don't wake me up on holidays

قایق زندگی  با انتخاب دکتر یاوریان به عنوان مربی خود:

قایق بادبانی زندگی خود را در تلاطم امواج روزگار با لذت و اطمینان تا ساحل آرامش مطلوب به پیش برانید.

تو می‌میری و من یه جوری زل می‌زنم به قبرت، انگار که صد ساله ندیدمت. یادمه صد سال پیش‌م لب‌خندات همین‌قد مزه‌ی برف می‌داد. یادمه صد سال پیش‌م من می‌دونستم تو مُردی و باز می‌ترسیدم. هه! چه‌قد تو این صد سال بزرگ شدی… چه‌قد تو این صدسال قبرت‌م بزرگ شده… چه قد تو این صد سال، انگار همه‌ی قبرستون رو پر کردی… چه قد این صد سال زود گذشت… آره، نباید به‌ت شب‌به‌خیر می‌گفتم. صد سال شب، خیلی طولانی‌تر از صدسال روزه… و بدبختانه تو خودت‌م این‌و می‌دونستی…
اگه زنده بودی، عمراً باور نمی‌کردی که هنوز این‌جا شب می‌شه! هه! شایدم باور می‌کردی و به‌ روی خودت نمی‌آوردی. مث همیشه. مث همه‌ی وقتایی که لب‌خندت رو شل می‌کردی تا من ازش تاب بخورم. بعد جیغ می‌کشیدیم و قل می‌خوردیم پایین از تپه. هه! لب‌خندای تو شیب‌ش از شیب تپه خیلی بیش‌تر بود؛ اما من مجبور بودم برگشتن‌ش رو تنها بیام و نگران تو باشم. اگه قبرت‌و تو شیب می‌ساختم و هیچ‌وقت بارون رو صورت‌ت نمی‌گندید، اون‌وقت شاید، بهتر نمی‌فهمیدی چی می‌گم…
بیدار می‌شم و دنبال تو می‌گردم. می‌دونم نیستی. می‌خوابم. خواب می‌بینم دارم دنبال تو می‌گردم. نمی‌تونم قبول کنم که این‌جا هم نیستی. از دور برات دست تکون می‌دم. از دور برام دست تکون. مطمئن نیستم این‌جا هم شب
باشه، اما مال تو هم به‌خیر…

نویسنده : آرین

قایق زندگی  با انتخاب دکتر یاوریان به عنوان مربی خود:

قایق بادبانی زندگی خود را در تلاطم امواج روزگار با لذت و اطمینان تا ساحل آرامش مطلوب به پیش برانید.

پست قبلیNext Post

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

55 + = 62