the-reality-slap

سیلی واقعیت

کتابسیلی واقعیتاز راس هریس

سیلی واقعیت درباره وقتی است که زندگی با سیلی به‌صورت آدم می‌زند، او را به کناری پرت می‌کند و زندگی‌اش را بالا و پایین می‌کند. با این حساب سیلی واقعیت کتابی مفید برای هرکسی است که در زندگی‌اش حادثه تنش‌زای بزرگی اتفاق افتاده. این کتاب به‌طور اختصاصی درباره سوگ و فقدان است. درباره نحوه مقابله با مرگ محبوب، ورشکستگی، طلاق، بیماری صعب‌العلاج، تصادف جدی، معلولیت و حوادثی نظیر این‌ها. چگونه با این اتفاقات کنار می‌آیید؟

برای مقابله موفق چهار اصل اساسی را باید رعایت کرد.

اصل اول:

با خودتان به مهربانی رفتار کنید. آیا می‌توانم با خودم مهربان باشم؟ حفره بسیار بزرگی بین آنچه می‌خواهم و آنچه دارم وجود دارد؛ و درد بسیار زیادی می‌کشم. با این اوصاف می‌توانم با خودم مهربان باشم؟ بسیاری از ما نمی‌دانیم چطور این کار را بکنیم؛ به دارو یا الکل یا غذا پناه می‌بریم یا به خودمان زخم می‌زنیم یا از زندگی کنار می‌کشیم. واضح است که این راه مهربانی با خود نیست. پس بایستی شیوه‌های ساده‌ای وجود داشته باشد که از طریق آن‌ها سپری برای مقابله پیدا کرد.

اصل دوم:

لنگر بیندازید. همه این هیجانات و احساسات دردناک یک طوفان هیجانی به راه می‌اندازند. من اگر در میانه طوفان به دریانوردی خود ادامه بدهم کاری از دستم برنخواهد آمد و پس چطور می‌توانم لنگر بیندازم؟ من از توجه آگاهی استفاده می‌کنم تا در لحظه اکنون جای بگیرم و به افکار و احساسات دردناکم اجازه بدهم تا بدون آنکه مرا بدزدند از ذهنم آمدوشد بکنند.

اصل سوم:

ارزش‌های زندگی‌تان را بشناسید. من برای چه می‌خواهم به زندگی ادامه بدهم؟ من در مواجهه با این چالش، در مواجهه با این فقدان، در مواجهه با این بحران می‌خواهم چگونه باشم؟ من ناچار از نامیدی نیستم. همچنان می‌توانم به خاطر چیزی به زندگی ادامه بدهم. حتی در میان این طوفان بلا، حتی در غم از دست دادن محبوبم هنوز می‌توانم دلیلی برای روی پا ایستادن و ادامه دادن پیدا کنم. من می‌توانم دست از زندگی بکشم یا دلیلی پیدا کنم که به زندگی‌ام معنا ببخشد. پس این اصل به ارزش‌های زندگی و اقدام متعهدانه می‌پردازد.

اصل چهارم:

یافتن گنج است. حتی در زمان رنج و درد چیزهایی وجود دارد که آن‌ها را گرامی بداریم و قدردانشان باشیم. مثلاً وقتی سالگرد مرگ محبوب خود را می‌گیریم درد بسیاری می‌کشیم اما در همان حال افرادی وجود دارند که با ما به مهربانی و با عشق رفتار می‌کنند. آیا نمی‌توانیم قدردان این لحظات باشیم؟

این اصل چهارم تنها وقتی قابل‌اجرا است که به سه اصل قبلی عمل کرده باشیم. خطرناک است که افراد در وهله اول به دنبال یافتن گنج باشند. این‌طور افراد می‌گویند: خوب از پشت هر ابری نور خورشید را می‌توان دید یا هر آنچه مرا نکشد قوی‌ترم می‌سازد؛ اما اگر این جملات اولین حرف‌هایی باشد که به فردی دردمند می‌زنید آن‌ها این‌طور فکر می‌کنند که شما اصلاً نمی‌فهمید چه بر سر آن‌ها می‌گذرد. من در این کتاب درباره فرزند خودم زیاد حرف می‌زنم؛ اینکه چطور مبتلا به اوتیسم تشخیص داده شد و این اتفاق چقدر دردناک بود. وقتی این اتفاق افتاد یکی از دوستان بسیار نزدیکم به من گفت: خدا کودکان خاص را به والدین خاص می‌دهد. من از این حرف خیلی عصبانی شدم! چرا؟ چون او اصلاً به من گوش نمی‌کرد. او درد مرا تائید نمی‌کرد. در این حرف هیچ حسی از شفقت و مهربانی وجود نداشت. یک حرف کلیشه‌ای بود. این فرد از روی بدخواهی آن حرف را به من نزد. او می‌خواست حال من بهتر بشود؛ اما چون این حرف اولین چیزی بود که به من زدند حس کردم که انگار او حال مرا اصلاً نمی‌فهمد. پس یافتن گنج آخرین اقدام است. ما نباید تظاهر کنیم که درد و رنجی وجود ندارد.

احترام یه خود

احترام درونی ( احترام به خود)

در مورد احترام صحبت کردیم و احترام میان زن و مرد…

نگرش در خصوص جنس مقابل در تعیین انتخاب رفتار فرد بسیار موثر هست…

به طور نمونه اگر فرد در ظاهر به برابری معتقد باشد و در واقع نگرش او چنین نباشد در اجرای احترام به طرف مقابل هم با مشکل مواجه خواهد بود

این موضوع برابری در نگرش هر دو جنس مد نظر هست نه یکی از آنها

به این صورت که هم مردانی هستند که دم از برابری می زنند اما در عمل و بیان تناقضاتی دیده می شود و هم زنانی چنین دیده می شوند

مرسوم است که مردان را به نگرش نابرابر متهم می کنند اما در دوران اخیر که دوره گذار و فرهنگ درهم هستیم شاهد نظرات پر از تناقض هر دو جنس هستیم

 

شاید در مورد نگرش مردان شنیده ایم و بسیار از مردسالاری نالیده ایم… اشاره ای هم من کنم

مردانی هستند که به برابری مرد و زن اعتقادی ندارند و رک بیان می کنند و زن را کشتزار مردان می نامند…

مردانی هستند که در دل مرد و زن را برابر نمی دانند ولی برای اینکه نظر زن را جلب کنند چنین بیان می کنند که به برابری این دو معتقد هستند و نظرات خود را در راستای برابری توجیه می کنند

مردانی هم هستند که در ظاهر سعی دارند اعتقاد به برابر نبودن را به طور کلی پنهان کنند اما در عمل به گونه دیگری عمل می کنند که پر از تناقض است…

بسیار کم یافت می شود که در ذهن به برابری معتقد باشند و در عمل نیز تناقض نداشته باشند چرا که مردانی هم هستند که اعتقاد قلبی به برابری دارند اما تربیت و بزرگ شدن در این جامعه در عمل آنها خدشه وارد کرده بدون اینکه خودشان به آن واقف باشند…

این موارد را زیاد باز نمی کنم چونکه بسیار شنیده ایم می روم سراغ خانم ها

از زمانی که فمینیسم رواج یافت و فعالان برابری زن در به دست آوردن حقوق برابر تلاش خود را شروع کردند تعاریف بسیاری از این برابری وجود داشته است…

برخی می گویند زن و مرد برابر هستند اما مساوی نیستند… برخی می گویند حقوق شان باید برابر باشد حتا اگر یکسان نباشد…چرا که فیزیک و عملکرد آنها متفاوت است..

به هر حال انسان های فرهیخته چه زن چه مرد به دنبال پیدا کردن راه کارهای درست بوده اند و تا حدودی به آن عمل کرده اند

بعد از مدتی که از فعالیت فمینیسم می گذره در حال حاضر موضوع ماسکولیسم یعنی برابری مردان با زنان نیز مطرح شده چرا که در دوران اخیر زنان برابرتر شده اند…

برخی زنان تعریف عجیبی از برابری ارایه می دهند…

نمونه ای را برایتان می نویسم…

ایشان عقیده دارند که در ازدواج زن باید مهریه داشته باشد.. اگر کار می کند حقوق دریافتی برای خودش است و درآمدش را می تواند خرج خود کند و مرد مسوول هزینه خانه است و برای کارهای خانه هم یک کارگر استخدام کند…

 

در این نمونه سوال این است که وظیفه زن در این زندگی مشترک چیست… این نمونه روش به ضرر خود خانم هاست چون داره زن رو یک وسیله جزو اموال مرد تعریف می کنه اینگونه خانم ها فکر نکنند که برد کردند..

این نمونه رو برای این مطرح کردم که نمونه های بسیاری وجود دارد که به کل برابری را در ذهن هر دو جنس از بین برده و بیشتر به دنبال امتیاز گرفتن برای خود و در رفتن از زیر بار مسوولیت هست…

با این نگرش ها احترام ها واقعی نخواهند بود و هرچند در ظاهر احترام نمایشی وجود خواهد داشت اما این ارتباط چندان درازا نخواهد داشت…

احترام درونی را بیاموزیم… احترامی که در آن جنسیت مطرح نیست و در آن طرف مقابل را انسانی می بینیم پر از احساس که لازم است آن احساس ها را شناخته و با وسواس از آنها مراقبت کنیم…

شاداب و سلامت باشیم

شب خوش در آرامش

 

سینا یاوریان

سخنران، مدرس و مشاور روانشناسی

decision

تصمیم گیری

اثر شترمرغی؛ دام روانی تصدیق

ممکن است بعد از اتخاد یک تصمیم (انجام یک انتخاب)، دیگر بررسی آن را به کلّی کنار بگذاریم و به اصطلاح خارجیها سرمان را مثل شترمرغ در شن بکنیم و یا به اصطلاح ایرانی ها مثل کبک سرمان را در برف کنیم. این خطای ذهنی یکی از حالت های دام روانی تصدیق است. این حالت خاص به زمانی اشاره می‌کند که بازخورد و اصلاح سرکوب می‌شود. هر تصمیمی نیاز به بازخورد و اصلاح دارد و اثر شترمرغی (Ostrich effect) یعنی کور کردن سازوکاز بازخورد و اصلاح. معروف است که شترمرغ ها در هنگام فرار از موقعیت های خطرناک برای ندیدن و نادیده گرفتن موقعیت خطرناک سر خود را در شن فرو می کنند.

علت آن چیست؟ علتش این است که فکر کردن انرژی دارد به ویژه اینکه بخواهی در مورد درست یا اشتباه بودن تصمیم خودت تصمیم بگیری. از طرف دیگر شاخصی نداریم که کی باید فکر کردن را متوقف کنیم. بنابرین بجای اینکه «به اندازه بهینه» دوباره مشاهده و فکر کنیم، راه حل ساده و سرانگشتی را انتخاب میکنیم؛ کمی قبل از انتخاب فکر میکنیم امّا بعد از انتخاب فکر کردن را کنار میگذاریم.

کاربرد
برای اینکه شترمرغ یا به تعبیری کبک نشویم چه باید کرد؟
۱- برای تصمیمات مهم تان یک پرونده و مسیر ویژه طراحی کنید. یعنی اینکه سعی کنید اهداف و انتظارات تان را از آن تصمیم شفاف کنید. سعی کنید اهداف و انتظارات تان آنقدر شفاف باشد که هر زمان که به آن فکر کردید بتوانید به راحتی آن را با وضعیت به وجود آمده مقایسه کنید.

۲- ذهن تان را از درگیر شدن در موضوعات انرژی بر اما کم فایده خلاص کنید تا بتوانید به موضوعات و تصمیمات مهم بپردازید وگرنه ذهن شما به صورت ناخودآگاه فرآیند ارزیابی تصمیمات گذشته را سانسور می کند چون که انرژی بر است.

۳- فرآیند ارزیابی تصمیمات گذشته را تبدیل کنید به یک کلاس آموزشی. آنچه انسان می تواند از تجربه بیاموزد بسیار عمیق تر از یک کلاس آموزشی است پیش خودتان فکر کنید که اگر من نیم ساعت روی این تصمیم وقت بگذارم انگار یک کارگاه تصمیم گیری ۳۰۰ هزار تومانی را ثبت نام کرده ام.

۴- در گذشته نمانید. یکی از دلایل احتمالی اینکه ذهن شما بررسی تصمیمات گذشته را سانسور می کند این است که از حسرت گریزان است. بنابراین اگر به بررسی تصمیمات گذشته می پردازید، عبرت بگیرید و عبور کنید. در گذشته خیمه نزنید. ارزش یک روز آینده از از ارزش یک سال گذشته بیشتر است.

کاریزما مشاور

relationship

ارتباط موثر

هفت روش موثر در نفوذ بر دیگران

۱.در دید بودن ؛visiblity
دیده شدن احتیاج به کمک گرفتن و نماینده ندارد. در اشل کوچک گاهی یک سلام دوستانه تمام چیزی که برایمان احتیاج است را در پی خواهد داشت.
۲.ادب؛manner
اگر شخصی آداب خوبی نداشته باشد تمام ذهنیت مثبت اطرافیان را بر خود پایمال نموده. در واقع اخلاق خوب یکی از مهمترین روشهای ارتباط غیر کلامی در نفوذ بر دیگران است.
۳.مستقیم نگاه کردن؛gaze
تماس مستقیم چشمی در ارتباط با دیگران باعث ارزش‌دار کردن ارتباط خواهد بود.
۴.شناخت محیط ارتباطی؛space
۵.صوت و آوا ؛ voice
افراد با نفوذ اموخته اند که صدای عمیق طنین انداز، تاثیری چشمگیر در برقراری ارتباطی موثر با دیگران خواهد داشت.
۵.ژست‌وحرکت‌بدن‌درهنگام‌سخن؛ gesture
انسانهای بزرگ از این روش برای کارآمد جلوه دادن انتقال پیام‌های خود استفاده میکنند.
۶.تماس فیزیکی؛ touch
ارتباط لمسی بجا و بموقع شامل دست دادن، دست بر شانه طرف مقابل نهادن و.. در همدلی و ایجاد ارتباط دوستی تاثیر بسزایی خواهد داشت.
۷.لبخند؛ smile
افرادبا نفوذ کاملا با قدرت خلع سلاح لبخند آشنا هستند.

کاریزما مشاور

maditation

mindfulness ذهن آگاهی

درود بر همراهان عزیز

 

امشب کمی در خصوص ذهن آگاهی mindfulness براتون بنویسم…

در عرفان سه نوع حضور در زمان حال رو داریم که پیشتر همین جا براتون نوشتم

  • ریلکسیشن یا آرمش یا وانهادگی
  • کانسنتریشن یا تمرکز یا توجه
  • مدیتیشن یا مراقبه

 

در حال حاضر علم روانشناسی از عرفان کمک گرفته و نظریه فراشناختی رو ارایه داده که روش اصلی اون براساس حضور یا توجه و آگاهی در حال هست

ریلکسیشن یک روش شل کردن عضلات هست که آرامش روانی و تنی رو به دنبال داره

این مطالب از کارگاه سلامت تن و روان هست

در تمرکز بر روی یک موضوعی توجه و تمرکز می کنیم.

 

به طور مثال بر شعله شمع تمرکز خودمون رو حفظ می کنیم و در حین اینکه از رقص شعله لذت می بریم توجه خودمون رو در زمان حال حفظ می کنیم

 

حضور در زمان حال یعنی به افکار اجازه ندیم که ما رو به خاطرات گذشته یا برنامه ریزی برای آینده ببرند.

حضور در زمان حال هم ذهن رو رها می کنه و آرامش رو به همراه میاره و هم بدن از تنیدگی استرس رها می شه و می تونه فرصت ترمیم خودش رو پیدا کنه

ترمیم تن و روان هدف اصلی کارگاه سلامت تن و روان هست

خوردن یک دانه کشمش و توجه و تمرکز به اندازه، نرمی و سختی و طعم اون می تونه که ما رو در زمان حال نگه داره

کاربرد دیگر یادگیری توجه و تمرکز می تونه در ارتقا هوش هیجانی و در ادامه کنترل خشم باشه که مبحث جلسه گذشته بود

تمرین شناخت احساس و سپس تمرین توجه به احساس در اکنون می تونه که ما رو کمک کنه تا در هنگام بروز حادثه ای که برانگیزاننده هست بتونیم به احساسمون توجه کنیم و اون رو تحت کنترل خودمون داشته باشیم….

در هنگام افسردگی هم بسیار کمک کننده است

قبل از اینکه با نظریه فراشناخت آشنا بشم با این روش از طریق عرفان آشنا بودم و آموزش می دادم

هنگامی که افسرده یا دل گرفته هستید می تونید که به احساستون نگاه کنید

 

مثل اینکه دارید به شعله شمع نگاه می کنید چون پیشتر اون رو تمرین کردید

مثل یک فرد بیرون از خودتون به احساس هایی که در درونتون اتفاق افتادند و در حال اتفاق افتادن هستند نگاه می کنید

توجه می کنید که اون احساسات در درون شما چه تغییراتی ایجاد کردند

به طور مثال آیا تنفس شما رو تغییر دادند؟ آیا ضربان قلب شما رو تغییر دادند

با توجه به احساسات و تغییرات فیزیولوژیکی که اون احساسات سبب شدند به مرور احساس ها محو می شند و شما در زمان حال قرار می گیرید و از شر اون احساس دلگرفتگی رها می شید…

جالب یا عجیبه که بسیاری از مردم به موسیقی که دلگرفتگی ایجاد می کنه گوش می دن و غمگین می شند ولی باز به اینکار ادامه می دن و خودشون رو از شر این احساس رها که نمی کنند هیچ خود رو در دام اون گرفتارتر می کنند!!!!

پس روش هایی برای شناسایی احساس ها و توجه و در حال بودن با هم مرور کردیم….

 

امشب تروکیبی از کارگاه سلامت تن و روان کارکاه هوش هیجانی نوشتم. البته بارها یادآوری کردم که کارگاه های من در امتداد هم هستند

شاداب و سلامت باشید

شب خوش در آرامش

 

سینا یاوریان

 

سخنران ، مدرس و مشاور روانشناسی

vqhdj

تفاوت خصایص دو جنس زن و مرد

تفاوت خصایص دو جنس زن و مرد
(از فصل آخر کتاب تکنیک رهایی ذهن)

•مرد می خواهد تنها باشد و مشکلش را خودش حل کند.

•زن همدرد می خواهد و نمی خواهد تنها باشد.

•مرد می خواهد از نظر همسرش قهرمان باشد.

•زن می خواهد شوهرش بداند که به او تکیه کرده است.

•مرد از وقت گذراندن بیش از حد همسرش با فرزندان حسودی می کند.

•زن از وقت گذرانی همسرش با بچه ها لذت میبرد.

•مرد گمان می کند اگر یک بار گفت “دوستت دارم” این برای همیشه در خاطر زن میماند.
•زن نیاز دارد که “دوستت دارم” به هر دلیلی تکرار شود.
•مرد نیاز به دادن عشق دارد.

•زن نیاز به دریافت کردن عشق دارد.

•مرد عاشق دیدن خوشحالی زن است.

•زن با دیدن خوشحالی زیاد مرد به تفّکر فرو میرود.

•مرد دوست دارد تشویق بشود و زن دوست دارد حمایت بشود.

•مرد نیاز به فضا دارد و زن نیاز به نزدیک شدن.
•ناراحتی زن احساس مفید نبودن به مرد میدهد.
•ناراحتی مرد به زن احساس دوست نداشته شدن میدهد.
•مرد در سکوت فکر می کند و فقط جملات ضروری را بیان می کند.
•زن با صدای بلند تمامی افکارش را بیان می کند.

 

چکیده ای‌ از کتاب تکنیک رهایی ذهن

کاریزما مشاور

anger

کنترل خشم

در گروه تلگرام سوالی شد :

میتونم خواهش کنم در مورد خشم و کنترل ان مخصوصا زمانی که خیلی عصبانی هستیم هم صحبت کنیم

 

پاسخ:

درود بر شما همراهان عزیز

این موضوع به کارگاه “هوش هیجانی ” مربوط میشه…

هیجان های ابتدایی در غده آمیگدالا ثبت شدند و واکنش سریع به احساس ها رو در پی میارن‌…

من برای کارگاه هوش هیجانی و همینطور برای کتابی که در حال تهیه هستم به طور عمده از سه نظریه استفاده می کنم

آقای گولمن که هوش هیجانی رو مطرح کرده

آقای گلسر که نظریه انتخاب رو مطرح کرده

آقای سلیگمن که خشنودی رو مطرح کرده

و مطالب بسیار دیگر

آقای گلسر در تئوری انتخاب خودش می گه شما واکنشی که برای یک اتفاق مشترک در مقابل رییس و همسر خود دارید متفاوت است…

در مقابل رییس خود عصبانیت خود را کنترل می کنید و واکنش مناسبی از خود بروز می دهید

اما در مقابل همسر خود عصبانیت و خشم خود را با واکنش نامناسبی ابراز می کنید

آقای گلسر می گه پس شما می توانید انتخاب کنید که چه واکنشی داشته باشید

پس شما می توانید آن را تحت کنترل خود داشته باشید…

انتخاب با شماست…

حال چگونه خشم را کنترل کنیم…

همانطور که در ویدیوها گفتم چند ثانیهطول می کشد تا اطلاعات هیجانی از آمیگدالا تا قشر مخ برسد و ما بتوانیم در آن زمینه به طور منطقی فکر کنیم…

پس همانطور که قدما اشاره داشته اند اگر تا ۱۰ بشمریم و بعد واکنش نشان دهیم بهتر است….

یک را کنترل هیجان، به طور کلی واکنش نشان ندادن هست… سعی کنیم واکنشی نشان ندهیم… یعنی در درون عصبانی هستیم اما در بیرون واکنشی نشان نمی دهیم…

 

جدا کردن فکر از عمل یک نگرش محسوب می شه…که کاربردهای بسیاری در مسایل مختلف داره…

بعد از اینکه خشم فروکش کرد ممکن است ذهن همچنان به نشخوار فکری ادامه دهد و خشم را برانگیزاند

در این حالت توجه خود را به یک موضوع دیگر منحرف می کنیم….

پس علاوه بر آشنایی با هیجان ها و مرکز هیجان ها دو تکنیک رو در اینجا نوشتم

اگر به تکنیک ها عمل کردید و جواب نگرفتید تکنیک ها اشکال ندارند شاید شما کلیدش رو ندارید…تشریف میارید کارگاه و کلیدش رو می گیرید…

موارد بسیاری وجود داره که لازم هست ههممون در مورد هوش هیجانی بدونیم… پس مبحث مهم و کاربردی هست و ساده نیست…

امیدوارم تا حدودی با هوش هیجانی یا مدیریت هیجان ها آشنا شده باشید… باز در این زمینه خواهم نوشت..

شاداب و سلامت باشید

شب خوش در آرامش

 

سینا یاوریان

سخنران ، مدرس و مشاور روانشناسی

Relation right

احترام به خانم ها

درود بر شما

در مقدمه بر احترام از آداب معاشرت به طور کلی صحبت کردیم…

می تونیم احترام مثل موضوعات مختلف از منظرهای مختلفی بررسی کنیم

احترام به بزرگتر

احترام به والدین

احترام در محل کار

احترام در همسرداری

احترام میان دو دوست

احترام میان دو غریبه

احترام بین دوست دختر و دوست پسر

منظرگاه های دیگری به خاطرتون می رسه بنویسید

یک نظر: احترام به توانمندی ها و باورهای درست خودمون و دیگران

 

کمی در خصوص احترام بین دو جنس مخالف صحبت کنیم…

دو جنس مقابل انسان یعنی زن و مرد خصوصیات متفاوتی دارند و این خصوصیات به مرور سبب شکل گیری رفتارها و پوشش های خاصی برای این دو شده…

در کارگاه “ارتباط زن و مرد” در جلسات اول در خصوص آشنایی این دو مطالبی ارایه می کنم

به این معنی که در وهله اول لازم هست این دو جنس همدیگر را بشناسند تا رفتار مناسبی با هم داشته باشند.

ارایه شناخت از این دو جنس در این مجال کوتاه نمی گنجه ولی چند اشاره شاید راهنما باشه…

به طور نمونه زن احساسگرا و مرد عقلگراست

اگر این دو این موضوع رو بدونند در رفتارهاشون در زمان های مختلف دقت بیشتری می تونند داشته باشند

یک تست در سایتم هست که میزان مرد و یا زن بودن مغز شما رو اندازه گیری و تحلیل می کنه… البته شما باید روی کاغذ اون رو برای خودتون محاسبه کنید…

http://yavarian.ir/psychology-test/

 

پس در مورد اکثریت صحبت می کنیم

همه شاهدیم که لباس های این دو جنس بسیار با هم متفاوت هستند…

به مرور این دو براساس انتخاب هاشون برای لباس و روش فکر کردن و رفتار … به اونی تبدیل شدند که الان هستند

و همچنان روش های اختصاصی تری برای خودشون ابداع می کنند

این موضوع به همون اصل عقل گرایی و احساس گرایی مربوط می شه…

به هرحال از موضوع که احترام هست دور نشیم…

لازم هست که این دو جنس به یک میزان به همدیگر احترام بزارند چون هر دو از انسان هستند

اما نوع احترامی که از طرف مقابل توقع دارند کمی متفاوت هست…

شاید یک نوع احترام برای یکی مهم نباشد و برای دیگری مهم باشد…

به طور مثال مرد آموخته که قوی باشد بنابراین اینکه زن او را ضعیف جلوه ندهد این یک احترام خواسته شده از طرف مرد هست…

زن هم توقعی که از مرد دارد احترام به قوی بودن نیست چون مدعی قوی بودن نیست اما احترام به شخصیت و حرمت او او را از درون قوی می کند…

البته در جامعه امروز یکسری کلیشه های آداب معاشرت تعریف شده اند که همانطور که اشاره کردم به دلیل لباس و پوشش و … هستند

به طور مثال به خاطر اینکه خانم دامن پوشیده، خانم چگونه بنشیند و آقا چگونه رفتار کند

رفتارهای آداب معاشرتی بسته جامعه است و افراد هر طبقه اجتماعی خود آن را به نوع احترام ترجمه می کنند… بنابراین ایجا صحبت از آداب معاشرت نیست.. صحبت از نوع نگرش این دو نسبت به هم هست

احترام از نگرش ناشی می شه…

اینکه خانم اول از در رد بشه الان یک آداب معاشرت هست اما این موضوع چه معنی داره مورد بحث هست

 

سوال شده:  آیا آقایون بیشتر باید به خانم ها احترام بگذارند؟

پاسخ: باید دو طرفه باشه، البته شاید به دلیل احساسی بودن باید بیشتر مراقب رفتار با خانمها باشیم

این موضوع مربوط می شه به همون موضوع احساسی و تا حدودی فیزیک بدن خانم ها

 

اینگونه تعریف شده که خانم ها به حامی نیاز دارند ..منظور دقیقن این نیست که به لحاظ فیزیکی به حامی نیاز دارند .. منظور اینه که وقتی احساس می کنند که یک نفر به صورت حمایتگرانه باهاشون رفتار می کنه احساس احترام می کنند.

گاهی هم نیاز به حامی از نظر فیزیکی دارند اما بیشتر حامی احساسی و روحی می خوان…

پس آقایون می تونند با رفتارهای حمایتگرانه احترام خودشون رو به خانم ها نشون بدند

 

حال خانم ها چطور آقایون رو پشتیبانی کنند که اونها احساس قوت کنند و احساس احترام بهشون دست بده؟

خانم ها با زبان می تونند که آقا رو کامل پشتیبانی کنند…

با زبان بدن.. اشاره… نگاه… و گفتار

هر دو به تحسین نیاز دارند اما نوع تحسین دریافتی کمی متفاوت هست.. البته تحسین های مشترک هم وجود داره…

از اونجاییکه نمی تونستم اینجا زیاد راجع به شناخت این دو صحبت کنم و بعد وارد موضوع احترام بشم.. خلاصه وار و تو در تو شد…

سپاس از همراهیتون

 سینا یاوریان – سخنران، مدرس و مشاور روانشناسی

kindness

احترام در ارتباط تا چه حد و درجه ای؟

 

 

خوشحال می شم که همه همراهان هم اگر مایل بودند نظرشون رو بنویسند…

معمول هست که همه ما در ارتباطاتمون درجاتی قایل هستیم..

 

به طور مثال با دوست نزدیکمون شوخی می کنیم اما با کسی که چند دقیقه پیش آشنا شدیم شوخی نمی کنیم تا وقتی که با هم ارتباط خاصی رو شکل داده باشیم..

شوخی یکی از رفتارهای موجود باهوش هست که اون هم درجاتی داره و با احترام کاملن مرتبط هست…

می شه شوخی رو با احترام انجام داد یا بدون احترام پس شوخی هم مثل احترام درجاتی داره

 

زن و مردی که به هم نزدیک هستند وقتی با هم صحبت می کنند می تونند تا یک سانتی صورت هم به همدیگر نزدیک بشوند ولی کسانی که با هم چندان نزدیک نیستند لازم هست که ۵۰ سانت فاصله رو حفظ کنند

 

سوال اینه که حد در احترام رو چه چیزی تعیین می کنه؟

 

میتونه رفتار و برخورد طرف مقابل باشه

طبقه اجتماعی یکی از تعیین کننده ها هست و در واقع حد احترام گذاشتن ما نمایش دهنده طبقه اجتماعی ما هم هست.

آیا منافع ما هم در تعین این حد دخیل هستند ؟

 

بله ما به رییسمون بیشتر احترام میزاریم در حالی که حتا اگه اون کمتر به ما احترام بزاره… که این موضوع به فرهنگ جانعه مربوط می شه و در جوامع دیکتاتوری دیده می شه

اما این مسایل چطور و چرا تعریف شدند؟

همین منافع که مطرح شد نشاون می ده که همه قوانین از جمله احترام گزاردن به دلیل دوری از آسیب هست…

این موضوع رو در نوشته ای با عنوان آداب معاشرت در سایتم نوشتم

آداب معاشرت برای این ابداع و مستند شد که افراد تکلیف خودشون رو یاد بگیرند و آسیب زدن به خود و دیگران به حداقل برسه.

چه طبقه اجتماعی آداب معاشرت رو یاد می گیره؟

برخی از خانواده ها از طبقه اجتماعی متوسط در آموزش به فرزندانشون از آداب معاشرت هم بهشون یاد می دن و در طبقات بالای اجتماعی ، آموزش آداب معاشرت یکی از آموزش های اصلی فرزندپروری محسوب می شه.

 

 

سوال: میشه اینجا اقتصاد و وضعیت معیشتی رو دخیل دونست در این که این طبقات بیشتر به این مقوله اهمیت میدن

این موضوع رو هم در نوشته ای دیگر در سایتم نوشتم که در گذشته طبقات اقتصادی بالا برای این موضوع اهمیت قایل می شدند در نتیجه اگر از طبقه اجتماعی بالا هم نبودند در نسل بعدی از طبقه اجتماعی بالا محسوب می شدند اما امروزه این ها به هم ربطی ندارند….

 

 

طبقه اقتصادی بالا لزوما طبقه اجتماعی و فرهنگی بالا هم نیست چرا که ممکن است اهمیت این موضوع را درک نکرده باشد….

و ما از طبقه اقتصادی پایین هم بسیار آداب دان دیده ایم چرا که طبقه اجتماعیشان بالاست… حتا در روستاها

 

پس در حال حاضر طبقات اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی به هم بی ربط هستند…

احترام گزاردن به همنوع بخشی از آداب معاشرت هست که بسیاری اوقات طبقه اجتماعی متوسط و پایین با آزمون و خطا در خانواده و کوچه و مدرسه می آموزند… در حالی که در طبقه اجتماعی بالا این موضوع مستقیم آموزش داده می شه…

 

شاید شما هم همچین تجربه را داشته باشید که احترام گذاشتن به دیگران در جامعه ما از سوی برخی به عناوین مختلف تعبیر میشود مصداق چاپلوسی و غیره آیا به نظر شما همچین برداشت های تا چه حد میتواند در احترام گذاشتن در رابطه ها میتواند موثر باشد

طبقه اجتماعی بالا یعنی طبقه ای که اهل اندیشه هست… وقتی اهل اندیشه باشی به رفتار خود و دیگران هم دقت خواهی داشت…

دقت خواهی داشت که چه چیزی مورد احترام طرف مقابل شماست و شما با احترام به آن موضوع صحبت خواهی کرد

مواظب خواهی بود که طرف مقابل شما به چه چیزی حساس هست و شما به خاطر اینکه طرف مقابل شما اذیت نشود حساسیت او را در رفتارت لحاظ خواهی کرد… احترام یعنی همین… مراقبت از حساسیت های طرف مقابل…

حال این مراقبت از حساسیت های طرف مقابل ممکن است به دلایل مختلف انجام گیرد.. به خاطر اینکه طرف مقابل را دوست داری و او را برای خود دوست می دانی… به خاطر اینکه نمی خواهی دوستی او را از دست بدهی…. به خاطر چاپلوسی… به خاطر ترس…

ما با آموختن آداب معاشرتی که پیشتر تدوین شده است بسیار راحت تر خواهیم شد و ذهن خودمون رو درگیر نخواهیم کرد که الان اگر چنین رفتار کنم بی احترامی هست یا نه… پس قوانین تدوین شده ما رو سبک تر می کنند… و البته اگر هر لحظه خودمون هم فکر کنیم گامی فراتر برداشته ایم…

مثال های کمی از احترام گزاردن نوشتیم… همراهان در فرصت های بعدی برایمان مثال بنویسند…

سپاس از همراهیتان

 

شاداب و سلامت باشید

شب خوش در آرامش

 

سینا یاوریان

سخنران، مدرس و مشاور روانشناسی

Choose-Your-Path

دسته بندی کارها براساس اضطراری و مهم

در گروه تلگرام من خانم پورموسی پیشنهاد داد که حول موضوعات روانشناسی گفت و گوش داشته باشیم و من برای ایشان نوشتم که هدف از تشکیل گروه تلگرامی هم همین بوده است…

ادامه را مطالعه می فرمایید…

 

خانم پورموسی، عالیه که شما سعی در همراهی دارید… ما از گروه نیک اندیشان با هم آشنا هستیم و می دانید که گروه نیک اندیشان را با چه دقت و وسواس و هدف گذاری و برنامه ریزی ایجاد کرده بودم…

دوستانی که مایل هستند در مورد گروه نیک اندیشان و برنامه ها و سابقه اون اطلاعات داشته باشند می توانند به nikandishan.yavarian.com مراجعه کنند

در گروه نیک اندیشان برنامه کتاب داشتیم… برنامه گفت و گوش داشتیم… برنامه کوه داشتیم و همه در راستای یک هدف … ارتقا خود…

شعار گروه نیک اندیشان را “بیایید از خود شروع کنیم” نوشته بودم.

این گروه نیز همینگونه است و به زودی جلسات و برنامه های گروه نیک اندیشان از سر گرفته خو اهد شد..

در واقع اینجا سعی کردم بخش گفت و شنود را راه بیاندازم که همراهی نشد…

خانم پورموسی اگر خاطرتان باشد در گروه نیک اندیشان کتاب هفت عادت مردمان موثر را معرفی کرده و خواندن آن را پیشنهاد داده بودم…

در بخشی از این کتاب به طبقه بندی کارها اشاره شده است…

چهار دسته بندی از کارها به اینصورت

اضطراری و مهم

غیراضطراری و مهم

اضطراری اما غیر مهم

غیراضطراری و غیر مهم

در اینجا منظور از اضطراری.. فوریت انجام کار است

اضطراری و مهم مثل بحران ها یا پروژه های مدت دار… که اولویت دارند که انجام شوند

فعالیت ها ی غیراضطراری و مهم کارهایی هستند که برنامه ریزی می کنیم که به صورت روزانه یا هفتگی آنها رو انجام بدیم مثل ورزش کردن در روزهای خاص با برنامه ریزی

کارهای بی اهمیت ولی اضطراری مثل پاسخ به تلفن..رعایت برخی اصول و آداب …

کارهای غیراضطراری و غیرمهم مثل تلویزیون تماشا کردن…

اگر با برنامه ریزی قبلی یک فیلم را با انتخاب خود نگاه کنیم جزو کارهای مهم و غیراضطراری هست اما اگر جلوی تلویزیون بنشینیم و منتظر برنامه ای باشیم که نمی دانیم چیست…. جزو دسته چهارم است

حال خانم پورموسی پیشنهاد شما جزو کدام دسته هست و اغلب مردم کدام دسته را ترجیح می دهند…

به نظر من می رسد که پیشنهاد شما جزو دسته دوم است و اغلب مردم دسته چهارم را ترجیح می دهند…چرا؟!

پیشتر در مورد چرایی آن در توضیح لذت و خشنودی صحبت کرده ام… اغلب مردم لذت آنی را به خشنودی دایمی ترجیح می دهند…چرا؟..

به دلیل اینکه بیشتر از دو قدمی خود را نمی بینند….

اما کسانی که بیشتر از دو قدمی را می بینند هم وقت دارند که کتاب بخوانند هم در گفت و گوش های مفید مشارکت می کنند و با کسب خشنودی برای خود برای دیگران هم خشنودی خلق می کنند….

حتا کسی که ورزش، ضرورت زندگی اوست وقت ورزش ندارد بعد در هنگام صحبت می گوید: منتظرم قسمت بعدی سریال عاشقانه بیاید… خیلی خوب است….

کتاب را مثال نمی گویم چون درک ضرورت مطالعه کتاب بسیار سخت تر از درک ضرورت ورزش است…

هرگاه این ضرورت ها و اهمیت ها را درک کردیم آنگاه انتظار تغییر در زندگی خود را داشته باشیم…

بسیاری اوقات بسیاری از مسایل را به بیرون از خود ارتباط می دهیم بنابراین چون فکر می کنیم که ما نمی توانیم نقشی در تغییر آن داشته باشیم کاری هم در زمینه تغییر انجام نمی دهیم..

اما اگر بدانیم که همه تغییرها به ما بستگی دارد بله همه تغییرها…. آنگاه شاید اقدامی بکنیم…

باشگاه رشد و ارتقا فردی سینا یاوریان آماده است تا شما را در این مسیر همراهی کند…

شاداب و سلامت باشید

شب خوش در آرامش

 

سینا یاوریان

سخنران، مدرس و مشاور روانشناسی