با انتخاب دکتر یاوریان به عنوان مربی خود:
قایق بادبانی زندگی خود را در تلاطم امواج روزگار با لذت و اطمینان تا ساحل آرامش مطلوب به پیش برانید.
شمس ، همزمان که بر تارک ابر-مردی تکیه زده است ، همچنان با ژرفای اجتماع ، با رانده شدگان ، با تهیدستان ، و با ستمدیدگان نیز پیوندی نا گسستنی دارد!
شمس ، داغ تنگدستی ، ننگ بینوایی ، و خواری طبقاتی را در جامعه ای زرپرست که پول را قبله ی خود ساخته است ، تا به مغز استخوان خویش ، احساس کرده است. وی همچنان بار گران خودپسندی توانگران خودکامه را که گویی همه جا ، حتا راههای عمومی و همگانی را نیز به قباله گرفته اند ، تا ژرفای درون خود ، درک و لمس ، نموده است. از این روست که با همدردی تمام ، سده ها ، پیش از زاده شدن ویکتور هوگو (۱۸۰۲-۱۸۸۵) نگارنده و آفریننده ی بینوایان در جامعه ای خشک و متعصب ، فریاد در می دهد که :
لحظه ای برویم به خرابات ! بیچارگان را ببینیم!
آن عورتکان را ، خدا آفریده است!
قایق بادبانی زندگی خود را در تلاطم امواج روزگار با لذت و اطمینان تا ساحل آرامش مطلوب به پیش برانید.
اگر بدند ، یا نیک اند ، در ایشان بنگریم !
در کلیساها هم ، برویم!
ایشان را [هم] بنگریم !
« آری ، زهی کافران مسلمان !»
بی تفاهمی ها «شمس» را بر می انگیزد که دیگر خاموشی گزیند و هیچ نگوید. در قونیه نیز اگر لب به سخن می گشاید تاکید می کند که فقط « از برکات مولاناست ، هر که از من ، کلمه ای می شنود !». شمس در جهان بی تفاهمی ها ، پیش از برخورد با «مولوی» ، لحظاتی بس افسرده و ناامید کننده داشته است.حسرت پیدا کردن یک یار همسو ، و دلهره ی بهرمند نشدن جاوید از دیدار او ، شمس را به فریاد خواهی و دادخواهی می گمارد : نسبت به ارزش وجودی خود ، تردید می ورزد. همه دشواری ها را از وجود مشکل زا ، و غیر قابل تحمل خود ، احساس می کند. و از اینرو ، با تردید ، فریاد نیاز سر می دهد که سرانجام آیا : « هیج آفریده ای از خاصان … باشد که صحبت مرا ، تحمل تواند کرد؟ »
=====================================================
برگرفته از کتاب « خط سوم »
درباره ی شخصیت ، سخنان ، و اندیشه ی شمسِ تبریزی
نوشته یا گردآوری شده به وسیله ی دکتر ناصر الدین صاحب زمانی
چاپ نخست : مرداد ۱۳۵۱
چاپ هفدهم : نوروز ۱۳۸۰
موجود در کتابخانه ملی ایران
=====================================================
نویسنده : بردیا