با انتخاب دکتر یاوریان به عنوان مربی خود:
قایق بادبانی زندگی خود را در تلاطم امواج روزگار با لذت و اطمینان تا ساحل آرامش مطلوب به پیش برانید.
مادمازل جان،
برایـت که گفته بودم،
همیشه جایی برای دلتنگ شدن هست.
همیشه چیزی برای رفتن به جایی برای دلتنگ شدن هست.
همیشه…
اگر در گنجه را باز کنی،
همهی قناریها پرواز میکنند…
مادمازل جان،
دلتنگی که یکی دو تا نیست.
چشم و گوشـت را باز کنی، همین اتاق هم غریب است.
گنجه اما،
پر است از نامههایی که
– خواهی نخواهی-
دوباره خوانده میشوند…
آن وقت تو میمانی و
یک مشت نامهی دوبار خوانده شده و
دلتنگیهایی که یکی دو تا نیستند…
مادمازل جان،
گنجه، ذاتاً وسوسهی ناگریزیـست.
چه درش را باز کنی،
چه رو به رویـش سرود پیروزی بخوانی و اشک بریزی…
□
میدانی مادمازل،
یک هفتهای میشود که تقویم روی کریسمس مانده و جم نمیخورد. دقیقاً از وقتی تو خوابیدی. دقیقاً از وقتی تو خواب دیدی که من رو به عقب میدوم. دقیقاً از وقتی من خواب دیدم که در گنجه، حتی بهزور هم، بسته نمیشود…
یک هفتهای میشود که خوابیدهام. حس بیشوری میگوید آن بیرون هم کریسمس است.
میدانی، تلخ است.
و شکر روی میز، نشانهی پیروزیـست؛
درست مثل جورابهایی که از پارسال آویزان درخت ماندهاند…
قهرمانشدن که دست خود آدم نیست،
به خودت که میآیی، میبینی کار از کار گذشته؛
و دیگر چارهای نمانده جز مردن.
خودت که میدانی…
قایق بادبانی زندگی خود را در تلاطم امواج روزگار با لذت و اطمینان تا ساحل آرامش مطلوب به پیش برانید.
نویسنده : آرین