تنها از یک چیز می ترسم

قایق زندگی  با انتخاب دکتر یاوریان به عنوان مربی خود:

قایق بادبانی زندگی خود را در تلاطم امواج روزگار با لذت و اطمینان تا ساحل آرامش مطلوب به پیش برانید.

توی یه موزه ی معروف که با سنگ های مرمر کف پوش شده بود, مجسمه بسیار زیبای مرمرینی به نمایش گذاشته شده بودند که مردم از راه های دورو نزدیک واسه دیدنش به اونجا می اومدن.

و کسی نبود که اونو ببینه و لب به تحسین باز نکنه

یه شب سنگ مرمری که کف پوش اون سالن بود؛ با مجسمه ؛ شروع به حرف زدن کرد و گفت:

“این؛ منصفانه نیست!

چرا همه پا روی من می ذارن تا تورو تحسین کنن؟!

مگه یادت نیست؟!

ما هر دومون  توی یه معدن بودیم,مگه نه؟

این عادلانه نیست!

قایق زندگی  با انتخاب دکتر یاوریان به عنوان مربی خود:

قایق بادبانی زندگی خود را در تلاطم امواج روزگار با لذت و اطمینان تا ساحل آرامش مطلوب به پیش برانید.

من خیلی شاکیم!”

مجسمه لبخندی زد و آروم گفت:

“یادته روزی که مجسمه ساز خواست روت کار کنه, چقدر سرسختی  و مقاومت کردی؟”

سنگ پاسخ داد:

“آره ؛آخه ابزارش به من آسیب میرسوند.”

آخه گمون کردم می خواد آزارم بده.

آخه تحمل اون همه دردو رنج رو نداشتم.”

و مجسمه با همون آرامش و لبخند ملیح ادامه داد که:

“ولی من فکر کردم که به طور حتم می خواد ازم چیز بی نظیری بسازه.

به طور حتم بناست به یه شاهکار تبدیل بشم .

به طور حتم در پی این رنج ؛گنجی هست.

پس بهش گفتم :

“هرچی میخوای ضربه بزن ؛بتراش و صیقل بده!”

و درد کارهاش و لطمه هائی رو که ابزارش به من می زدن رو به جون خریدم.

و هر چی بیشتر می شدن؛بیشتر تاب می آوردم تا زیباتر بشم!

پس امروز نمی تونی دیگران رو سرزنش کنی که چرا روی تو پا میذارن و بی توجه عبور می کنن..”

 

 

«من تنها از یک چیز می ترسم و آن اینکه شایستگی رنجهایم را نداشته باشم »

 

داستایوفسکی

 

  نویسنده : آرزو 

 

قایق زندگی  با انتخاب دکتر یاوریان به عنوان مربی خود:

قایق بادبانی زندگی خود را در تلاطم امواج روزگار با لذت و اطمینان تا ساحل آرامش مطلوب به پیش برانید.

پست قبلیNext Post

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

+ 67 = 68