با انتخاب دکتر یاوریان به عنوان مربی خود:
قایق بادبانی زندگی خود را در تلاطم امواج روزگار با لذت و اطمینان تا ساحل آرامش مطلوب به پیش برانید.
شمس برای جستجوی خویش ، رنج سفرهای درازی را بر خود هموار می سازد. و در این سفرها ، به سیر آفاق و انفس ، می رسد. نا جاییکه نیک اندیشان زمانه اش ، او را «شمس پرنده» و « بد اندیشان» زمانه اش او را «شمس آفاقی» یعنی ولگرد و غربتیش ، نام می دهند.
شمس ، در سفرهای خود ، به ماجراهای تلخ و شیرین بسیار برخورد می کند. گرسنگی می کشد. به خاطر گذرانِ زندگی ، می کوشد تا فعله گی (عَمَلِگی) کند ، ولی از برای ضعف بنیه و لاغری چشمگیرش ، او را به فعله گی هم نمی گیرند. بدین سان که از بی تفاوتی انبوه مسلمان ف نسبت به گرسنگی و تنهایی خود با تاثر تمام ، به ستوه می آید.
شمس با آزمایشها و خطاهایی شگفت ، روبرو می شود. راست گویی می کند ، از شهر بیرونش می کنند. ضعف اندامش را که زاییده ی گرسنگی و بینوایی است ، را بر وی خرده می گیرند. دشمنامش می دهند. درازش می خوانند. آواره اش می کنند و به وی ، نهیب می زنند که : « ای طویل ، برو ! تا دشنامت ندهیم!»
اگر درمی چند داشته باشد ، در کاروان سراها ، می خوابد. اگر نداشته باشد ، می کوشد تا مگر به مسجدی پناه آورد ، و لحظه ای چند ، در خانه ی خدا – در پناه بی پناهان – بر آساید ! لیکن با شگفتی و اندوه فراوان در می یابد که خانه ی خدا هم ، خانه ی شخصی خدا نیست . بلکه خانه ای اجاره ای است. و صاحب و خدمتکاری ضعیف کش ، بی رحم و ظاهر پرست دارد. در برابر همه ی خواهش هایش که مردی غریب است ، پاره پوش گرسنه ی بی خانمان را ، با خشونت و خشم تمام ، بی شرمانه و اهانت آمیز ، از خانه ی خدا هم ، بیرون می افکنند !
قایق بادبانی زندگی خود را در تلاطم امواج روزگار با لذت و اطمینان تا ساحل آرامش مطلوب به پیش برانید.
دگرباره با همه اشتیاقش برای « زبان فارسی» چون تبریزیش می یابند ، پیش داورانه ، زادگاهش را بر وی خرده می گیرد ، و بدون آنکه بخواهند ، خود او را بشناسند ، و در باره ی وی حکمی جاری و روان سازند ، تنها به جرم « تبریزی بودن» نادانانه خَرش می خوانند. آفاقی و ولگردش می گویند و دیوانه اش می نامند ، و مردم آزارانه ، شب هنگام ، بر در حجره اش ، مدفوع آدمی ، فرو می پاشند! و نه تنها ، در مسجد و در مدرسه ، بلکه در خانقاه درویشانش نیز ، در حین جذبه ی سماع اهل دل ، آزادش نمی گذارند. توانگران وانمود کننده به درویشی در سماع هم از آزار و اهانتش ، دست فرو باز نمی دارند. خوارگرانه و کینه توزانه ، در میان حرفش می دوند ، به وی تنه می زنند ، و موجبات آسیب وی ، و رنجش خاطر پشتیبان وی مولانا را ، فراهم می آورند!
=====================================================
برگرفته از کتاب « خط سوم »
درباره ی شخصیت ، سخنان ، و اندیشه ی شمسِ تبریزی
نوشته یا گردآوری شده به وسیله ی دکتر ناصر الدین صاحب زمانی
چاپ نخست : مرداد ۱۳۵۱
چاپ هفدهم : نوروز ۱۳۸۰
موجود در کتابخانه ملی ایران
=====================================================
نویسنده : بردیا