مهارت نه گفتن: چگونه قدرت نه گفتن را در خودمان تقویت کنیم؟

مهارت نه گفتن: چگونه قدرت نه گفتن را در خودمان تقویت کنیم؟

مهارت نه گفتن از جمله مهارت هایی است که لازم است هر فردی در زندگی خود به آن مجهز باشد. این مهارت، به معنی ساده یعنی توانایی رد کردن درخواست دیگران و جواب منفی دادن به آنها.

برای همه ما پیش آمده که از طرف دوستان و یا آشنایان یا همکاران مورد تقاضاهایی قرارگرفته باشیم که تصمیم گیری در مورد آنها برایمان دشوار بوده است. مثل موقعیت هایی که فردی از ما درخواست قرض داشته، درحالی که خودمان به پول احتیاج داشته ایم. یا علی رغم اینکه با فردی قرار ملاقات داشته ایم به مهمانی دیگری دعوت شده باشیم. یا با وجود مشغله کاری، وظیفه ای اضافه به دوش ما محول شده باشد و… . در تمام این موقعیت ها، مهارت نه گفتن یک امر ضروری است که می تواند به کمک ما بیاید. در این نوشته به برخی از جبنه های این مهارت می پردازیم.

چگونه قدرت نه گفتن را در خودمان تقویت کنیم؟

نه گفتن کار ساده ای نیست، و سختی های خاص خودش را دارد. ولی باید با آن ها آشنا شد و کنار آمد. چون نه گفتن به این معنا نیست که دیگران از ما دلخور شوند. ما فقط می خواهیم با این مهارت بدانیم چگونه هم به خودمان آسیب نزنیم و هم دیگران را با وجود نه گفتنمان راضی نگه داریم. این کار خود نشانه ای از اعتماد به نفس ما خواهد بود.

چه مواقعی از قدرت نه گفتن استفاده کنیم؟

در مواردی مثل موقعیت های زیر حتما باید از مهارت نه گفتن استفاده کرد:

  • وقتی چیزی را دوست نداریم.
  • وقتی نمی توانیم مسئولیتی را قبول کنیم.
  • وقتی از بودن در موقعیتی حس بدی داریم.
  • وقتی به چیزی نیاز نداریم.

مهارت نه گفتن: چگونه قدرت نه گفتن را در خودمان تقویت کنیم؟

در همه این موارد باید بدانیم که همه ما به عنوان انسان مهم هستیم و خواسته و نیاز خودمان مهم است. چه بسا نه گفتن به موقع ما، از اینکه دیگران بی مورد به ما امیدوار بشوند و یا وقت ارزشمند ما از دست برود. انرژی محدود ما به جای اینکه صرف زندگی خودمان بشود، برای دیگران استفاده بشود. یا حتی در موارد خطرناک در مورد نوجوانان و جوانان که در برابر خواسته های خطرناک و نامعقول همسالان خود نمی توانند نه بگویند و دچار اعتیاد و اعمال خلاف بشوند.

برای نه گفتن می توانید راهکارهای زیر را به کار ببرید

۱- نه گفتن را با خودخواهی برابر ندانید

نه گفتن به این معنی است که شما به خودتان اهمیت می دهید، ولی دیگران را نادیده نمی گیرید و این درست بر خلاف خودخواهی است. شما قصد بدجنسی ندارید. فقط بیش از آنکه وام دار دیگران و زندگی آنها باشید، می دانید که نسبت به زندگی خود وظیفه دارید. می خواهید نه بگویید، بدون اینکه به هیچ کس بربخورد. در این حالت نسبت به انگیزه و نحوه بیان خود آگاهی دارید.

۲- برای اعلام نظرتان از مخاطب وقت بخواهید

وقتی از فرد مقابل که درخواستی از شما دارد بخواهید که به شما وقت بدهد، احتمالا بهتر بتوانید به خواسته او جواب بدهید. چون برای نه گفتن در همان لحظه ممکن است دچار مشکل بشوید و جواب مثبت دادن را ترجیح بدهید. با داشتن فرصتی مناسب بهتر می توانید فکر کنید و آمادگی برای نه گفتن کسب کنید.

۳- بپذیرید که توانایی انجام دادن هرکاری را ندارید

افرادی که مدام به خواسته های دیگران پاسخ مثبت می دهند، مجبورند فشارهای زیادی را تحمل کنند تا به همه ی کارهایشان برسند. در نتیجه چنین فشارهایی به بیماری های جسمی یا روانی منجر خواهد شد. علاوه بر اینکه فرصت های محدود در طول شبانه روز مانع از این خواهد شد که به همه ی کارها بتوان رسیدگی کرد. یک نه گفتن ساده می تواند شما را از این شرایط خلاص کند.

۴- بپذیرید که امکان راضی نگه داشتن همه از خودتان را ندارید

به صرف اینکه همه خواسته های دیگران را اجابت کنید نمی توانید دیگران را از خود راضی نگه دارید. علاوه بر اینکه چنین امری گاهی منجر به سوء استفاده آنها از شما نیز می گردد. ضمن اینکه به صرف جواب منفی دادن به خواسته های دیگران احترام آنها را نیز از دست نخواهید داد. شما می توانید صرفا برای کسانی که برایتان مهم اند اهمیت ویژه ای قائل شوید و برای خوشحال بودنشان تلاش کنید. پس نه گفتن را با توهم اینکه بخواهید همه را از دست خود راضی نگه دارید کنار نگذارید.

مهارت نه گفتن: چگونه قدرت نه گفتن را در خودمان تقویت کنیم؟

۵- صریح باشید

دلیل نه گفتن خود را خیلی کوتاه بیان کنید. اصلا نیازی نیست که بخواهید برای دیگران توضیحات طولانی ارائه بدهید. جملات کوتاه و مودبانه ای مثل اینکه “نه فعلا وقت کافی ندارم.” کافی است. ضمن اینکه بعد از چنین جملاتی واکنش افراد، نباید برای شما اهمیت چندانی داشته باشد.

۶- پیشنهاد جایگزین بدهید

وقتی خودتان کار مهمتری دارید و برای درخواست دیگران وقت ندارید یا نمی توانید فعلا وقت بگذارید، می توانید پیشنهاد دیگری به او بدهید. مثلا به او بگویید که فعلا مشغول انجام دادن کار دیگری هستید و بعداز به اتمام رساندن آن می توانید به او کمک کنید و یا مقدار کمک کردن یا زمان کمک کردنتان را متناسب با وضعیتی که می توانید از پس آن بربیایید پیشنهاد بدهید. در این صورت شما به طور کامل نیز درخواست او را رد نکرده اید.

۷- با مخاطبتان همدردی کنید

زمانی که درخواستی با شما مطرح می شود و شما می خواهید با نه گفتن آن را رد کنید، می توانید با بیان جملاتی که نشان دهنده  درک شما از شرایط فرد مقابلتان است، احساس بهتری را در او ایجاد کنید. و حس او را از رد کردن درخواستش نیز بهتر کنید. او متوجه خواهد شد که شما او و موقعیتی را که در آن قرار گرفته درک می کنید و با او همدردی و همراهی می نمایید، ولی امکان کمک کردن ندارید. برای او آرزوی موفقیت دارید و به او امید می دهید که زودتر به خواسته اش برسد.

۸- موقع نه گفتن به موضوع توجه کنید، نه به فرد

توجه داشته باشید که هنگام نه گفتن فقط درخواست دیگران را رد می کنید، نه شخصیت آنها را. و این موضوع نمی تواند به رابطه شما با دیگران لطمه ای وارد کند یا دیگران را از شما دلخور کند. پس نگران این موضوع نباشید. تا از نه گفتن احساس بدی به شما دست ندهد. اتفاقا می توانید از فرد مقابلتان به خاطر اینکه شما را قابل دانسته که خواسته اش را با شما در میان بگذارد تشکر کنید تا به حسن نیت شما نیز پی ببرد.

۹- نه گفتن را تمرین کنید

می توانید برای اینکه مهارت نه گفتن را به خوبی کسب کنید، این مهارت را از کارهای کوچک تر شروع کنید. مثلا در مواردی که کم ریسک اند و اهمیت چندانی ندارند نه بگویید. مثل رد کردن پیشنهاد گارسون رستوران برای میل کردن دسر. یا مثلا حتی در زمان هایی کلمه نه را با صدای بلند بگویید و آن را تکرار کنید. همه اینها بر اعتماد به نفس شما برای نه گفتن موثرند.

مهارت نه گفتن: چگونه قدرت نه گفتن را در خودمان تقویت کنیم؟

۱۰- جنبه های مثبت نه گفتن را به یاد داشته باشید

به نه گفتن  به عنوان یک مسئله بد نگاه نکنید. به یاد داشته باشید که با هر نه گفتن می توانید مزایایی را به دست بیاورید که در صورت جواب مثبت دادن از داشتن آنها محروم می شدید و یا به سختی به آنها دست پیدا می کردید. در چنین صورتی احساس گناه کمتری می کنید. علاوه بر آن حس خوشایندی را نیز تجربه خواهید کرد.

چه بسا به جای انجام کاری که به آن علاقه ای ندارید، وقت بیشتری را با خانواده بگذرانید. به جای بیش از اندازه کار کردن می توانید به کارهای منطقی و متناسب با خودتان بپردازید. و برای زندگی آرام و اطرافیان مهم خودتان انرژی بگذارید.

۱۱- در عذر خواهی برای نه گفتن زیاده روی نکنید

مسلما از اینکه نمی توانید جواب مثبت بدهید واقعا ناراحت هستید، ولی برای ابراز و بیان آن نباید زیاده روی کنید. صرف گفتن «متأسفم» کافی است. عذرخواهی بیش از اندازه، باعث می شود نمایی از عدم قاطعیت شما در بیان عقیده تان به  نمایش در بیاید که منجر بشود تا طرف مقابل تصور کند که با اصرار بیشتر می تواند نظر شما را تغییر بدهد و شما را بری انجام درخواست خود متقاعد کند. در این صورت شما نیز با اصرارهای طرف مقابل احساس بدی را تجربه خواهید کرد.

۱۲- بی پرده باشید

اگر در معرض درخواست های مدام یک فرد قرار گرفتید و با تکنیک های مختلف و مودبانه، درخواست او را رد کردید، اما فرد مقابل متوجه منظور شما نشد، لازم است در عین رعایت احترام، کمی رک و بی پرده نیز باشید. مثلا از او بپرسید که کجای کلام شما را متوجه نشده است؟ ممکن است این سوال برای او سنگین باشد. ولی چنین برخوردی برای او لازم است تا متوجه موقعیت خود و دیگران بشود.

۱۳- شخص مناسب را پیشنهاد بدهید

می توانید وقتی درخواست دیگران را رد می کنید و دلایل نه گفتن خود را برای طرف مقابل بیان می کنید، تا توجیه شود، فرد مناسب دیگری که می تواند بهتر از شما به او کمک کند را نیز به او معرفی کنید یا او را در پیدا کردن یک شخص مناسب راهنمایی کنید. در این صورت شما حسن ظن خود را برای کمک به حل مشکل او نیز نشان داده اید.

تصمیم گیری مدیران: ۱۰ نکته کلیدی برای تصمیم گیری بهتر

یکی از فرآیندهای ذهنی و تاثیر گذار در زندگی همه انسان ها، تصمیم گیری است. اما در برخی موارد، اهمیت تصمیم گیری، می تواند فراتر هم برود و آن زمانی است که فردی، در جایگاه، مدیر سازمان و موسسه، اقدام به تصمیم گیری نماید. اهمیت تصمیم گیری مدیران در سازمان های مختلف، امری ضروری و مهم محسوب می شود، زیرا مدیران، رکن اصلی سازمان هستند. تصمیم گیری آن ها برای موفقیت سازمان نقش تعیین کننده ای، دارد.

بدون شک، تصمیم گیری مدیران باید براساس اطلاعاتی باشد که در خصوص اداره سازمان، مفید و موثر است. ارزش تصمیم گیری مدیران و به تبع آن، موفقیت سازمانی زمانی یک فرآیند مهم محسوب می شود که، برخواسته از دانش مربوطه و درک و نگرش صحیح باشد.

تصمیم گیری مدیران باید به صورت مساله محور باشد. زیرا قرار است، بهبود شرایط و پیشرفت سازمان در ابعاد مختلف را در پی داشته باشد. بنابراین اگر براساس چنین فرآیندی نباشد، چه بسا تصمیم گیری های مدیران مساله ساز هم بشود!

در این مقاله سعی می کنیم با بیانی ساده و در عین حال جامع، راهکارهایی را ارائه کنیم که در فرآیند تصمیم گیری مدیران، نقش کلیدی و تعیین کننده دارد و کمک می کند تصمیم گیری مدیران، تا حد امکان بدون خطا باشد.

۱۰ نکته کلیدی برای تصمیم گیری مدیران

۱- شناخت و بررسی مسئله یا زمینه های بروز مشکل

تصمیم گیری مدیران در صورتی می تواند قابل اعتماد باشد که زمینه های بروز مشکل را بررسی کرده باشند. مدیرانی که توجه کافی به مسئله اصلی، که سبب مشکل شده است ندارند، درک صحیح و کاملی از موضوع نخواهد داشت. لذا انتظار نمی رود که تصمیم گیری مدیران به طور سطحی صورت گیرد و نتیجه ی خاصی نداشته باشد. زیرا اگر مسئله به درستی ریشه یابی نشود، امکان دارد مسیر دیگری به جریان افتد و اوضاع آشفته تر از قبل شود.

تصمیم گیری مدیران: 10 نکته کلیدی برای تصمیم گیری بهتر در جهت موفقیت سازمانی

۲- تصمیم آگاهانه

گاهی مشاهده می شود، که افراد بدن توجه و شناخت زوایای کامل موضوع، اقدام به تصمیم گیری می کنند. آن ها احساس می کنند قدرت تصمیم گیری بالایی دارند. در حالی که این روش، هرگز نمی تواند در تصمیم گیری مدیران، موثر واقع شود. زیرا مدیری که آگاه است و به تمام جوانب موفقیت سازمان می اندیشد، هرگز بدون آگاهی و شناخت کامل موضوع، اقدام به تصمیم گیری نمی کند. چرا که می داند تصمیمات آگاهانه، باعث موفقیت و پیشرفت سازمان می شود.

۳- جویا شدن نظر دیگر همکاران

انسان ها به طور کلی، افراد اجتماعی هستند. به میزانی که مهارت ارتباط گیری شان با اجتماع بیشتر باشد، افراد موفق تری محسوب می شوند. در نتیجه وسریع تر به خواسته های خود می رسند. زیرا از نظرات هم نوعان خود، برای طی کردن مسیر پیش رویشان، استفاده می کنند.

این ویژگی منحصر به فردِ خاص و یا محدوه سنی خاصی نیست. بنابراین اگرمدیران سازمان هم خواستار رسیدن به موفقیت سازمانی هستند، باید نظر همکاران خود را که تخصص کافی در زمینه مورد نظر دارند، جویا شوند. با این حال، این به منزله ی قبول بی چون و چرای نظرات آنان نیست. چه بسا ممکن هست همکاران، از ریز جزئیات مساله ای که مورد تصمیم گیری است، اطلاع نداشته باشند. در نتیجه، صرفا باید نظر آنان را به صورت کلی پرسید؛ ولی در نهایت، بر اساس کلیات، نظر همکاران و واقع بینی شخصی اقدام به تصمیم گیری کرد. در چنین حالتی، می توان به تصمیم گیری مدیران، با اطمینان بیشتری، اعتماد نمود.

۴- تجسم آینده تصویر

مدیران موفق، کسانی هستند که در زمان تصمیم گیری، صرفا زمان حال را مدنظر قرار نمی دهند؛ بلکه نگاه آنها، چندین قدم، جلوتر از تصمیم شان است. زیرا عقیده دارند تصمیم درست، زمانی صورت می گیرد که در پس آن، موفقیت سازمان باشد.

بنابراین وقتی آینده تصمیم خود را به صورت حقیقی بررسی می کنند، متوجه می شوند که نقاط ضعف و قوت تصمیم شان چیست و در جهت اعتلای آن می کوشند. تجسم آینده تصمیم مولفه ای اساسی در تصمیم گیری مدیران است که غفلت از آن جز زیان چیز دیگری به همراه ندارد. البته برخی از تصمیمات وجود دارند که، تصمیمات فوری و نیاز به تجسم آینده ندارند که در چهرچوب بحث ما نیست.

تصمیم گیری مدیران: 10 نکته کلیدی برای تصمیم گیری بهتر در جهت موفقیت سازمانی

۵- قاطعیت در تصمیم

از دیگر مهارت های موثر در تصمیم گیری مدیران قاطعیت در تصمیم گیری است. قاطعیت در تصمیم، باعث ایجاد اطمینان به تصمیم است. در نتیجه کسی که از تصمیم خود آگاه است، بدون هیچ گونه تردیدی، تصمیم خود را عملی می سازد. او درباره نتیجه تصمیم هم هیچ هراسی ندارد.

۶- داشتن هدف

از دیگر عوامل تاثیر گذار بر تصمیم گیری مدیران، داشتن هدف در تصمیم است. تصمیمی که بدون هدف گرفته شود، نتیجه مطلوبی نخواهد داشت و چه بسا منجر به شکست هم بشود. با داشتن هدف، تصمیم ارزشمند خواهد بود. در نتیجه در جهت، تصمیم گیری و تلاش برای رسیدن به آن، اهمال و یا کوتاهی صورت نمی گیرد.

۷- فراهم نمودن ابزار رسیدن به تصمیم

برای رسیدن به هر مطلوب و خواسته ای لازم است که ابزار رسیدن به آن را داشته باشیم و یا برای داشتن آن تلاش کنیم. در تصمیم گیری مدیران هم داشتن ابزار و یا فراهم نمودن آن، یکی از  ارکان تحقق تصمیم محسوب می شود. منظور از ابزار هم، تمام راهکارها و تکنیک ها و وسایلی است که مدیران را برای رسیدن به موفقیت سازمانی، نزدیک می کند. به فرص مثال، گاهی ابزار تصمیم می تواند زبانی لطف، یا حتی ارتباطی موثر، و یا حتی تشکیل یک تیم و مجموعه و … باشد.

۸-  اکتفا به تکنیک های ساده

همیشه سختی کاری، به منزله داشتن نتیجه عالی و بی نظیر نیست. زیرا برخی از افراد، بدون دقت کافی، در تمام مسائل، سعی می کنند مشکلات را با سخت ترین راه حل ها، حل کنند. در حالی که چنین تفکری اشتباه است و ممکن است، عواقب تلخی را نیز در پی داشته باشد. این موضوع در تصمیم گیری مدیران نیز، نقش تعیین کننده ای دارد. چرا که یک مدیر موفق و باهوش کسی است که در کوتاه ترین زمان و با ساده ترین تکنیک، بتوانید با تصمیمی جامع مسائل مختلف را حل کند.

در نتیجه، می توان گفت که تکنیک های ساده هم، در بسیاری از مواقع نتیجه مطلوب تری داشته و کاربردی تر بوده اند. این نکته زمانی می تواند به خوبی در ذهن مدیران نقش ببندد و اعتماد همه را به خوبی به خود جلب کند که فقط یک بار تصمیم گیری مدیران مبتی بر تکنیک ساده صورت پذیرد و به تبع آن، موفقیت سازمان حاصل شود.

تصمیم گیری مدیران: 10 نکته کلیدی برای تصمیم گیری بهتر در جهت موفقیت سازمانی

۹- تمرکز بر تصمیمات کلیدی

موضوعاتی که در سازمان های مختلف وجود دارد و باید در خصوص آنها تصمیم گیری شود، در سه دسته ضروری، مهم و غیر مهم تقسیم می شوند. منظور از تصمیمات ضروری، تصمیماتی هستند که حیات سازمان به آن برمی گردد و منظور از تصمیمات مهم، تصمیماتی هستند که به تنهایی عنصر اساسی در حیات سازمان محسوب نمی شوند، ولی در کنار هم نقش کلیدی را ایفا می کنند.

منظور از تصمیمات غیر مهم هم یک سری تصمیمات ساده و گذری است. نکته ای که در تصمیم گیری مدیران، حائز اهمیت است این است که، مدیران اولویت تصمیمات را در نظر بگیرند و بر مبنای، اولیت عمل کنند. زیرا اولویت اصلی در تصمیم گیری مدیران اولویتی است که اولا حیات سازمان را تقویت کند و ثانیا بر موفقیت سازمان منجر شود.

۱۰- توجه به زمان

در حالت عادی و معمولی شاید افراد ارزش زیادی برای زمان قائل نباشند؛ در حالی که بزرگترین سرمایه زمان محسوب می شود و غفلت از آن، بدون جبران است. موضوع زمان و اهمیت به آن از دیگر مولفه های تصمیم گیری مدیران موفق است. مدیران موفق، با برنامه ریزی دقیق، به نحوی عمل می کنند که بهترین تصمیمات را در  زمان بندی خاص خود بگیرند.

به عبارتی دیگر برخی از تصمیمات هستند که نیازمند سرعت در تصمیم گیری هستند. یعنی اگر مدیری نتواند در موقیعت خاص زمانی، تصمیم بگیرد، فرصت طلایی را از دست داده است. در نتیجه، اگر تصمیم گیری مدیران، مبتنی بر زمان بندی نباشد، پرواضح است که در بسیاری از موارد، عدم موفقیت سازمان را در پی خواهد داشت.

جمع بندی

موارد مطرح شده به عنوان راهکارهایی اصلی، در جهت کمک به سرعت و صحت تصمیم گیری مدیران است. که توجه به تک تک موارد گفته شده، می تواند نتایج مطلوبی را در پی داشته باشد و غفلت از تک تک، آنها نیز می تواند، منجر به عدم موفقیت سازمان گردد. اما نکته ای که وجود دارد این است که، در کنار این راهکارهای اصلی، برخی راهکارهای فرعی هم برای تصمیم گیری مدیران، می تواند وجود داشته باشد. که از آن ها هم نباید غافل شد. یعنی اگر مدیری، می داند که برخی ویژگی های شخصیتی وی، منجر به عدم تصمیم صحیح می شود، باید برای کنار گذاشتن آن تلاش کند. و در نهایت با ذهنی آرام بهترین تصمیم ها را بگیرد.

دلایل تسلیم نشدن

چگونه در دست و پنجه با مسائل و مشکلات زندگی تسلیم نشویم؟

همه ما گاهی اوقات این تجربه را داشته ایم که بر سر دو راهی ادامه دادن و یا متوقف شدن ایستاده باشیم. از جایی شروع کرده ایم؛ تصمیمی را بر اساس اهدافمان انتخاب کرده ایم؛ مثلا برای تحصیل در دانشگاه، خرید یک خانه جدید، یا راه اندازی یک کسب و کار جدید و … در مسیر انجام دادن کار قرار گرفته ایم. آن را شروع کرده ایم و تا جایی را با انرژی پیش رفته ایم. اما پس از مدتی آن هدف جذاب تبدیل به یک کار یک نواخت و خسته کننده ای شده که به سختی آن را تحمل می کنیم. و یا شکست ها و نا امیدی هایی را در زندگی مات تجربه کرده ایم که ادامه راه را دشوار می کند. در نتیجه کم کم به سمت تسلیم شدن پیش می رویم.

اما اینکه دست از تلاش بکشیم و تسلیم شویم، یعنی ناکامی و شکست را پذیرفته ایم. این در حالی است که انسان های موفق هرگز تسلیم شدن بی چون و چرا در برابر سرنوشت را نمی پذیرند و به شکست تن در نمی دهند. آنها خود را فردی کامیاب و موفق و موثر می دانند که می توانند در هر موقعیتی بر زندگی خود اثر بگذارند و در آن تغییراتی ایجاد کنند. مسیرشان را تغییر دهند و با ناملایمات بجنگند.

اما اگر تسلیم نشدن راحت بود، همه ما هیچ وقت تسلیم نمی شدیم. درست است که تسلیم نشدنکار سختی است، ولی روش هایی وجود دارد که می توان از طریق آن در سخت ترین شرایط انگیزه تان را برای ادامه دادن حفظ کنید و تسلیم نشوید.

در ادامه این مقاله دلایلی که نباید به خاطر آنها تسلیم شوید را به اختصار بیان می کنیم و پس از آن روش های تسلیم نشدن را می آوریم.

چرا نباید در زندگی تسلیم شویم؟

شما باید به تلاشتان ادامه بدهید و تسلیم نشوید به خاطر این دلایل:

دلایل تسلیم نشدن

دلایل تسلیم نشدن

۱- ممکن است همه چیز را امتحان نکرده باشید

محقق نشدن رویاها باعث درجا زدن می شود و حالتی از سرگردانی را به وجود می آورد. خودتان را کنترل کنید. تمرکز کنید و به راه حل های ممکن دیگر فکر کنید. از دیگران و افراد با تجربه حتما مشورت بگیرید.

۲- شکست ها، آینده را تعیین نمی کنند

گذشته را در گذشته خاک کنید و فقط از آن درس بگیرید. شما روزهای بهتری در پیش دارید. روی خودتان کار کنید و برای روزهای بهتر آماده شوید.

۳- مسئولیت پذیر و متعهد باشید

وقتی به تصمیماتی که گرفته اید متعهد باشید و پای مسئولیت آن بایستید، نباید به تسلیم شدن فکر کنید. در این صورت زندگی راه های جدیدی به روی شما باز می کند.

۴- در صورت تسلیم شدن می خواهید چه کاری بکنید؟

فرق شما در صورت تسلیم شدن با کسی که تسلیم نشده در این است که او نصف راه باقی مانده را ادامه می دهد و به نتیجه می رسد و شما نصف راه رفته را باز می گردید، بدون هیچ نتیجه ای. در این میان بازنده شمایید.

۵- قبل از موفقیت دوران سختی وجود دارد

همیشه نزدیکترین مرحله به موفقیت، سخت ترین مرحله است. اگر دوران سختی را می گذرانید یعنی در نزدیکترین مرحله به موفقیت هستید. این یعنی اندکی تحمل دیگر شما را به راحتی روزهای موفقیت می رساند. پس تسلیم نشوید. و ادامه بدهید.

چگونه تسلیم نشویم؟

روش های برای تسلیم نشدن

دلایل تسلیم نشدن

۱- مثبت اندیش باشید

این کار بسیار مهم بر کل اخلاق و رفتار و تصمیم گیری های شما اثر می گذارد. یک امر درونی و ذهنی است و به تلاش خود شما بستگی دارد. نقاط مثبت خود، دیگران و دنیا را ببینید و روی قوت های خود متمرکز شوید. با این نگرش مثبت فرصت می یابید تا با دید «من می توانم» بر مشکلات فائق آیید و از فکر تسلیم شدن بیرون بیایید.

در نقاط حساس و بحرانی کارها و دوراهی هایی که بین تسلیم شدن و ادامه دادن گرفتار شده اید، بزرگ نمایی کردن نقاط ضعف و منفی بافی را کنار بگذارید. غم و غصه ها را فراموش کنید. این ها انرژی باقی مانده شما را نیز از بین خواهد برد. برای مثبت اندیشی هم صحبتی و همنشینی با افراد مثبت اندیش نیز می تواند برایتان مفید باشد.

۲- خود را از گذشته رها کنید

اگر درگیر اتفاقات گذشته باشید، گذشته شما تعیین می کند که در مورد اتفاقات زمان حال و آینده چگونه تصمیم بگیرید. پس شکست های گذشته در حال و آینده ادامه می یابد و رنگ خود را به آن می دهد. در مسیری که در آن قرار گرفته اید و دچار شکست یا دلزدگی و توهم تسلیم شده اید؛ راه فراری از گذشته پیدا کنید. به یک ریسک  دست بزنید یا مشغول یک سرگرمی شوید. که به شما امکان رویا پردازی خلاقانه بدهد.

۳- تناسب کار و زندگی تان را حفظ کنید

عدم برقراری تعادل کافی و مناسب بین کار و زندگی از مواردی است که بعد از مدتی افراد را دچار مشکلاتی می کند که نهایتا در یکی از عرصه ها فرد را وادار به تسلیم می کند. داشتن نظم و نیز قرار دادن زمان های کافی و حداقلی برای هر کدام از عرصه های زندگی اجازه نخواهد داد که کار به جاهای باریک بکشد.

هر کسی برای زندگی، کار، دوستان و خانواده اش می تواند بهترین برنامه ریزی و تعادل را که موجب رضایت خاطر باشد تهیه کند. این امر ابتدائا به عنوان پیشگیری است. ولی در میانه راه نیز می تواند جبران کننده خوبی باشد.

۴- از تغییرات استقبال کنید

همیشه قرار نیست همه چیز طبق برنامه ریزی و پیش بینی شما پیش برود. و این حتما به معنای بروز یک فاجعه نیست. گاهی یک تغییر پیش بینی نشده به معنی یک کشف جدید، یک جهش ناگهانی و یا تجربه ای متفاوت است. تمام این ها به رشد شما کمک خواهد کرد. مثبت اندیشی مرحله اول را در مواجهه با تغییرات نشان دهید. جا نزنید. وقت تسلیم شدن نیست. اندکی صبر و گشودگی اندیشه در پذیرفتن تغییرات، آرامش شما را برای ادامه دادن مسیر تآمین می کند.

دلایل تسلیم نشدن

۵- پذیرفتن اشتباهات و عبرت گرفتن از آنها

تسلیم نشدن به معنی اشتباه نکردن نیست. همه چیز را همگان دانند. پس امکان اشتباه وجود دارد. ولی طرز برخورد با آن مهم است. بازسازی بعد از هر شکست به شما کمک می کند که تسلیم نشوید. وگرنه تصور اینکه هرگز اشتباه نخواهید کرد غیر ممکن است.

عبرت گرفتن از اشتباهات به شما کمک می کند تا با اندیشیدن به مراحل کاری که انجام داده اید پی به خطاهای تصمیم هایتان ببرید و در شرایط مشابه آینده از آنها جلوگیری کنید. هزینه ای که برای هر اشتباه می پردازید چه مالی و چه غیرمالی، را به عنوان پس اندازی بدانید که سرمایه زندگی شما خواهد بود.

هیچ گاه این واقعیت را فراموش نکنید که می توانستید بهتر رفتار کنید، تا یاد بگیرید که همیشه در حال عبرت گیری و یادگیری باشید.

۶- از طریق یادگیری مداوم، شناخت خود را افزایش دهید

با افزایش دانش و آگاهی تان می توانید اطلاعات بیشتری در هر زمینه ای کسب کنید تا به شما کمک کند در موقعیت های مختلف بتوانید با آرامش بیتری تصمیم بگیرید و گزینه های بیشتری برای انتخاب کردن داشته باشید. خواندن کتاب، روزنامه و سایت های اینترنتی و … می تواند به دانش شما بیفزاید.

با کارشناسان به مباحثه بپردازید. فیلم های آموزشی ببینید. مشاوره بگیرید. در کارگاه های آموزشی شرکت کنید و از افراد با تجربه راهنمایی بگیرید. تا زمانی که بدانید مطالبی وجود دارد که می توانید آنها را یادبگیرید، تسلیم نخواهید شد.

۷- صبوری کنید و به تلاشتان ادامه دهید

چشم انتظاری همیشگی برای وقوع یک اتفاق خوشایند دلیل دیگری است که ممکن است شما را به تسلیم شدن وادار کند. مثلا ممکن است برای پیدا کردن یک شغل به ۱۰ موقعیت شغلی رزومه بفرستید و کار را تمام شده بدانید. اما باید بدانید که مسیر موفقیت از شکست عبور می کند! پس نباید مانع تلاش کردن شما باشد و نباید باعث شود قبل از شروع کردن، کار را تمام شده فرض کنید. مشورت کردن با کسی که قبلا شرایط شما را تجربه کرده گزینه مناسبی است که می تواند به شما کمک کند.

شاید از ۱۰ موردی که برای آنها رزومه فرستاده باشید هیچ تماسی با شما نگیرند. اما دوست شما که به تازگی مشغول به کار شده است، وقتی از تجربه خود برای شما تعریف می کند، از ۷۰ شرکتی تعریف می کند که برایشان رزومه فرستاده و هیچ تماسی با او نگرفته اند. این گفت و گو شما را برای تسلیم نشدن و ادامه دادن راهتان برای پیدا کردن یک شغل مصمم می کند. صبوری کردن در بسیاری از کارها تنها راه حل ممکن است. بسیاری از امور به زمان کافی نیاز دارند تا حل بشوند. پس تسلیم نشوید و به تلاشتان ادامه دهید.

۸- با سختی ها بجنگید

اصلا قربانی درماندگی نشوید، وگرنه هیچ راهی برای پیروزی نخواهید داشت. مثبت اندیشی و تغییر را به کار بگیرید تا از درماندگی رها شوید.

روابط اجتماعی تان را تقویت کنید و با سخن گفتن با دیگران امیدتان را افزایش بدهید. اینگونه بر مشکلات راحت تر فائق می آیید. سخن گفتن با دیگران به کاهش استرس تان نیز کمک می کند.

اهل عمل باشید و فقط به مشکلات و سختی ها فکر نکنید. برنامه ریزی کنید و به دنبال اجرا کردن راه حل هایی باشید که تا به حال آنها را انجام نداده بودید.

الگوریتم 90% گوگل: چطور 90درصد کارهایمان را قبل از ظهر تمام کنیم؟

الگوریتم ۹۰% گوگل: چطور ۹۰درصد کارهایمان را قبل از ظهر تمام کنیم؟

مسئله کمبود وقت و مدیریت زمان در طول روز از مهمترین مشکلات اغلب افراد موفق در دنیا بوده است. حتما برای شما هم پیش آمده است که علی رغم اینکه در طول روز کمیت بالایی از زمان تان را مشغول به کار باشید و با تنی خسته از کار برگردید، ولی باز هم کارهای عقب مانده برای فردا باقی گذاشته باشید که به شدت ذهنتان را درگیر کرده باشد. شاید تصور اینکه روزی بتوانید تا ظهر حداکثر کارهای تان را انجام داده باشید و با خیالی آسوده به صرف نهار بپردازید. یا با خیال راحت به منزل بازگردید، برایتان رویایی باشد. اما چنین امری خیلی هم دور از ذهن نیست. ما در این متن راهکاری با نام الگوریتم ۹۰% گوگل به شما معرفی می کنیم که به راحتی شما را به این اطمینان خاطر می رساند که به طور طبیعی اکثر کارهایتان را نا نیمه روز تمام کنید.

می دانید که شرکت گوگل پیشگام تکنولوژی موتورهای جستجوگر است. ایجاد کنندگان آن نیز از پیشگامان ایجاد خلاقیت و بهره وری در سازمان اند. یکی از مواردی که توجه مدیران این شرکت را به خود جلب نموده که تبدیل به یک معضل شده بود، مسئله ی کمبود وقت و سطح پایین بهره وری کارکنان بود. شیوه ای که توسط یکی از مدیران این شرکت به نام لری پیچ طراحی می شود بنام الگوریتم ۹۰% گوگل است که الهام گرفته از الگوریتم برنامه نویسی است.

لری در مصاحبه هایی که از او انجام شده بود از این موضوع سخن می گوید که او و دوستش بر خلاف اینکه بسیار کار می کرده اند و بیشتر از دیگران هم کار می کرده اند، اما بهره وری پایینی داشته اند. آن ها کل روز را با کار کردن سپری می کردند. با این اوضاع روحیه شان تحلیل می رفته و خلاقیت آن ها افت می کرده است.

برای حل کردن این معضل به یک راه حل ساده که تمام کارمندان نیز بتوانند از آن استفاده کنند، روی آوردند. نام آن راه حل چیزی نبود جز الگوریتم ۹۰% گوگل!

دو پیش فرض اساسی الگوریتم ۹۰% گوگل دو مورد زیر است که حتما باید آن ها را بدانید:

اول: منظور از کار، امور مهمی است که در طول روز باید انجام بدهید.

دوم: الگوریتم ۹۰% گوگل بر اساس قانون ۸۰ درصد پارتو ( یعنی ۸۰ درصد کارهایی که انجام می دهید، تنها از ۲۰ درصد تلاش مفیدتان حاصل می شود.) بنا شده است.

الگوریتم ۹۰% گوگل مراحلی دارد، که پشت سرهم و به توالی باید انجام شود و عدم رعایت هر کدام می تواند به کل برنامه آسیب بزند:

مراحل الگوریتم ۹۰% گوگل

الگوریتم 90% گوگل: چطور 90درصد کارهایمان را قبل از ظهر تمام کنیم؟

۱- مرتب کردن میز کارتان از روز قبل

یکی از مواردی که وقت کارکنان را برای پیدا کردن وسایل و یا مدارک از بین می برد، بی نظمی روی میزهای کاری آنان است. وسایل پر کاربرد را همیشه در جای مشخصی قرار دهید و بلافاصله بعد از استفاده، آن ها را به جای خود برگردانید. اینگونه در موقع نیاز وقتی را برای پیدا کردن آن ها از دست نمی دهید. نظم اولین گزینه در الگوریتم ۹۰% گوگل است.

۲- از قبل، برنامه روزتان را بنویسید

می توانید روز قبل و یا شب قبل را به نوشتن برنامه روز بعدتان اختصاص دهید، تا در روز جدید نیازی به این کار پیدا نکنید که تازه بخواهید بدانید از کجا باید شروع کنید. نوشتن برنامه، شما را از سرگردانی نجات می دهد.

بلافاصله بعد از ورود به محل کار، می توانید دست به کار شوید و وقتتان را به هدر ندهید. ضمن اینکه طبق الگوریتم ۹۰% گوگل و برنامه ای که تهیه کرده اید، وقت و انرژی اولیه ی شما صرف مهمترین امور خواهد شد. بنابراین هرگز فرصت را از دست نخواهید داد.

۳- سحر خیز باشید

برای کسب موفقیت و اجرای بهتر برنامه ای که نوشته اید و اطمینان از اینکه حتما در مدیریت زمان موفق خواهید بود، حتما باید دقایقی را از زمان تان جلوتر باشید و اینکه ساعت پنج و نیم یا شش بیدار شوید. یعنی کنترل زمان را در اختیار دارید و با حوصله و آرامش بیشتری قادر خواهید بود روزتان را شروع کنید. این شروع با انگیزه و با آرامش، انرژی مثبتی را به کل روز شما تزریق خواهد کرد.

۴- ورزش کردن

وقتی بتوانید سحر خیز باشید، به راحتی می توانید زمانی را برای وزش کردن اختصاص دهید. فراموش نکنید که عقل سالم در بدن سالم است. انسانی که به درستی فکر می کند، می تواند زمان کار خودش را نیز به درستی تنظیم کند و از آن عقب نماند. تنها ۵ یا ۱۰ دقیقه نرمش کردن روزانه می تواند شما را در مسیر تحولات الگوریتم ۹۰% گوگل قرار بدهد.

الگوریتم 90% گوگل: چطور 90درصد کارهایمان را قبل از ظهر تمام کنیم؟

۵- نصب العین قرار دادن برنامه

برنامه ای را که در مرحله دوم نوشته اید، در مقابل دیدتان نصب کنید تا مدام به آن نگاه کنید و حواستان جمع انجام دادن آن باشد. و به محض فارغ شدن از یک کار بدانید به چه کاری مشغول شوید. ضمن اینکه با به پایان بردن هر کدام از کارها با زدن ضربدری مقابل آن حس خوشایند اتمام آن را تجربه کنید.

۶- استراحتی برای بازیابی

باید زمان های منظمی را برای بازیابی انرژی اختصاص دهید تا کیفیت کار کردن شما پایین نیاید. در ضمن کارهای تکراری و یا جلسات طولانی و خسته کننده، متمرکز شدن حواس و داشتن یک احساس آرامش و زدودن استرس کاری اهمیت بسیار زیادی برای ادامه  کار دارد. گوش دادن به یک موسیقی آرام، نوشیدن یک چای و یا تماشای یک منظره و یا قدم زدن، در الگوریتم ۹۰% گوگل می تواند کمک کننده باشد.

۷- تصمیم گیری سریع

یکی از مواردی که زمان بر است و می تواند شما را درگیر خود کند، تصمیم گیری است. به غیر از گزینه هایی که تصمیم گیری در مورد آن ها حیاتی و سرنوشت ساز است، طبق توصیه الگوریتم ۹۰% گوگل این است که سعی کنید یاد بگیرید سرعت تصمیم گیریتان را بالا ببرید. البته این به معنی این نیست که هر گزینه ای را و به هر قیمتی انتخاب کنید. بلکه توانایی های خود را بالا ببرید ولی سرعتتان را نیز متناسب کنید.

۸- سخت ترین کارها را در اولویت قرار دهید

در ابتدای روز که انرژی بیشتری دارید، توان و تمرکز بیشتری نیز برای انجام دادن کارهای سخت دارید. پس ابتدا آن ها را انجام بدهید و مشغول آن ها بشوید تا اگر به زمان بیشتری هم احتیاج پیدا کردید، تا پایان وقت بتوانید زمان بیشتری به آن اختصاص بدهید. به طور مثال در الگوریتم ۹۰% گوگل یکی از کارهای سخت، نوشتن است که می تواند تمرکز ذهنی شما را نیز بیفزاید و عملکرد ذهنی شما را در طول روز بهبود ببخشد.

۹- از جابجایی بیهوده بپرهیزید

در روزهایی که کارهای مهمی در شرکت دارید، مثلا مشغول برپایی یک نمایشگاه مهم هستید و باید چندین روز درگیر باشید و یا مهمانان مهمی دارید و اتفاقا مسیر خانه تا سازمان برای شما مسافتی طولانی است، یکی از پیشنهادات الگوریتم ۹۰% گوگل  این است که ترتیبی بدهید که در شرکت بمانید و یا در محلی نزدیک تر به شرکت اسکان بیابید. به این طریق می توانید زمان بیشتری را صرف کارهایتان کنید.

الگوریتم 90% گوگل: چطور 90درصد کارهایمان را قبل از ظهر تمام کنیم؟

۱۰- در خدمت کارتان باشید

اگر مدت زمان قابل ملاحظه ای است که مشغول به کار هستید، حتما متوجه شده اید که بسیاری از کارها هستند که در نود درصد اوقات بی فایده و وقت گیرند. مثل چک کردن شبکه های اجتماعی و جواب دادن به برخی تلفن های شخصی. باید آن ها را از روزتان حذف کنید. شما کل زمان روزتان را در اختیار سازمان تان هستید. باید برای چنین کارهایی از زمان شخصی خودتان وقت صرف کنید. در غیر این صورت کارهای ضروری تان روی زمین می ماند.

۱۱- به برنامه تان پایبند باشید

وفاداری به برنامه ای که نوشته اید خیلی مهم است. چرا که به شما آرامشی می دهد که نیازی به صرف انرژی مجدد برای تعیین تکلیف نخواهد داد. با خارج شدن از برنامه روتین و مسیر اصلی، مغز مجددا شروع به فعالیت می کند تا مسیر جدیدی را تشخیص دهد و مجددا آن را برآورد کند و تصمیم بگیرد و… و همه این ها یعنی اتلاف وقت. البته پیش بینی قابلیت انعطاف برای برنامه از اصول برنامه نویسی است. که در جای خود درباره آن صحبت خواهد شد.

۱۲- راحت ترین حالت را انتخاب کنید و در آن قرار بگیرید

فضای فیزیکی محل کار شما در عملکرد کاری شما بسیار موثر است. عواملی مثل نور، صدا، طرز چینش اشیا و رنگ های محیط را تا اندازه ای که می توانید و برایتان امکان دارد به مدلی که برایتان راحتی به همراه می آورد، تغییر بدهید. مثلا صندلی راحت تری انتخاب کنید، طرز چیدمان میز و صندلی و قرار گرفتن مانیتور رایانه تان را تغییر بدهید. طبق الگوریتم ۹۰% گوگل در صورت ناراحت بودن قسمتی از محل کارتان، مغز شما ناخودآگاه حواستان را به آن قسمت اختصاص می دهد.

۱۳- به خودتان پاداش بدهید

در مواقع لزوم از کار کردن دست بکشید و کار نکنید. استراحت کنید تا انرژی بیابید. شاد شوید. با دوستان و همکاران تان صحبت کنید. بگویید و بخندید. و آهنگ مورد علاقه خودتان را گوش بدهید.

الگوریتم ۹۰% گوگل این کمک را به شما می کند تا به دور از هر چیزی ابتدا بر روی کارتان تمرکز پیدا کنید، برای آن برنامه ریزی کنید و بدانید که برای انجام آن فرصت کافی دارید. به این شرط که از زمان تان به درستی و با برنامه صحیح استفاده کنید.

 

چگونه با خوش بینی مسیر زندگی مان را به سمت موفقیت تغییر دهیم؟

چگونه با خوش بینی مسیر زندگی مان را به سمت موفقیت تغییر دهیم؟

خوش بینی یا همان حسن ظن نگرش مثبتی است که، افراد نسب به دیگران و یا حتی به مسائل و اتفاقاتی که برایش رخ می دهد دارد. البته منظور از خوش بینی توهم و خیالات واهی و ذهنی نیست. بلکه نگرشی مثبت است که با وجود چنین احساسی فرد از آرامش درونی بهرمند شده و به سوی خیر و خوبی حرکت می کند. در نتیجه چنین فردی از افکار و احساسات منفی که ممکن است در طول روز رخ دهد به سبب خوش بینی دوری می کند و یا سعی می کند برای مقابله با چنین مواردی راهکارهایی جایگزین پیدا کند.

پس منظور ما از خوش بینی یک شاخصه ی اساسی در زندگی است که زندگی سالم و پرنشاط را در پی داشته و منجر به تعالی و رشد انسان و جامعه می شود.

تفاوت خوش بینی و بدبینی

نقطه مقابل خوش بینی، بد بینی است. فرد بدبین به تمام قضایای اطراف خود با دیدی انتقادی نگریسته و به تمام امور مشکوک است، در نتیجه چنین احساسی منجر به آسیب، روح و روان فرد بدبین می شود.ت فاوت افراد خوش بین و بدبین شامل موارد زیر است:

به عقیده انسان بدبین اتفاقات بد و تلخ زندگی از شرایط ثابت و غیرقابل تغییر نشأت می گیرد. و اتفاقات خوب ناشی از شرایط موقت زندگی است. به طور مثال فرد بدبین عدم موفقیت در زندگی را، ناشی از بدشانسی می داند که همیشه برای او رخ می دهد. او معتقد است که برای همیشه بدشانس است و این موضوع روی تمام مسائل زندگی وی تاثیر می گذارد. او هر اتفاق خوبی را امری موقتی می داند که فقط گاهی برایش رخ می دهد.

در این خصوص توجه به عقیده مارتین سلیگمن روان شناس برجسته ی آمریکایی نیز جالب توجه است، او معتقد است:

افرادی که به این آگاهی رسیده اند که رویدادهای مثبت زندگی، همیشگی و اتفاق های منفی، ناپایدار و محکوم به گذرند، انسان های خوش بین هستند.

از دیگر تفاوت های افراد خوش بین و بدبین، این است که وقتی در زندگی آنان اشتباهی رخ می دهد و مشکلی پیش می آید، افراد خوش ببین خود را مقصر نمی دانند و حتی تقصیر را گردن اطرافیان نمی اندازند. بلکه با عقل و منطق موضوع را بررسی کرده و در جهت حل مشکل اقدام می کنند. اما در مقابل افراد بدبین، در پی سرزش خود و دیگران بوده و مشکل را لاینحل می دانند.

چگونه با خوش بینی مسیر زندگی مان را به سمت موفقیت تغییر دهیم؟

 تفاوت دیگر افراد خوش بین و بدبین

از دیگر تفاوت های قابل ذکر بین افراد خوش بین و بدبین نگرش آن ها است. در نگرش فرد خوش بین، هیچ مشکلی غیر قابل حل نبوده و برای تمام مشکلات حتما راه حلی وجود دارد. در نتیجه خوش بینی در کاهش مشکلات و استرس و بهبود سلامتی عنصری تعیین کننده محسوب می شود.

علاوه بر این موارد، فرد خوش بین دارای روحیه نوآوری و خلاقیت نیز است و به عبارتی قدرت ریسک در زندگی را دارد. زیرا به عقیده او، ریسک در زندگی و یا نوآوری منجر به بهبود وضعیت می شود. در نتیجه با رویی باز فرصت های جدید را کشف می کند و از این فرصت های تازه، استفاده های لازم را نیز می برد.

برعکس فرد بدبین، چنین رویکردی ندارد و مدام به خود تلقین می کند که خلاقیت و ریسک فایده ای ندارد. زیرا احتمال شکست در آن ها بالاست. او با این استدلال غلط تجربه فرصت تازه را از دست می دهد. به عبارتی چنین فردی عقیده دارد که زندگی او همیشه همین گونه است و هیچ تغییری در آن نباید رخ دهد و یا در هیچ شرایطی قادر به تغییر آن نیست.

افراد خوش بین با داشتن دید مثبت به خود و دیگران علاوه بر این که می توانند در جهت بهبود زندگی خود موثر باشند، می توانند به بهبود زندگی دیگران، اعم از افراد آشنا و غیرآشنا نیز کمک کنند، زیرا خوش بینی را حالتی محدود نمی دانند. بلکه آن را عام و فراگیرمی دانند که می تواند در جهت کمک به تمام انسان ها مثمر ثمر واقع شود. در حالی که فرد بدبین، حتی قدرت کمک به خود را نیز ندارد.

تاثیر خوش بینی بر موفقیت

فرد خوش بین برای موفقیت در زندگی همیشه در حال تجسم ذهنی موفقیت است. به نحوی که او تصویر ذهنی موفقیت خود را مدام در ذهن خود تکرار می کند و تا به آن دست نیابد آرام نمی گیرد. او حتی برای رسیدن به مطلوب خود تلاش زیادی می کند.

چنین فردی از انعطاف بالایی برخوردار است. با وجود این انعطاف می تواند به مطلوب ترین خواسته ها برسد و در مقابل مشکلات سخت، مقاومت کند. به عبارتی کلی تر چنین فردی هرگز مسئله ای به نام نمی شود و یا نمی توانم در خود ندارد. ضرب المثل خواستن توانستن است، وصف حال چنین افرادی است. زیرا این افراد عامل محوری موفقیت را صرفا ایمان به خود می دانند و بدبینی در نظرشان توهمی بیش نیست.

در صورت شکست، عقیده  خوش بین ها بر این باور استوار است که شکست مانع موفقیت آنها نیست. آنان معتقدند، عدم موفقیت به منزله شکست نیست؛ بلکه راهی است که منجر به نتیجه نمی شود و این شکست تجربه ای مفید خواهد بود. درحالی که اگر افراد بدبین در کاری شکست بخورند، بر این باور خواهند بود که همیشه شکست خواهند خورد و راه گریزی از شکست برای شان وجود ندارد.

تفاوت خوش بینی حقیقی با خوش بینی کورکورانه

نکته مهمی که در مورد خوش بینی وجود دارد این است که نباید خوش بینی حقیقی را با خوش بینی کورکورانه خلط کنیم. در خوش بینی کورکورانه فرد بدون آگاهی و داشتن مهارتی خاص، مدام این عقیده را با خود زمزمه می کند که من می توانم. در حالی که در خوش بینی حقیقی، فرد با وجود شرایطی که در آن قرار دارد، و آگاهی و اطلاعات و با شناخت کامل، شعار توانستن را می دهد. در نتیجه موفق هم می شود.

راهکارهای ایجاد خوش بینی

برای دور شدن از بدبینی و ایجاد خوش بینی راهکارهای مختلفی وجود دارد که با رعایت آنها می توانید از بدبینی دور شوبد.

۱- دور شدن از فضاهای منفی

دور شدن از فضاهایی که حس منفی در انسان ایجاد می کند، به فرض مثال اگر انسان با قرار گرفتن در موقیعتی خاص، دچار بدبینی می شود، بهتر است که شرایط را طوری فراهم کند که در چنین موقعیتی قرار نگیرد.

۲- چشم پوشی از چیزهایی که تحت کنترل و اراده نیست

برخی از موارد در زندگی افراد وجود دارد که تحت کنترل و اراده فرد نیست؛ بلکه غیرقابل تغییر است. در نتیجه در این موارد، راه حل ساده این است که از آنها چشم بپوشید و روی موارد دیگری تمرکز کنید که قابل کنترل و در اراده است.

 ۳- تغییر نوع نگرش

نگاه کردن به قضایای زندگی با دیدی متفاوت و یا به عبارتی دیدن نیمه ی پر لیوان نیز یکی دیگر از راهکارهای ایجاد خوش بینی در زندگی است

چگونه با خوش بینی مسیر زندگی مان را به سمت موفقیت تغییر دهیم؟

۴- تقویت حس یقین و ایمان به عملکرد خود

این مورد، نیز می تواند راه کار مثبت دیگری در افزایش خوش بینی باشد، یعنی روی توانایی خود تمرکز کنید و بدانید که این تمرکز و توانایی در صورتی که مدیریت شود، می تواند نتیجه مثبت و عالی در پی داشته باشد. یعنی خود را علت موفقیت بدانید، نه معلول آن.

۵- فکر کردن به نتایج مثبت خوش بینی

مثلا به این فکر کنید که در صورت خوش بینی علاوه بر حصول موفقیت در کارها، سلامتی تان نیز تامین می شود. فکر کردن به این نتایج، باعث افزایش طول عمر، کاهش افسردگی، کاهش بیماری های قلبی عروقی، تقویت سیستم ایمنی، می شود. هچنین منجر به داشتن روابط بهتر با دیگران نیز می شود.

در نتیجه نگاه بهتری به زندگی پیدا خواهید کرد. درصد امید به آینده تان نیز، به طور قابل توجهی افزایش می یابد. این ویژگی منجر به داشتن آرامش و حس خوب و خوش خلقی در افراد می شود و در راستای آن فرد خوش بین می تواند بهترین و درست ترین تصمیم ها را گرفته و به طور کلی در هر شرایطی عملکرد مطلوبی داشته باشند.

۶- یادداشت کردن جملات کوتاه در خصوص خوش بینی

این کار می تواند در افراد منجر به افزایش باور، توانستن شود. در نتیجه باید جملاتی یادداشت شود که مشاهده ی آنها، یادآور تغییری باشد که  قصد دارید به آن برسید. جملاتی که در این خصوص می توانید یادداشت کنید، باید جملاتی انگیزشی بوده و روحیه تلاش برای تغییر را در شما بیدار کند.

۷- با افرادی معاشرت کنید که با بودن در کنارشان، روحیه ی خوبی بدست می آوردید

برای انتخاب افرادی که بتوانند در بهبود روحیه شما کمک کنند لازم است که، خودشان افراد خوش بینی باشند و  شما هم با شناخت کافی به سمت چنین افرادی بروید. زیرا ممکن است افراد مختلف جهت گیری های مختلف و متفاوتی در زندگی داشته باشند. به همین خاطر لازم است که بدانید، هدف ارتباط گیری با این افراد چیست؟ و این افراد تا چه اندازه و چگونه می توانند به شما کمک کنند.

کلام آخر

با پی بردن به مولفه های بدبینی و خوش بینی و دانستن راهکارهای ایجاد خوش بینی، می توانید در جهت تغییر زندگی و موفقیت خود نقش موثری ایفا کنید. پس اگر با خواندن این مقاله فکر می کنید تا امروز آدم چندان خوش بینی نبوده اید، برای تغییر دیر نیست. می توانید از همین امروز و همین لحظه، زندگی جدید، با نگرش جدید برای خودتان درست کنید.

 

چگونه انگیزه ایجاد کنیم؟ (15 راه انگیزه دادن به خود و دیگران)

چگونه انگیزه ایجاد کنیم؟ (۱۵ راه انگیزه دادن به خود و دیگران)

زمانی می توان به نتیجه دست یافت که انگیزه و توانایی وجود داشته باشد. انگیزه سبب می شود اتفاقات رخ بدهند. آنجا که اراده ای وجود نداشته باشد، راهی نیز وجود ندارد. یکی از بهترین راه ها برای بهبود و ارتقاء موفقیت های شخصی، تسلط یافتن بر انگیزه و یافتن مسیر خود است. اگر بر انگیزه دادن بر خود مسلط شوید، می توانید با مشکلات زندگی رو در رو شوید و همواره به خود بگویید راهی برای پیش رفتن وجود دارد. به دنبال ساختن تجربه های جدید برای خود باشید و مسیر رشد خود را دنبال کنید. در ادامه به معرفی راهکارهایی برای انگیزه دادن به خود و دیگران می پردازیم که می توانند به شما کمک کنند.

نمی توان با بزرگ کردن چالش ها و کوچک شماردن خود، بر آن ها غلبه کرد.

 جان سی ماکسول

۱۵ راه برای انگیزه دادن به خود و دیگران

۱- کارهای تان را به ارزش های تان مربوط کنید

این یک راز بزرگ است. اگر کارهایی که قصد انجامشان را دارید، به ارزش های خود مربوط سازید، حتی با کوچکترینِ آن ها می توانید روند بازی را تغییر دهید. یکی از ارزش های من، یادگیری و رشد فردی است. من راهی برای رشد دادنِ توانایی هایم را در هر شرایطی پیدا می کنم. به عنوان مثال، هنگام کار، فقط با مشتری تماس نمی گیرم، بلکه من به عنوان یک طرفدار، برای برنده شدن، شور و هیجان ایجاد می کنم. من فقط کار ها را انجام نمی دهم؛ بلکه هنر و مهارت خودم را به کار می گیرم. من فقط کاری را به سرانجام نمی رسانم؛ بلکه چیز های زیادی را یاد می گیرم.

۲- چراهای خود را پیدا کنید

هدف خود را به طور کامل پیدا و شناسایی کنید و برای رسیدن به آن، یک مسیر را انتخاب کنید. به عنوان مثال، هنگامی که از اسب می افتم، به خود یادآوری می کنم که من اینجا هستم تا از دیگران یاد بگیرم. همین باعث می شود بلند شوم و دوباره سوار اسب بشوم.

چگونه انگیزه ایجاد کنیم؟ (15 راه انگیزه دادن به خود و دیگران)

۳- چراهای خود را تغییر دهید

گاهی شما کارهایی را به دلایل اشتباهی انجام می دهید. آیا کارها را انجام می دهید که فقط آن ها را به اتمام برسانید یا می خواهید چیز جدیدی را هم یاد بگیرید؟ گاهی تغییر دادن بعضی از چرا ها سببِ انگیزه دادن به خود می شوند.

۴- چگونگی رسیدن به اهدافتان را تغییر دهید

شما می توانید با تغییر دادنِ چگونگیِ انجام کارها، از انجام آن ها لذت ببرید و به جای تمرکز کردن بر روی تمام کردن آن ها، بر روی درست به انجام دادن آن ها تمرکز کنید. من فکر می کنم مسلط شدن به مهارت ها، سببِ هنری شدن آن ها می گردد. گاهی آهسته پیش رفتن خوب است. گاهی کلید انگیزه دادن، تبدیل کردن کارها به یک بازی است که نیاز به سرعت بیشتری دارد. می توانید محدودیت زمانی کارها را بر خلاف دستور ساعت انجام دهید. تغییر دادنِ چگونگی انجام کارها سبب انگیزه دادن می شود و باعث می شود راه های جدیدی را کشف کنید.

۵- احساساتی که تجربه کرده اید را به خاطر بسپارید

گشت و گذار در افکار و خاطره هایی که مانند فیلم در سرتان هستند و مرور صحنه ها، یکی از سریع ترین راه ها برای تغییر دادن احساساتان است. اولین بوسه عاشقانه خود را به یاد بیاورید. هنگامی که روی چمن ها و زیر نور آفتاب دراز کشیدید چه احساسی داشتید؟ هنگامی که احساس خوبی به شما دست می دهد، انگیزه با سرعت بیشتری در شما به وجود می آید.

۶- در گذشته، حال و آینده حرکت کنید

گاهی لازم است در همین لحظه بلند شوید. دقیقا همین لحظه. زیبایی زندگی کردن و تمرکز کردن بر روی همین لحظه، سبب می شود بتوانید آینده ای قانع کننده تر و گذشته ای خاطره انگیز تر و لذت بخش تر را به وجود آورید. اگر در گذشته ای دردناک به سر می برید به همین لحظه برگردید و در همین لحظه، شادی و حال خوش را پیدا کنید. با این روش، مهارت های زمانی خود را بهبود خواهید بخشید.

چگونه انگیزه ایجاد کنیم؟ (15 راه انگیزه دادن به خود و دیگران)

۷- تشبیه های معنی دار را پیدا کنید

تشبیه هایی را پیدا کنید که به شما انرژی می دهد. ممکن است شما یک موتور کوچک از یک سیستم باشید و یا یک عنصر کوچک از خودتان! قدرتمند ترین کاری که می توانید انجام دهید، یافتن یک تشبیه است که به ارزش های شما مربوط می شود. برای همین، من پروژه هایم را به «ماجراهای حماسی بزرگ» تبدیل می کنم.

۸- عمل کنید

در اینجا یک راز وجود دارد که به محض اینکه آن را بفهمید زندگی شما تغییر خواهد کرد. عمل کردن، قبل از ایجاد انگیزه اتفاق می افتد. هنگامی که شما یک فعالیت را به سادگی شروع می کنید، انگیزه نیز همراه با آن کم کم به وجود می آید. شرکت نایک تنها با این جمله به وجود آمد:

فقط عمل کن

من هیچگاه به دنبال اتمام کار ها نیستم. هنگامی که کاری را شروع می کنم، کم کم راه ها و جریان کار را پیدا می کنم.

۹- کار ها را به احساس خوب پیوند دهید

راه هایی را پیدا کنید که کار ها را به احساسات خوب متصل می سازد. به عنوان مثال، هنگامی که کاری را انجام می دهید که به آن علاقه ندارید، آن را همراه با گوش دادن به آهنگ مورد علاقه خود انجام دهید. این آهنگ باید به قدری خوب و مورد علاقه ی شما باشد که سختی های کار را فراموش کنید. در این صورت نمی توانید از انجام کاری ناراضی باشید، در حالی که به همراه آن آهنگ یا هر چیزی که حس خوبی به شما می دهد. بنابراین یک راه می تواند پیدا کردن نوع آهنگ هایی باشد که مورد علاقه ی شما هستند.

۱۰- اول خودتان را تحت تاثیر قرار دهید

این همان راهی است که افرادی مانند پیتر جکسون و یا جیمز کامرون و استفانی مایر از آن الهام می گیرند. آن ها فیلم هایی می سازند و کتاب هایی می سازند که اول خودشان را تحت تاثیر قرار می دهد. آن ها کارهایشان را به اشتیاق و انگیزه متصل می سازند و به مردمی که در بیرون نشسته اند وابسته نیستد. انگیزه های درونی خودشان، محرک آن هاست.

چگونه انگیزه ایجاد کنیم؟ (15 راه انگیزه دادن به خود و دیگران)

۱۱- انتخاب کنید

عباراتی مانند «مجبور هستی»، «باید انجامش بدی» انگیزه ی شما را ضعیف می کند. قدرت انتخاب کردن و تغییر دادن زبانِ خود به «انتخاب کردن»، می تواند به صورت فوق العاده بر قدرتمند شدن شما اثر بگذارد و این همان چیزی است که زبان انگیزه نام دارد. چیزی که شما به آن نیاز دارید. بنابراین زبان خود را با دقت انتخاب کنید تا سبب کاردبردی شدن آن برای شما گردد.

۱۲- به دنبال یک شریک (همکار) بگردید

این روش، روش مورد علاقه من است که سبب می شود انجام یک کار، برایم به صورت یک تفریحِ جذاب درآید. یک کارِ زجر آور برای یک شخص، کاری لذت بخش برای دیگری است. شریکی را پیدا کنید که توانایی ها و مهارت های شما را کامل می کند. همراه با یک دیگر می توانید بر فراز قله ها دست یابید.

۱۳- سوال خود را تغییر دهید

گاهی وقت ها لازم است تمرکز خود را از روی موضوعی بردارید و بر موضوع دیگری تمرکز کنید. اگر از خود بپرسید مشکل این شرایط چیست، قطعا موارد زیادی را برای شکایت کردن پیدا خواهید کرد. به جای این کار، از خود بپرسید کار درست در این شرایط چیست؟ با این روش به سرعت انگیزه ی مثبت را پیدا خواهید کرد.

۱۴- زمان غذا خوردن، خوابیدن و ورزش کردن خود را کاملا مشخص سازید

گاهی بدن و احساسات شما به دلیل اینکه به آن ها اهمیت نمی دهید بر ضد شما عمل می کنند. برای انرژی دادن و تقویت آن ها، برنامه و زمان بندی کاملا مشخصی برای غذا خوردن، خوابیدن و ورزش کردن خود داشته باشید.

۱۵- با نقاط قوت خود بازی کنید

هنگامی که زمان زیادی را روی تمرکز کردن بر نقاط ضعف خود صرف می کنید، شکست می خورید. به جای این کار، زمان زیادی را روی نقاط قوت و توانایی هایتان صرف کنید. این کار باعث می شود انرژی و انگیزه در شما افزایش یابد. نقاط قوت جایی است که سبب می شود به بهترین شکل رشد کنید. توانایی های شما باعث می شوند در طول روز بیشتر به انجام کارهایی بپردازید که به آن ها علاقه مندید. موفقیت توسط خود موفقیت ایجاد می شود و به شما کمک می کند لحظه هایتان را بسازید.

تکنیک ها و روش های گفته شده را اجرا کنید و نتایج آن را ببینید. در پایان روز، انگیزه های تان را با شناخت بهتر از خود پیدا کنید. بیاموزید چگونه از درون خود محرک های خود را پیدا نمایید.

 

تغییر زندگی با نویستندگی

تغییر زندگی: نویسندگی چطور باعث تغییر زندگی می شود؟

تمام رازها در همین جمله است!

جسد آن‌قدر خوب نگه‌داری شده بود که انگار تازه مرده است

 ششم ماه می سال ۱۹۵۰. دانمارک

کارگران محلی جسد مردی را پیدا کردند که در گل‌ها فرورفته بود و اوضاع وحشتناکی داشت. او را مرد تولاند نامیدند. روی سرش کلاهی بود. به دور کمرش هم کمربندی آویخته. البته طنابی هم به دور گردنش گره‌خورده بود. علاوه بر این نشانی‌ها، او هیچ لباسی در تن نداشت. طبق بررسی‌های پزشکی قانونی پزشکان ۴۰ نوع حبوبات مختلف در معده‌اش یافتند: یعنی آخرین غذای او بوده است. این شواهد وحشتناک و رمزآلود، یک شایعه‌ عمومی را شکل داد.

چرا او بدون لباس بوده؟ غذای ترکیبی حبوباتی عامل مرگ اوست؟ اصلاً چرا باید او کشته می‌شد؟

تنها برخی از شواهد دلیل‌های قطعی داشتند: او در قرن ۴ پیش از میلاد مرده بود. به سنی تقریباً ۴۰ ساله. بااین‌حال، نظریه‌های دیگری هم می‌شد یافت. این مرد ذاتاً کشاورزی بود که انگار به خاطر عدم ستایش خدایان، اعدام‌شده بود. حبوبات توی معده‌اش هم نوعی از قربانی شدن او بودند که بعد از مرگش، رشد می‌کنند. البته شاید هم او یک برهنه‌ی بیکار بوده است که در زمان اشتباهی در مکانی اشتباه قرارگرفته است.

تغییر زندگی با نویستندگی

حقیقت هرگز آشکار نمی‌شود، اما نویسندگی یعنی قدرت تغییر زندگی!

همه‌ی ما انسان هستیم و اغراق هم جزئی از وجود ما. شواهد علمی نشان می‌دهد که برای فعال کردن بخش‌های زبانی، اکسی تاکین –گونه‌ای از مواد داخل بدن – تشرح می‌شود. برای همین به داستان‌گویی علاقه‌مندیم. این جسد گل‌آلود نمی‌تواند یک جسد ساده باشد که از کنارش بگذریم. باید برای او نام تعیین کنیم – داستان بسازیم – و او را بخشی از تاریخ کنیم.

داستان‌ها، انسان‌ها را تغییر می‌دهند تغییری جادویی. این مورد یعنی تغییر زندگی برای تمام عمر.

قدرت تغییر زندگی مردم با افکار شما

درک من از قدرت داستان‌گویی به سال ۲۰۱۴ برمی‌گردد. پشت میز کوچک در اتاق کوچک‌ترم در وسط هیچ جا، نشسته بودم. من مشغول نوشتن داستان‌هایی بودم که بسیار بیشتر از شرکت‌های تولید نویسنده، مخاطب جذب کرده بود.

راست می‌گویم. نوشتن، یکی از اصلی‌ترین کارهای بدون سرمایه است. وقتی من خوابیده بودم، داستان‌هایم در کل جهان دست‌به‌دست می‌شد. با نوشتن توانستم تغییر زندگی خود را احساس کنم.

اگر نمی‌توانی برنامه‌ریزی کنی، کتاب بنویس. وبلاگ طراحی کن و سپس فیلم و فایل صوتی ضبط کن. این رسانه‌ها، موقع خواب شما، به‌کل جهان سفرکرده و برایتان پول می‌آورند. این رسانه‌ها، در کل دنیا برایتان فرصت می‌جویند.

ناول رویکانت

دیدن قدرت کلمات در تغییر مردم، نوعی توانایی است. همین‌که از پشت میز کوچکم توانستم به خواسته‌ام برسم حس خوبی دارم. اما در انتهای یک وبلاگ متنی رمزآلود نوشته‌شده بود که شیوه‌ی نویسندگی مرا برای همیشه تغییر داد. می بینید این قدرت نویسندگی در تغییر زندگی و باورهای من و همه ی خوانندگانم است.

تغییر زندگی با نویستندگی

من این راز را ابتدا میان کلمات یک پست وبلاگی پیدا کردم که در سال ۲۰۱۳ نوشته بودم. حتی چند بار خواندن این پست هم فایده‌ای نداشت. باید کتم را برمی‌داشتم و به یک پیاده‌روی طولانی می‌رفتم تا آنچه کشف کرده‌ام را هضم کنم. من انگلیسی‌زبان نبودم و به توانایی‌هایم اعتماد نداشتم اما این راز تمام مهارت‌های لازم نویسندگی را به من آموخت. این گونه اولین تغییر زندگی من شروع شد. بله این راز بود که هسته‌ی استراتژی‌های داستان‌گویی ما را تغییر داده است.

قدرت نویسندگی در تغییر زندگی است

یک جمله، قدرتی مانند اسب بخار دارد

رازی که من کشف کرده بودم، بخشی ازجمله‌ی چارلز بوکاوسکی بوده است.

بله راز اصلی در همین جمله است. یک جمله، قدرتی مانند اسب بخار دارد.

یادم می‌آید که در آن روز سرد ژانویه دوان‌دوان به سمت خانه آمدم تا تمام الهاماتی که از این جمله‌ی بوکاوسکی گرفته بودم را بنویسم. از آن روز به بعد، دیگر پست‌های کم‌تری در این مورد را می‌خواندم.

حتی امروز هم وقتی کسی را می‌بینم که متنی با جملات سخت و قلمبه‌سلمبه نوشته است، به یادداشت‌هایم از این جمله فکر می‌کنم:

هدفت از انتشار و نوشتن پست‌های آنلاین چیست؟

-تا آنچه نوشته‌ای خوانده شود

پس هدف اصلی‌ات از سر تیترها – تصاویر گرافیکی – فونت خاص متن و بقیه‌ی قسمت‌های متن چیست؟

-تا جمله‌ی اولم خوانده شود.

و هدفت ازجمله‌ی اول چیست؟

-تا جمله‌ی دومم خوانده شود. شاید کمی ساده و یا گیج‌کننده به نظر برسد.

اما همه‌ی رازها در این خط نهفته است. اگر هیچ‌کسی مطلب تو را نخواند، همه‌چیز بربادرفته است. کلید ترغیب فرد به خواندن، استفاده‌ی به‌موقع ازجمله است. یعنی خواننده را مطمئن کنی که بعدازاین جمله، باید جمله‌ی بعد را هم بخواند.

تو نمی‌توانی این قضیه را همیشه همین‌طور ادامه دهی. حتی به‌موقع هم تمامش نمی‌کنی لعنتی. اما اگر قدرت اسب بخار مانند تک‌تک جملات در ذهنت باشد، شاید چیزی بنویسی که قابل‌خواندن و به اشتراک گذاشتن باشد. شاید هم بی‌هدف انتشارش دهند.

این موضوع بسیار مهم است؛ زیرا اگر تو تمام جزئیات «توزیع کلمات و محتوا» را حرفه‌ای و زیرکانه نیز به کار بگیری، با طرز نوشتن بد به هیچ جا نمی‌رسی. درست بنویس. خط به خط را دقیق بنویس.

تغییر سبک نوشتن یعنی تغییر زندگی لحظات خودت و تمام کسانی که به امید آن ها می نویسی. این تغییر زندگی می تواند اساسی و حتی بسیار ریز باشد اما گام بسیار مهمی است.

این رویکرد توجه به تک‌تک جملات، شیوه‌ی نوشتار و در نتیجه زندگی مرا تغییر داد. بنابراین توانستم دو شغل عالی در این دنیای پر از مدعی نویسندگی برای خودم داشته باشم. اما اگر به دنبال سؤالم نمی‌رفتم این تأثیرات هم نبود.

هر جمله‌، عمری دارد

من نکات اصلی استراتژی‌های داستان‌گویی را در متنی نوشتم که بدون ریزه بینی‌هایش، ۱۱.۳ میلیون بازدیدکننده داشت. و در مقاله‌ی اخیر به این نکته پرداخته‌ام که چرا نویسندگی مؤثر، امری اساسی- واضح و ساده است.

تغییر زندگی با نویستندگی

اما این نظرها تا زمانی که شما با افکارتان کلنجار نرفته و کلمات را در زمان مناسب به صفحه‌ی سفید ننویسید، مفید نیست.

این راز در ثانیه‌های سکوتی نهفته است که شما می‌فهمید که باید ذهن پر ادااطوار و میمون وار شمارا مجبور به تمرکز به برگه‌ی خالی رو به رویش کنید. واقعیت این است که هیچ موسیقی پس‌زمینه‌ای هم نیست. فقط در لحظات سکوت و آرامش است که می‌پذیرید که هیچ محصول تولیدی یا نرم‌افزار نویسندگی، نمی‌تواند ذهن شما را از تمرکز بر صفحه‌ی خالی، وادارد.

خوب نوشتن یعنی خوب فکر کردن

بنابراین قصد دارم جمله‌ی معروف دیوید مک کلا را بیان کنم:

نوشتن یعنی تفکر و خوب نوشتن یعنی خوب فکر کردن.

البته تفکر دقیق و نوشتن در هر جمله، چندان ساده نیست. اما کافی است رمز «عمر تک‌تک جملات» را به یاد بیاوردید. شما می‌توانید جملات را به نحوی به هم متصل کنید که دقیقاً موردپسند خوانندگان باشد. با کلمات می توانید جادوگری کنید. مرده ای را زنده کنید. بزرگترین تغییر زندگی او باشید و یا در یک لحظه او را اعدام کنید. زندگی بخشی و حتی تغییر زندگی آنها، در دستان شماست.

البته این مرحله، با توجه به نوشتارتان شروع می‌شود. بنابراین لازم است که از کلماتتان به‌درستی استفاده کنید. در دنیایی که فقط با یک خط خسته‌کننده مخاطبینتان را از دست می‌دهید، توجه لازم و زمان گذاشتن برای هر جمله، مخاطبین شمارا حفظ می‌کند.

به نمونه‌ای از مقدمه‌های ساده و دوستانه‌ای که امروزه در اینترنت منتشر می‌شود توجه کنید. همه‌ی آن‌ها از الگویی خاص پیروی می‌کنند:

آیا شما هم بعد از صرف شکلات‌های خوشمزه، احساس تنهایی می‌کنید؟ مطمئنم که شما هم‌چنین حسی دارید. همه‌ی ما انگار این‌چنین می‌شویم درست است؟ می‌دانم. شما تنها نیستید. در این پست، به شما یاد می‌دهم که چطور خوش‌گذرانی خود را کنترل و در این کار موفق شوید.

به‌جای اینکه انتظار داشته باشید که خواننده خودش برای جلب‌توجه به ادامه‌ی متن تلاش کند، داستان خود را طوری بنویسید که گویی هر جمله را در زمانی متفاوت می‌نویسید. به این صورت، خوانندگان جذب جمله‌ی بعد می‌شوند و مجبورند جمله‌ی بعد را هم بخوانند.

تغییر زندگی با نویستندگی

کلمات و جملات پراکنده‌ی شما می‌توانند با یکدیگر متحد شوند.

اینکه مردم را جذب خواندن داستان‌ها – یا انشاهای طولانی و یا پست‌های وبلاگ – خود کنید، فقط به زمان کمی نیاز دارد که نوشتنی دقیق و عمقی با ایجاد ارتباطات هوشمندانه با هر فردی در هر جای جهان را می‌طلبد.

با هر کلمه می توانید تغییر زندگی یک انسان را داشته و بهتر از آن، سطح تغییر زندگی واقعی و خیالی خود را نیز بهتر کنید.

با دقت از کلمات استفاده کنید

با دقت از کلمات استفاده کنید. ارزشمندی تک‌تک جملات را در داستان مرد گل‌آلود به خاطر بیاورید. دیدید می توانید تغییر زندگی او را منجر شوید. هر جمله می توانست برداشتی جدا داشته باشد. اما تردید برانگیز بودن جملات، شما را هم واردار کرد که ببینید شایعه مرگ او چه بوده است و تا خطوط پایانی پیش رفتید.

اگر تولید کلمات به این آسانی نبود، به نظر می‌رسد که مردم با توجه بیشتری با کلمات  و حتی خودشان برخورد می‌کردند.

مرکام هید

اگر یاد بگیرید که چگونه بنویسید، زندگی‌تان را تغییر می‌دهید. کافی است برای هر جمله وقت گذاشته و تناسب بین متن را رعایت کنید. شما باید حواستان باشد که مخاطب هر لحظه ممکن است توجهش به سمت دیگری جلب شود. پس او را میخ کوب پای متن خود نگه دارید. نویسندگی یعنی تغییر حالت ها، تغییر زندگی و بهبود کیفیت زندگی در کنار نوشتن.

تمام رازها در همین جمله است!

خود رهبری چیست و چه تأثیری بر عملکرد افراد می گذارد؟

خود رهبری چیست و چه تأثیری بر عملکرد افراد می گذارد؟

در دنیای امروز با توجه به پیشرفت هایی که در در حوزه فردی و سازمانی در سطح بسیار گسترده، صورت گرفته است؛ مفاهیمی به وجود آمده اند که شاید از نظر برخی تازگی داشته باشد. مفاهیمی که گاه از توسعه فردی سخن به میان می آورد و گاه پیشرفت ها و موفقیت های سازمانی را یادآوری می کند. در این که توسعه فردی می تواند پایه توسعه و پیشرفت سازمان شود تردیدی نیست. امروزه بسیاری از افراد توانسته اند به این سطح از مهارت و دانش دست یابند . تا جایی که مفاهیم جدید وارد فرهنگ لغت سازمان ها شده است. یکی از این مفاهیم که عمر آن کمتر از چند دهه است، خود رهبری است.

رهبری در یک سازمان یا مجموعه مهم ترین و تأثیر گذارترین عامل در ادامه یافتن حیات و موفقیت آن سازمان و مجموعه را ایفا می نماید. این عامل همچنین موجب رشد، بالندگی و پیشرفت سازمان می شود.

رهبری هنر نفوذ در دیگران و اثرگذاری مثبت بین رهبر و پیرو است.

خودشناسی اصلی است که رهبران به آن پایبندند، این بدان معناست که آنان قبل از شناخت و قضاوت درباره دیگران باید خود و ویژگی های خود را بشناسد. رهبران بر این باورند تا زمانی که خود را به درستی نشناسند نمی توانند دیگران و سازمان را به راه درست رهنمود کنند. این زمانی بود که پژوهشگران مفهوم خودر هبری را برای بهبود عملکرد فردی به کار بردند.

خود رهبری چیست و چه تأثیری بر عملکرد افراد می گذارد؟

خودرهبری چیست؟

بنا به عقیده بسیاری از اندیشمندان خود رهبری فرآیندی است که طی آن فرد خود رهبر به سطحی از آگاهی رسیده که می تواند رفتار  خود را کنترل ، بهبود و توسعه بخشد.

نظریه خودرهبری

نظریه خود رهبری شامل برخی راهبردها و رهنمون ها است که به فرد کمک می کند اثربخشی و عملکرد فردی خود را بهبود بخشد. این امر آنجا اهیمت خود را نمایان می کند که با توجه به تغییر و تحولات مداوم در ‏محیط بیرونی، فرد باید خود را با آن شرایط وفق دهد تا به بهترین شکل جهت رشد خود و سازمان از آن بهره ببرد.

از دیگر ویژگی هایی که می توان برای خود رهبری در نظر گرفت این است که موجب افزایش انگیزه در فرد خود رهبر می شود تا عملکرد بهتری را به نمایش بگذارد. و احساس رضایت بیشتری در زندگی شخصی و کاری داشته باشد. همین امر موجب افزایش اعتماد در فرد خود رهبر می شود و موفقیت وی را در پی خواهد داشت.

سطوح خود رهبری

خود رهبری در دوسطح فردی و سازمانی مورد بررسی قرار می گیرد.

در سطح فردی همانگونه که ذکر شد فرد بعد از شناخت خود می تواند دریابد که نقاط قوت و ضعفش چیست و تلاش خود را برای کاهش اثرات نقاط ضعف و بهبود نقاط قوت به کار برد. این امر که به صورت مداوم و استمراری رخ می دهد، موجب می شود فرد دائماً در حال خودشناسی و توسعه فردی باشد. اما روی دیگر خود رهبری در دنیای امروز تأثیر آن در سطح سازمانی است. امروزه ساختار سازمان ها به سوی انعطاف پذیری هرچه بیشتر نسبت به عوامل درونی و بیرونی است. اینجا است که سازمان بر خود لازم می داند تا ساختاری را اجرا نماید که موجب رشد و توسعه و انعطاف در کل سازمان شود.

نکته قابل تأمل آن است که خود رهبری واکنش هیجانی و یک لحظه ای در فرد نیست، بلکه یک فرآیند کاملاً به هم پیوسته و علمی است.

نظریه یادگیری اجتماعی و نظریه شناخت اجتماعی

نظریه خود رهبری بر پایه نظریه یادگیری اجتماعی و نظریه شناخت اجتماعی طرح ریزی شده است. پس برای تسلط بر مفهوم خود رهبری لازم است این دو نظریه را بهتر بشناسیم. نظریه یادگیری اجتماعی بیان می کند که یادگیری، فرآیندی است که در بستر اجتماعی رخ داده و تنها با توجه به مشاهده و آموزش مستقیم این امر ممکن است. در این نظریه مطرح می شود یادگیری حتی بدون توجه به پاداش و مجازات نیز رخ می دهد. در نظریه شناخت اجتماعی این نکته به چشم می آید که افراد با مشاهده رفتار دیگران و تجربیات آنها و تأثیرپذیری از رسانه ها در بستر تعاملات اجتماعی دانش کسب می کنند.

خود رهبری چیست و چه تأثیری بر عملکرد افراد می گذارد؟

نظریه خود رهبری

نظریه خود رهبری مشتق شده این دو نظریه است که بیان می دارد افراد به چه شکل می توانند ادراک و رفتار خود را تغییر داده و آنها را در راه توسعه فردی هدایت نمایند.

مراحل فرایند خودرهبری

همان گونه که گفته شد خود رهبری یک فرآیند است. در این قسمت مراحل این فرآیند را خواهیم آموخت.

اولین مرحله فرآیند خود رهبری درک و شناخت صحیح موقعیتی است که فرد در آن قرار دارد.

مرحله بعد از شناخت مرحله مقایسه موقعیت فعلی فرد با استاندارد های مورد نظر خود است. این استانداردها با توجه به موقعیت های مختلف می توانند با هم متفاوت باشند. این استاندارد ها می توانند از عوامل متعددی متأثر باشند. مانند استاندارد هایی که فرد برای عملکرد خود در نظر می گیرد. انتظاراتی که مدیران و همکاران وی از او دارند و … .

مرحله سوم زمانی است که فرد تلاش خود برای کاهش فاصله بین موقعیت فعلی و استاندار ها را انجام می دهد. معمولا این تلاش ها در تغییراتی که در رفتار وی پدیدار می شود جلوه می کند.

در مرحله چهارم این رفتار ها بر موقعیت فرد تاثیر می گذارند. این چرخه ای است که مدام فرد خود رهبر درگیر آن است و موجب بهبود مستمر وی خواهد شد. همین امر در انجام کارها و اتخاذ تصمیمات صحیح در آیتده به وی کمک کرده و موجب موفقیت خود و سازمان را فراهم می آورد.

خود رهبری چیست و چه تأثیری بر عملکرد افراد می گذارد؟

خود رهبری چه تأثیری بر عملکرد افراد می گذارد؟

اما نکته مهم این است که بدانیم خود رهبری چه تأثیری بر عملکرد افراد می گذارد؟

تحقیقات نشان می دهند که افراد خود رهبر توانایی های به مراتب بیشتری نسبت به سایرین دارند و در نتیجه سطح بالاتری از عملکرد شغلی را نیز به نمایش می گذارند. فرد خود رهبر خلاقیت خود را به نحو احسن در کار به نمایش می گذارد و نوآوری های پی در پی را به ارمغان می آورد. نتیجه این دو افزایش اعتماد به نفس روزافزون فرد شده و احساسات مثبت را در او ایجاد می کند. در نتیجه شخص رضایت شغلی بیشتری را نیز احساس خواهد کرد.

فرد خود رهبر به شدت دارای ارتباطات مثبت با دیگران است. این افراد بهتر می توانند در کاره و تصمیم گیری های گروهی شرکت نمایند. تمامی دستاورد های ذکر شده فرد را به سوی موفقیت سوق خواهد داد.

افراد خود رهبر به علت اینکه سعی در شناخت خود را در اولویت قرار داده اند از سایرین چند گامی جلوتر هستند. معمولا سایرین برای انجام کارها از آنها مشورت می گیرند. در نتیجه موفقیتی دسته جمعی حاصل می شود و رضایت گروهی به دست می آید. قطعا در سازمانی که افراد خود رهبر را در خود جای داده باشد حس رضایت نیز بالاتر است. و در عرصه رقابت با رقبا عرصه موقیت از آن آنان خواهد بود.

همه حالات انسان و رفتار های وی از محیط بیرونی و درونی خود فرد تاثیر می پذیرد و باید به تمامی آنها توجه کرد. این عوامل به دو دسته درونی و بیرونی تقسیم می شوند.

عوامل درونی موثر بر خود رهبری

از عوامل درونی موثر بر خود رهبری می توان به پاداش های طبیعی، خود رهبری فکری و تنظیم هیجان ها و شخصبت اشاره کرد.

منظور از پاداش های طبیعی این است که افراد بر اساس برخی انگیزه های دورنی و لذت هایی که از انجام برخی کارها می برند سعی بر آن دارند که خود رهبر شوند. این دسته از افراد در انجام وظایف شان نقش بسیار فعالانه ای بازی می کنند و از انجام کارهای خود بسیار لذت می برند.

در خود رهبری فکری افراد براساس تمایلات ذهنی و مدل های ذهنی که برای خود می سازند تمایل به خود رهبری دارند. این دسته از افراد مدام در حال تصویرسازی مثبت برای خود هستند.

در تنظیم هیجان ها، افراد خود رهبر سعی می کنند که از آن به عنوان یک ابزار استفاده کنند و بر احساسات خود تاثیر بگذارند. در این حالت فرد بر شناخت هیجان های خود متمرکز است و برای بهبود آنها قدم بر می دارد. وی مدام سعی می کند که حالات هیجانی مثبت را فرا بگیرد.

اما عامل دیگری که بر خود رهبری تاثیر گزار است شخصیت است. به طوری که برخی افراد به طور ذاتی خودرهبرند . این افراد دارای وجدان کاری بسیار بالایی هستند.

عوامل بیرونی موثر بر خود رهبری

دسته دیگری از عوامل که بر خود رهبری موثرند عبارتند از عوامل بیرونی که شامل آموزش، رهبری و فرهنگ ملی است. درر قسمت آموزش می توانیم مهارت ها و استراتژی های خود رهبری را به افراد آموزش دهیم. در اکثر موارد این آموزش منجر به استفاده آموزش گیرنده ها از تکنیک های خود رهبری خواهد شد.

رهبری عامل دیگری است که می تواند بر خود رهبری افراد موثر است.

رهبران می توانند با ایجاد شرایطی از افراد خود رهبر حمایت کرده و آنها را تشویق نمایند. برخی از این حمایت ها عبارت است از : تفویض اختیار به آنها و دادن حس استقلال فردی. در حقیقت رهبر یک نقش پشتیبان را ایفا می کند.

اما یکی از عوامل بسیار مهم در تربیت افراد خود رهبر فرهنگ ملی و عمومی یک جامعه است. ملتی را در نظر بگیرید که در میان آنها اینگونه جا افتاده باشد که کارها را به صورت فردی انجام دهند. در ین جوامع افراد خودرهبر به وفور یافت می شود. ولی در جوامع جمع گرا اصولا افراد تابع جمع خواهند شد و دیگر از رشد در میان آنها خبری نیست.

باید بدانیم که فراگیری خودرهبری یک هنر است. هنری که منجر به کسب موفقیت های زیادی در عرصه فردی و اجتماعی خواهد شد.

10+1 عادت رهبران موفق: عادت هایی که شما هم باید بدانید

۱۰+۱ عادت رهبران موفق: عادت هایی که شما هم باید بدانید

احتمالا تاکنون کلمه رهبر را بسیار شنیده‌اید، اما آیا فکر کرده‌اید که این کلمه به چه معناست؟ رهبر چه نقشی در موفقیت سازمان دارد؟ چه عواملی موجب موفقیت یک رهبر می‌شود؟ یا به عبارتی دیگر عادت رهبران موفق چه چیزهایی هستند؟

رسیدن به شناخت عمیق از مفهوم یک رهبر موفق کار نسبتا دشواری است. چرا که برای رسیدن به درک این مفهوم ابتدا باید تعریفی درست از رهبری داشته باشید. در بسیاری از تعارف رهبری را نه به به عنوان یک جایگاه یا سمت، بلکه به عنوان یک فرآیند یا یک نگرش مدنظر قرار می‌دهند.

در یکی از تعاریف، رهبری به فرآیندی گفته می‌شود که تأثیرات اجتماعی را شامل و تلاش و کوشش دیگران برای موفقیت بیشتر را به حداکثر می‌رساند. پس می‌توان نتیجه گرفت رهبری از میزان نفوذ در اجتماع نشأت می‌گیرد و بروز و خودنمایی محتاج دیگران است. نکته دیگری که از این تعریف به دست می‌آید آن است که رهبری موجب رسیدن به موفقیت‌های بزرگ‌تر است.

در تعریف دیگری، رهبری به نوعی نگرش در عمل اطلاق می‌شود. پس نباید منتظر ماند تا سمت رهبر خوب بودن را به شما تقدیم کنند. بلکه این شما هستید که رهبر خوب بودن را می‌سازید و برای تبدیل شدن به آن تلاش می‌کنید.

آنچه مشخص است رهبری یک عنوان شغلی به تنهایی نیست و با توجه به تعریف فوق رهبری با تغییر در نگرش‌های قدیمی و غیر سازنده راه را برای افراد جامعه و سازمان روشن سازد تا آنها بتوانند به پیشرفت و موفقیت های بزرگ دست یابند. آنچه که می‌خواهیم دریابیم این است که رهبران موفق چه ویژگی‌هایی دارند و عادت رهبران موفق چیست؟

نکته قابل توجه آن است که رهبران موفق به این باور رسیده‌اند که موفقیت به هرشکل و نوعی که باشد، حاصل یک رویداد یا اتفاق نیست، بلکه یک فرآیند منطقی است. آن‌ها متوجه این مطلب شده‌اند که پیشرفت و موفقیت در طول یک دوره زمان رشد می‌کند و بروز پیدا می کند.

10+1 عادت رهبران موفق: عادت هایی که شما هم باید بدانید

عادت رهبران موفق

هر کسی برای رسیدن به جایگاه مورد نظر خود باید عادت‌ها و رفتارهایی را بیاموزد. رهبران نیز برای تبدیل شدن به یک رهبر موفق از این قاعده مستثنی نیستند. زمانی که این عادت‌ها در در انسان نهادینه شد، اطمینان پیدا خواهد کرد که یک پشتیبان مطمئن برای موفقیت خواهد داشت.

انسان‌ها با درکی که از نیازها و اهدافی که دارند رهبر خود را انتخاب می‌کنند. ولی آنچه که مهم است، توجه به شخصیت و عادت‌ها و رفتارهای شخصی است که به عنوان رهبر برگزیده می‌شود و اینکه آیا او می‌تواند راه گشای جامعه باشد یا نه؟

اگر خودتان را به عنوان یک رهبر موفق در نظر بگیرید به احتمال زیاد رفتارهایی چون داشتن محبوبیت در بین افراد یا خوش برخورد بودن و … را جزء عادت رهبران موفق خواهید دانست. گرچه این مواردی که ذکر شد صحیح است اما ما به دنبال عوامل تأثیرگذار دیگری هستیم که رهبر را به عنوان فردی توانمند نشان دهد.

یکی از عادت‌های رهبران موفق که جزء نقاط اشتراک محسوب می‌شود، آن است که رهبران موفق زمان خود را صرف تأسف خوردن برای خود نمی‌کنند.

۱- رهبران موفق ناله و شکوه نمی کنند

اگر بر این باورید که هم می‌توانید ناله و شکوه کنید و هم بتوانید کار رهبری را به درستی انجام دهید، سخت در اشتباهید. باید یاد بگیرید هرگاه در زندگی با مشکلات مواجه شدید مدام شروع غر زدن نکنید. دائما از این و آن و شرایط موجود شکایت نکنید. این امر غیر قابل انکار است که همه ما با مشکلات زیادی درگیر هستیم، ولی هنر رهبران و عادت رهبران موفق یافتن صحیح‌ترین راه حل و ایجاد یک تفکر مثبت در سازمان برای عبور از موانع و مشکلات است. در این مواقع یک رهبر موفق نباید ناله کند زیرا این کار او باعث خواهد شد دیگران دلسرد شده و نتایج بسیار بدی را در پی داشته باشد.

۲- رهبران موفق تمرکز بالایی دارند

از دیگر عادت‌های رهبران موفق که به آن می‌توان اشاره کرد، تمرکز بر کارهایی است که توانایی انجام آنها را دارند. در یکی از تعاریف، رهبری را به عنوان یک فرآیند لحاظ کردیم. فرآیند خود دارای چندین مرحله است. یک رهبر موفق قبل از شروع یک کار با توجه به شرایط موجود و اهداف تعیین شده به این سطح از آگاهی می‌رسد که آیا توانایی انجام آن کار را دارد یا نه؟ یک رهبر موفق هیچ گاه هیجانی تصمیم نمی‌گیرد و کاری را انجام می‌دهد که در توانش باشد.

10+1 عادت رهبران موفق: عادت هایی که شما هم باید بدانید

۶- رهبران موفق عادت به مطالعه دارند

رهبران موفق از هر لحظه‌ای که به دست آورند استفاده خواهند کرد تا مطالعه کنند، زیرا مطالعه فعالیتی است که نه تنها بر معلومات می‌افزاید، بلکه باعث آرامش فکر شده و رهبران را در اتخاذ تمیمات بهتر یاری می‌دهید. مطالعه علاوه بر یادگیری مطالب جدیدتر فواید دیگری را برای رهبران به ارمغان می‌آورد. از جمله بهبود حافظه، افزایش مهارت‌های استدلالی، بهبود تمرکز و افزایش مهرات نوشتن. از این رو است که از مطالعه به عنوان عادت رهبران موفق یاد می‌شود.

۳- رهبران موفق یک اشتباه را دو بار تکرار نمی کنند

رهبران موفق هیچ گاه اشتباهات شان را تکرار نمی‌کنند. رهبران موفق در پایان یک روز کاری زمانی را به فکر کردن درباره آنچه انجام داده یا تصمیم گرفته‌اند، اختصاص می‌دهند. این کار برای آنان از دو جهت قابل اهمیت و مورد فایده است. اولاً مروری دقیق‌تر نسبت به کارهای خود خواهند داشت و ثانیاً اگر اشتباهی در انجام کارها و اتخاذ تصمیمات رخ داده را کشف و از تکرار آن پرهیز خواهند کرد. پس اگر می‌خواهید این عادت رهبران موفق را کسب نمایید، باید در دوره‌ی زمانی مشخص اعمال خود را مورد بررسی قرار دهید.

۴- رهبران موفق خودشناسند

موضوع دیگری که جزء عادت رهبران موفق محسوب می شود، شناخت بسیار خوبی است که از خودشان دارند. نکته‌ای که باید به آن توجه کنید این است که رهبران موفق در هر حالی خودشان را به بهترین شکل ممکن می‌شناسند. این عادت به آنان در موارد زمانی و مکانی مختلفی کمک خواهد کرد که تصمیم درست و رفتار شایسته‌ای را اتخاذ نمایند.

۵- رهبران موفق میل و اشتیاق زیادی دارند

هرگاه در یک سازمان یا جامعه پویایی و اشتیاق و میل به پیشرفت مشاهده شود، شک نکنید که رهبرآن سازمان یا جامعه این ویژگی را در خود دارد. بله، میل و اشتیاق نیز عادت رهبران موفق است. البته این نکته را باید در نظر داشت که این اشتیاق فقط ظاهری نیست، بلکه از صمیم قلب و با تمام وجود ابراز می‌شود. اگر اینگونه نباشد افراد سازمان و جامعه به سرعت متوجه خواهند شد و دیگر میلی به پیشرفت نخواهند داشت.

10+1 عادت رهبران موفق: عادت هایی که شما هم باید بدانید

۷- رهبران موفق اهل برنامه ریزی هستند

یکی از مهم‌ترین عادت‌های رهبران موفق برنامه ریزی برای کارهای شان است. رهبران موفق برخلاف بسیاری از افراد که کارها را بدون ترتیب یا نظم خاصی انجام می‌دهند، برای کارهای خود اولویت بندی، زمان و نحوه‌ی انجام آن را از پیش معین می کنند و طبق برنامه ریزی صحیحی آن کارها را تا رسیدن به هدف انجام می‌دهند.

۸- رهبران موفق به سلامت شان اهمیت می دهند

یکی دیگر از رفتارهایی که در رهبران موفق مشاهده می‌شود، حفظ سلامت جسمی و روحی و اهمیت دادن به مقوله سلامت است. آن‌ها بر این باورند که جامعه و سازمان تندرست قابلیت بهره وری و پیشرفت بیشتری نسبت به سایر جوامع را دارد. از این رو توجه ویژه به سلامت هم عادت رهبران موفق طلقی می‌شود. رهبران موفق نه تنها برای خود بلکه برای مجموعه‌ی تحت هدایت خود برنامه‌های جامع سلامت تدوین می‌نماید و کلیه افراد خود را برای دست یابی به تندرستی تشویق می کنند.

۹- رهبران موفق به بازخوردها توجه دارند

کارها و برنامه‌های زیادی در سطح سازمان یا جامعه انجام می‌شود و هرکدام از آنها نتایج و پیامدهای خود را خواهد داشت. رهبران موفق عادت دیگری که دارند این است که نه تنها بر نحوه انجام این کارها و برنامه‌ها به دقت اشراف دارند، بلکه برای آن ها مهم است که آیا نتیجه مطلوب به دست آمده است یا خیر؟ آن‌ها با بازخورد گرفتن از امر مهم مطلع خواهند شد. پس اهمیت دادن به نتایج و گرفتن بازخورد نیز عادت رهبران موفق می‌باشد.

۱۰- رهبران موفق با چالش ها رویارویی می کنند

یکی از عادت‌ها و ویژگی‌های بارز رهبران موفق رویارویی و تمرکز بر روی فعالیت‌های چالش براگیز است. رهبران موفق زندگی را با چالش معنا می‌کنند و در این عرصه روز به روز پیشرفت می‌کنند. آن‌ها در یافته‌اند که هر چه بیشتر خود را در معرض چالش‌ها برای کسب موفقیت قرار دهند، نه تنها دلسرد نمی‌شوند، بلکه اعتماد به نفسشان روز به روز افزایش می‌یابد.

ذکر این نکته حائز اهمیت است که خود چالش‌ها لزوماً مهارت‌ها و سطح دانش و آگاهی شما را افزایش نمی‌دهد، بلکه این باور را در شما به وجود می آورد که شما می توانید رشد کنید و به اهداف تعیین شده خود دست یابید.

۱۱- رهبران موفق ریسک پذیرند

عادت دیگری که در رهبران موفق قابل مشاهده است، ریسک پذیری آنها است. آنان با ترس و ریسک هایی که در پیش رویشان است روبه رو می شوند. شاید وضعیت امنی که در آن به سر می برند تا حدی خوشایند باشد. ولی برای رهبران موفق این وضعیت یکسان خسته کننده می شود و تمام سعی خود را برای تغییر وضع موجود به کار می بندد. آن ها از قبول کردن ریسک کارها نمی هراسد.

با داشتن مربی و مشاور در امواج پرتلاطم زندگی، قایق بادبانی زندگی خود را به ساحل آرامش برسانید.

مدیریت کارمندان

چگونه کارمندانمان را مدیریت کنیم؟

بر کسی پوشیده نیست که در دنیای امروز علم مدیریت جزء علوم پایه و موثر در هر سازمان، جامعه و کشورها است. با نگاهی سطحی می توان دریافت که سازمان هایی که اصول مدیریت را به درستی پیاده کرده اند، چگونه به شکوفایی و پیشرفت دست پیدا کرده اند. مدیریت در سازمان دارای سطوح متفاوتی است که هر کدام وظیفه خاص خود را ایفا می کنند. یکی از مباحث مهم در علم مدیریت در سطح یک سازمان مدیریت کارمندان یا کارکنان است.

این بخش از مدیریت از گزینش جهت استخدام گرفته تا ورود فرد به سازمان و بعد از آن یعنی، برنامه ریزی، سازماندهی وکنترل جهت رسیدن به بالاترین سطح برای کمک به اهداف سازمانی، فردی و اجتماعی ایفای نقش می کند. مدیریت کارمندان بخش ها و عملکردهای گوناگونی دارد که در بطور کلی در چهار مورد خلاصه می شود:

  • برنامه ریزی
  • استخدام
  • آموزش و توسعه
  • هدایت و کنترل

آنچه که در اینجا به آن پرداخته خواهد شد نحوه مدیریت کارکنان به شکلی کاملاً صحیح و علمی است که به افراد کمک می کند استعداد های خود را بروز دهند. با تعاملی سازنده کارها را به درستی پیش برند و سازمان را جهت رسیدن به اهداف، کمک کنند.

بدیهی است سازمان ها برای جذب نیروی مورد نظر خود پارامترها و خصوصیاتی را تعریف کرده باشد. در مرحله جذب نیرو سازمان باید با بررسی دقیق افراد، مورادی را برگزیند که دارای شایستگی بیشتری باشند و امکان رشد برای خود و سازمان را فراهم کنند. وظیفه بعدی سازمان آموزش صحیح و سازنده افراد جذب شده است.

در این مرحله از مدیریت کارمندان ، سازمان باید در برخورد با کارمندان جدید صبر و برباری پیشه کند تا بتواند هم آنها را به ادامه راه و همکاری فرد با سازمان دلگرم کند، هم به اهداف آموزشی از پیش تعیین شده دست یابد. البته باید به چند نکته قبل از آموزش آنها توجه کرد. مدیریت باید شناخت دقیقی از فرد، چه سابقه شغلی و تجارب کاری و چه شخصیت او داشته باشد. آموزش های سازمان باید به گونه ای باشد که برای فرد ایجاد انگیزه کند تا بتواند مسئولیت خود را به درستی بشناسد.

مدیریت کارمندان

آموزش کارمندان خود دارای فرآیندی است که برای کسب نتیجه مطلوب باید مراحل آن به درستی طی شود. این فرآیند داری چهار مرحله می باشد که عبارت است از:

۴ مرحله فرایند آموزش کارمندان

۱- نیازسنجی

نیازسنجی بدان معناست که افراد برای قبول کردن یک مسئولیت خاص، چه آموزش هایی جهت درک صحیح شغل و ایفای نقش در آن سمت نیاز دارند. این مرحله در برخی از موارد طی چندیدن دوره نیز انجام می شود تا میزان تطابق افراد با سمتی که دارند مورد بررسی قرار گیرد.

۲- طراحی و برنامه ریزی

در این مرحله اولین وظیفه مدیریت کارمندان، تعیین معیارهایی برای روش آموزش است و بعد از آن شیوه آموزشی مناسب را انتخاب می کند. تعیین مشخصات مربوط به طرح آموزش برای درک روشن از نیازهای سازمان و اهداف آن الزامی است. چراکه می خواهیم بدانیم بعد از این آموزش ها، کارمندان توانایی دست یابی به چه چیزی را خواهند داشت.

۳- اجرای برنامه

وظیفه دیگر مدیریت کارمندان برگزاری هرچه بهتر آموزش ها است. زیرا در این مرحله بازخوردهایی داده می شود که می تواند سطح کمی و کیفی آموزش ها را تعیین نمود. برخی از کارها مانند پشتیبانی مناسب، فراهم کردن ابزار و تجهیزات، مکان مناسب و … در این مرحله انجام می شوند.

۴- ارزیابی و سنجش

در این بخش مدیریت می تواند میزان اثربخشی آموزش های خود بر کارمندان را مورد بررسی قرار دهد. این بررسی در سه سطح واکنش، دانش و رفتار انجام می گیرد. با جمع بندی تمامی این موارد و پایش کارمندان، مدیریت به این تیجه می رسد که آموزش های تعیین شده ثمربخش بوده اند یا خیر.

مدیریت کارمندان

دستیابی به موفقیت سازمانی با مدیریت کارمندان (چگونگی مدیریت کارمندان)

مدیریت کارمندان وظیفه دیگری نیز بر عهده دارد و آن حمایت و پشتیبانی و ایجاد بسترهایی برای رشد همه جانبه کارمندان است. بدین شکل که کارمندان را به گونه ای در مسیر شغلی شان قرار دهند که آنها مجال بروز خلاقیت ها و استعداد خود را داشته باشند. نه اینکه با برخورد های زننده موجب سرخوردگی و گاهی دلسردی نسبت به کار شوند. بعضی از کارهایی که می توان در این بخش انجام داد عبارتند از: آموزش های ضمن خدمت، توسعه تکنولوژی، نظرخواهی و ایجاد بسترهای کاری مناسب.

مرحله دیگری که در حوزه مدیریت کارمندان قرار دارد، کنترل و هدایت است. کنترل یکی از اجزای اصلی مدیریت محسوب می شود. به طوری که بدون توجه به این جزء، سایر اجزای مدیریت، از قبیل بر نامه ریزی، سازماندهی و هدایت نیز ناقصند و تضمینی برای انجام درست آنها وجود ندارد.

در حقیقت زمانی که یک برنامه تهیه شد؛ برای اجرای آن سازماندهی به عمل آمد؛ و رهبری و هدایت آن مشخص شد، انتظار این است که هدف های برنامه تحقق پیدا کند و در اجرای برنامه، اطمینان وجود داشته باشد که روند حرکت دقیقاً به سوی اهداف تعیین شده است. هدف از انجام کنترل کارمندان عبارت است از این که مشخص گردد، آیا کارمندان براساس اهداف تعیین شده وظایف خود را انجام می دهند یا خیر؟ اگر انجام می دهند با چه سطح کیفی و کمی؟

کنترل و مدیریت کارمندان در حقیقت فرایندی است که بایدها را با هست ها، مطلو ب ها را با موجودها، و پیش بینی ها را با عملکردها مقایسه می کند و تصویر روشنی از اختلاف یا تشابه بین این دو گروه از عوامل را در اختیار مسئولان و مدیران سازمان قرار می دهد.

گاهی مفهوم نظارت و کنترل در کنار همدیگر به کار گرفته می شود که این کار خطایی است. در واقع نظارت، مهم تر و مقدم بر کنترل است. چرا که نظارت یک امر مشاهده ای و تحقیقی می باشد و اگر در یافتن انحرافات جریان عملیاتی سازمان موردی دیده نشود نیازی به کنترل نخواهد بود.

در سال های اخیر مفهومی جدید در زمینه کنترل کارمندان به کار گرفته می شود و آن خود کنترلی است. خودکنترلی حالتی در درون انسان است که او را به انجام وظایف و حس مسئولیت پذیری متمایل می سازد. بدون اینکه از خارج او را تحت کنترل و نظارت داشته باشند. با نگاهی دقیق تر به تعریف خودکنترلی می توان دریافت که اگر سازمان در مرحله آموزش به درستی عمل کرده باشد و حس و انگیزه کارمندان، نسبت به شغل شان را درست ارائه کرده باشد، کارمند نیز به این درک و آگاهی می رسد که حتی اگر شخصی او را کنترل نکند، وظیفه خود را به نحو احسن به انجام رساند.

مدیریت کارمندان

کنترل در یک سازمان چه ضرورتی دارد؟

این را می دانیم که هدف اصلی کنترل اصلاح و بهبود در راستای اهداف سازمان است. چه بسا در بسیاری از موارد کارمندان ناخواسته دچار انحرافات سهوی می شوند و متوجه این امر هم نیستند. اینجاست که کنترل به کمک او خواهد آمد و او را به مسیر اصلی و درست هدایت خواهد کرد. به بیان دیگر می توان گفت امر کنترل یک عامل انگیزشی برای کارمندان برای هرچه بهتر نشان دادن خود است. کنترل در تمامی سطوح سازمان موجب برقراری یک تعادل و هماهنگی همه جانبه خواهد شد.

در برخی اوقات، کارمندان اینگونه تلقی می کنند که کنترل توسط برخی از همکارانشان صورت می گیرد، که این امر موجب ایجاد حس بی اعتمادی و دلسردی در مجموعه می شود. حال آنکه وظیفه مدیریت در این موارد رفع شبهات و ابهامات کارمندان خود می باشد. وظیفه مدیریت این است اگر مواردی را مشاهده کرد که کارمندان از خط اصلی دور شده اند، آنها را ریشه یابی کند و راه حل های اصلاحی ارائه نماید.

علاوه بر موارد ذکر شده در مدیریت کارمندان و کارکنان نکات دیگری نیز هست که می تواند مدیریت را در هرچه بهتر اداره کردن کارمندان خود کمک نماید.

آزادی

یکی از نکات این است که مدیر باید کارمندان را در انجام وظایف محوله بیشتر آزاد بگذارند، تا زمینه بروز خلاقیت وی فراهم شود. چرا که کارمندان مسئول تصمیم های خود هستند و باید پاسخگو باشند. در این مواقع پیشنهاد به مدیریت، راهنمایی است.

مدیریت متفاوت

نکته دیگر آنکه، در بحث مدیریت کارمندان نباید همه را به یک شکل مدیریت کرد. بدیهی است که مدیر باید نسبت به کارکنان خود مهربان باشد و با همه به احترام رفتار نماید. ولی نباید انتظار داشته باشد که همه کارمندان به این شیوه مدیریت واکنش یکسان نشان دهند.

ایجاد اعتماد

نکته مهم دیگری که در مدیریت کارمندان مورد توجه می باشد، اعتمادسازی است. اعتماد، مهم‌ترین عامل در شکل‌گیری روابط فردی و اجتماعی است. کارمندان در سازمان بیشترین چیزی که خواهان آن هستند، این است که اولاً به مدیر خود اعتماد کنند، ثانیاً مدیریت نیز به آنها اعتماد کند. اعتماد بطور تدریجی به وجود می آید و به شکل پایدار درخواهدآمد. برخی از رفتارها از سوی مدیران باعث ایجاد بی اعتمادی می شود، مانند: عمل نکردن به قول‌ها، شایعه‌پراکنی، نگه‌ داشتن اطلاعات فقط برای خود و دورو بودن.

قدردانی

شما به عنوان یک مدیر باید از کارمندان خود قدردانی نمایید. متأسفانه یکی از اشتباهاتی که در بین مدیران رایج است قدردانی نکردن از کارمندان خود است. علت اصلی بسیاری از نارضایتی کارمندان در سازمان نیز همین امر است. در برنامه روزمره خود توجه به کارمندان را در اولویت قرار دهید، زیرا با این کار به آنها انگیزه مضاعف خواهید داد.