نیچه و شمس

نیچه و شمس

سنجش میان «نیچه» و شمس با وجود همه ی تفاوت هایشان در مساله ی سنت شکنی و واژگونگری، خالی از سود و فایده نیست.

نیچه می خواهد شورش و انقلابی در ارزش ها پدید آورد و رسالت و کار بزرگ خود را واژگونگری ارزش ها ، می نامد و از اینرو ، تازیانه بر کف ، بر پیکر ابرمردان می تازد. حتا ، هنگامی که در « چنین گفت زرتشت » خویش ، از زبان «زرتشت» سخن می گوید ، پیشاپیش می آگاهاند (اعلام می دارد) که زرتشت را نه به خاطر ستایش وی برگزیده است ، بلکه از آنجا که او را نخستین آموزگار اخلاق انسان در تاریخش می شمارد ، از اینروی می خواهد ، نخستین ضربه های تازیانه را نیز ، بر پیکر وی فرو کوبد !

شمس نیز ، کم و بیش ، چنین است. از هیچ غولی ، از هیچ بتی ، از هیچ ابر مردی، بی نیش نقد و نکوهش ، بی تازیانه ی طنز ، بی پرخاش رک و رو راستانه ، در نمی گذرد. درست در هنگامیکه می پنداریم ، او ابرمردی را برگزیده است ، باید در چشم به راه شلاق وی ، بر پیکرش باشیم. « شمس » بت شکن است. هیچ بتی را در بست و برای همیشه نمی پذیرد. حتا ، با همه ی خودستایی ها و خود برتر بینی های خویش ، به خویشتن خویش نیز رحم نمی کند. شمس ، خویشتن را نیز نمی پذیرد. «رومن رولان» (۱۸۶۸-۱۹۴۴) در تفسیر موسیقی «واگنر» به خاطر روشن داشت کیفیت ویژه ی رابطه ی نیچه با واگنر می نویسد :

« به نیچه ی بینوا می اندیشم که دیوانگی ای داشت ، تا هر آنچه را که پرستیده بود، نابود کند . و همیشه نشانه ای از نابودی را که در خود او وجود داشت در دیگران بجوید.‌»

این دیوانگی یا نبوغ نابودی خدایانِ خود گزیده را ما به بسیاری و فراوانی ، شمس نیز می یابیم.

=====================================================

برگرفته از کتاب « خط سوم »

درباره ی شخصیت ، سخنان ، و اندیشه ی شمسِ تبریزی

نوشته یا گردآوری شده به وسیله ی دکتر ناصر الدین صاحب زمانی

چاپ نخست : مرداد ۱۳۵۱

چاپ هفدهم : نوروز ۱۳۸۰

نویسنده : بردیا

دو خانه ی خدا ی(ظاهری یا راستین)-خط سوم-آ-145

دو خانه ی خدا ی(ظاهری یا راستین)-خط سوم-آ-۱۴۵

بایزید بسطامی به حج می رفت . و او را عادت بود که در هر شهری که در آمدی ، نخست ، دیدار بزرگان کردی آنگه کار دیگر.

بایزید ، به بصره به دیدار درویشی رفت. درویش گفت که :

درویش : بایزید ، کجا می روی؟

بایزید : به مکه ، به دیدار خانه ی خدا !

درویش : با تو زادِ راه ، چیست ؟

بایزید : دویست درم !

درویش : برخیز ، و هفت بار ، گرد من بچرخ (طواف کن) ، و آن سیم را به من دِه !

بایزید برجست ، و سیم بگشاد از میان ، بوسه داد ، و پیش نهاد .

درویش گفت : آن خانه ی خداست ، و این دل من (هم) خانه ی خدا ! اما بدان خدایی که خداوند آن خانه است ، و خداوند این ، که تا آن خانه را بنا کرده اند ، در آن خانه ، در نیامده است. و از آن روز که این خانه را بنا کرده ، ازین خانه خالی نشده است !

شمس ، « حرمت کفر » را ، در هم می شکند . فاصله ی میان « کفر» و « ایمان » را از روی داوری مردمان ، از میانه بر می گیرد. شمس نخست ، کفر بینی سخن مردان والا را ، ناشی از نارسایی فهم مردمان ، و « خیال اندیشی » ایشان ، معرفی می کند :

« اسرار اولیاء حق را بدانند؟!

رساله ی ایشان ، مطالعه می کنند. هر کسی ، خیالی می انگیزد. گوینده ی آن سخن را ، متهم می کنند . خود را هرگز متهم نمی کنند . و نگویند که : این کفر و خطا ، در‌آن سخن نیست . در جهل و خیال اندیشی و نادانی ماست!؟

=====================================================

برگرفته از کتاب « خط سوم »

درباره ی شخصیت ، سخنان ، و اندیشه ی شمسِ تبریزی

نوشته یا گردآوری شده به وسیله ی دکتر ناصر الدین صاحب زمانی

چاپ نخست : مرداد ۱۳۵۱

چاپ هفدهم : نوروز ۱۳۸۰

نویسنده : بردیا

شنونده و گوینده ی خوب

شنونده و گوینده ی خوب

شنونده ی خوب و گوینده ی خوب دو قطب جوشش و شورش چشمه ی آگاهی[۱]

شمس ، آگاهانه ، به این دانش رسیده است که همه چیز را برای همه کس نمی توان گفت ، و نیز نباید گفت. واکنش توده های بی تفاهم ، اگر متعصب باشند ، «تکفیر» است ، واگر لاابالی و بی تعصب باشند ، «نیشخند» و «خوارشماری و تحقیر» است. از این روی ، سرانجام ، پس از همه گفته های خود، تاکید می کند که سخن ، بیش ازین نیارم گفتن. تنها ۳/۱ گفته ها ، گفته شد!

به پندار شمس ، خود را باید پنهان ساخت. مردمان را باید سخت آزمود ، آنگاه به حریم شخصی خویشتن ، اجازه ی ورودشان داد ! اما آیا این آزمایش ، کاری آسان است؟

شمس ، خود آنرا کاری بس دشوار می داند. تا جاییکه می گوید :

– شناختن این قوم و مردم ، دشوارتر از شناختن حق و راستی و درستی است!

و بر این دانش است که می گوید :

– همه کس ، دوست شناس، نَبُوَد ، و دشمن شناس نَبُوَد ! …

– پس زندگانی ، دوبار بایستی [ تا انسان ] … دشمن را شناسد، دوست را شناسد !

——————————————————————-

[۱]- چون این مطلب در کتاب خط سوم عنوانی نداشت.عنوانش رو خودم برگزیدم.-بردیا گوران

=====================================================

برگرفته از کتاب « خط سوم »

درباره ی شخصیت ، سخنان ، و اندیشه ی شمسِ تبریزی

نوشته یا گردآوری شده به وسیله ی دکتر ناصر الدین صاحب زمانی

چاپ نخست : مرداد ۱۳۵۱

چاپ هفدهم : نوروز ۱۳۸۰

نویسنده : بردیا