قایق بادبانی زندگی خود را در تلاطم امواج روزگار با لذت و اطمینان تا ساحل آرامش مطلوب به پیش برانید.
بدبختانه باید بدانیم که هر آنچه که می گوییم درباره سرزمینهای اروپایی همچون یونان و روم می باشد، همزمان با آنها در جهان کشور دیگری نیز وجود داشت و آن ایران بود که از آثار و پیشرفتهای علمی و خردی آن دوران بی بهره ایم و این بدین خاطر می باشد که آثار ایشان به کلی بر افتاده و از بین رفته است. همین اندازه می دانیم که پادشاهان ساسانی دانشپرور بوده اند و ایرانیان به دانش و خرد و خودشناسی سرگرم بوده اند و این گفته بر اساس یافته ها و آگاهی بر وجود بزرگان و دانشمندانی همچون بزرگمهر و برزویه ی پزشک به دست می آید وگرنه صاحبنظرانی که در ایران بوده اند اگر نامی از آنها برده می شود یا مانند جاماسپ به کلی زندگیشان روشن نیست یا مانند مزدک و مانی بنیانگذاران دین و کیش نوین می باشند جز اینکه تاثیر وجود مانی در اندیشه های مردم چه در آسیا و چه در اروپا خالی از اهمیت نبوده است.
در امپراتوری روم نیز پس از اینکه دین مسیحیت در این امپراتوری رسمی شد رونق کار دانشمندان و خردگرایان و خودگرایان رو به سستی نهاد و و فشار بر آنان افزایش یافت.تا جایی که در زمان امپراتوری ژوستی نین (Justinien) فلسفه و حکمت و خرد مایه و نشانه ی تاریکی و فساد پنداشته شد و در سال ۵۲۹ میلادی بساط حکمت و حوزه ی فیلسوفی را برچید. به خاطر فرمان نابخردانه ی ضد فلسفه ی این امپراتور هفت تن از دانشمندان و فیلسوفان یونان از سرزمین شان بیرون رفتند و پناهنده ی خسرو انوشیروان شدند و خود را به سایه ی دانش پروری انوشیروان در آوردند ، این هفت تن داماسکیوس از سوریه، سمبلیقوس از کیلیکیه ، یولامیوس از فروگیه ، پریسکیانوس از لیدیه ، ایزیدوروس از غزه ، دیوژانس و هرمیانس از فنیقیه بودند. آنان در آموزش فلسفه شناخته شده بودند و از این جمله سمبلیقوس شرح دهنده ی اندیشه های ارسطو بود و داماسکیوس استاد و آموزگار الهیات و پژوهنده ی عقیده ها و دینها و اندیشه ها بود. خسرو به آنان پناه داد و به آنان مهربانی کرد و آنان هم خسرو را با اندیشه های افلاطون و ارسطو آشنا کردند. در زمان وی بود که ایران به وسیله ی برزویه ی پزشک شطرنج را از هندیان آموختند و با کتاب کلیله و دمنه آشنا گشتند. در دانشگاه پزشکی نیز که خسرو انوشیروان (انوشه روان یا روان بی مرگ) در جندی شاپور به وجود آورد به دستور وی کتابهای فلسفی و پزشکی یونانی و هندی به زبانهای سریانی و پهلوی آموزش داده می شد. و در چنین دانشگاهی اندیشه های افلاطون و ارسطو به زبان پهلوی آموزش داده می شد.اندیشه های یونانی ، یهودی ، سریانی ، هندی و ایرانی در محیط جهان وطنی آن پیوسته مقابله و مبادله می شد. ولی این را هم باید در نظر داشته باشیم که مزدک و مزدکیان در زمان خسرو انوشیروان به شدت سرکوب شد.
اما دولت ساسانی هم رو به سستی و نابودی می رفت و چیزی نگذشت که ورق روزگار یکسره برگشت.این امپراتوری در سده ی هفتم میلادی که آغاز تاریخ هجری است گرفتار تاخت و تاز عربها شدند دولت ساسانی یکسره نابود شد و سرزمین ایران همراه با سوریه و بخشهایی از آسیا و سراسر شمال آفریقا و سرزمین اسپانیا به اشغال عربهای بنی امیه در آمد. هفت سده پیش از این رخداد مهم یعنی در آغاز تاریخ میلادی بربرها یا همان ژرمن ها به سرزمین های روم کوچ کردند و به این کشور تاختند. امپراتوران روم به خاطر اینکه بتوانند در برابر آنها ایستادگی کنند دولت خود را به دو بخش شرقی و غربی بخش کردند. امپراتوری غربی به پایتختی روم در سده ی پنجم میلادی به وسیله ی بربرها یا همان ژرمن ها در هم شکست و امپراتوری شرقی به پایتختی قسطنطنیه (استانبول امروزی) نیز همزمان با امپراتوری ساسانیان در سده ی هفتم میلادی به وسیله ی آنان در هم شکست.
رخدادهای بالا جریان جهان را به کلی دگرگون ساخت و از جمله تاثیرهای آن اینکه چراغ دانش و حکمت خاموش شد و مدت چندین سده غوغای تاخت و تاز گردنکشان قیل و قال مدرسه و دانشجویان را ساکت نمود و دیگر سر و صدای درس و بحث بلند نشد مگر پس از آنکه در آسیا خلفای عباسی به قدرت رسیدند و در اروپا ژرمن ها از جوش و هیجان و باز ماندند و بنیان فرمانروایی ها و امپراتوری هم نوین نهادند. و به زودی ژرمن ها زیر سلطه معنوی مسیحیت در آمدند و دیر و کلیسا را محترم دانستند و دانشمندان اروپایی در این دوره کلیساها را تبدیل به کتابخانه های خرد و فلسفه و حکمت نمودند و با این کار کتابها و منابع امروزی که ما بدانها دسترسی داریم از آتش نادانی و تاخت و تاز ژرمن ها نگهداری شد و سالم به دست آیندگان رسید ولی در ایران این چنین نبود هر آنچه که کتابخانه و کتاب بود به وسیله ی عربهای بنی امیه یا آتش زده شد یا در رودخانه ها ریخته شده بود.