با انتخاب دکتر یاوریان به عنوان مربی خود:
قایق بادبانی زندگی خود را در تلاطم امواج روزگار با لذت و اطمینان تا ساحل آرامش مطلوب به پیش برانید.
| ||||||
به نام ایزد یکتا همراهان این نشست به ترتیب حضور :مینا – سینا – حمید – قاسملو – شبنم، ساسان ( دبیر ) با ۱۵ دقیقه تاخیر !!!شیوا و بردیا و سیاوش با ۲۰ دقیقه تاخیر .نشست در ساعت ۱۷:۳۰ با خوانده شدن آیین نشست توسط دبیر آغاز گردید. پس از آن کسی از دبیر وقتی درخواست ننمود حتی برای یک دقیقه!!!موضوع جلسه این هفته نیک اندیشان حوض عمیق باشیم یا اقیانوس کم عمق بود و کتاب گفتگو با خدا معرفی شد. سخن نغزسپس سینا سخنان زیبای خود را به مدت ۱۵ دقیقه برای دوستان خواند.توانگری به هنر است نه به مال ، و بزرگی به خرد است نه به سال. روشنفکران درباره افکار و اندیشه ها ، میانه فکران درباره حوادث و کوته فکران درباره اشخاص و مردم گفتگومی کنند . هرکه عیب دگران پیش تو آورد و شمرد بی گمان عیب تو پیش دگران خواهد برد الفبای موفقیتالف اشتیاق برای رسیدن به نهایت آرزوهاب بخشش برای تجلی روح و صیقل جسمپ پویایی برای پیوستن به خروش حیاتت تدبیر برای دیدن افق فرداهاث ثبات برای ایستادن در برابر بازدارنده هاج جسارت برای ادامه زیستنچ چاره اندیشی برای یافتن راهی در گرداب اشتباهح حق شناسی برای تزکیه نفسخ خودداری برای تمرین استقامتد دوراندیشی برای تحول تاریخذ ذکر گویی برای اخلاص عملر رضایت مندی برای احساس شعفز زیرکی برای مغتنم شمردن دم هاژ ژرف بینی برای شکافتن عمق دردهاس سخاوت برای گشایش کارهاش شایستگی برای لبریز شدن در اوجص صداقت برای بقای دوستیض ضمانت برای پای بندی به عهدط طاقت برای تحمل شکستظ ظرافت برای دیدن حقیقت پوشیده در صدفع عطوفت برای غنچه نشکفته باورهاغ غیرت برای بقای انسانیتف فداکاری برای قلبهای دردمندق قدرشناسی برای گفتن ناگفته های دلک کرامت برای نگاهی از سر عشقگ گذشت برای پالایش احساسل لیاقت برای تحقق امیدهام محبت برای نگاه معصوم یک کودکن نکته بینی برای دیدن نادیده هاو واقع گرایی برای دست یابی به کنه هستیه هدف مندی برای تبلور خواسته های یک رنگی برای گریز از تجربه دردهای مشترک .جمله ای مشهور از یک فیلسوف انگلیسی هست که می گوید : ” قدرت فساد می آورد و قدرت مطلقه ، فساد مطلق.“من با او موافق نیستم . تحلیل من کاملا متفاوت است . همه پر از خشونت ، طمع ، خشم و شهوت هستند ولی قدرت ندارند ؛ بنابراین یک قدیس می مانند. برای خشونت ورزی باید قدرت داشته باشی . برای ارضای طمع باید که قدرت داشته باشی . برای ارضای شهوت نیاز به قدرت داری.بنابراین وقتی که قدرت به چنگ می آوری ، تمام آن سگ های خوابیده شروع به پارس کردن می کنند. قدرت برایت یک خوراک می شود ، یک فرصت. چنین نیست که قدرت فساد بیاورد ، شما فاسد هستید . قدرت فقط فساد شما را به سطح می آورد . می خواستی کسی را بکشی ، ولی قدرت کشتن او را نداشتی ؛ ولی اگر قدرتش را داشته باشی ، او را خواهی کشت.این قدرت نیست که شما را فاسد می کند ، شما فساد را در درونتان حمل می کنید ؛ قدرت فقط به شما این فرصت را می دهد که هر کاری را که می خواهید انجام دهید.قدرت در دست مردی چون گوتام بودا فساد نخواهد آورد ، برعکس به بشریت کمک خواهد کرد تا سطح معرفتش را ارتقا بخشد . قدرت در دست چنگیزخان مردم را نابود می کند ، به زنان تجاوز می کند و مردم را زنده به آتش می کشاند . تمام روستاها یک جا در آتش می سوزند و مردم اجازه ندارند که بیرون بروند . این قدرت نیست … این مرد ، چنگیزخان ، می بایست تمام این خواسته ها را در درونش حمل می کرده باشد .اریک کستنر نویسنده آلمانیبا سنگ هایی که در سر راهت می گذارند هم ، می توانی چیز قشنگی برای خود بسازی .آلبرت اینشتینمن نمی دانم پس از مرگ جسمانیم چه روی خواهد داد . آگاهی به این که در حال حاضر روی زمینم ، به اضافه بخش اسرار آمیزی از ابدیت ، برایم کافی است … چه موجود حقیری خواهد بود انسان اگر نیک بودنش نه برای نیک بودن ، بلکه به آن علت باشد که در آن دنیا به او پاداش داده خواهد شد و اگر نیک نباشد ، به مجازات خواهد رسید !عیسی گفت : ” عشق بورزید … “گرد او آمدند و سخنانش را زیبا یافتند …با خود اندیشیدند بهتر است به همگان این سخن را انتقال دهند …با خود اندیشیدند هرکس عشق ورزیدن نداند باید به او بیاموزند …با خود اندیشیدند هرکه عشق نورزد بد است و باید به هلاکت برسانندش …با خود اندیشیدند …اما عشق نورزیدند …عیسی فریاد زد : ” گفتم عشق بورزید … “… ناله سر داد و فغان کرد …اما … کاریکلماتورغنچه ای که شکوفا نمی شود ، بهار را در خود احتکار کرده است .وقتی صدایم را بلند می کنم ، کمر سکوتم رگ به رگ می شود .یه نفر دلشو می بازه ، مربی اش رو برکنار می کنه .یکی از خوشحالی بال در میاره ، شکارچی شکارش می کنه .یکی حواسشو جمع می کنه ، می بره جای دیگه پهن می کنه .حواسم که پرت شد ، شیشه همسایه شکست.روی زبانم وازلین مالیدم تا زبانی چرب و نرم داشته باشم .به گلخانه رفتم تا یک بوته ی فراموشی بخرم .یک کدو تنبل خریدم و آن را به کلاس تقویتی فرستادم .برای این که سربسته حرف بزنم ، سرم را دستمال بستم .سیبیل گذاشتم تا حرف ها را زیر سیبیلی رد کنم .کفشم را در نمی آورم چون می ترسم کسی پا توی کفشم کند .کفشم را می تکانم تا ریگی به کفشم نباشد .برای این که از انسانیت بویی برده باشم ، انسان ها را بو می کنم .از مرحله پرت شدم پایم شکست . معرفی کتاب گفتگو با خداسپس ساعت ۱۷:۴۵ مینا به مدت ۲۰ دقیقه به معرفی کتاب گفتگو با خدا پرداخت .نام کتاب : گفتگو با خدا نویسنده : توراندخت تمدنانتشارات : دایرهاز مقدمه کتاب (از قول نویسنده) :به تو تجربه ی خارق العاده ای را مژده می دهم . تو می توانی با خدا گفتگویی داشته باشی . بله، می دانم می خواهی بگویی چنین چیزی امکان ندارد . به عقیده ی تو، هرکس می تواند با خدای خود درد دل کند . این کاملا عملی است . ولی نه اینکه با او سخنی بگوید . منظورم این است که ، خدا جوابی به تو نمی دهد . این طور نیست؟ حداقل به شکل مکالمه معمولی!این تصوری است که من هم روزی داشتم. و بعد محتویات این کتاب بر من حادث شد. این کتاب توسط من به رشته ی تحریر درنیامده، این کتاب بر من حادث شده و با خواندن آن بر شما هم حادث خواهد شد.چیزی به نام ” بهشت “ به مفهومی که در ذهن تو است وجود ندارد . فقط دانستن این نکته لازم است که نوعی غریب در بهشت هستی . مساله بر سر قبول و درک است، نه کار و تلاش برای رسیدن به چیزی. تو نمی توانی به جایی که عن قریب در آنجا هستی عزیمت کنی . برای این کار، باید از جایی که هستی، رخت سفر بربندی، در حالی که سفری در کار نیست.معمای قضیه در اینجاست که اغلب افراد تصور می کنند از جایی که هستند باید عزیمت کنند تا به جایی که دوست دارند باشند، برسند. بنابراین بهشت را ترک می کنند تا به بهشت برسند . در حالی که از جهنم عبور می کنند.روشن بینی ، درک این واقعیت است که جایی برای رفتن، کاری برای انجام دادن، و لزومی به شخص دیگری جز خودت بودن ، وجود ندارد، جز اینکه تو دقیقا در حال حاضر خود الهی ات را مورد توجه قرار دهی.بهشت به مفهومی که تو فکر می کنی وجود ندارد.اگر چیزی به نام گناه باشد، همین است که به خود اجازه دهی چیزی شوی که حاصل تجارب دیگران است. این گناهی است که تو مرتکب شده ای. و همه مرتکب شده اند. تو منتظر تجارب خودت نمی شوی، و تجارب دیگران را چون انجیل قبول می کنی، و وقتی برای اولین بار با یک تجربه ی واقعی روبرو می شوی، آن را رد می کنی.مینا پس از معرفی کتاب گفتگو با خدا به مدت ۵ دقیقه به سئوالات دوستان در مورد کتاب گفتگو با خدا پرداخت . گزارشچون کسی وقتی درخواست نکرده بود به پیشنهاد دبیر ، حمید گزارشی در مورد برنامه انجام شده درکه به سمع حاضرین رساند و در ساعت ۱۸:۱۵ با مراسم معارفه ی حاضرین ! ، نشست وارد مبحث شیرین پذیرایی گردید .در ساعت ۱۹:۰۰ همزمان با وداع قاسملو از جمع و با قرائت آیین گفت و شنود توسط دبیر ، گفت و شنود با موضوع : ” حوض عمیق باشیم یا اقیانوس کم عمق “ آغاز گردید .و اینک فرازهایی از این گفت و شنود- در یک رشته عمیق باشیم یا در چند رشته سرک بکشیم ؟- از دیدگاه اوشو انسان ها سه دسته اند : کسانی که اهل اندیشه نیستند و سطحی اند کسانی که اهل اندیشه هستند . کسانی که بینابین هستند .- بایست هر دو را داشته باشیم هم گستره و هم ژرفا ( مانند چهره بودا که شادی و غم را توامان دارا بود )- با توجه به کمی وقت و گسترش علوم مجبوریم اقیانوس کم عمق باشیم ولی حداقل در چند حوضچه عمیق باشیم .- البته اگر اقیانوس کم عمق باشیم ممکن است اشکالاتی پیرامون خود ایجاد کنیم .- اقیانوس و حوض جدا از هم نیستند و لازم و ملزوم همدیگرند .- هرکس حوضچه ی عمیقی است که با گردهم آیی آنها در گروه نیک اندیشان یک دریا یا اقیانوس عمیق می شویم- اطلاعات سطحی یا بودن اقیانوس کم عمق موجب انحرافات و گمراهی شده و خطرناک می نماید .- هر تجربه ، حقیقتی است که به آن برخورد نکرده ایم ، و هر ناشناس ، دوستی است که به آن برخورد نکرده ایم- وجود مشکلات سیستم آموزشی در کشور ما نیز خود از دلایل سوق ما به اقیانوس کم عمق شدن است . معرفت (آگاهی)– – مباحث دو دسته اند : ۱- علوم ۲ که در مورد معرفت راه هر فرد مختص خودش است و نیازی به تقلید از شخص خاصی نمی باشد .- ما اقیانوس عمیقی هستیم ولی باید آن را درون خود بیابیم .- برای اینکه حوض عمیقی باشیم ، باید کمترین هزینه آن را که همان زمان است بپردازیم .- پروفسور حسابی از جمله اشخاصی است که پیش از فیزیک ، در رشته های مهندسی عمران ، مهندسی معدن ، و پزشکی تحصیل نمود و چون هیچکدام از این رشته ها او را ارضا ننمود ، به پیشنهاد یکی از استادان خود به علوم پایه و بویژه فیزیک روی آورد .- انسان ها سه گروهند :- گروه اول: این افراد که در حدود ۹۲ درصد افراد جامعه را تشکیل می دهند (عامه مردم) ، اشخاصی هستند که تغییرات ایجاد شده در جامعه و پیرامون خود را نمی بینند . – گروه دوم: این افراد که در حدود ۷ درصد افراد جامعه را تشکیل می دهند ، اشخاص دقیقی هستند که تغییرات پیرامون خود را احساس کرده و خود را با آن وفق می دهند. – گروه سوم: این افراد که زیر یک درصد افراد جامعه را تشکیل می دهند، کسانی هستند که همیشه بار جامعه را به دوش کشیده و زندگی سختی داشته و کسانی هستند که تغییرات را آنها ایجاد می کنند.پس بر ماست که اگر توانایی قرار گرفتن در گروه سوم را نداریم ، با دقت در اطراف و جامعه خود حداقل در گروه دوم قرار بگیریم .نشست این هفته پس از تمدید ۱۵ دقیقه ای زمان گفت و شنود به اتفاق آرا ، در ساعت ۱۹:۴۵ خاتمه یافت . لازم به ذکر است که آقایان : سیاوش ، بردیا ، و حمید مسئولیت دبیری ، معرفی کتاب ، و ارائه ی سخنان زیبا در نشست هفته آینده را به عهده گرفتند .اگر بهترین دوستم نیستی لااقل بهترین دشمنم باش ،اگر غمخوارم نیستی لااقل بهترین غمم باش ،هر چه هستی همیشه بهترین باش . چون بهترین ها همیشه در یاد خواهند ماند .پس در بدترین خاطره هایم بهترین باش . ساسان |