با انتخاب دکتر یاوریان به عنوان مربی خود:
قایق بادبانی زندگی خود را در تلاطم امواج روزگار با لذت و اطمینان تا ساحل آرامش مطلوب به پیش برانید.
آشنایی با نگاه لایبنیتس به راستی و درستی(حقیقت)
یکپارچگی و پراکندگی راستی و درستی
گتفرید ویلهلم لایبنیتس آلمانی یکی از بزرگترین اندیشمندان اروپا و از آگاهان روزگار است است. در سال ۱۶۴۶ میلادی در شهر لایپسیک از شهرهای آلمان به دنیا آمد. پدرش آموزگار و مشاور حقوق بود و شش سال پس از زاده شدن او درگذشت.لایبنیتس از کودکی شوق بیش از حد او به خواندن داشت و هر چه کتاب در کتابخانه پدرش بود یا از جای دیگر به دستش آمد خواند و تبحری به کمال یافت و از همه ی دانشها و فن ها بهره برد. اما تحصیل رسمی مدرسه اش حقوق و فلسفه بود، در بیست سالگی در حقوق درجه ی دکترا رسید و به خلاف بسیاری از دانشمندان گوشه نشینی و کناره جویی از کارهای دنیا را خوش نداشت یکی از اندیشه های بلند او زدودن اختلاف ها از کاتولیک ها و پروتستان ها بود و کوشش فراوان کرد ولی به نتیجه نرسید. کوشش بسیار کرد تا توجه لویی چهاردهم پادشاه فرانسه را از جنگ با آلمان به سوی جنگ با دولت عثمانی بکشاند. و به همین خاطر به عنوان نماینده آلمان به فرانسه رفت و چهار سال در پاریس به سر برد ولی به این هدف هم نرسید ولی در فرانسه با دانشمندان آن کشور ارتباط برقرار کرد و از ایشان بهره مند گردید. وی در زمان ماندن در فرانسه به انگلیس هم رفته و با دانشمندان آن سرزمین نیز ارتباط یافته است. هنگام بازگشت به آلمان در هلند با اسپینوزا هم دیدار کرد.
لایبنیتس با همه ی بلندی مقام در دانش و بزرگی و خرد و سیاست و میهن دوستی و نوع دوستی در پایان عمر چون بزرگانی که با او دوستی داشتند و ارزشش را می دانستند در گذشته بودند در هفتاد سالگی در سال ۱۷۱۶ میلادی مانند بی کسان از دنیا رفت. او نیز همچون دکارت و اسپینوزا ازدواج نکرد و خانواده تشکیل نداد
قایق بادبانی زندگی خود را در تلاطم امواج روزگار با لذت و اطمینان تا ساحل آرامش مطلوب به پیش برانید.
وی از گفته ی هر کس آنچه که می توانست از آن استفاده بکند می گرفت و تعصب و طرفداری یا لجبازی و دشمنی به خرج نمی داد. از ویژگی های زیبای او این بود که کوشش می کرد که گفته شده ها و اندیشه ها را گردآوری و با همدیگر سازگار سازد. وی می گفت که “اندیشمندان و حکما در راستی ها و درستی ها و حقایق آنچه اثبات کرده اند درست است و در آنچه که نفی کرده اند به اشتباه رفته اند” و درستی این گفته به آن است که راستی و درستی (حقیقت) به اندازه ای بزرگ است که هر چه اثبات کنند در آن می گنجد.
لایبنیتس هم مانند اسپینوزا راستی و درستی (حقیقت) را یکی می داند اما می گوید بسیاری و پراکندگی موجودات هم در جهان پدیده ای آشکار است و وجود انسان ها را نمی توان نادیده گرفت. ذیمقراتیس و ابیقوریان جدایی و بسیاری و پراکندگی را دیده بودند و از یکپارچگی ناآگاه بودند و اندیشمندان دیگر و به تازگی دکارت پیوستگی و با هم بودن را اصل گرفته و همه ی موجودات را همگی یکپارچگی نامیدند و بسیاری و پراکندگی را نادیده گرفتند. ولی این درست است که باید هر دو را در نظر بگیریم. راستی و درستی (حقیقت) را یکپارچه می دانیم اما بسیاری و پراکندگی را هم باید توجیه کنیم و آن به این گونه می شود که بگوییم راستی و درستی یکپارچه به گونه ی جزء های بسیار و پراکنده در آمده است که سراسر جهان از آنها درست شده است و هر یک از این جزء ها نیرویی است و چشمه ی آثار می باشد و جان دارد و جهان مان جاندار است.
انسان ها از برای گوهر(جوهر)شان[۱] یعنی نیرو بودن و فعل و تاثیر داشتن، راستیِ یکپارچه اند و لیکن بنابر اصلی که پیش از این گفته ایم که ممکن نیست دو چیز یکسره مانند یکدیگر باشند.گوهرها با آن که بی شمارند همه با هم تفاوت دارند جز این که برخی تفاوت هاشان نا محسوس است و برخی چنان تفاوت دارند که رودروی هم می ایستند. و میان این دو گونه تفاوت بیشمار درجه های بسیار است چنان که رشته ی گوهرها را می توان پیوسته دانست.
[۱]– گوهر همان راستی و درستی یکپارچه است که در وجود هر کسی و چیزی و جهان و کیهان بخشی از آن پراکنده شده است و هست.
============================================
برگرفته و برگزیده از کتاب : سیر حکمت در اروپا
و رساله ی گفتار در روش راه بردن عقل رنه دکارت
جلد دوم
به نگارشِ محمد علی فروغی
============================================
نویسنده : بردیا