شادی در زندگی
با به اجرا درآوردن قابلیت ها و فضیلت ها به شادی پایدار دست پیدا کنیم…
ویدیوی آشنایی دختر و پسر را هم ببینید
سینا یاوریان
سخنران ، مدرس و مشاور روانشناسی
شادی در زندگی
با به اجرا درآوردن قابلیت ها و فضیلت ها به شادی پایدار دست پیدا کنیم…
ویدیوی آشنایی دختر و پسر را هم ببینید
سینا یاوریان
سخنران ، مدرس و مشاور روانشناسی
پیشنهاد آشنایی دختر و پسر در دنیای مجازی مجاز است اما …
این مطلب را نیز بخوانید: دوستی اجتماعی
سخنران ، مدرس و مشاور روانشناسی
دوستی اجتماعی چیست و به چه صورتی می تواند باشد؟
در این ویدیوی آموزشی اطلاعاتی درباره این موضوع مهم ارائه داده ایم. با نیک اندیشان همراه باشید.
همچنین ببینید: آشنایی دختر و پسر در فضای مجازی و حضوری
سخنران ، مدرس و مشاور روانشناسی
در جهان برای هر مناسبتی یک روزی را اختصاص داده اند و آن روز را به آن نام نهاده اند تا در آن روز در مورد
آن موضوع، اطلاعاتی رد و بدل شود و برای آن کنفرانس هایی برگزار شود و برای سال دیگر در آن مورد برنامه
ریزی گردد.
به طور نمونه روز زن که در جهان ۸ مارس ثبت شده است به این منظور است که همه ساله در این روز از مبارزان
زن در جهت احقاق حقوق زن تجلیل گردد و کنفرانس هایی در جهت بررسی حقوق زنان تشکیل گردد و برنامه ریزی
ها و دستورالعمل هایی در این راستا تدوین گردد که در سال آ ینده تا روز زن سال بعد پیگیری شده و گزارش آن در
روز زن سال دیگر در همین کنفرانس ها ارائه گردند .
در این میان بهانه ای است تا در مورد روز زن نکاتی را بنویسم .
در ایران سه روز به نام روز زن از طرف جمعیت های مختلف شناخته شده است . روز تولد فاطمه دختر پیامبر
اسلام ، ۸ مارس روز جهانی زن ، و سپندارمذ روز پاسداشت زن در ایران ، سه روز شناخته شده به عنوان روز زن
هستند که در ایران از طرف بسیاری هر سه این روزها پاس داشته می شوند .
سپندارمذ ، روز پنجم از ماه اسفند هست که برای گرامیداشت زنان در ایران جشنی در این روز برگزار می شده
است. بسیاری با تبدیل و محاسبات از گاهنامه جدید و قدیم آن را به ۲۹ بهمن منتقل می کنند که به نظر من همان ۵
اسفند زیباتر است.
تفاوت روز ولنتیان – که بسیاری معتقدند همان سپندارمذ است که از ایران به اروپا منتقل شده و بعد برای آن داستانی
ساخته اند و به خود ما تحویل داده اند – با روز سپندارمذ این است که روز ولنتاین روز عشاق است و دختر و پسر
هردو به صورت متقابل، عشق خود را به هم بیان کرده و از هم قدردانی می کنند اما سپندارمذ روز زن بوده و روز
قدردانی و گرامیداشت زن از طرف مردان می باشد. البته در این سال ها که به سمت برابری حقوق زن و مرد پیش
می رویم می توانیم روز سپندارمذ را همان روز عشاق بنامیم تا هر دو طرف بتوانند از هم قدردانی کنند تا برابری
احساس گردد.
حال که به طور خلاصه فلسفه روز زن به عنوان نمونه بیان شد ، پیشنهاد من این است که مناسبتی نیز لازم است ثبت
گردد که در این روز همه انسان ها به خود بپردازند . در “روز من ” برای وجود خود جشنی بگیریم و در این روز و
در این جشن به وجود هم تبریک بگوییم و برای داشتن وجودی بهتر برنامه ریزی کنیم . می توانیم به تنهایی یا در
دورهم نشینی و جشن برای سالی که در پیش رو داریم تا “روز من” سال آینده برنامه زندگی خود را تدوین کنیم .
اهداف شخصی خود “من” را مشخص کنیم و در تدوین این اهداف از دوستانمان کمک بگیریم و برای رسیدن به آنها
برنامه ریزی کنیم.
روزی که در آن به طور نمونه کوچکی از برنامه های سال آینده ، کتاب بخوانیم ، ورزش کنیم ، از دوستان و خانواده
احوال پرسی کنیم ، به خود بپردازیم ، ذهن خود را مرور کنیم ، علایق خود را بازبینی کنیم . اهداف خود را روشن
کنیم ، نگرش های خود را بتکانیم یا برنامه ریزی کنیم که چگونه نگرش های خود را در سا لی که پیش رو داریم
بررسی و بازبینی خواهیم کرد. از دوستان بپرسیم که چه روش های تقویت ذهنی می توانند به ما معرفی کنند . دورهم
نشینی با دوستان یا با خانواده داشته باشیم و همچون نشست های هفتگی گروه نیک اندیشان با موضوع خودمان و ارتقا
خودمان با هم به گفت و شنود بپردازیم. در این نشست هدف گذاری کنیم و برای رسیدن به این اهداف از دوستانمان
همراهی بگیریم و به هم قول بدهیم که در مورد رسیدن به اهداف همدیگر پیگیری و پرس و جو خواهیم کرد . به طور
مثال هر ماه با هم تماس خواهیم گرفت و خواهیم پرسید که آیا آن ورزش یا هنری را که برای زندگی خودت هدف
گذاری کردی پیگیری کردی؟ و با این روش در رسیدن به اهداف من ، همدیگر را همراهی خواهیم کرد . البته اگر
خود من از دیگری خواسته باشم که من را در رسیدن به اهداف من همراهی کند . یا به تنهایی به حد کافی اراده دارم یا
روش هایی می شناسم که اهداف من را خود پیگیری کنم .
پس در نهایت اینکه ، ضرورت وجود چنین روزی در زندگی ما احساس می شود . این روز می تواند هر روز باشد
همانطور که عشاق می توانند هر روز از هم قدردانی کنند . اما وجود یک روز خاص در یک سال ، سبب خواهد شد
که همه در این روز به این موضوع بپردازند و کنفرانس هایی نیز در این خصوص در جهت روش های ارتقا خود و
هدف گذاری و برنامه ریزی برگزار گردد .
روز دوم بهمن در اسناد قدیمی ایرانی به عنوان روز بهمن نامگذاری شده که روز بهتر شدن و به خود پرداختن است که می تواند به نام روز رشد و ارتقا فردی به صورت جهانی ثبت گردد.
بهمن از واژه اوستایی وهومن (Vohuman) به معنی “اندیشه نیک” گرفته شده است.
روز دوم از ماه بهمن ، ۲۲ ژانویه “روز جهانی من ” ، “روز رشد و ارتقا فردی” خجسته باد.
شاداب باشیم و آگاه در هوشیاری
سینا یاوریان
سخنران، مدرس و مشاور روانشناسی
کتاب “انسان در جستجوی معنا” نوشته دکتر ویکتور فرانکل را در دو بخش زیر می توانید دانلود کنید
درود بر همراهان عزیز
در گروه تلگرام من ، دوستان این جمله رو ارسال کرده بودند : نبخش بزار یاد بگیرند اشتباه نکنند
نظر همراهان رو پرسیدم و بیشتر همراهان در گفت و گوش شرکت کردند.
بعد من این جمله رو ارسال کردم و نظر دوستان رو پرسیدم: انسانهای ضعیف انتقام می گیرند… انسانهای قوی می بخشند.. انسان های باهوش نادیده می گیرند.
شب ساعت ۱۰ چنین نوشتم:
سپاس از همراهان که در این گفت و گوش همدیگر رو همراهی کردند…
اگر نوشته های دوستان رو جمع بندی کنم به این می رسیم که در مورد خانواده نزدیک یعنی پدر و مادر و خواهر برادر موضوع متفاوت هست…
پس در مورد دوستی ها و همسری ها صحبت می کنیم
دوستان مطرح کردند که بعد از چندبار بخشیدن دیگر نباید بخشید…
چند نکته وجود دارد
نکته اول اینکه هدف چیست
آیا می خواهیم که فرد مقابل تنبیه شود؟
آیا می خواهیم که فرد مقابل یاد بگیرد؟
آیا می خواهیم که از چنگال یک رابطه خودمان را رها کنیم؟
خانم آقایی که کارشناس ارشد روانشناسی هستند نوشت:
هدف، آرامش خودمان باشد…
ادامه دادم:
در جمله ارایه شده نوشته شده نبخش بزار یاد بگیرند اشتباه نکنند…. این جمله هدفش رو هم تعیین کرده!!
من نوشتم کیا موافقند و اکثر دوستان به کلمه نبخش دقت کردند اما هدف از نبخشیدن رو مد نظر نداشتند…
این جمله را تحلیل کنیم بعد برسیم به اهداف دیگر…
اگر بخواهیم که فردی یاد بگیرد قرارمان این شد که براساس تئوری انتخاب از هفت عادت کنترل بیرونی دست برداریم و به هفت عادت کنترل درونی رو بیاوریم…
دوستان از صحبت شب پنج شنبه اگر یادشان هست مرا همراهی کنند…
من عادات کنترل بیرونی را می نویسم و شما عادات کنترل درونی را الان برایمان بنویسید…
عادات کنترل بیرونی عبارتند؛ عیب جویی کردن، شکایت کردن، غرولند کردن، سرزنش کردن، تهدید کردن، تنبیه کردن، تطمیع کردن
از طریق تئوری انتخاب ما می آموزیم که برای یادگیری ببخشیم و …
منتظر هفت عادت کنترل درونی هستم….
حال اگر هدفمان رها شدن از رابطه به دلیل این است که نتیجه ای نمی گیریم…
همانطور که خانم آقایی اشاره کردند لازم است هدف را بر روی آرامش خود قرار دهیم…
و خانم آقایی ادامه دادند:
با پذیرش طرف مقابل می شه و صحبت کردن از عادات کنترل درونی مشکل حل می شه
و گوش سپردن و اعتماد
من ادامه دادم:
حال برخی می گویند نمی بخشیم اما رها می کنیم… یعنی بی تفاوتی نشان می دهیم…
روش دیگر این است که ببخشیم و رها کنیم
بگوییم شما را بخشیده ام اما رابطه ما نتیجه ای ندارد و بهتر است که با هم ارتباطی نداشته باشیم
با بخشیدن می توانیم به آرامش برسیم وگرنه اگر نبخشیم درگیر آن خواهیم ماند…
پس اگر هدف ؛ کار بر روی دیگری باشد لازم است ببخشیم و با عادات کنترل درونی کار را پیش ببریم و اگر هدف؛ کار بر روی خود است باز هم راه حل بخشیدن است….
ممنون از خانم آقایی که مشارکت کردند
خانم آقایی نوشت:
در خصوص عبارت پذیرفتن یعنی طرف مقابل رو به صورت یک مجموعه در نظر بگیریم یعنی پیشینه فرد چی هست؟ خودمون رو جای اون بگذاریم ببینیم فردی با شرایط طرف مقابل چرا این برخورد رو انجام می ده و با اون همدلی کنیم
ادامه دادم:
الان اگر من بخوام گله کنم که چرا دوستان هفت عادت کنترل درونی را ننوشتند از کنترل بیرونی استفاده کرده ام… بنابراین خودم هفت عادت کنترل درونی را می نویسم…. گوش سپردن، احترام گزاردن، تشویق کردن، حمایت کردن، پذیرفتن طرف مقابل به همانگونه که هست، اعتماد کردن، گفتگوی همیشگی بر سر موارد مورد اختلاف…
و در پاسخ به نوشته خانم آقایی نوشتم: بله به نکته خوبی اشاره کردید…من هم نوشته بودم قدرت تحلیل ما به چه اندازه هست؟ آیا به اشتباهات خود دقت کرده و واقف بوده ایم؟ شاید او چندین بار ما را بدون اینکه ما بدانیم بخشیده باشد ….
قضاوت سخت است پس با بخشیدن از قضاوت نیز دوری می کنیم…
و البته پذیرفتن و صحبت کردن بر سر مسایل، بسیار سنجیده تر است از بخشیدن و رها کردن…
من خودم سعیم این هست که بیشتر با عادات کنترل درونی آشنا بشم…. آقای گلسر روانشناسی نوینی به ما ارایه داده است….
سپاس از همراهی همگی سروران من…
خوشحال شدم و از دوستان می خوام که هرگاه که لازم دیدند در مورد مسایل مختلف نظرات خودشون رو برامون بنویسند…
که نوشتن دوستان سبب باز شدن باب گفت و گوش خواهد شد…
شاداب و سلامت باشید
آرزوی خواب خوش برایتان دارم
سینا یاوریان
سخنران، مدرس و مشاور روانشناسی
درود بر همراهان عزیز
از لطفی که به من و نوشته هام دارید ممنونم..برخی از دوستان در همینجا و برخی در تلگرام اظهار محبت می کنند…
امشب در مورد بخش های مختلف تئوری انتخاب براتون می نویسم
شب های دیگری هم در این مورد نوشتم اما همه بخش های این تئوری رو به طور خلاصه اینجا جمع می کنم…
در مورد این تئوری در اکثر کارگاه هام نکاتی رو بیان می کنم….
آقای دکتر گلسر معتقد هست که هر رفتاری که از ما سر می زنه به انتخاب خودمون هست بنابر این اسم نظریه اش رو نظریه انتخاب گذاشته…
در بخشی از این تئوری بیان می شه که هر رفتاری که از ما سر می زنه در راستای برآورده کردن ۵ نیاز اساسی و ژنتیکی ماست…
آقای گلسر در ابتدا معتقد بوده که ۳ نیاز اساسی و ژنتیکی داریم ولی بعد متوجه ۵ نیاز شده که معتقد هست این ۵ نیاز در ژن انسان ها وجود داره….
بقا، عشق و احساس تعلق، آزادی، قدرت ، تفریح
ترتیب اونها اهمیت اونها رو نشون نمی ده ولی به طور مثال اول بقا تامین می شه تا بتونه به عشق بپردازه…
در ضمن اینکه بقا و تفریح می تونند به تنهایی برآورده بشند اما بقیه برای برآورده شدن نیاز به نفر دیگر داره…
اینها همه توضیحات مفصل داره که من امشب خلاصه وار بخش های مختلف تئوری رو می نویسم…
در بخش دیگری از این نظریه، آقای گلسر بیان می کنه که هر رفتار ما یک کل هست که از چهار جز تشکیل شده… فکر، عمل ، احساس، فیزیولوژی بدن
ایشون این چهار جز رو که یک رفتار رو می سازند چهار چرخ یک اتومبیل در نظر گرفته
که چرخ های جلو، فکر و عمل و چرخ های عقب احساس و فیزیولوژی هستند…
دو چرخ جلو در مقایسه با دو چرخ عقب در اتومبیل چه خاصیتی دارند؟
اینجا نکته خاصی وجود داره که در کارگاه هوش هیجانی بسیار تاکید می شه…
دو چرخ جلو اتومبیل توسط فرمان ما قابل جهت دادن هستند
و چرخ های عقب تابع چرخ های جلو خواهند بود
آقای دکتر گلسر با این تعبیر تاکید می کنه که با می تونیم در فکر و عملمون تغییر ایجاد کنیم و احساس و فیزیولوژیمون رو تحت تاثیر قرار بدیم….
در مبحث هوش هیجانی هم به این موضوع اشاره می شه که ما نمی تونیم احساسمون رو به طور مستقیم تغییر بدیم
سوال می شه که پس با احساس بدمون چکار کنیم؟!
پاسخ در همین اتومبیل هست … شما با تغییر جهت دادن به فکرتون می تونید احساستون رو به طور غیر مستقیم و با واسطه فکر یا عمل تغییر بدید….
به طور مثال اگر احساس غم دارید و نمی خواهید مثل بعضی ها با گوش دادن به موسیقی غم انگیز غمتون رو حفظ کنید می تونید تصویر یک کودک در حال خندیدن رو به یاد بیارید و لبخند بر چهره شما ظاهر خواهد شد و احساستون تغییر خواهد کرد…
امتحان کردین؟
در بخش دیگری از تئوری انتخاب آقای گلسر از دنیای مطلوب شخص صحبت می کنه…
اگر ما از چیزی خوشمون بیاد اون رو در دنیای مطلوب خودمون قرار می دیم و اگر بدمون بیاد او رو در دنیای مطلوب خودمون راه نمی دیم
به طور مثال اگه از زیتون یا پرسپولیس خوشمون بیاد یا از شخص خاصی خوشمون بیاد اون رو در دنیای مطلوبمون قرار می دیم…
هنگامی که این موضوع رو پیشتر توضیح می دادم به فیلم inside out اشاره کردم…
در اون فیلم پنج احساس اساسی ما یعنی شادی، غم، انزجار، خشم، ترس نشون داده می شند و دنیای مطلوب نیز به تصویر کشیده شده
هر کدوم از این احساس ها دلیل وجود خودشون و توضیحات خودشون رو دارند که سر فرصت بهشون می پردازیم….
می رسیم به بخش بعدی از تئوری انتخاب که آقای گلسر روشی رو به ما پیشنهاد می کنه که ما با اجرای اون می تونیم وارد دنیای مطلوب یک نفر بشیم….
پیشنهاد ایشون جایگزین کردن روانشناسی کنترل بیرونی با روانشناسی کنترل درونی هست…
یعنی به جای ۷ عادت کنترل بیرونی یعنی عیب جویی کردن، سرزنش کردن، غرولند کردن، شکایت کردن، تنبیه کردن، تهدید کردن، باج دادن
از ۷ عادت کنترل درونی یعنی گوش سپردن، تشویق کردن، حمایت کردن، احترام گزاردن، اعتماد کردن، پذیرفتن طرف مقابل به همان گونه که هست، صحبت کردن همیشگی در خصوص موارد مورد اختلاف
استفاده کنیم
چرا اسمشون رو گذاشته کنترل بیرونی و کنترل درونی…
آقای گلسر معتقده که ما نمی تونیم کسی رو کنترل کنیم مگر خودمون رو و کسی هم نمی تونه ما رو کنترل کنه بغیر از خودمون
پس با هفت عادت اول سعی داریم طرف مقابل رو کنترل کنیم که میشه کنترل بیرونی اما با هفت عادت دوم خودمون رو کنترل می کنیم و رابطه رو می سازیم….
شب های دیگه فرصت شد برای هر کدوم از این بخش ها بیشتر توضیح می نویسم… سوالاتتون رو مطرح کنید…
شبتون خوش ، خواب خوبی داشته باشید
سینا یاوریان
سخنران، مدرس و مشاور روانشناسی
چگونه مغزمان ما را فریب می دهد؟ یا بهتر است بگوییم چگونه دیگران مغز ما را فریب می دهند؟
تبلیغات تلویزیونی را نگاه می کنید. تبلیغ مایع دستشویی، ماکارونی، تن ماهی و یا یک اپلیکیشن موبایل است. خانواده ای را نشان می دهد یک پسر و یک دختر به همراه پدر و مادر. حالا به مختصات دقت کنید: تمام اعضای خانواده پنج ویژگی دارند: زیبا، خوش اندام، خوش پوش، خندان و با انرژی. خانه ای که در تبلیغ نشان می دهند روشن، زیبا، با طراحی مدرن و بزرگ. این ها هیچ ربطی به کیفیت و ارزندگی محصول ندارد. اما ذهن ما فریب می خورد. یک ارتباط بی مورد بین خوشحالی، خوش تیپی و خوش پوشی اعضای خانواده خیالی با کیفیت تن ماهی یا اپلیکیشن موبایل به ذهن ما تزریق می شود. همزمانی و هم مکانی این مولفه ها (خانه بزرگ و شیک و خانواده زیبا و آرمانی) با نشان دادن مایع دستشویی یا ماکارونی باعث می شود که یک «ارتباط توهمی» شکل بگیرد.
چرا؟ مغز ما ماشین ارتباط دهنده است. دوست دارد اشیا، موضوعات و … را به هم ربط دهد و از آن داستان و روایت بسازد. بگذارید مثال دیگری بزنم:
به یک سایت خرید لباس مراجعه می کنید. لباسی را می بینید که یک مدل یا مانکن پوشیده است. لبخند، زیبایی، اندام برازنده مدل، باعث می شود که شما خرید کنید. اما آیا می دانید چه چیزی را دارید می خرید؟ مطمئنا شما لباس را نمی خرید بلکه دارید یک حس خوب خوش پوشی و برازندگی را می خرید. لباس را با پیک تحویل می گیرد. آن را می پوشید روبروی آیینه می روید و آن جاست که می فهمید. لباس آن قدرها که فکر می کردید زیبا نبود. به همین خاطر است که لباس هایی که بر تن یک مدل پوشانده می شود فروش بیشتری دارند تا لباس هایی که صرفا به تنهایی نشان داده می شوند. جالب اینجاست که ما بارها و بارها فریب می خوریم.
تجویز راهبردی:
اگر این توهم ارتباطی فقط در حد خرید لباس باشد، اشکالی ندارد. اما مشکل آنجا پیدا می شود که یک خانواده تمام پول خود را در یک موسسه مالی سپرده گذاری می کند به خاطر ارتباط توهمی شیک بودن شعب یا برخورد مناسب رییس شعبه یا شیک بودن کاتالوگ ها یا عظمت ساختمان موسسه! یا یک شرکت نیمی از منابع خود را بر روی یک پروژه سرمایه گذاری می کند به خاطر آبی بودن چشم پیشنهاددهندگان (کنایه از خارجی بودن) و به خاطر حرفه ای بودن اسلایدهای پاورپوینت و گزارشهای مربوطه. بارها در جلسات دیده ام که تعامل و ارایه حرفه ای، گزارش هایی که به صورت رنگی با کیفیت چاپ شده اند جایگزین کیفیت خود تصمیم (مثلا سرمایه گذاری در یک پروژه) شده اند. این توهم ارتباطی بسیار خطرناک است. سرنوشت یک خانواده، یک سازمان و یا یک کشور ممکن است به خاطر همین مساله به خطر بیفتد. چه می توان کرد؟
تنها راه چاره اش ورزش تفکیک ذهنی است. به عضلات برجسته ورزشکاران نگاه کنید. آن ها روز اول که اینگونه نبودند. با ورزش عضلات تقویت می شوند. ذهن نیز ورزش هایی دارد. تکرار و تمرین یک موضوع برای یک مدت خاص می تواند یک عضله ذهنی را در شما تقویت کند. برای مقابله با توهم ارتباطی باید با تفکیک ذهنی، ذهن خود ورزش داد و ورزیده کرد. چگونه؟
تا مدتی وقتی می خواهیم در مورد پدیده ها/پیشنهادها/گزینه ها تصمیم گیری کنیم یک سوال کوتاه را از خود بپرسیم: خود آن پدیده/پیشنهاد/گزینه ها فارغ از چیزهایی که به آن چسبیده اند چقدر می ارزد؟ اگر همین پیشنهاد را فرد دیگری به شیوه ای دیگری معرفی می کرد من انتخابش می کردم. بگذارید چند مثال بزنم:
۱-اگر همین پیشنهاد سرمایه گذاری یا سپرده گذاری را یک جوان ۲۰ ساله با شلوار خانگی معرفی می کرد بازهم آن را می پذیرفتم.
۲-اگر همین ماکارونی را یک فرد زشت و غمگین معرفی می کرد، باز هم می خریدم؟
۳-دست تان را روی صورت و سر مانکن بگذارید تا لبخندش را نبینید، باز هم آن لباس زیباست؟
نکته طلایی اینجاست در تفکیک ذهنی سعی می کنیم، اموری را که جزو اصلی پدیده/پیشنهاد/گزینه نیست را حذف کنیم تا آنچه باقی می ماند را به درستی ارزیابی کنیم. با تفکیک ذهنی، ارتباط توهمی را می شکنیم و هوشمندتر می شویم.
دکتر مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki
امشب سومین شب است که راجع به احترام و بخصوص احترام زن و مرد صحبت می کنیم
امشب اختصاصی در مورد احترام زن صحبت کنیم شبی دیگر در خصوص احترام مرد
لیلای عزیز البته من هم به تفکر مردان اشاره کردم اما نمی شه آمار دقیق از احترام متقابل زن و مرد در ایران ارائه کرد
چراکه طبقات و فرهنگ های متفاوتی در ایران زندگی می کنند و رفتارها و تفکرات متفاوتی دارند
یک شوخی با جمله شما بکنم؛ یعنی به نظر شما این مردان هستند که اصرار دارند مهریه بپردازند و مالکیت زن را به دست آورند؟
همانطور که نوشتم رفتارها و فرهنگ های مختلفی در جامعه وجود دارد و نمی توان نظر قطعی نوشت
من نمی توانم به تفکر اقشار مختلف جامعه جهت بدهم
من تنها می توانم نظر خود را ارتقا دهم و بیان کنم
و اگر فردی نیاز به همراهی برای ارتقا داشت در مسیر ارتقا خودم ایشان را نیز برای ارتقا خودش همراهی کنم
این نوشته ها نمی تواند جایگزین کوچینگ خصوصی باشد فقط برای آشنایی بیان می شوند تا اعلام گردد که هرگاه برای کوچینگ نیاز بود در خدمتم
لازم هست که همه ما با بخش های مختلف یک موضوع آشنا بشیم تا بتونیم درست تصمیم بگیریم
لازم هست در ابتدا زن به خودش احترام بگزارد بعد از جنس مقابل هم انتظار احترام داشته باشد…
همانطور که در جلسه قبل اشاره کردم اکنون زن در تلاش برای برابری با مرد است در حالی که در دوران های گذشته این موضوع چندان مورد توجه نبوده بنابراین لازم است که زن ابتدا احترام به خود را بیاموزد بعد به دنبال برابری باشد…
و همانطور که اشاره کردم موارد بسیاری به لحاظ فرهنگ های متفاوت وجود دارند که نمی توانم به همه آنها بپردازم به طور مثال خرده گرفتن به همدیگر در مورد حجاب در زنان دیده می شود…
و موارد بسیار دیگری که من مهریه را برای صحبت امشب برمیگزینم که در اکثر فرهنگ های موجود در ایران مشترک و مرسوم هست
بسیاری از دختران فلسفه مهریه را نمی دانند و از آن به عنوان سنت یاد می کنند…به نگرش مردان به این موضوع امشب کاری ندارم…
برخی از دختران آن را هدیه ای از طرف مرد می دانند
و برخی آن را ضمانت اجرایی عنوان می کنند
اگر از ابتدای فلسفه وجودی آن بدانیم شاید که بیشتر مایل باشیم که در خصوص احترام تامل کنیم…
قبل از اسلام در وادی عرب ها زن جایگاه خوبی نداشت و به عنوان یک وسیله تلقی می شد
پیامبر اسلام همانطور که به طور قطع اعلام نکرد که برده داری ممنوع است به طور قطع هم بیان نکرد که زن و مرد برابر هستند . و همچنان خرید برده و کنیز برچیده نشد…
اما برای اینکه کمی حق برای زنان قایل شده باشد در سوره نسا آیه ۲۸ خطاب به مردان آمده است که زنا نکنید اما اگر بهره مند شدید مهر دهید. تفاوت همسر با کنیز در این بود که هنگام خرید، پول را به صاحب کنیز می دادند و هنگام صیغه، پول را به خود زن می دادند
بنابراین تا آن زمان که زنان در وادی عرب ها بدون هیچگونه حقی مورد بهره برداری قرار می گرفتند از آن زمان به بعد با مهریه مورد مهر قرار گرفتند
بزرگان ایران بعد از اسلام ملاحظه کردند که بر طبق قوانین جدید حاکم شده بر ایران زنان با مهریه ای به خانه مرد می روند و مرد هرگاه که خواست مهریه را داده و زن را بیرون می اندازد و یا زنان دیگری می گیرد
در حالی که در ایران قبل از اسلام زنان جایگاهی نزدیک به مردان داشتند و از برابری با مردان چندان دور نبودند
بنابراین بزرگان ایرانی که توانایی تغییر قوانین حاکم را نداشتند از همان قوانین استفاده کردند و با بالا گرفتن مبلغ مهریه تا حدودی سلامت زندگی زنان را تامین کردند. و ارایه راهکارهای جدید همچنان ادامه دارد و در مجلس به تصویب می رسد تا هرچه بیشتر به برابری زن و مرد نزدیک شویم
پس تا اینجا می رسیم به اینکه در ایران مهریه تبدیل شد به ضمانت اجرایی در حالی که در هیچ کشور اسلامی دیگری چنین نیست و مهریه مبلغ بسیار پایینی در حد همان خرید و هدیه دارد
پس زن اگر بخواهد که به خود احترام قایل شود در وهله اول لازم است این موضوع را برای خود حل کند که حقوق برابر می خواهم و فروشی نیستم… البته اگر به برابری معتقدند…
در مرحله بعد اگر حقوق برابر به دست نیامد، مهریه و حربه های دیگری را به عنوان ضمانت اجرایی نه به عنوان هدیه به کار گیرد
اینها رو نوشتم فقط به این خاطر که شخص در ابتدا باید خود و خواسته هایش را بشناسد و بعد طلب خواسته بکند نه اینکه دنباله رو هر آنچه که از دیگران می شنود باشد…
اینجا راهکاری برای حقوق برابر در ازدواج ارایه نمی کنم فقط به فلسفه موضوع اشاره کردم تا خود راه را انتخاب کنید در ضمن اینکه موضوع ما احترام بود…
شاداب باشیم و آگاه در هوشیاری…
شب خوش و در آرامش
سینا یاوریان
سخنران، مدرس و مشاور روانشناسی
تا زمانیکه در یک رابطه عشقی، هر دو نفر به فرکانس هوشیاری (Consciousness) و به وضعیت حضور کامل در لحظه نرسند(یا به عبارتی رشد درونی وضعیت چاکراها توسط هر دو طرف)، هرگونه رابطه عشقی نهایتا زمین گیر میشود و دیر یا زود، هر طرف، طرف مقابل را عامل اصلی تخریب رابطه خواهد دانست…مدتی خوب پیش میرود، کمی بعد بد پیش میرود، اندکی بعد دوباره همه چیز خوب میشود، اما اینبار برای مدت بیشتری همه چیز خراب میشود و نهایتا برای همیشه رابطه به جدایی تبدیل میشود…
در رابطه های ناکارآمد، افراد از طرف مقابل برای فرار از درون و رسیدن به حس درونی خوب استفاده میکنند، چیزی که هدف آفرینش و مسیر رشد شما نیست و هرگز جواب نخواهد داد…یک رابطه دائم، بینظیر و همیشگی، فقط رابطه ایست که در آن، افراد بصورت مجزا خود را رشد میدهند و هر یک به تنهایی کاملا هوشیار هستند و در لحظه حضور دارند و به ذهن و وجود خود مسلط شده اند…
مهم نیست چقدر عاشق هم هستید و چندسال است که برای هم میمیرید ! تضمین میکنم اگر هدف اول هردوی شما رشد درونی خود در تمام ابعاد نباشد(یا به عبارتی رشد وضعیت چاکراها که بیانی نمادین است)، بهترین رابطه جهان هم به سادگی و دیر یا زود خواهد پاشید…مهمتر از اینکه عاشق طرف مقابل باشید، عاشق رشد درون خودتان بودن اهمیت دارد…زیرا اگر هردو بصورت مستقل درون خود را رشد دهید، تضمین میکنم که غیر ممکن است رابطه شما حتی برای لحظه ای خراب شود…