هویت انسانی

قایق زندگی  با انتخاب دکتر یاوریان به عنوان مربی خود:

قایق بادبانی زندگی خود را در تلاطم امواج روزگار با لذت و اطمینان تا ساحل آرامش مطلوب به پیش برانید.

در بی نهایت جرم و انرژی

عمق و انبساط

جایی برایم بگذار.

به هزار زبان

به تمامی زبانها

با من سخن می گویی

مرا در هم مشکن

جایی برایم بگذار

قایق زندگی  با انتخاب دکتر یاوریان به عنوان مربی خود:

قایق بادبانی زندگی خود را در تلاطم امواج روزگار با لذت و اطمینان تا ساحل آرامش مطلوب به پیش برانید.

از هزار سو حمله برده ای

با دستانم فریادوار سخن می گویی

دستان سوخته ام

چشمانم را به بازی می گیری

چشم می بندم لرزان

گوشم را فاتحانه ترانه می شوی

آی …

سنگینی هستی

بر بدن جوان من

خردم مکن

خردم مکن!

پر از آوایی

به صد هزار زبان

به ده، به توان ها توان زاویه

سخن می گویی با روح

با نقطه های بی نهایت هوشیار تنم

از زمین بر گوش پایم، زبان بازی می کنی

کر می شوم از هیبت صدایت

از ساق ها بالا می کشی

رخنه می کنی

چون مه بالا می آیی

این همه آشوب و صدا

از دانه دانه موهایم گذر می کنی

بر دروازه روحم شاهوار ایستاده ای

از پیچاپیچ مغزم پری وار

سبک، آوازخوان می گذری

و این همه سخن

و این همه واژه

بر مردمک چشمم

رقصنده ای

رقصنده ای

پولادترین قلب تپنده

جایی برای من!

برای یک هزارم ثانیه اندیشه

 

می هراسم

از این همه که بر من می سازی

و دیگر گریزی نیست جز

زیستن در چارچوب هشیاری تو

در نظم شیفته تو نفس زدن

همه جا فرود آمده ای

بر نت ها، رنگها و حروف

به کدام سخن دیگر سخن بگویم

زبان مادری ام را باز نمی شناسم

و زبان زمین لکنت است

کدام کلام مال من است

هی شعر بی بدیل وجود

هی غول

غول مهربان چراغ بی رحم !

بر بدن من پای می کوبی

پر انرژی ترین رقص خود

ناهوشیار پاهایت را بر سرزمین من می کوبانی

بر روحم پای کوبی کن

ارابه ران روح

شلاق هایت اما فاصله بگذار

نفس بالا نمی آید

نفس باید

نفس نفس

چگونه زنده ایم

از فرود ناگزیر تو!

ریه هایم با چشمانی گرد

عبور دیوانه وارت را نظاره گرند

و خون به سختی می چرخد

با این همه زنده مانده ام

از ضرباضرب سرخوش سم اسبانت

می رانی می رانی

عدالت مطلق را می مانی

وقتی از هستی بی نهایت

در صورت من نیشخند می زنی

رقصنده باهوش

تمام تجارب را بر قلبت می بری

آواز سرشار قدیمی

کهن ترین تجربه بشریت

اصیل ترین بدن در اتم های رقصان توست

روح هزار ساله آدمی

مذاب بودنی !

آتش می کشی به یکی نیشخند

شعور فریب خورده کوته اندام را !

فرا گیر !

به بی نهایت ترین شکلی

مرا زبان بسته ای

چشم سوخته ای

فراگیر

ذرات شکوفای اجساد اجداد من !

اصالت بی بنیان.

شاعر : سارا محمدی

نویسنده : الهام 

قایق زندگی  با انتخاب دکتر یاوریان به عنوان مربی خود:

قایق بادبانی زندگی خود را در تلاطم امواج روزگار با لذت و اطمینان تا ساحل آرامش مطلوب به پیش برانید.

پست قبلیNext Post

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

+ 89 = 94