سه در این مورد هم عقیده بوده اند اما چه از نظر روانشناسی و چه از نظر علمی و چه از نظر فلسفی اخیراً ثابت شده که پندار قابل درک نیست و در دسترس نیست، گفتار هم همین طور، باد هواست ولی عمل قابل لمس و قابل استدلال است. در گذشته هم سقراط می گوید: خودت، خودت را بشناس و خودسازی کن. پیامبر اسلام می گوید: کسی که خود را بشناسد خدای خود را شناخته است. حکیم سنایی می گوید: چون گوهر خویش را ندانستی، مر خالق خویش کجا دانی. «من وارث گذشتگان، شریک حال و اکنون و خالق آیندگان هستم و چیزی از خود ندارم و شاگردم» پرسش از موسی : با خواندن جمله شما انسانی در نظر می آید که به جهل خود واقف شده و با شناخت خویشتن خویشش پا در مسیر زندگی می گذارد که از جهلش به سوی دانایی حرکت کند ولی تکلیف ما در مورد جاهلی که به جهلش واقف نیست و نمی داند که در نادانی به سر می برد، چیست؟ پاسخ : من نمی توانم به تو بگویم جاهلی، تو خودت باید این را بفهمی. افلاطون می گوید: «هیچ کس بیشتر از خود انسان، نسبت به نفس خود کور نیست.» و اینکه: «محبوبتر از نفس ما نسبت به ما کسی نیست.» نفس به قدری عزیز است که کسی حق ندارد به کسی برچسب نادانی بزند جز خود شخص. پرسش از موسی : چطور به نادانی که نمی داند نادان است و در جهل مرکب خود باقی است، برخورد کنیم و چه باید در مورد او بکنیم؟ بی نظمی، ندانستن فرهنگ استفاده از وسایل (مثل موبایل یا بوق ماشین) اینها جهالت هستند. کسی که کتابی را می خواند و نوت برداری نمی کند،این جهل است. جهل عمل است. امکان ندارد که انسان صددر صد به خویشتن خویش آگاهی یابد و خود را بشناسد، زیرا انسان در حصار مکان و زمان محدود است و به گذشته و قبل از تولدش دسترسی ندارد و از کودکی و دوران رشدش اطلاع ندارد. عشق و زیبایی و آزادی و انسانیت را نمی توان معنا کرد. همین که کسی را می بینی و انگار مدتهاست او را می شناسی، این خود عشق است. پرسش از موسی : چرا افرادی که به دانایی رسیده اند، دوست دارند ما همه چیز را از صفر شروع کنیم؟ چرا شما که به گفته خودتان از بالای قله همه چیز را می بینید به ما که این پایینیم، نمی گویید؟ پاسخ : تجربه من، تجربه شما نمی شود. حرفها را بشنویم و غربال کنیم و به رنگ فکر خود در بیاوریم. در پایان نشست دبیر از طرف همه همراهان از موسی تشکر کرد و همگی برای قدردانی از ایشان به افتخارشان دست زدیم. نشست در ساعت ۲۰:۳۰ تمام شد. سه شنبه آینده هم موسی در جمع ما حضور خواهد داشت و بحث را با موضوع خودسازی ادامه می دهیم. باران، دبیر خواهد بود، سینا کتاب معرفی خواهد کرد و آرزو سخنی زیبا بیان خواهد کرد. |
نشست های هفتگی: سلطه پذیری – معرفی کتاب پیکار – ۱۷ بهمن ۱۳۸۵
| ||||||
درود نشست این هفته گروه نیک اندیشان با حضور همراهان (به ترتیب ورود): سینا – باران – شیوا – فروغ – سولماز – شهاب – ساسان – بردیا ( با تاخیر) – آقای طالبی ( مهمان) با دبیری شیوا انجام شد. موضوع نشست سلطه پذیری بود و کتاب پیکار معرفی شد. نشست در ساعت ۱۷:۳۰ و با یادآوری آئین نشست : ۱-موبایل های خود را روی گزینه بی صدا تنظیم می کنیم. ۲- سیگار کشیدن در حضور دیگران ممنوع می باشد. ۳-در صورتی که می خواهیم در مورد موضوع خاصی صحبت کنیم از دبیر نشست وقت می گیریم. ۴-در هنگام خوانده شدن سخنان زیبا یا معرفی کتاب نگاه و گوش خود را به معرفی کننده کتاب یا خواننده سخنان زیبا می بخشیم و از گفت و گوهای دو نفره خودداری می کنیم. رسمیت یافت و سینا به مدت ۱۰ دقیقه و شیوا به مدت ۱ دقیقه درخواست زمان کردند. سخن زیبا توسط شهاب که مطلبی بود در مورد خوشبینی و بدبینی خوانده شد.
تکمیل خواهد شد.
معرفی کتاب بر عهده فروغ بود که کتاب پیکار با تبعیض جنسی نوشته ی آندره میشل و ترجمه ی محمد جعفر پوینده را معرفی کرد. (( خانم آندره میشل در سال ۱۹۵۹ از دانشگاه پاریس دکترای جامعه شناسی گرفت و اکنون در مرکز ملی پژوهش های علمی در فرانسه مدیریت گروه پژوهشی نقش های جنس ها و خانواده و توسعه ی انسانی را بر عهده دارد. تبعیض جنسی یعنی اعمال و رفتار و پیشداوری ها و ایدئولوژی هایی که زنان را فرودست تر و کم ارزش تر از مردان و مردان را مسلط بر زنان می دانند و هنوز نیز در ردیف بدترین مصیبت هایی هستند که مایه درد و رنج و محرومیت بشر می شوند.این مفهوم اشاره دارد به اعمال و افکار تبعیض آمیز نسبت به زنان و نیز به این که این اعمال و رفتار همان اندازه نادرست و محکوم شدنی اند که اعمال و افکار تبعیض آمیز قومی و دینی یا سیاسی. کلیشه ها در بر گیرنده تصاویر و نگرش ها و احساس ها یا اعمال هستند . کلیشه ها ممکن است به جنبه ی جسمانی یک گروه انسانی (زنان یا مردان) یا به خصوصیات فکری و عاطفی و یا به جنبه ای از موقعیت اجتماعی یک گروه انسانی مربوط می شوند. این نظر که مردان پرخاشگرند نیز داوری ناشی از تبعیض جنسی است زیرا که پرخاشگری را به ویژگی فطری مردان تبدیل می کند و نقش تربیت را در زندگی پسرها و دخترها نادیده می گیرد. گفتارها یا تصویرهایی که در آن زنان چنان نمودار می شوند که گویی فقط کدبانو و مادرانی هستند که صرفا با شوهر و فرزندانشان رابطه دارند نیز گفتارها و تصویرهایی تبعیض آمیز هستند زیرا تمام زنان فقط همسر و مادر نیستند بلکه زنان تنهایی نیز هستند که از انسانیت هیچ کم ندارند. در ادامه ی کتاب این کلیشه ها معرفی شدند و اقدامات ضروری برای از بین بردن این کلیشه ها و تبعیض ها در خانواده و مدرسه بررسی شدند.)) سپس همراهان از وقت درخواستی خود استفاده کردند: سینا در مورد بر گزاری جلسات در روزهای یکشنبه صحبت کرد و همچنین کتابی به آقای طالبی به خاطر درگذشت مادرشان از طرف گروه اهدا شد و از صحبت های آقای طالبی استفاده کردیم. من در مورد چاپ شماره ی سوم نشریه و جمع آوری مطالب برای شماره چهارم صحبت کردم. در وقت استراحت از همراهان با شیرینی و آبمیوه و چای پذیرایی شد و شماره ی سوم نشریه در بین همراهان پخش شد.
در ساعت ۱۸:۴۰ جلسه رسمی شد و پس از یاداوری آیین گفت و شنود آغاز شد. موضوع بحث گفت و شنود پی در پی ۷ در مورد سلطه پذیری بود.
۱- برای بیان نظر خود با باز و بسته کردن انگشتان از دبیر وقت می گیریم. ۲- شنیدن را تمرین می کنیم و تحمل خود را افزایش می دهیم. ۳- در تایید یا رد نظر کسی صحبت نمی کنیم و اندیشه خود را برای جمع مطرح می کنیم و نگاه خود را بین همراهان تقسیم می کنیم. ۴- بر نظر خود پافشاری نمی کنیم. ۵-به اندیشه دیگران احترام می گزاریم و اندیشه خود را در نوبت خود بیان می کنیم. ۶- پرسش های خود را در نوبت خود بیان میکنیم. ۷- صحبت یکدیگر را قطع نمی کنیم. ۸-در مواقع اضطراری دبیر نشست را با بالا بردن دست یا باز و بسته کردن انگشتان آگاه می کنیم به طرز نمونه هنگام منحرف شدن بحث یا تذکر به دبیر اگر هوشیار نیست.
ابتدا همراهان نظر خود را به ترتیب بیان کردند و سپس از دبیر وقت گرفتند. سلطه و سلطنت از یک ریشه اند و یعنی حکم فرمایی از راه های منفی. ما خود زمینه های سلطه پذیری و سلطه گری را در خود رشد می دهیم. ریشه های سلطه پذیری چیست؟ سلطه پذیری بیرونی و درونی است . ما در درون خود نیز تحت سلطه چیزهایی هستیم حتا گاهی در طرز صحبت کردن نیز سلطه پذیریم.
سلطه پذیری از جنبه درون مهم تر است که در آن انسان تحت سلطه جهل خویش است. مسائل اقتصادی و فرهنگی نیز در سلطه پذیری نقش دارند.
سلطه و سلطه پذیری امری نسبی است ما تحت سلطه وراثت و ژنتیک هستیم و آگاهی و دانایی ما را متوجه این سلطه پذیری و رهایی از آن می کند .زندگی انسان تلاش برای رهایی و کنار زدن این سلطه هاست.
خواستن چه آگاهانه و چه نا آگاهانه باعث سلطه گری و سلطه پذیری می شود . تا وقتی خودمان بخواهیم سلطه پذیر خواهیم ماند.
انسانها برای راحت بودن و گریز از مسئولیت سلطه پذیر می شوند. جامعه از واحد های انسانی تشکیل شده پس برای اصلاح جامعه باید از خودسازی شروع کنیم.
در جامعه باید سلطه گر باشیم یا سلطه پذیر و یا هر دو؟ تسلط ابزاری می خواهد . ابزارهای آن : مسئولیت پذیری و دانش و آگاهیست. اگر این ابزار هارا داشته باشیم می توانیم تسلط داشته باشیم.
در جامعه نباید سلطه گر و سلطه پذیر بود بلکه باید در همکاری با یکدیگر و کل هستی نیازهای یکدیگر را بصورتی متقابل بر طرف کنیم. ما به یکدیگر نیاز داریم.
دو مثال عینی: ما در مورد بیماری ها نیز بدن خود را سلطه پذیر می کنیم با تغذیه ناصحیح. یا کسی که کتاب نمی خواند نمی تواند از تجربیات مفید دیگران استفاده کند و در نتیجه زمینه را برای سلطه پذیری در خود ایجاد می کند.
برای رهایی از سلطه پذیری باید با خود روراست باشیم. از ماست که بر ماست. تفاوت های بین زن و مرد نباید باعث سلطه پذیری شود . بین زن و مرد باید یک همکاری متقابل وجود داشته باشد.
روابط باید سالم باشند . روابط بیمار باعث ایجاد سلطه گری و سلطه پذیری می شوند.
باید بدانیم چگونه ارتباط بر قرار کنیم. بسیار حساس بودن و عصبانی شدن باعث سلطه پذیری می شود. وقتی به روش صحیحی اعتراض خود را نشان ندهیم سلطه پذیر می شویم.
سلطه پذیری نیز جنبه ی مثبت و منفی دارد و جنبه ی مثبت آن راهنمایی کردن است. از دید اجتماعی نیز سلطه گری وجود دارد برای جلوگیری از به وجود آمدن هرج و مرج ولی باید شخصی که مسئولیت پذیر تر است تسلط داشته باشد. خانم ها در جامعه به دلیل دیدی که از کودکی به آنها تلقین شده سلطه پذیرند و این دید باید تغییر کند. کسی که که به آگاهی و خویشتن خویش خود رسیده هیچ گاه نه سلطه پذیر است و نه سلطه گر بلکه در هماهنگی کامل و همراهی با هستی زندگی خود را ادامه می دهد و حتا در روابط زن و مرد نیز این همراهی متقابل باید وجود داشته باشد و هیچ کدام بر دیگری تسلط ندارند.
نشست در ساعت ۱۹:۴۵ و پس از ۱۵ دقیقه تمدید وقت بحث و تعیین برنامه نشست بعدی پایان یافت. معرفی کتاب و سخن زیبا:ساسان
شاد آگاه و صبور باشیم |
نشست های هفتگی: کتاب کندالینی یوگا – نقد توام با آزادگی – ۳ بهمن ۱۳۸۵
| ||||||
نشست این هفته نیک اندیشان با حضور همراهان سینا، قاسملو، بردیا ، اعظم ، شهاب ، فریبرز ، فروغ ، سعیده ، سولماز و مهمان آقای سیدزاده در ساعت ۵:۳۰ رسمیت یافت. ساسان و آقای طالبی با تاخیر وارد شدند. موضوع جلسه معرفی کتاب کندالینی یوگا – نقد و نقادی توام با آزادگی و عشق آفرینی بود. دبیر این نشست ، سینا ، توافق های اول نشست را برای یادآوری بیان کرد؛ فروغ ، به عنوان سخن زیبا ، از کتاب خانه ای برای شب نوشته نادر ابراهیمی ، داستان دشنام را خواند که داستان آوارگی سنجابی بود که به شیر دشنام داده بود. سینا کتاب کندالینی یوگا تالیف جلال موسوی نسب را معرفی کرد. این کتاب آموخته های آقای جلال موسوی نسب در مورد چاکراها از استاد خود سوامی ساتیاناندا سارا سواتی می باشد. سینا مکان هفت چاکرای معروف بدن را معرفی کرد و عملکرد هر کدام را بر اساس دو جنبه فیزیولوژی بدن و از نظر معرفت بیان کرد. از طریق عکس های موجود در این کتاب توضیحاتی نیز در مورد چاکراها داده شد. چند روش مدیتیشن نیز معرفی شد. اما توصیه شد که تا زمانی که به طور کامل به این چاکراها واقف نشده ایم بهتر است که مدیتیشن ها را به ترتیبی که استاد بیان می دارد انجام دهیم. سینا تاکید کرد که بر روی چاکراهای اول و ششم تمرینی صورت نگیرد تا زمانی که چند سطح درک شود. در ادامه نشست ، با آب میوه و شیرین و چای از خود پذیرایی کردیم. موضوع بحث و گفت و شنود برای این هفته که از موضوع های ثبت شده و امتیاز آورده در سایت گروه بود، ” نقد و نقادی توأم با آزادگی و عشق آفرینی” مورد صحبت قرار گرفت. در ابتدا بردیا که این موضوع را از یک جمله از موسی انتخاب کرده بود و در سایت قرار داده بود ، کل آن جمله را با همراهی همراهان از نو خواند. همراهان مطالب زیر را بطان کردند؛ پایان نشست ۷:۲۵ اعلام شد و دوستان مسوولیت های زیر را به عهده گرفتند؛ |
نشست های هفتگی: خردو خرد ورزی -کتاب حقوق زنان وحقوق بشر – ۲۶ دی ۸۵
| ||||||
نشست هفتگی گروه در یک روز زمستانی به روزگار ۲۶/۱۰/۸۵ با حضور همراهان: حمید،ساسان،آرزو،سمیه،فریبرز،مینا،بردیا،سعیده،سیاوش،شیوا،مهدی،شهرام،سینا،فروغ،اعظم در ساعت ۰۵:۲۹ رسمیت یافت و به دبیری سیاوش آغاز شد.آرزو و سمیه به ترتیب از دبیر جلسه وقت خواستند. موضوع نشست خرد و خرد ورزی بود و کتاب حقوق زنان معرفی شد. پس از معرفی کتاب توسط آرزو (توضیحات در مورد کتاب در اولین فرصت به این بخش اضافه خواهد شد) ارزو از وقت درخواستی خود استفاده کرد و از تمامی بچه های گروه خداحافظی کرد و اعلام کرد که تا مدتی نمیتواند گروه را همراهی کند.سمیه نیز در ادامه صحبتهای آرزو و با استفاده از وقت درخواستی خود نیز از بودن با همراهان گروه ابراز خوشحالی کرد و او هم نیز اعلام کرد که مدتی نمیتواند گروه را همراهی کند.سیاوش به عنوان دبیر جلسه از همراهی این دوستان در این مدت تشکر کرد.سپس سخن نغز توسط شیوا خوانده شد.سخن نغز این هفته نیز برگرفته از کتاب «راز» نوشته بگوان اشو نویسنده نامدار هند بود.با هم نگاهی به این سخن میاندازیم: سعدی شاعر بزرگ قرن است و یک و یک فیلسوف بزرگ،او یک خردمند است و یادت باشد،منظورم از «خردمند» این نیست که او زیاد میداند نه دانش ربطی به خرد ندارد.یادت باشد که دانش یک جایگزین است.یک جایگزین کاذب برای خرد،خرد در آگاهی تو می روید ولی دانش را در تو میکارند و به تو تحمبل میکنند.تو داشن را از دانشگاه فرا می گیری ولی خرد را را از زندگی، هیچ دانشگاهی نمیتواند به تو خرد بدهد.تو باد زندگی را زندگی کنی تو میتوانی دانش را از کتابها و متون مقدس،آموزگاران و تجربه های دیگران و خودت به دست آوری ولی خرد پدیده ای کاملا متفاوت است.انسان تنها زمانی خرد را به دست می آورد که در مقابل جهان هستی باز آسیب پذیر باشد و در عشقی عمیق نسبت به هستی باشد. خرد از مشاهده گری می آید،خرد با مطالعه بلکه با هشیاری نه با تمرکز بلکه با مراقبه حاصل میشود.انسان فقط باید به شکوه بی نهایتی زندگی نام دارد باز باشد.باید نسبت به همه چیز باشد .شخص باید بدون داوری با باشد،انگاه خرد فرا می رسد. آنوقت حتی افتادن یک برگ پوسیده و مرده از درخت هم میتواند به تو خرد ببخشد.میتواند به تو خرد ببخشد.میتواند به تو رویارویی زندگی را نشان دهد،میتواند پیام مرگ را به تو بدهد.و شیوه ای که ان برگ بر زمین میافتد و با وقار و بدون ترس-می تواند به تو خردی بدهد که چگونه باید مرد.گل سرخ در بامداد می شکفد و در عصر رفته است ،با آمدن مسرور بود و با رفتن سرور است.اگر داوری کنب مانع خرد خواهی بود.اگر انتخاب کنی مانع می شوی،اگر محکوم کنی،مانع خواهی بود و اگر ارزش گذاری کنی از وقوع خرد جلوگیری خواهی کرد.فردی که بخواهد خرد بر او ببارد باید فقط شاهد خالص باقی بماند.او بدون تفکر نگاه میکند.او تنها یک آئین است که بازتاب میکند او نتیجه گیری نمیکند،او عجله ای ندارد.او هرگز دانش جمع آوری نمیکند.او به آموختن ادامه میدهد و ادامه میدهد ولی هرگز دانش اندوزی نمیکند.
خردمندی با کوشش به دست نمی آید،انسان میتواند پر دانش شود،این یک سرمایه گذاری enterprise،دانش را میتوانی کاشت کنی ولی نمی توانی خردمند بشوی،خرد شدنی نیست،بودنی نیست.شدن روندی از زمان است:امروز این مقدار دانش داری و فردا بیشتر و روز بعد بیشتر و همینطور…ول خرد یک کیفیت است و کمیت نیس.کمیت را میتوان بیشتر کرد ولی خرد هیچ گاه کم و زیاد ندارد،یک کیفیت است. خرد رویدادی ناگهانی است و تدریجی نیست.چنین نیست که تو خردمند هستی و لحظه ای بعد خرد بیشتری داردو روز بعد خردمند میشوی و همینطور….تا روزی که کاملا خردمند شوی!نه،خرد ناگهان رخ میدهد.وقتی از زندانی که جامعه براست آفریده رها شوی ،خرد رخ میدهد.وقتی دوباره کودک شوی خرد رخ میدهد. تا زمانی که به آن آزادی که با آن زاده شده اید نرسید،نمیتوانید وارد سکوت خداوند شوید.هر آنچه را که جامعه به تو داده دور بینداز:شخصیت،اخلاق،مفهوم خوب و بد،جدائی بدن و روح،شکاف بین زمین و بهشت،هر آنچه را که جامعه به تو تحمبل کرده دور بینداز،دوباره معصوم شو، لوحی سپید شو،و ناگهان خردمند هستی. هیچ چیز سبب خرد نیست،سبب خودش از قبل وجود دارد،تو خردمند زاده شده ای ،خرد طبیعت توست،آنچه موردنیاز توست این است که تمام تظاهرات را که خودت کاشته و پرورده ای دور بیندازی.انچه مورد نیاز است یک کشف مجدد است. دانش به خرد شخصی نمی گرد،دانش به جنون می انجامد.داشن به اشراق ختم نمی شود،دانش به زوایای تاریک تر وجودت ختم میشود.دانش تمام شادمانی و ضیافت را از زندگی تو را دور می سازد.تمام شعرها و آواز و رقصها را نابود میکند.دانش تو را جدا میکند. خرد میداند که چگونه باید زندگی کرد،چگونه خندید و چگونه عشق ورزید.هر چه بیشتر بدانی معرفت تو کمتر خواهد بود.سقراط حق داشت که در پایان زندگی طولانی خود بگوید:«من فقط یک چیز می دانم که هیچ چیز نمیدانم»این خرد است.
پس از پایان سخن نغز و معرفی کتاب طبق سنوات گذشته به مدت ۲۵ دقیقه نیز آنتراک اعلام شد.پس از استراحت جلسه یا خوانده آئین نشست نیز غاز شد.گل گفته هائی از این بحث را با هم میخوانیم.
پس از خواندن سخن نغز و معرفی کتاب طبق معمول همیشه در ادامه وقتی را برای پذیرایی از خود و گپ دوستانه اختصاص دادیم و دوستان در این فرصت سعی در محکم کردن رابطه دوستی یکدیگر و آشنائی با دوستان و همراهان جدید داشتند. در ساعت ۲۵/۶ دقیقه آیین گفت و شنود توسط دبیر این جلسه(سیاوش) خوانده شد و بحث این نشست که در رابطه با خرد و خرد ورزی آغاز شد.
گل گفته هایی از این نشست را با هم میخوانیم: خرد ورزی یعنی آگاهی داشتن از هستی ، عوامل هستی و اتفاقات هستی ، که در تمام این عوامل و اتفاقات خود ما دخالت داریم. خرد ورزی شاید همان دانایی باشد ، یا شخصی که به مرز دانایی و خردورزی رسیده است
انسان خردورز در این کیهان شناور است ، قضاوت نمی کند ، منتظر است همه چیز به سمت او برود ، به دنبال کنکاش نیست ، که با دانش هایش قضاوت کند و بفهمد
خرد یعنی به آگاهی رسیدن و بر اساس آن آگاهی عمل کردن ، خرد را نمی شود از کتاب یا از جایی به دست آورد ، خرد اکتسابی نیست . زندگی و معلق بودن در زندگی ، و زندگی کردن خرد را ایجاد می کند
خرد به معنی قدرت حلاجی کردن و تحلیل کردن . نوع نکردن کنجکاوی و داشتن حس وارسی لحظه لحظه در زندگی . خرد خواندن علوم تجربی و انسانی نیست ، اما خود این علوم برگرفته از خرد است
خرد مساوی با دانایی و تفکر است
خرد بالاترین سطح از آگاهی است ( برای مثال ابتدا چندین داده داریم که مجموع این داده ها تبدیل می شود به اطلاعات و مجموع اطلاعات می شود دانش و خرد سطح بالاتری از دانش است
خرد ترکیبی از تمام دانش هاست
خرد پشتوانه عملی است که انجام می دهیم . کرداری که ما داریم برگرفته از یک دیدگاه یا همان کردار بالقوه است . هر عملی برگرفته از یک آگاهی و دید است
خرد را ادراک نیز معنی کرده اند . یعنی عاملی برای شناخت اطراف مان و یا همان آگاهی . نیرویی که در ما شناور می شود و باعث می شود ما راه درست را پیدا کنیم
خردورز یعنی کسی که با خرد ورزیده شده . مانند ورزشکاری که با نرمش و تمرین به آمادگی و ورزیدگی می رسد
در زندگی برای رسیدن به اطلاعات چون مار باش اما برای کاربردی کردنش مثل کبوتری بی منظور باش (کنفسیوس)
خرد اگر به معنای آگاهی باشد مواقعی است که کارهای ما به خطا می رود . پس خرد می تواند به معنای آگاهی داشتن و نداشتن باشد.
درک یک مفهوم فرق می کند با دانستن معنی یک لغت یا اصطلاح ، تمام تلاش در زندگی برای بیشتر لذت بردن و کمتر آسیب رساندن به دیگران است.
همانطور که آگاهی دارای سطح است خرد نیز خود دارای سطح است . وقتی در کردار و سطح عمل قرار داریم باید دقت خود را بالا بریم . اشتباهات باعث بالا بردن یک پله دیگر از خرد می گردد
خرد مفهوم مثبتی در ادبیات ما دارد ، اما کلماتی مانند کردار ، گفتار ، معنای دو سویه و دو پهلو دارند ،یعنی هم معنای مثبت دارند هم معنای منفی اما خرد معنایی مستقل و یک سو و مثبت دارد
خرد و خردورزی یعنی شما می توانید ، مسیر را درست تشخیص دهید و دل به شما می گوید که از کدام مسیرباید بروید خرد رسیدن این دو به یکدیگر است
گاهی داده ها به سمت ما می آیند و گاهی ما به سمت داده ها می رویم . این بستگی به ما دارد که دروازه را باز بگذاریم یا نه . اگر دروازه را باز بگذاریم ، داده ها می آیند و جای خود را پیدا می کنند ، این یعنی رسیدن به خرد و خردورزی
ما با حلاجی کردن و ارزیابی کردن می توانیم القا کنیم که ما خردمند هستیم اگر زبانا بگوییم که خردمند نیستیم
خرد نیازی به دانش ندارد . وقتی به خرد می رسید با یک عملکرد رها به انجام امور می پردازید. شما لازم است همه دانش ها را کسب کنید و سپس همه را دور بریزید ، آنگاه خرد خود ظهور می کند
مثال چند آدم خردورز : نیچه ، خردورزی بزرگ که در سن ۵۹ سالگی در گذشت . او مفاهیم زیادی از زندگی را فهمیده بود . مانند استادش شوپنهاور که او هم لذت زیادی از زندگی اش نبرد. مادر ترزا : او یک عشق ورز بود .به مردم هند کمک می کرد و گزارش خود را به واتیکان می داد. شاید اگر خردورز بود ، با این شان بزرگ ، هیچ وقت پیش پای پاتیکان تعظیم نمی کرد و او را از خود والاتر نمی دید . او اگر عشق ورزی را با خرد ورزی توام می کرد می توانست بهتر باشد .اما در برابر یک خرد ورز و عشق ورز به تمام معنی اوشو . او تمام تاریخ ایران وغرب و شرق را خوانده است و تلفیق با عرفان شرقی خود بدل شده است
خرد همان آگاهی احاطه شده بر جهان است . برای رسیدن به خرد نیازی به معلومات نیست . انسان باید مرحله به مرحله هدایت شود و زندگی ما را برای پذیرش یک سری حقایق مستعد می کند
نیاییم با معیار های دیگران زندگی کنیم ، بیاییم هر چیز را همانگونه که هست بپذیریم.
و جلسه در ساعت ۷:۴۵ به پایان رسید و بنا به روال همیشه دبیر،معرف کتاب و خواننده سخن نغز مشخص شد. دبیر:سمیه کتاب:سیاوش سخن نغز:فروغ
|
نشست های هفتگی: معرفی کتاب هویت – نظم و انضباط – ۱۹ دی ۱۳۸۵
| ||||||
به نام ایزد یکتا گزارش نشست به تاریخ سه شنبه ۱۹ / ۱۰ / ۱۳۸۵ موضوع جلسه نظم و انضباط بود و کتاب هویت معرفی شد .همراهان این نشست به ترتیب حضور : معصومه – سولماز – مینا – سینا – ساسان – حمید – سیاوش – سمیه – شیوا – شبنم – لادن – آرین – شهاب – فروغ – آرزو – بردیا – قاسملو – سعیده – آقای سیدزاده نشست در ساعت ۱۷:۲۰ با خوانده شدن آیین نشست توسط دبیر (ساسان) و رفتن قاسملو از جمع دوستان آغاز گردید. پس از آن چند تن از دوستان از دبیر درخواست وقت نمودند. سپس شبنم سخنان زیبای خود را به مدت ۱۵ دقیقه برای دوستان خواند. فرازهایی از این سخنان : هرچیز به هنگام خود فرا می رسد. هر چیز زاده نیاز خویش است و به عبارتی هیچ نیست جز نیاز تجسم یافته، اما تو خواهی فهمید که جز با شادی بسیار نمی توان اندکی حق اندیشیدن برای خود خرید. کسی که خود را خوشبخت می داند و اندیشمند نیز هست به راستی نیرومند نامیده خواهد شد. بدبختی هرکسی ناشی از آن است که همیشه اوست که می نگرد آنچه را می بیند به خود وابسته می کند. اهمیت هر چیز نه به خاطر ما بلکه به خاطر خوداوست . کاش چشم تو همان چیزی باشد که به آن می نگری. بیاموز که گاه منحصرا در لحظه استقرار یابی .آری بی شک تیره و تار بود جوانی من، پشیمانم از آن. نه نمک زمین را می چشیدم و نه نمک دریای پهناور شور را.خود را نمک زمین می پنداشتم و بیم داشتم که طعم خویش را از دست بدهم. نمک دریا هرگز طعم خود را از دست نمی دهد اما لبان من برای احساس آن دیگر پیر شده است. آه! چرا هوای دریا را هنگامی که روحم تشنه آن بود استنشاق نکردم. ای دوست شادی خود را آن گاه که جانت به رویش لبخند می زند سیراب گردان. زیرا بعدها خواهی اندیشید و خواهی گفت میوه ها در دسترس بودند. شاخه ها در زیر بارشان خم می شدند و می فرسودند و زمان به نومیدیسپرده شد. آه جوانی آدمی تنها کوته زمانی از آن برخوردار است و باقی عمر با یاد آن خوش است. آبی که می گذرد و بی گمان هنوز می تواند دشتهای بسیاری را سیراب کند و لبان بسیاری عطش خود را بدان فرو مینشانند. اما من از آنچه می توانم دریابم جز خنکی گذرایش برای من چه در بر دارد که آن هم به محض پایان یافتن لبانم را میسوزاند.ای جلوه های لذت من! شما نیز همچون آب گذرا خواهید بود. ای کاش اگر آب در اینجا تازه می شود طراوتش پایدار باشد. ای طراوت خشکی ناپذیر رودخانه ها! ای فوران بی پایان جویباران! شما اندک آب گرد آمده در جوی نیستید که چندی پیش دستانم را در آن فرو بردم، آبی که چون طراوت خود را از دست داد به دور ریخته می شود. ای آب جوی، تو همچون خرد آدمیانی و ای خرد آدمیان، تو از طراوت خشکی ناپذیر رودخانه ها بی بهره ای! … سپس ساعت ۱۷:۳۵ شیوا به مدت ۱۵ دقیقه به معرفی کتاب نام کتاب : هویت از مقدمه مترجم : پس از معرفی کتاب دوستانی که درخواست وقت نموده بودند به ترتیب: ساعت ۱۸:۰۰ به زمان موعود یعنی وقت پذیرایی رسیدیم که البته ناگفته نماند که تولد سمیه نیز مقارن با جلسه امروز بود. در ساعت ۱۸:۳۰ همزمان با اضافه شدن آقای سیدزاده به جمع و با قرائت آیین گفت و شنود توسط دبیر , گفت و شنود با موضوعی از سلسله موضوعات پیشنهادی موسی تقی زاده ی کبیر ” نظم و انضباط ” آغاز گردید . و اینک فرازهایی از این گفت و شنود – بعد از دو مورد گذشته ی شناخت خویشتن خویش و گذر از جهل به دانایی به نظم و انضباط می رسیم. نشست این هفته در ساعت ۱۹:۳۰ خاتمه پذیرفت . در زمانی که وفا قصه ی برف به تابستان است ساسان |
نشست های هفتگی: گذر از جهل به سوی دانایی- ۱۲ دی ۱۳۸۵
| ||||||
گزارش نشست ۱۲/۱۰/۸۵ موضوع : گذر از جهل به سوی دانایی دبیر : حمید نشست این هفته نیک اندیشان با حضور : قاسملو، سعید ، آرزو ، شیوا ، سولماز ، سعیده ، حمید ، سمیه ، ساسان ،،شهرام ، بردیا ، شبنم و فروغ آغاز شد که سینا هم بعد از شروع جلسه به همراهان پیوست قبل از رسمی شدن نشست قاسملو از همراهان جدا شد ابتدا بردیا از طرف پویا( جانشین مسوول گروه ) از همراهانی که آمدن یا نیامدن خود را از قبل اطلاع داده بودند تشکر کرد سپس حمید به عنوان دبیر جلسه آیین نشست را برای همراهان بیان کرد و پس از آن سیاوش که مسوولیت معرفی کتاب را بر عهده گرفته بود کتاب مسیحا ، نوشته جبران خلیل جبران – ترجمه مسیحا برزگر- را برای همراهان معرفی کرد . این کتاب شامل چندین داستان کوتاه درباره عیسی مسیح است که جبران خلیل جبران آن را از زبان آدمهای مختلف بازگو کرده است. در اینجا قسمتهایی از کتاب را با هم می خوانیم : شما از من درباره ی ِ معجزات عیسای ناصری پرسش می کنید ! می گویند او کور را بینا کرد و افلیج را واداشت تا گام بردارد . می گویند او دیو را از درون ِ آدم های مجنون بیرون می کرد . ممکن است کوری همان اندیشه ی ِ تیره و تار باشد . این کوری را می توان با روشن کردن ِ چراغ ِ اندیشه ای تابناک ، به بینایی تبدیل کرد. شاید فلج بودن ، همان رخوت و کاهلی باشد . این بیماری را می توان با دمیدن روحی و نیرویی تازه شفا داد . شاید دیوهای درون ِ ما ، بی قراری و اضطراب ِ ما باشد . این دیوها را می توان با آرامش بیرون راند . می گویند او مرده را زنده کرده است . اگر به من بگویید که مرگ چیست ، آنگاه به شما خواهم گفت که زنده کردن یعنی چه . در مزرعه به تماشای بلوط ایستاده ام ؛ چیزی که بی فایده به نظر می رسد. در بهار همان بلوط را دیده ام که چگونه در خاک ریشه دوانده و شاخ و برگش را در آسمان گسترده است . این معجزه هزاران بار ، هنگام خواب ِ خزان و بیداری ِ بهاران اتفاق می افتد . اما چرا این معجزه در دل ِ انسانها اتفاق نمی افتد ؟ آیا فصل ها نمی توانند به دل انسان نفوذ کنند ؟ اگر خداوند به بذرها چنان نیرویی داده است که بتواند بذرهای مرده را در آغوش بگیرد و زنده کند ، چرا این نیرو را به دل ِ انسان نداده باشد که با در آغوش گرفتن ِ دل های مرده ی ِ دیگران ، آن ها را زنده کند ؟ من درباره ی ِ این معجزات سخن گفتم اما دوست دارم درباره ی ِ معجزه ی ِ بزرگتر او نیز سخن بگویم . معجزه ی بزرگتر ِ او ، زندگی ِ خود ِ او بود . او بود که مس ِ وجود مرا به طلا مبدل کرد . او به من یاد داد به کسانی عشق بورزم که از من متنفّر بودند سپس سعید که مسوولیت سخن نغز این هفته را به عهده گرفته بود ، چهار شعر از احمد شاملو خواند . ترانه بزرگترین آرزو ، ترانه تاریک ، ابراهیم در آتش و شبانه ۶ چهار شعر برگزیده سعید بودند که محور اصلی همه آن ها انسان و کرامت او بود . قطعاتی از این شعرها را با هم مرور می کنیم : بر زمینه سربی صبح سوار خاموش ایستاده است و یال بلند اسبش در باد پریشان می شود خدایا ، خدایا سواران نباید ایستاده باشند هنگامی که حادثه اخطار می شود . کنار پرچین سوخته دختر خاموش ایستاده است و دامن نازکش در باد تکان می خورد خدایا ، خدایا دختران نباید خاموش باشند هنگامی که مردان نومید و خسته پیر می شوند . **** در آوار خونین گرگ و میش دیگر گونه مردی آنک که خاک را سبز می خواست و عشق را شایسته ی ِ زیباترین ِ زنان که اینش به نظر هدیتی نه چنان کم بها بود که خاک و سنگ را بشاید آیا نه یکی نه بسنده بود که سرنوشت مرا بسازد من تنها فریاد زدم نه من از فرو رفتن تن زدم صدایی بودم من شکلی میان اشکال و معنایی یافتم من بودم و شدم نه زانگونه که غنچه ای ، گلی یا ریشه ای که جوانه ای یا یکی دانه که جنگلی راست بدان گونه که عامی مردی ، شهیدی تا آسمان بر او نماز بَرَد . من بینوا بندگکی سربه راه نبودم و راه بهشت مینوی ِ من بز رو ِ طوع و خاکساری نبود . مرا دیگرگونه خدایی می بایست شایسته آفرینه ای که نواله ی ِ ناگزیر را گردن کج نمی کند و خدایی دیگر گونه آفریدم . ***** بعد از خواندن شعرها همراهانی که درخواست وقت کرده بودند صحبتهای خود را مطرح کردند : بردیا ( مدیر باشگاه نشریه ) و شیوا ( معاون باشگاه نشریه) در مورد باشگاه نشریه صحبت کردند و یک نسخه از شماره ۱ و ۲ نشریه را به هر یک از همراهان دادند . سیاوش و سعید در مورد نحوه انتقاد کردن از دیگر همراهان صحبت کردند و متذکر شدند که انتقادات خود را به همان شخص مورد نظر بگوییم . شبنم هم از مسوول گروه ( سینا ) بخاطر پیشنهاد درباره خواندن آیین های نشست و گفت و شنود بصورت حفظی تشکر کرد . در این زمان سولماز و سعیده از همراهان جدا شدند و پس از رفتن آنها در زمان پذیرایی به مناسبت تولد حمید جشن کوچکی برگزار شد و سینا کتاب انسان در جستجوی معنا و نقدی بر ماهی سیاه کوچولو را از طرف گروه به حمید هدیه داد و دوستان در زمان خوردن کیک تولد کتاب را به یادگار با نوشته های زیبایشان زینت بخشیدند . همچنین با دوربینی که سمیه آورده بود چند عکس به یادگار گرفته شد . البته باید از بازیگوشی های ساسان موقع قرار دادن شمع ها در کیک و عکس گرفتن یاد کرد که فضای شاد گروه را شادتر کرد سپس حمید یادگاریهایی را که همراهان در کتاب نوشته بودند خواند و این قسمت برنامه هم تمام شد سپس سینا یکی از بند های آیین نامه گروه نیک اندیشان را برای همراهان خواند و با خواندن آیین گفت و شنود بحث این هفته آغاز شد . بحث این هفته ، گذر از جهل به سوی دانایی بود . ابتدا بردیا که این موضوع را پیشنهاد کرده بود مقدمه ای را خواند شناخت خویشتن خویش ، گذر از جهل به سوی دانایی ، همراه با رعایت نظم و انضباط در تفکر و رفتار انسانی ، به نیروی خرد و خرد ورزی ، نقد و نقادی توآم ، آزادگی و عشق آفرینی ، سرانجام رهایی از هرگونه سلطه پذیری در اوایل بحث شبنم از همراهان جدا شد . همچنین در اوسط بحث گذر از جهل به سوی دانایی شهرزاد به جمع همراهان اضافه شد : و اینک بخشهایی از نظرات همراهان * ما وسیله هایی هستیم برای اینکه جهل کیهان را به دانایی تبدیل کنیم . ما هستیم که ظلم را می پذیریم .و اگر ما آن را نپذیریم کسی نمی تواند آن را به ما تحمیل کند * عاشق بودن انسان را تحت تسلط در می آورد و کسی که عاشق می شود نوعی وابستگی پیدا می کند که می تواند زیان بار باشد * تعصب انسانها یکی از موانع رسیدن به آگاهی و دانایی است همه تلاشها برای این است که کمتر به یکدیگر آسیب بزنیم ، برای این منظور لازم است که دانایی را با ارزش ها نسنجیم نادانی ، مستمر است اما جهل در لحظه است و به همین خاطر خطر نادانی از جهل بیشتر است باید توجه داشته باشیم که آگاهی ها را خودمان برای خودمان بسازیم یعنی باید آن ها را از فیلتر خودمان رد کنیم و از این طریق به آگاهی برسیم . به عبارتی ، طرح ساخت آگاهی ما باید بوسیله خودمان انجام شود * یکی از انگیزه های دانایی گریز از سلطه پذیری است چیزی که در حال حاضر در جامعه ما رواج دارد این است که هر چقدر کمتر بدانیم راحت تر زندگی خواهیم کرد . این قضیه را چطور می توان توجیه کرد ؟ یکی از راههای عملی می توند آموزش دادن به درصد بالایی از جامعه که در مقابل نادانی منفعل برخورد می کنند باشد . ما باید دانسته های خود را با این افراد تقسیم کنیم علت اینکه عده ای از دانستن گریزانند این است که دانسته ها – داده ها – ی خود را درک نکرده اند ، اگر انسان دانسته های خود را درک کند می تواند به آرامش برسد * ما باید ذهن پویایی داشته باشیم تا بیشتر به زنده بودنمان پی ببریم یکی از موانع آگاهی جمله خانمها مقدمند می باشد . در جامعه امروز ما در حال پذیرفتن برابری زن و مرد هستیم یکی دیگر از راههای عملی این است که برای خود سوال طرح کنیم و دیگران را نیز وادار کنیم که فکر کنند یکی از روشهای عملی برای برخورد با نادانی : نرفتن به مجلس ختم و تسلیت نگفتن به فردی است که عزادار است . در عوض سعی می کنم مدتی بعد به نحو دیگری او را تسلی دهم – مثلا با هدیه دادن کتابی درباره مرگ ما بسیاری از سنتهای خود را فراموش کرده ایم . همین که با فرد عزادار گریه می کنیم یا به او تسلیت می گوییم به او می فهمانیم که تنها نیست و ما همیشه به یادش هستیم دانایی فقط استفاده از نیروی عقل نیست بلکه باید احساساتمان را هم آگاهانه کنیم نادانی در ندانستن نیست بلکه در مطلق کردن ندانستن است جهل یعنی تاریکی و دانایی یعنی روشنی با نظر موافق اکثریت همراهان، دو بار وقت ِ نشست تمدید شد و در نهایت این نشست در ساعت ۸ به پایان رسید برنامه هفته آینده دبیر : ساسان سخن نغز : شبنم معرفی کتاب : شیوا *** روز و روزگار به کامتان حمید .ع |