نوشته ای با عنوان به نام نامی عشق تقدیم به شما. مطالعه بال پرواز اندیشه است و تاثیر قابل توجهی بر ذهن و اندیشه دارد. با نیک اندیشان همراه باشید. دستم را برپیشانی عرق کرده پنجره میگذارم،تا اثرم واثرش باقی بماند آتش درونم از سرمای پنجره خاموش میشود.آنگاه این جملات را که از لفت ولیس کلمات برایم باقی مانده مینویسم وتو، بارها بخوان، چرا که مخاطبش تویی . مورچه صفت دانه محبت بی ثمر تورا-که به آن میبالی-بر دوشهای خویش میکشم تا گمان نکنی حامل این بار گرده های مردانه توست.حتی گاهی دلتنگ میشوم برای جفتک های عاشقانه ات تو بی خبر ترین صفیر عاشقان در همه دوره های تاریخی چرا که از معشوق بیخبری… زودتر از آنچه باید ،زودتر از آنچه شاید،بگذار وبگذر…به قول خودت عشقت را وبه قول من خودت را. همیشه تورا میبینم ،نه در لباس عشق که گرفتار زندان شبخیز خودی و دانه های محبتت را در پای خود قربانی میکنی ومرا از این مهری که به نام من کرده ای بهره ای نیست.به سویت رگباری از سختترینها وتلخ ترینها را میفرستم شاید بتوانم بشکنم آن حصار های شیشه ای دروغینی را که به نام نامی عشق دور خود تنیده ای ،تو اما مدهوش خواب باز هم در بستر بیخبری پهلو عوض میکنی ورو از من میچرخانی تا تیرهایم به هدف ننشینند دوستان نیز هر لحظه خواب آوری تعارفت میکنند. شاید اگر حصارت میشکست بزرگ،شجاع وحتی عاشق میشدی… اما این شکوائیه ها آخرین تیرهائیست که سینه ات را هدفش میکنم ،بعد از آن سکوت من از سکوت خدا هم سنگین تر خواهد شد….. |