| ||||||
درود نشست به روزگار ۸۵.۰۶.۲۸ نیک اندیشان با گرد هم آمدن همراهان حمید ، بردیا ، حسن ، سمیه ، دلارام در ساعت ۵:۱۵ به دبیری بردیا آغاز گشت. در ادامه سینا نیز به این نشست پیوست. در آغاز آیین نشست خوانده شد. بر اساس برنامه تعیین شده از نشست پیشین بردیا سخن زیبای “احساس بالاتر از دلیل است” از “ملاصدرا” را همراه با اشاره به ریشه و داستان تاریخی آن برای دیگران خواند. معرفی کتابدر ادامه حسن کتاب “دنیای سوفی” نوشته “یوستاین گاردر” برگردانِ ” کوروش صفوی” را معرفی کرد. که جمله های زیر اندیشه هایی از این کتاب می باشند. کتاب دنیای سوفی درباره تاریخ فلسفه غرب و روند آن در جهان است که در سال ۱۹۹۱ برای نوجوانان آن دوره ی زمانی و مکانی چاپ شده است. کتاب با پرسشهای دختری به نام سوفی در حوزه فلسفه آغاز می شود.برخی از پرسشهای سوفی عبارتند از: تو کیستی؟/فلسفه چیست؟/چرا زنده ایم؟/ما کیستیم؟/انسان چیست؟/خدا چیست؟ برای فیلسوف شدن کافی است وجودمان دچار حیرت شود./ تفکر و خیال پردازی در هم آمیخته شده است. که فیلسوفان این دو را از هم جدا می کنند./ جهان یا خدا جمع اضداد است./ آگاهی جهانی هدایتگر رویدادهای طبیعی و سرشتی است./ یک نظریه می آید و پس از مدتی یک نظریه دیگر بر ضد آن می آید و همدیگر را به چالش می کشند و هر دو با همدیگر در همدیگر کامل می شوند./داناترین فرد کسی است که می داند، نمی داند.(سقراط)/ ما از جنس رویاها هستیم. پس از معرفی کتاب دنیای سوفی دوستانی که از دبیر دو دقیقه وقت خواسته بودند از وقت خویش استفاده کردند و پیشنهاد های خود را مطرح کردند.دلارام پیشنهاد کرد که در روزهای جمعه هر هفته در پارک طالقانی باشیم و تمرین های مدیتیشن و تنفس های یوگا را انجام دهیم. سپس دوستان در زمان استراحت از خودشان پذیرایی کردند. بحث زندگی در رویاسپس آیین بحث خوانده شد.و بحث این نشست با عنوان”زندگی در رویا” پیشنهاد شده در بخش بحثهای وب سایت آغاز گشت.اندیشه های زیر را در این بحث مطرح شدند. زندگی در رویا همراه با تصویر سازی است. انسان های بزرگ دارای رویاهای بزرگی هستند. رویا با تخیل و خیال فرق دارد. برای موفق شدن نیاز به مدرک و شانس نیست ایمان کافی است ایمان به رویای خود. واقعیت یعنی آن چه که هست و حقیقت یعنی آن رویایی که در ذهن ماست و می توانیم آنرا به واقعیت و هستن برسانیم. ما در زندگی به رویا نیاز داریم. و جنبه های زیبای احساسی مان را می توانیم در رویا داشته باشیم. لازم به گفتن این نکته می باشد که در میانه بحث به آرینِ عزیز که مطرح کننده این بحث بودند زنگ زدیم ولی نتوانستیم با وی تماس برقرار کنیم… رویای ۱۰ سال پیش ما دیگر رویا نیست بلکه هست و اکنون از آن لذت می بریم. چرا به خواسته ها و رویاها مان نمی رسیم شاید می پنداریم که لیاقت آنها را داریم و آنها باید به سراغ ما بیایند؟ باید با خود را ارتقا دادن به رویاهایمان برسیم. فقط رویا پردازی کافی نیست و باید راههای چگونه رسیدن به آنها را نیز بررسی کنیم. قر زدن را کم کنیم اراده هایمان را افزایش دهیم تا رویاهایمان به واقعیت برسند. در آغاز مدرک و شغل برایمان خود رویاست ولی پس از رسیدن به آن می فهمیم که رویا نبوده اند و تنها وسیله ای برای رسیدن به رویا بوده است.امکانها و فرصتها برای به واقعیت رساندن رویاها را در نظر بگیریم. از رویای به وجود آمدن گروه نیک اندیشان صحبت شد و اینکه امروز دیگر این رویا نیست و واقعیت است. از هم رویایی وتاثیر آن در افزایش ممکن شدن آن رویای مشترک صحبت شد. خودسازی یکی از راههای ممکن شدن رویاهاست. رویاها در سن و موقعیت های گوناگون متفاوت هستند. از ۴ مانع ترس-روشنی-قدرت و پیری در راه انسان کامل شدن و ارتباط آن با رویا صحبت شد. به رویاهایمان آگاه و هشیار باشیم آنها در چند سال آینده این امکان را دارند که به واقعیت و هستن بپیوندند و می توانند برای ما سودمند یا زیان آور باشند. آبا باید هر چه که دوست داریم را رویا پردازی کنیم و یا انیکه بهتر است رویاپردازی را با واقع بینی هم همراه کنیم؟ رویای هر کسی از راه انرژی در کیهان پخش می شود. به رویای “تصور کن” جان لنون اشاره شد. همه جهان تو را در رسیدن به افسانه شخصی ات همراهی خواهند کرد. درساعت ۷:۴۵ بحث به پایان رسید و دوستان مسوولیت های زیر را برای نشست آینده بر عهده گرفتند. دبیر: پویا سخن زیبا : حمید کتاب : دلارام شاگرد و آموزگار و همراه (اندیشه) هم باشیم در هشیاری و آگاهی
خارج از نشست پس از پایان نشست دوستان مدتی کوتاه با هم دوستانه گپ زدند. شاد |
نشست های هفتگی: موسیقی درمانی – ۲۱ شهریور ۱۳۸۵
| ||||||
موضوع موسیقی درمانی بود. حاضرین در این نشست : سعید ، آرزو ، مهدیه ، حسن ، حمید ، آرین ، بردیا،پویا و شهاب عزیز بودند. در این نشست : معرفی کتاب از سعید سخن نغز از آرین
یک سه شنبه،همان پارک سبزو دوست داشتنی… به رسم دوستی منتظر ماندیم تا همه گرد هم آیند و بزم همراهی اندیشه هامان را جشن بگیریم.بعضی ها به موقع و بعضی ها به تاخیر حاضر شدند.
پس از بر قراری نظم بین دوستان حاضر در نشست و اعلام شروع جلسه ،بر اساس قوانین دوستانی که در خواست وقت داشتند درخواست خود را به قرار زیر به دبیر اعلام کردند: یکی از دوستان درخواست ۲ وقت و هر یک به مدت ۲ دقیقه و دیگری درخواست ۲ دقیقه
قبل از هر چیز آیین نشست توسط آرین برای دوستان خوانده شد. معرفی کتابسپس معرف کتاب بود و یک دایره از آدمای نیک اندیش، که همه منتظر بودن در مورد کتابی که می خواست معرفی کنه بشنوند.این بار دوباره نوبت رسیده بود به پائولو کوئلو و کتابی که نظر او را به خودش جلب کرده بود – زهیر – این کتاب از انتشارات کاروان و ترجمه ی آرش حجازی است. او به مطالبی در مورد شخصیت پائولو کوئلو و زندگی نامه ی وی اشاره کرد.سپس در مورد کتاب و برداشت شخصی خودش صحبت کردو با صدای گرمش قسمت هایی از کتاب را برای همه خواند. او به تفاوت های این اثر با بقیه آثار پائولو اشاره کرد. اون معتقده در این کتاب پائولو مثل همیشه ننوشته.این بار داستان همین نزدیکی هاست،داستان یک تجربه در زندگی که هر کسی میتونه برداشت خودش را داشته باشدوتصویر های مختلفی از آن در ذهن خود بسازد.به نظر اون مشکلات اجتماعی ما بسیار حاد است.
پس از معرفی کتاب، آرین قسمتی از کتاب ” چنین گفت زرتشت” به نام ” زالو ” را برای همه خواند و دیگران به گفتار او گوش سپردند.
حالا نوبت دوست ما بود تا از وقتی که ابتدای نشست در خواست کرده بود استفاده کنه. ۲ دقیقه اول او اختصاص یافت به پیشنهاد وی برای بازدید از موزه ی هنر های معاصر برای فردا چهار شنبه … بعضی از دوستان علاقه نشان دادند که قرار شد بعد از جلسه برنامه را با وی هماهنگ کنند.
۲ دقیقه ی بعدی یکی از اعضا برای چندمین بار برای پیدا کردن مکانی مناسب فصل پاییز جهت اجرای نشست های هفتگی به نظر خواهی پرداخت.دوست دیگری پیشنهاد داد که با یکی از اعضای داوطلب این مسئولیت را بپذیرد. ۲ دقیقه از وقت های درخواستی مانده بود تا رسیدن به نوشیدنیها و بخش پذیرایی… ۲ دقیقه ی دیگر یکی از دوستان بوی خداحافظی می داد.اون دانشجوی اهوازه و همین روزا باید همشاگردی سلام بخونه و عازم سفر بشه.مدتی کنار ما نیست که جاش هیچی نمیشه گذاشت…حتی گل! همه برای او آرزوی موفقیت کردند.
ما هنوز تو حال و هوای خداحافظی بودیم که دیدیم یه چیزی داره تو دست بچه ها دست به دست می چرخه…بله اشتباه نکردین…لیوانای یک بار مصرف پذیرایی.حدودا” ۱۵ دقیقه پذیرایی داشتیم و بچه ها با هم گپ میزدند. درباره موسیقیبعد از پذیرایی آرین آیین گویمان که قبل از شروع هر بحث در نشست های هفتگی خوانده می شود را برای همه خواند و با اعلام موضوع بحث از پیشنهاد دهنده ی بحث خواست تا در مورد آن توضیح دهد.این موضوع توسط رای گیری در سایت نیک اندیشان انتخاب شده بود. او نیز با تعدادی سوال موضوع و دلیل انتخاب آن را برای گروه توضیح داد. – موسیفی درمانی چیست؟تعاریف خود را از آن ارائه دهید – به چه شیوه هایی می توان از موسیقی درمانی استفاده کرد؟ به طور مثال از طریق تاثیر آن توسط رقص،آهنگسازی و نواختن آلات موسیقی یا گوش دادن به موسیقی یا… – چه بیماری هایی از این روش قابل درمان هستند و تاثیر این روش تا چه حدی است؟ – اگر در این روش تجربه ی شخصی تا به حال داشته اید در مورد آن توضیح دهید.
طبق آیین نشست و گویمان هر یک از اعضا تمایل خوذ را برای صحبت کردن در مورد موضوع را با بلند کردن دست به دبیر اعلام کردند.
نوبت اول به دوستی رسید که این روزها هدایت گروه را به عهده داره.اوگفت برای صحبت کردن در مورد موسیفی درمانی پیش از هر چیز باید دریابیم که موسیقی چیست؟ و کلا” قدرتهای موسیقی چه ها هستند؟آیا موسیقی قدرت درمانی دارد؟و منظور از درمان با استفاده از موسیقی چیست؟
دبیر جلسه پس از صحبت وی تعداد کسانی که در زمینه ی موسیقی فعالیت داشته اند را جویا شد.بعضی از دوستان حاضر به این پرسش پاسخ مثبت دادند.
دوستی در مورد بعضی تجربه های شخصی خود و تاثیر موسیقی در زندگی خودش صحبت کرد.
دوست دیگری مجددا با کسب اجازه سوالاتی که خودش مطرح کرده بودرا پاسخ داد…در پاسخ به سوال موسیقی چیست گفت:موسیقی تخلیه ذهنی فرد سازنده است،فرکانس های فیزیکی که با فرکانسهای گیرایی شنونده ایجاد ارتباط می کند.او در مورد تجربه ی شخصی خودش به موردی اشاره کرد که زمانی که حس تعلیق در خودش داشته با گوش کردن یک موسیقی متال مشکل خود را مرتفع کرده است.جالب تر اینکه به چنان درکی از این موسیقی رسیده که فقط با گوش سپردن به آن توانسته حسی پیدا کند که بعد ها خیلی نزدیک به کلیپ این موسیقی بوده است .او یکی از علاقه مندان پرو پا قرص موسیقی متال است. و صحبت خودش را با این سوال تمام کرد که آیا هر آهنگی موسیقی است؟ دوست دیگری که دانشجوی یک شهر دیگر است از دلتنگی و بی قراری خود در روزهای اولیه در خوابگاه اشاره کرد و گفت که بعضی اوقات هیچ چیزی مثل موسیقی درمانگر نیست. روز بی قراری داشته و یک هم اتاقی که علاقه ای به موسیقی نداشته.در یک فرصت مناسب بدون حضور هم اتاقی با گوش دادن به یک موسیقی به سطحی آرامش رسیده.
یکی دیگر از حاضرین گفت درمان از طریق موسیقی نیاز به تجربه تبحر و تخصص داره.یک بیمار پس از مرحله ای که تشخیص داده شد موسیقی درمانی روی اوموثر خواهد بود باید مورد تحلیل یک روانشناس قرار گیرد که او بتواند موسیقی که ممکن است موثر باشد را انتخاب کند.
یکی از اعضا معتقده ما موسیقی را می شنویم ولی گوش تنها راه ورودی و درک موسیقی نیست.موسیقی رابطه ی مستقیمی با احساس داره و حس شنوایی به تنهایی کارامد نیست.
دوست دیگری در مورد چاکرا ها در بدن ما گفت و بر اساس آن تحلیل کرد که موسیقی های هم بسامد با چاکراها،یکی دیگر از راه های ورودی موسیقی است و موسیقی رابطه مستقیمی با سیستم عصبی و چاکراها در بدن دارد.هر چاکرا موسیقی خاص خود را دارد.موسیقی های هم بسامد با چاکرا ها می توانند نقش درمانگر داشته باشند. این دوستمان هم به یک تجربه ی شخصی اشاره کرد و گفت در زمان شنیدن موسیقی حس هنر مند در وجودش زنده می شه.و منبع بزرگی از انرژی در وجودش شارش پیدا میکنه.
آرین در مورد حرف (گوش راه ورودی موسیقی نیست!) گفت : قبول داره که بتهون یکی از نوابغ موسیقی جهان از نعمت شنوایی محروم بوده ولی اولین راه ورود موسیقی به مغز گوش است.احساس به تنهایی توانایی درک نخواهد داشت.همانطور که گوش به تنهایی از درک موسیقی عاجز خواهد بود.آرین در پایان حرفش این سوال و مطرح کرد که آیا آواز هم نوعی موسیقی است؟
نظریکی از دوستان این بود که هیچ کس نخواهد توانست خودش را از طریق نواختن موسیقی درمان کنه.یا هیچ پزشکی نمیتونه به بیمارش تجویز کنه که شما با نواختن موسیقی درمان خواهید شد.شاید کسی بتونه با نواختن موسیقی دیگری را درمان کنه.چرا؟ چون بیمار ممکنه هیچ آشنایی با موسیقی نداشته باشه.
یکی از اعضای دوست داشتنی و صادق گروه در ابتدای صحبتش اعتراف کرد زیاد از موسیقی نمی دونه…گوش با تجربه ای برای شنیدن موسیقی و تحلیلش نداره و تا به حال نوازنده ی سازی نبوده…ولی معتقده اینها مهم نیست حتی کسی مثل اون هم تونسته از موسیقی انرژی بگیره.گفت نمی تونم بگم درمان قطعی شدم ولی موسیقی برای من تا به حال بارها نقش مسکن داشته.اون میگه تجربه ی موسیقایی شنونده و بیمار روی روند درمانش تاثیری نداره.
یکی از دوستان در ادامه ی حرف قبلی به خواهرش اشاره می کنه که لیسانس موسیقی داره و در بحثی که با او داشته گفته من و برداشتهای علمیم از موسیقی هیچ وقت نمی تونم همون لذتی را از گوش کردن موسیقی ببرم که تو می بری.چون اون هنگام گوش کردن به موسیقی در حال تجزیه و تحلیل آن است.همچنین در جواب آرین گفت که آواز هم می تونه موسیقی باشه.
یکی دیگر از اعضا در مورد رقص درمانی حرف زد و گفت که هم بسامد شدن موسیقی با جسم میتونه تجسم خارجی به همراه داشته باشه که رقص رو میسازه.
دوستی به تجربه ی موسیقی خودش اشاره کرد و گفت این تجربه ریشه در دوران طفولیتش داره زمانی که مادرش براش شعر هایی و آواهایی رو به صورت لالایی زمزمه میکرده.اون موسیقی کار میکنه و به گفته ی خودش به صورت آماتور.
آرین در مورد تاریخچه ی طنزی از موسیقی حرف زد و گفت شاید خواستگاه موسیقی چیزی مثل این داستان باشه که…روزی سنگی روی پای سرخپوستی می افته و سرخپوست جیغ می زنه.راییس قبیله از این صدا خوشش می آد و از فردای اون روز همه ی سرخپوست ها را کار هم می چیده و با سنگ روی پای آنها می زده تا موسیقی ایجاد کنه.
حرفای زیاذ دیگری هم بین اعضا رد و بدل شد ولی درج همه ی حرفا از حوصله ی گزارش خارج خواهد بود.
در پابان از همه ی دوستان که در جلسه ای که من دبیری آن را به عهده داشتم همکاری کردند متشکرم. دبیری هفته دیگر با بردیا خواهد بود.
گزارش تنظیم شده توسط آرین ۲۱/۰۶/۱۳۸۵ |
نشست های هفتگی: مشکل دنیای مدرن – ۱۴ شهریور ۱۳۸۵
| ||||||
نشست هفتگی گروه نیک اندیشان روز سه شنبه ۱۴/۶/۸۵ در خانه هنرمندان برگزار شد. موضوع انتخاب شده مشکل دنیای مدرن بود. جلسه ساعت ۵:۳۰ با حضور مهدیه،حمید،پویا،لادن،آرین،حسن،سینا،سعید و آرزو شروع شد و افشین (عضو جدید) و عسل (به عنوان مهمان) حدود ساعت ۶ به جمع ما پیوستند و حسن ساعت ۷ با اطلاع دبیر زودتر جلسه را ترک کرد. معرفی کتابدر این نشست آرزو دبیر بود و مهدیه به معرفی کتاب «راهنمای تصویری کامل زبان تن» نوشته دکتر ژوزف بریسیج، ترجمه دکتر باقر ثنایی و فرشاد بهاری از انتشارات بعثت پرداخت. «دانشمندان علوم اجتماعی ثابت کرده اند که %۷۰ پیامها در خلال ارتباط به صورت پیام غیر کلامی یعنی زبان تن است. این کتاب به وجوه غیر کلامی روابط رودررو یا زبان تن می پردازد. حرکات نیمه خودآگاه یا زبان تن بیش از کلمات اداشده، حقیقت را نشان می دهد. خانمها نسبت به نشانه های غیر کلامی از آقایان حساسترند. بررسی های دیگری نشان می دهد که خانمها در تشخیص عواطف گوناگونی که هنرپیشه های زن یا مرد به صورت غیرکلامی از خود بروز می دهند، از آقایان برترند و در درک مفاهیم گفتگو از مردها برترند. مردهایی که در رشته های هنری مشغولند. اگر بیشتر از خانمها به نشانه های غیرکلامی حساس نباشند لااقل به همان اندازه حساسند. زبان تن از میل به تکمیل و تدریس هنر مذاکره و گفتگو سر برآورده است. زبان تن طریقه ایست برای دیدن انچه دیگران فکر می کنند. بسیاری از حرکات بدنی اشخاص نشان دهنده حالات روحی و نگرشهاست. وقتی کسی نسبت به رفتار غیرکلامی آگاهی پیدا می کند و می کوشد زبان تن دیگران را تعبیر و تفسیر کند، نسبت به حرکات جسمانی خودش هم خودآگاهی می یابد و در نتیجه، ارتباط دوجانبه موثرتر است.» مهدیه توضیحاتش را با نشان دادن تصاویر کتاب همراه کرد و بچه ها هم با اشتیاق، گوش می دادند: «حرکات جنبه ملی و فرهنگی دارد و لذا ممکن است در خارج از کشور مبدا، معنی و مفهومی نداشته باشد مثل شیوه های مختلف شمردن با انگشتان در بین ملل مختلف…» تصاویری از شیوه های متفاوت گرفتن توپ در دخترها و پسرها، گفتگوی تلفنی و شروع آشنایی و خواستگاری نشان داده و توضیح داده شد که حالات مختلف چگونه معانی مختلفی را می رسانند، که برای همه جالب بود. سخنان نغزسپس حمید گفتار نیکو (در نشست این هفته پیشنهاد شد که از این به بعد به جای استفاده از ترکیب سخن نغز، گفتار نیکو را به کار ببریم) یی را با عنوان «هیچ شگفتی سحر آمیز تر از آن نیست که دریابیم دوستمان دارند ، که این محبت انگشت خداست بر روی شانه انسان» که از کتاب سوپ جوجه برای روح زوج ها نوشته باربارا دی آنجلیس انتخاب کرده بود برای سایرین خواند که قسمتی از آن در زیر آمده است: « ولی جایی در درونم می دانستم که آن اولین دیدار عشق است. پس از آن شب جالب به خاطر آوردم این نخستین بار نیست که کسی سعی کرده است مرا با سوزان آشنا کند. همه چیز به یادم آمد نامش را برای زمان درازی همه جا شنیده بودم. از این رو تا دیگر فرصتی داشتم با برایان تنهایی حرف بزنم و درباره آن از او پرسیدم. او به خود پیچید و سخن را عوض کرد. من پرسیدم “برایان جریان چیست ؟” او گفت که تو باید با سوزان صحبت کنی. همین کار را کردم. او گفت :”می خواستم به تو بگویم، می خواستم به تو بگویم.” “زود باش سوزان به من بگو موضوع چیست؟ نمی توانم بلا تکلیف بمانم” او گفت: “سالها بود من عاشق تو بودم و از زمانی شروع شد که برای اولین بار تو را از پنجره اتاق نشیمن خانواده آدیسن دیدم. بله، من بودم که که آنها قصد داشتند به تو معرفی کنند ولی تو نگذاشتی کسی مارا به یکدیگر معرفی کند. تو حرف کارن را که می گفت ما یکدیگر را دوست خواهیم داشت قبول نکردی. گمان می کردم هرگز تو را ملاقات نکنم.” قلبم از عشق آکنده شده بود و به خودم می خندیدم و گفتم :” کارن حق داشت قوانین من احمقانه بود “» درباره گروهدر ادامه سینا صحبت کرد و بار دیگر اعلام کرد که مسئولیت گروه را به طور موقت به پویا واگذار کرده است و به بیان دلیل این کارش پرداخت تا نقاط ابهام احتمالی که برای اعضا وجود داشت برطرف شود و از بچه ها درخواست کرد که با پویا همکاری کنند و همچنان گروه را حمایت کنند. در مورد غیبت کردن صحبت شد و از اعضا خواسته شد که برای حفظ گروه از غیبت و بدگویی بپرهیزند. لادن تعدادی کارت را به عنوان معرفی و تبلیغ بین اعضا توزیع کرد و سعید هم مهمانش را به گروه معرفی کرد و بچه ها هم در مقابل یکی یکی اسمهایشان را گفتند. بعد نوبت به سنت حسنه ی صرف آبمیوه و بیسکوییتی رسید که لادن زحمت تهیه اش را کشیده بود و بچه ها هم زحمت میل کردن آن را با ابزار مدرنی با نام لیوان یک بار مصرف کشیدند. آیین گویمان توسط دبیر خوانده شد و گفتگوی هفته با موضوع «مشکل دنیای مدرن» شروع شد. سعید که پیشنهاد این موضوع را داده بود توضیحاتی در مورد آن ارائه داد: «مشکلات جسمی که زمانی مشکل محسوب می شدند، امروزه توسط بشر برطرف شده اند. مشکل روحی مشکل دنیای مدرن ماست. بیماریهای روحی از ویژگیهای دوران مدرن است: ترس، اضطراب و عدم امنیت. در ادبیات و سینمای مدرن هم این عناصر را می بینیم که دلیل این مشکلات را خیلی ها عقل گرایی می دانند. مردم به عقل روی آورده اند. انسان به وجود خود بیشتر اعتقاد پیدا کرده و خداباوری اساطیری جای خود را به خداباوری مدرن داده است. آیا واقعاً ریشه سه مشکلی که بیان شد به ایمان نداشتن به یک خدای اساطیری و روی آوردن به عقل گرایی بر می گردد؟» در ادامه بچه ها اندیشه های خود را در این مورد بیان کردند: « بنیان و کانون خانواده از هم گسیخته شده است حتی در کشورهای مدرن هم این از هم گسیختگی خانواده را می بینیم، رو به تنهایی و انزوا می رویم» « دنیای مدرن مشکلی ندارد، بلکه خواص مدرنی دارد که هنوز نتوانسته ایم این خواص را درک کنیم و نظراتمان را درباره آنها عوض کنیم» « این خواص جدید با انسان سازگار نیست، مثلاً در پارک نشسته ایم ولی باید سر و صدای خیابان را هم تحمل کنیم، این ذات زندگی صنعتی است که مخالف زندگی انسان است» « خانواده قبلاً هم نظام مند نبوده و مردم جمعی زندگی می کردند، مثل حالا که خانواده های گروهی و چند نفره را می بینیم» « تعاریف را باید عوض کنیم. چون این ترس و عدم امنیت را داریم که خدای اساطیری را کنار بگذاریم، نمی توانیم خدای تعاریف جدید را قبول کنیم. زندگی با یک خدای جدید و مدرن برای ما سخت است در حالیکه برای نمونه آرامشی که با مدیتیشن و روشهای جدید حاصل می شود تعریفش با خدای مدرن فرق دارد» « خیلی ابزار و وسایل مدرن وارد ایران شده مثل موبایل و چت و… ولی فقط شکل ظاهرش به ایران آمده و فرهنگش هنوز وارد ایران نشده است در واقع ما زندگی سنتی داریم که وسایل مدرن واردش شده است» « فقط مصرف کننده هستیم و فرهنگ استفاده از این ابزار را نمی دانیم» « انسان معلول اگر قهرمان جهان نشود خودش باعث شده نه معلولیتش. مشکل ما این است که همیشه دنبال یک ریسمان یک معجزه هستیم» « روز به روز جمعیت جهان اضافه می شود ولی انسانها روز به روز بیشتر احساس تنهایی می کنند. احساس می کنند که درک نمی شوند و کمتر احساس دوست داشتنی بودن و ارزشمند بودن می کنند. به دنبال ساختن محیط ها و روشهای مجازی (مثل اینترنت و چت) می افتند که دیگران را به ایده آلهای خود نزدیکتر کنند ولی این روشها مسکنهایی هستند که موجب هر چه ضعیف تر شدن روابط عمومی و ارتباطات بشری می شوند و باعث می شوند که انسانها هر چه بیشتر در تنهایی خود فرو روند» « سختی مسافرت با شتر بود که انسان را به فکر اختراع اتومبیل انداخت. مدرنیته به کمک ما آمده ولی نتوانستیم دنیای مدرن و سنتی را با هم داشته باشیم. همین اتومبیل به خاطر رعایت نکردن قوانین (معنویات داخل اتومبیل)، به صورت مشکل خودش را نشان می دهد» « دنیای مدرن به ما کمک کرده و اگر بخواهیم مدرن زندگی کنیم ناچاریم فرهنگ استفاده از وسایل مدرن را یاد بگیریم نه اینکه به وسایل مدرن ایراد بگیریم» « چون انسان به این نتیجه رسید که نمی توان کاملاً مدرن زندگی کرد، پست مدرن به وجود آمد که عقل و احساس را در کنار هم داشته باشیم» « خدای مدرن و خدای اساطیری را تعریف کنید؟» « خدای اساطیری خداییست که انسان را از گل آفریده است ولی نظریه ای وجود دارد که انسان تکامل یافته میمون است. خدای مدرن وجود متعالی ای که هر انسانی می تواند به آن برسد» « سنت و مدرنیته در یک راستا نمی توانند حرکت کنند، مثل اینکه بگوییم روشنفکر دینی. اینها از دو جنس مختلفند. غرب رنسانس را طی کرد، مدرن را طی کرد تا الان به پست مدرن رسید» « به نظر من روشنفکر بودن با مذهبی بودن تناقضی ندارد و اگر بخواهیم یک روشنفکر دینی باشیم باید یک رنسانس را در درون خود داشته باشیم» « مدرنیته می گوید که این جمع شدن سنت و مدرنیته را به خانه و خلوت خودت منتقل کن، در دنیای مدرن حق مزاحمت برای دیگری مثلاً با صدای بلندگوی مسجد ا نداریم» « تنهایی ایجاد افسردگی می کند. این زندگی مدرن انسان را به سمت تنهایی سوق می دهد مثل چت کردن به جای صحبت کردن با یک دوست» « در هامبورگ ۴میلیون اتومبیل تردد می کنند ولی مساله ای به نام ترافیک ندارند چون تدابیر درستی برای روبرو شدن با مدرنیته دارند» « بشر در دنیای مدرن نتوانست ابزار را به سلطه خود در آورد بلکه تکنولوژی به انسان تسلط پیدا کرد» « صحنه سر کار رفتن فیلم عصر جدید چاپلین نشان می دهد که همان طور که انسان گوسفند را به کار می گیرد، ماشین هم انسان را به کار می گیرد. انسانهایی که می روند تا به مدرنیته خدمت کنند. مردم همواره نزول می کنند و حقیر می شوند و این به خاطر وجود نظام سلطه گری ا ست که خودمان آنرا بر خود مسلط کرده ایم» « سن سکته در آقایان به سی سال رسیده و یکی از دلایل سکته فشارهای روحی ست. می توانیم بگوییم امروزه آسایشمان بیشتر شده ولی آرامشمان کمتر» « ما خودمان چقدر نسبت به نسلهای قبلی تغییر می کنیم که الان انتظار داریم پدرانمان نسبت به ما تغییر کنند؟» « انسان حتی از لحاظ جسمی هم کامل نشده و هنوز هم جهشهای ژنتیکی را در کروموزمها شاهد هستیم. به لحاظ روانی نیز در حال تکامل هستیم و این در حالیست که گذر سنت به مدرنیته هم وجود دارد. سودها و مضراتی هم دارد. در ابتدا مساله اصلی برای بشر مساله تغذیه بود، با برطرف کردن این مساله، محدودیت جنسی به عنوان مشکل جوامع توسط فروید مطرح شد. بعد آدلر گفت که ما باید روی رفتارها و آداب معاشرتمان کار کنیم و در نهایت با بهبود دردهای رفتاری مساله روانشناسی لوگوتراپی نیز مطرح شد و گفته شد که انسان از ابتدا در جستجوی معنا بوده و برای چرا هستم و فلسفه خود می جنگیده است. جامعه ما هر سه مشکل را با هم دارد. نه محدودیتهای جنسیتی برطرف شده نه روی آداب معاشرتمان کار کرده ایم و به دنبال خدا هم هستیم. چون هنوز به این رشد نرسیده ایم که به هم کمتر آسیب بزنیم، وجود دین لازم است» « من دانشجوی شهرستان بودم و تنهایی را تجربه کرده ام. آدمها بعضی وقتها نیاز دارند که تنها باشند و در دنیای سنت این نوع تنهایی وجود نداشته و ارتباطات خیلی زیاد بوده است» « مدرنیته آمد تا به اجتماعی تر بودن ما کمک کند. با استفاده از ابزار مدرن، در وقت صرفه جویی می شود تا ما بتوانیم بیشتر با هم بودن و ارتباطات بیشتر را داشته باشیم ولی اشتباه فهمیدیم و اشتباه به خدمت گرفتیم» « سرعت دگرگونی در دنیای مدرن بسیار بالاست. زندگی شتاب دارد چون همه سرعتشان بالاست. این خاصیت صنعتی شدن و البته اجتناب ناپذیر است. نمی توانیم با تکنولوژی مخالفت کنیم همه باید خودشان را به سرعت با این تغییرات وفق دهند وگرنه زیر چرخهای در حال حرکت مدرنیته له می شوند» « با مدرنیته کارها خیلی روتین شده است که این بیشتر انسان را افسرده می کند» « اگر تعریف درست هر وسیله ای را یاد بگیریم و آن را در کنار تعریف خودمان از آن وسیله قرار بدهیم، یک برآیند مفید بدست می آوریم، برآیندی که به کسی آسیب نزند» « روی سنت یا مدرنیته ارزش گذاری نکنیم هیچ کدام خوب یا بد نیست» «همدم داشتن باعث می شود که ترس انسان فروکش کند» « جامعه ای به فرزانگی می رسد که خواندن کار هر روزش باشد،خود غربی ها هم می دانند که مدرنیته مشکلاتی داردو در تلاشند که این مشکلات را حل کنند» «نا همگونی سرعت بشر با تکنولوژی باعث می شود که همیشه یک سری ناشناخته داشته باشیم.این عدم شناخت باعث ترس ما می شود.ترسمان را کنار بگذاریم و به راههای جدید هم فکر کنیم» «درست است که در دنیای مدرن امکان تنها بودن را داریم ولی این تنها بودن موقت نیست دائمی شده.قدیمی ها همه همدیگر را می شناختند ولی الان روابط سرد شده و انسانها در آپارتمان هایشان در تنهایی می میرند»
در نشست آینده آرین دبیر خواهد بود و سعید و آرین به ترتیب معرفی کتاب و گفتار نیکو را به عهده گرفتند.
آرزو |
نشست های هفتگی: کتاب شطحیات – آیین دوست داشتن – ۷ شهریور ۱۳۸۵
| ||||||
دبیر جلسه از روی الفبا لادن(رهاشد سخن نغز با سعید و معرف ) انتخاب ی کتاب بر عهده پویا بود موضوع بحث آیین دوست داشتن به پیشنهاد بردیا برگزار شد. و کتابهای دیوان شاملو و شطحیات معرفی شد. اعضائ نشست به ترتیب نام برده زیر وارد جلسه شدند خانمها و آقایان بردیا و لادن،آرزو،سینا،سعیدو آرین ومهدی،مهرناز،حسن و سمیه،سارا،حمید،و پویا با ۱۰ دقیقه تاخیرنشست ۱۷:۲۰به پیشنهاد بردیا شروع شد .اول جلسه به انتخاب دبر گذشت سپس سیناو بردیا هریک از دبیر دو وقت ۲ دقیقه ای خواستندو پویا یک وقت ۵ دقیقه ای و حمید یک وقت ۲ دقیقه ای. نشست با سخن نغز آغاز شد که شعری از دیوان شاملو به نام قصه دخترای ننه دریه بود و دقدقا ۱۰ دقیقه وقت را به خو د اختصاص داد به گوشه ای از آن اشاره می کنیم مگه زوره،هیچکی به تاریکی شب تن نمی د ه موش کورم که میگن دشمن نوره به تیغ تاریکی گردن نمیده دخترای ننه دریا رو زمین عشق نموند خیلی وخ پیش بار و بندیلشو بست،خونه تکوند دیگه مثل قدیم عاشق و شیدا نمی شه تو کتابم دیگه این جور چیزا پیدا نمی شه کتاب معرفی شده واپسین شطحیات نوشته فریدریش نیچه ترجمه و تالیف دکتر حامد فولاد وند نشر جامی ۱۳۸۲ شطح کلامی است که گفتنش در شرع و عرف و قانون درست نیست از عرفای خودمان حلاج شطحیات گفت و انالحق و بر سر دار شد.نیچه فیلسوف قرن ۱۹ بعد از یک کسوف معنوی که حادثه ای در میدان کارل آلبرتو بود شروع به بیان شطحیات خود نمود.نیچه مدتی از عمر خود را در آسایشگاه روانی به سر برد و پزشکان و پژوهشگران بسیاری سعی در توجیه جنون او نمودند که مطالبشان در کتاب آورده شده.بخشهای کتاب شامل ۱-روز شمار کسوف معنوی نیچه ۲- تبار شناسی کسوف معنوی نیچه۳-اهمیت حادثه شهر تورن۴-ریشه های کسوف معنوی نیچه ۵- معمای کسوف معنوی نیچه۶-واپسین نوشته نیچه ۷-تصاویر خانوادگی می باشد.اینک با سخنی از نیچه این بخش را پایان می بخشیم:در همه جا جنون و دیوانگی را اندیشه ای جدید را باز می کند….چگونه می توان دیوانه شد وقتی دیوانه نباشی و شجاعت وانمود کردن ان را نداشته باشی!؟ای نیرو های الهی به من دیوانگی عطا کنید اری دیوانگی عطا کنید تا بلاخره بتوانم خودم را باور کنم درباره گروهبعد از معرفی کتاب به سینا وقت داده شد تا علت تعیین جانشین برای مسئولیت خود در گروه را بیان کند. بردیا در وقت خود به شیوه گزارش نویسی اعضا انتقاد کرد پویا وقت خود را به صندوق گروه اختصاص داد. لیکن به شیوهای نو و خلاق با تهیه فرم های اختصاصی الصاق شده به پاکت نامه برای اهدائ پول به صندوق به مسئولیت خو د در گروه پرداخت. سینا وقت دومش را کنسل نمود و بردیا در وقت دوم کتابی را از طرف بچه های عضو گروه به سعید هدیه داد که همه اعضای نشست خطی در ان نوشتند وقت حمید به دادن شیرینی کارت پایان خدمتش که با آب میوه در وقت استراحت گروه صرف شد . بحث آیین دوست داشتناختصاص یافت بعد از استراحت آیین نشست و آیین گفتمان توسط دبیر خوانده شد واز بردیا پیشنهاد دهنده بحث خواست مضوع بحث را که آیین دوست داشتن بود توضیح داده بحث را شروع کند.این بحث برای اعضا بسیار جالب بود حتی پس از اتمام وقت بحث یعنی ۱۹:۳۰ رای گیری شد تا ۱۹:۴۵ بحث را ادامه دادیم تنها سارا عضو جدید گروه و سینا در این بحث شنونده مطلق بودند و سینا با اجازه دبیر در وقت اضافه در بحث حضور نداشت .در اینجا به مطرح نمودن نظرات بچه ها می پردازیم: نفر ۱:دختری در خیا بان راه می رود ماشینی کنارش ترمز زده و پسری به اصرار به او شماره تلفن می دهد این کار برای دختره مزاحمت است از پسره بپرسیم می گه ازش خوشم امده می خواستم با هاش دوست بشم !حالال ما چی کار کنیم دوست داشتنمان باعث مزاحمت دیگری نشه؟ نفر ۲: همه ما به طوری با یان مسئله ت و محل کار و تحصیل و زندگیمون مواجهیم بی نظر من چون به پارامترهای مختلفی بستگی داره آیین مشخص براش نمی شه تعیین کرد نفر۳:ما برای پیام دادن به طرف مقابل ۴ راه داریم راه احساسی و کلامی ،راه حسی و لمسی،راه استدلالی و راه شهودی باید ببینیم طرف مقابلمون چه تیپی هست مثلا آدم احساسی را با لمس بخواهیم بگیم دوسش داریم فاجعه میشه نکته دیگه اینکه اگه پیام دوستی دادیم و طرف جواب منفی داد از همین ۴ راه ما اگر ادامه بدهیم مزاحم می شیم چه کنیم اینطور نشه؟ نفر۴:مثالی از خودم می زنم دختری از فامیل را دوست داشتماز کودکی می شناختمش به او پیام دوستت دارم دادم و او جواب منفی داد و من پذیرفتم دیدیم اگر اصرار کنم می آ زارمش با انکه برایم بسیار سخت بود و هست اما می دانستم او در بیان احساسش صادقه نفر ۶:روند ناز کردن و ناز خریدن و اصرار به نظر من یک عرفه تو جامعه. نفر۷: مسئله اینه آیا دوست داشتن کسی مسئولیت بر کردن طرف می اندازه؟ آیا یک زن زیبا که مورد توجه و دوست داشتن همه واقع میشه باید به دوستت دارم همه پاسخ + بده ایا انتظار ما باید این باشه؟ به نظر من اینکه کسی ما را دوست بداره مسئولیتی بر گردن ما نمی اندازه از طرفی من قبول ندارم ما حرفمون احساسمون را رک بگوییم. همچنینی فراموش نکنیم آدم آرمانی وجود نداره دکتر بوسکالیا می گه ممکنه کسی را از تفکراتش خوشتون بیاد بخواهد اونو واسه هفتهای ۱ بار بحث ببینید یکی را برای قهوه خوردن بپسندید ما عادت داریم تا از یک خصوصیت کسی خوشمان امد هفته بعد عاشق سرا پای وجودش می شیم جو گیر میشیم و زیاده روی میکنیم نفر۵:به نظر من اول به طرف بگوییم می خواهیم آشنا بشویم خیلی بهتره تا بگوییم به شما علاقمند شدم چون این یک جور حس مالکیت میاره و بعد دو طرف گیر می افتند سختشونه بگویند نه گرچه رک گویی بهتره اما حساب شده حرف زدن نتیجه بهتر داده نفر۸:صداقت همیشه بهترین راه نیست چون طرف مقابل شاید صداقت پذیر نباشه آشنایی به نظر من مثل بازی شطرنج حساب شده باید باشد ضمنا خانمها اینطوری نیستند که بتوانند با چند نفر دوست باشن آدمی خاص واسه سینما رفتن آدمی خاص وسه حرف زدن ….آنها یک نفر را انتخاب می کنند اگر دوستش نداشته باشند با او به هم زده دنبال کسی دیگه می روند نفر۹:به نظر من رابطه ای با دروغ شروع شه بهتر هرگز نشه نفر ۸: به نظر من اگر مستقیم سخن بگوییم برگ برنده را از دست دادهایم باید مثل سیم پیچ مناطیسی باشیم هرچه سیم بیشتر مغناطیس بیشتر در طرف مقابل واسه شناختنت و شناخت طرف مقابل نفر۶:جالب بودن حرف بهتره تا ادم همه چیز را یکباره رو کند نفر۷:دوست داشتن مثل دو طناب در هم پیچیده است اگر احساساتمان را سریع بگوییم می فهمیم همدیگر را دوست داریم روز بعد و هفته بعد چی همه چی تکراری می شه جالبی رلبطه اینه هر روز یک گره را از طناب باز کنیم آن وقت انگیزه داریم همیشه.اگر شخصیت هم را کم کم کشف کنیم بیشتر همدیگر را دوست داریم نفر۱۰:به نظر من وقتی خانمی در پاسخ اظهار علاقهای داره پیام منفی می ده و واپس می زنه و آن فر اهمیت نمی ده به کارش ادامه می ده در واقع شخصیت ان فرد را نادیدیه گرفته با این کارش و براش اهمیتی ندارد نفر۸:اگر دو نفر بجای باز کردن طناب به طناب طرف مقابل گرهای بزنند ارتباطات عمیقتر می شود نفر بعد:به نظر من به تعداد ادمها راه برای دوست داشتن و ارتباط وجود داره نفر ۱: اگر زن و مردی برای خرید با هم بیرون بروند و مرد برای مدتی به طرف دیگری رفته خانمش تنها بمبند مردی رد شود و از آن زن خوشش بیاید نداند متاهل است اظهار علاقه کند بر خورد زن چه می ترواند باشد!؟خیلی بد و تند است معمولا نفر۸: اگر خانمها را از نظر بحث و گفتاری تحریک کنید رابطه بهتری شکل می گیرد من خودم تجربه ای در دوران تحصیل داشتم با دختری که سر کلاس بحث زیادی می کردیم و نظرات مخالف می دادیم بهترین رابطه را بر قرار کردم نفر ۱۰: بهترین رابطه ها در تضاد ها شکل گرفته من این تجربه را داشته ام که هرچه نقطه تلاقی اختلاف سلیقه و…دو نفر بیشتر باشد به هم بیشتر نزدیک می شودند نفر ۳ :من از شما که پسرید یک سوال دارم آیا وقتی دختری جواب منفی به دوست شدن و آشنایی با پسری می دهد به نظر شما ناز می کند یا واپس می زند ؟تفاوت این دو را قادر به تشخیص هستند مردها ؟اگر بله چرا ادامه می دهند؟؟؟؟ نفر۸:سوالی مطرح می کنم تک تک جواب بدهید پسری به بهانه آشنایی به شما می گوید قیافتون آشناست کجا دیدمتون اگر بخواهید پس بزنید چی میگویید اگر بخواهید آشنا شوید چه جوابی تک تک اعضا به جز سینا جواب خودشون را دادند و همه این تفاوت را حس کردندنفر۸ پیشنهاد کرد همیشه راهی پشت سرتون بعد از اشنایی اولیه باز بگذرارید نفر ۱۰:به نظر من اگر ناز کردن در وجود زن افریده شده ابزار درک آن هم در مرد هست و مردها تفاوت ناز را از وا پس زدن و نه گفتن یک زن می فهمند نفر۸:به نظر من به تجربه مرد بستگی دارد نفر۴:به نظر من می فهمند مثل ان دختر اشنای ما که دوستش داشتم و دارم اما دیگر با ابراز علاقه ام مزاحمش نمی شوم نفر۷:به نظر من صداقت خودش یک تکنیکه نفر۵:حالا تکنیک داشتن خوبه یا نه نفر ۹:به نظر من تکنیک بده دختری از پسری سوالی می پرسه باید راستش را بگوید نه آنچه دختره دوست دارد نفر۱:به نظر من تکنیک تاحدی درسته تا حدی نادرست و اینکه حقیقت چیه واقعیت چی حقیقت می گه دروغ نگوییم ام جامع ما دروغه اگر به نظر من خبر بدی را به کسی تدریجی و با کمی دروغ بگوییم بهتره تا یکباره بگوییم. در اینجا وقت نشست تمام شد مهرناز با اجازه دبیر جلسه را زودتر ترک کرده بود بعد از بحث مسئول سخن نغز هفته آینده حمیدو معرفی کتاب بردیا و دبیر جلسه آرزو تعیین شد. دبیر نشست ۷ شهریور ۱۳۸۵ : لادن |
نشست های هفتگی: چالش های موجود در ارتباط زن و مرد – ۳۱ مرداد ۱۳۸۵
| ||||||
جلسه این هفته با حضور بردیا،پویا،لادن،آرزو،حمید،ژیلا،مهدیه،حسن و سعید در ساعت ۱۷:۳۰ آغاز شد و فاطمه نیز در ادامه ی جلسه به دوستان پیوست. موضوع انتخاب شده چالش های موجود در ارتباط زن و مرد بود. سخن نغزدر ابتدا لادن به جای دلارام که که در جلسه حضور نداشت سخن نغز را خواند که مطلب او نوشته ی خودش درباره ی تفاوت های نگرش مادر ترزا و روانشاسان در برخورد با انسان های دیگر بود که در زیر قسمت هایی از آن را میبینیم:
” روانشناسان می گویند:در زندگی کمال طلب نباش و دنبال بهترین ها نباش که بهترین کارها را به بهترین صورت در این دنیا انجام دهی چون ناکام می شوی و ناکامی تو را بیمار می کند به قول دکتر آلبرت الیس شهامت متوسط بودن را داشته باش .
مادر ترزا می گوید: بهترین ها را به دنیا ارائه کن با اینکه ممکن است هرگز کافی نباشد ولی تو درهرحال بهترین کاری را که می توانی را در دنیا انجام بده.
روانشناسان می گویند: اگر موفق هستی شاید یک آدم بیمار کمال طلب هستی که به قول دکتر آلبرت آلیس این یک خطای شناختی و اندیشه توست که باید موفق باشی و اگر به دیگران بدبین باشی یا بیماری افسردگی داری یا دچار هذیان یا پارانویا شده ای و هر دو نشانه ی عدم سلامت روان توست و نیازت به درمان.
مادر ترزا می گوید : اگر موفق هستی ممکن است چند دوست غیر واقعی و چند دشمن واقعی پیدا کنی تو در هر حال موفق باش ”
و در انتها به عجز انسان این دوره در به کار گیری سخنان حکیمانه مادر ترزا اشاره کرد که ” و سر انجام در تجزیه و تحلیل حرف های مادر ترزا میبینی آنچه می گذرد بین تو و پرورگار است و هرگز بین تو و مردم نبوده است و من چقدر عاشق مادر ترزا هستم با آنکه لاجرم یک روانشناسم.” معرفی کتاببعد از لادن نوبت به حمید رسید که به معرفی کتاب ” تصویر سازی ذهنی ” نوشته ی “مارتین راسمن” پرداخت :” در این کتاب نویسنده می کوشد شما را قدم به قدم با استفاده از ذهن برای کمک به التیام خودتان آشنا کند. در واقع نویسنده شیوه ی استفاده از روش تصویر سازی ذهنی برای رسیدن به آرامش جسمانی را آموزش می دهد. با این کار شما می توانید پاسخ های التیام را درخود تقویت کنید و گفت و گویی در درون خلق کنید تا سلامتی خود را بهتر درک کنید و راه هایی برای بهبود آنها بیابید البته قرار نیست روش ه ای پیشنهادی جای دارو و پزشک را بگیرد.روش های خود درمانی سرعت التیام را افزایش می دهد.
تصویر سازی ذهنی پیست؟جریانی از اندیشه که می توانید آن را ببینید، بشنوید،ببویید یا بچشید.تصویر ذهنی ارائه ی تجربه یا خیالات شما است.
“مشاور درون شما” ارائه ی نمادین خرد و تجربه ی درونی شماست.نویسنده پیشنهاد می کند که مشاور درونی خود را دوستی صمیمی در نظر بگیرید که شما را با ذخایر و منابع پر قیمت ذهن ناهشیار تان آشنا می کند وبه شما امکان می دهد که از خود درک عمیقتری پیدا کنید. ” بحث پیرامون چالش های موجود در ارتباط زن و مرددر ادامه ی جلسه به بخش زیبا و دلپذیر خوردن آبمیوه رسیدیم و دوستان زحمت کشیدند و آبمیوه های خریده شده را نوش جان کردند پس از آن آیین بحث مطرح شد و با اضافه شدن فاطمه به جلسه بحث هفته با موضوع “چالش های موجود در ارتباط زن و مرد ” شروع شد. در ابتدا فاطمه با بیان اینکه “در جامعه ی امروز رفتار های بدی از سوی بعضی آقایون در برخورد با خانم ها دیده میشه به طور مثال وقتی آقایی در تاکسی در کنار خانومی می شینه دوست داره به حریم شخصی اون خانوم تجاوز کنه و هی بدن خودش رو به بدن خانم میماله” و در ادامه ی بحث در این مورد اندیشه های زیر مطرح شد:
“ریشه ی این مشکلات در عدم شناخت صحیح است آقایی که در خیابان برای فرد خانومی ترمز میزنه و یا شخصی که در تاکسی این کار رو می کنه به خاطر کمبود ها ونیازهایی است که برطرف نشده و هیچ وقت فضایی برای برآورده شدن این نیاز ها در جامعه وجود نداشته. وقتی نیازی به صورت نرمال برطرف نشه به صورت آنرمال خودش رو بروز میده”
“این نوع افراد رو باید به سه دسته تقسیم کرد ۱.دسته ای که بیمارند، این ها با اینکه امکانات بی شماری برای ارضای میل جنسی دارند ولی باز هم رفتار های بیمار گونه ی جنسی در تاکسی و جاهای دیگه ازشون سر میزنه ۲.دسته ای از افراد که جامعه اونها رو بد تربیت کرده و این افراد امکان برقراری رابطه ی جنسی را بافردی نداشتن ۳.افرادی که مشکلاتی ند اشته اند و توانسته اند به آسانی مشکلات جنسیشون رو برطرف کنن”
“دسته ی سوم در جامعه ی ما خیلی نادرند چون حتی اگر کسی تمام مسائل خودش رو حل کنه آیا تمام این مسائل برای طرف مقابلش هم حل شده؟مثل خیلی از آقایون که گله می کنند از همسرانشون که تلاشی برای ارضا شدنشون نمی کنه پس در اینجا یک گرهی ایجاد شده ممکنه این فرد تنش رو در ماشین به کسی نزنه ولی با رفتار های دیگه ای مثل زن دوم گرفتن این مشکل رو بروز میده.”
“مشکل دیگه به ایزوله کردن دو جنش و ذهن اگری را از بچگی در ذهن بچه کاشتن ”
“جامعه ی غرب خیلی روی این مسئله کار کرده که این محیط های ایزوله را از بین برده این خیلی زمان میبره ما باید ریشه ای کار کنیم باید به خانواده برگردیم افراد بالغ از بچه گی تعیین میشه که اینها چی قراره بشن”
“ایزوله کردن در خیلی از نقاط دیگر دنیا هم ئوجود داره ولی آنها آموزش هایی از بدن یکدیگر دارند مشکل بزرگ ما ند اشتن آموزش است”
” پدر و مادر در سنین کودکی نباید ارتباط لمسیشون رو با بچه از بین ببرن مشکل ما اینه که پدر در سن هشت سالگی دیگه دختر رو بغل نمی کنه یا نوازشش نمی کنه”
“هر نوع آموزش جنسی سن خاصی داره نمی تونی بچه ای که سن کمی داره کامل بهش خیلی چیزا رو یاد بدی فقط باید تا سن آموزش آروم آروم حساسیت بچه رو نسبت به این مسائل کم کنی”
“سکس دو بعد داره ۱)بعد روحانی ۲)بعد جسمانی سکس یک چیز روحانی جسمانی است . دوست داشتن و عشق خیلی با سکس در ارتباطند وقتی دوست داشتن اولیه رو کاملا درک کرده باشی برای عمیق شدن این حس باید سکس رو هم همراه کنیم در این صورته که شما می تونی بگی عاشق اون فرد شدی”
با توجه به رای گیری جلسه ی بعد هم نشست در پارک برگزار می شود برای جلسه ی بعد فاطمه دبیر خواهد شد سعید سخن نغز را می گوید و پویا کتاب معرفی خواهد کرد |
نشست های هفتگی: معرفی کتاب می مانم پشت در- تناسخ- ۱۰ مرداد ۱۳۸۵
| ||||||
نشست این هفته نیک اندیشان با حضور دوستان: سینا-بردیا-لادن-آرین-سعید-حمید-مینا-یوسف-پویا-امید، ساعت ۵:۲۰ شروع شد. معرفی کتابسعیدکتاب” می مانم پشت در ” نوشته علی اصغر عزتی پاک را معرفی کرد: سخن نغزسخن نغزرا پویا خواند.مطلبی در درباره دو کهکشان کشف شده: پس از معرفی کتاب می مانم پشت در و سخن نغز،سینا چند بند از آیین گفت و شنود را خوا ند وتصمیم گرفته شد در پایان جلسات از اعضاء در مورد معرفی کننده کتاب ، موضوع بحث: تناسخ در پایان نشست ،سینا از اینکه دوستان هدف بحث را درک کرده و اصول بحث و گفتگو را رعایت نمودند ،تشکر کرد.جلسه ساعت ۷:۴۰ به اتمام رسید. جلسه آینده سینا دبیرخواهد بود، سخنان نغز را پویا، وآرین معرفی کتاب را بر عهده دار |
نشست های هفتگی: معرفی کتاب آینده طلایی- ۳ مرداد ۱۳۸۵
| ||||||
جلسهگروه نیک اندیشان با حضور فاطمه ، پویا،مهرناز،بردیا،بهناز،سینا،الهام،ساسان،ایمان،سعید،آرین،نیلوفرو حمید در ساعت ۱۷:۳۵ آغاز شد . ابتدا بردیا کتاب ((آینده طلایی)) را معرفی کرد . کتاب آینده طلایی نوشته عارف معاصر هندی اوشو میباشد و توسط مرجان فرجی به فارسی ترجمه شده است . قسمتهایی از کتاب آینده طلایی: اگر قرار است مشکلات را حل کنیم ریشه اش در گذشته است. انسان نسل بعد از خود را واداشته است که به شیوه خود زندگی کند . باید از نسل بعدی بخواهیم که مثل ما زندگی نکنند اگر ما مسوول آینده هستیم پس چه کسی مسوول ما است ؟ همه مشکلات بشر در ازواج است . باید مشکلات ازدواج که بصورت امری اسارت بار در آمده است را حل کرد در سه هزار سال اخیر دنیا شاهد پانصد سال جنگ بوده است .گویی همه زندگی سراسر جنگ و خونریزی است . باید راه حل های جهانی را برای حل ریشه مشکلات بکار برد . نویسنده دو کشور نپال و بنگلادش را مثال زده است . چون وضعیت اقتصادی نپال ضعیف است درختانش را قطع می کند و می فروشد و بهمین خاطر در بنگلادش به خاطر قطع این درختان سیل می آید . نویسنده معتقد است که اگر یک سازمان جهانی برای حل این مشکل وجود داشت می توانست با یک راه حل جهانی این مشکل را برای همیشه از بین ببرد. کشورها باید از بین بروند و ارتشها باید خود را در اختیار ارگان بین المللی قرار دهند. افتخار به یک پرچم ملی و ناسیونالیستی کاری عبث و بیهوده است . به سیاستمدارانی که سعی می کنند ایدئولوژی و مذهب را نهادینه کنند ایراد زیادی می گیرد. اعضای دولت جهانی باید رییس جمهور جهانی را انتخاب کنند که عضوی از اعضای دولت جهانی نیست . سن رای دادن باید برداشته شود . دانشمندان باید یک مرحله مراقبه را طی کرده باشند . خانواده باید از بین برود و هیچ کس مالک بچه هایش نباشد .من طرفدار خلق فرصتهای برابر برای همه انسانها هستم. باید آکادمی علوم خلاق و هنرها ایجاد کرد و دانشمندان و هنرمندان دانش را فارغ از جهت گیریها یاد بگیرند. آگاه مندان باید مراقبه را یاد بگیرند . بعد از معرفی کتاب آینده طلایی، پویا – مسوول صندوق- اقدام به جمع آوری ماهانه از بچه ها کرد .
در ادامه حمید متنی را درباره ششمین سالگرد مرگ احمد شاملو خواند . سپس پویا مطلبی درباره ((گایا)) خواند. که خلاصه آن به این شرح است : یک دانشمند انگلیسی بنام لاولاک طی تلاش برای پاسخ دادن به سوالاتی درباره استمرار حیات در کره زمین به این نتیجه رسید که تمامی این اتفاق ها نشانه ای از حضور نیرویی است که سیاره ما را در بر گرفته است، نیرویی که توانایی تغییر سیارات را دارد، نیرویی شگفت انگیز که به صورت «حیات» متجلی می گردد. لاولاک، این نیرو را «گایا» نام گذاشت که برگرفته از نام یونانی «الهه زمین» است. گایا چه می گوید : بر اساس گایا، موجودات زنده فقط جزئی از یک فرآیند کلی تر «حیات» در سیاره ما هستند. به عبارتی، این «کل سیاره زمین» است که زنده محسوب می شود و هریک از موجودات، در واقع همانند سلول های این موجود زنده هستند. بدین ترتیب، نه تنها موجودات از محیط سیاره خود تأثیر می پذیرند (نظریه داروین) بلکه بر این محیط نیز به گونه ای تأثیر می گذارند که فرآیند حیات، در کل سیاره همچنان استمرار بیابد
سپس حمید در مورد باشگاه کتابخانه برای بچه ها توضیحاتی داد و آنها را تا حدودی با این باشگاه آشنا کرد . سپس سینا ماده ۱۶ از آیین نامه داخلی گروه نیک اندیشان را خواند و توضیحی درباره نحوه امتیاز بندی برای دبیر و معرفی کننده کتاب و سخن نغز داد و قرار شد در جلسه بعدی بطور مفصل تری در این باره صحبت شود . و بعد در حدود ۳۰ دقیقه از وقت برای پذیرایی گذشت . بهناز کلوچه آورده بود و بچه ها کلوچه ها را با آب پرتقال و آبجو نوش جان کردند . سپس سینا آیین بحث را برای بچه ها خواند. متاسفانه وقتی برای بحث در مورد موضوع تناسخ نماند و به هفته آینده موکول شد .جلسه در ساعت هفت و سی دقیقه به پایان رسید .
جلسه بعد : دلارام دبیر خواهد بود فاطمه سخن نغز می گوید سعید کتاب معرفی می کند |
نشست های هفتگی: کتاب نیمه تاریک وجود – سکس عشق فرا آگاهی- ۲۷ تیر ۱۳۸۵
| ||||||
جلسه این هفته نیک اندیشان با حضور سینا، بردیا، آرمیس ، حمید، فاطمه ، پویا، لیلا، مینا، ساسان، آرین ، ژیلا و دلارام در ساعت ۱۷:۳۰ شروع شد. نخست ، به علت حاضر نشدن مهدی ، آرمیس کتاب “نیمه تاریک وجود” نوشته دبی فورد که شاگرد ایپاک چوپرا در کلاس های عرفان مولوی ترجمه فرناز فرنود را معرفی کرد. در زندگی با افراد مختلفی آشنا می شویم که این افراد بعضی ها نتایج مثبت و بعضی ها نتایج منفی بر ما دارند . در هر صورت آن ها قسمتی از وجود خود ما هستند و بخشی از خود ما را منعکس می کنند.
ارائه و توضیحاتی داد.Dating & Relationshipدر ادامه آرین پیشنهادش را در مورد باشگاه سخنان نغزبعد از آن بردیا سخن نغز ارائه کرد ۱- آن ها دوتا بودند همراه ، ما ده تا بودیم تنها این مثل را زمانی به کار می برند که جماعتی با وجود کثرت نفرات ، در کارها با هم متفق نمی شوند و پشت یکدیگر را نداشته باشند و در کارشان موفق نشوند یک دسته ده پانزده نفری عازم سفر بودند . در بین راه به دوتا دزد برخورندند. بعد از زد و خورد مختصری ، مغلوب آن دو شدند . دزد ها پس از اینکه کتک مفصلی به آن ها زدند ، هرچه پول و اثاثیه داشتند ، گرفتند و رفتند. آن جماعت رفتند پیش حاکم ، شکایت کردند. حاکم وقتی شنید که آن ها ده ، دوازده نفر بودند و از دو تا دزد شکست خوردند تعجب کرد و گفت :”راستی راستی ، خاک بر سرتان! شما با این نفرات چگونه از دو تا دزد شکست خوردید؟” یکی از میان در جواب حاکم گفت :”برای اینکه ما ده تا بودیم تنها ، آن ها دو تا بودند همراه”. خرداد ماه ۱۳۵۲ مراد عبدلی پنجاه و یک ساله ، درجه دار بازنشسته ، حسین آباد ناظم ، ملایر ۲- چراغی را که ایزد برفروزد هرآنکه پف کند ریشش بسوزد در قدیم ، مردی خادم بقعه ی متبرکه ای بود و همه شب شمعی در آن بقعه می افروخت تا مردمان صاحب عقیده و فقرا آسوده باشند و از روشنایی استفاده . از قضا یکی از شب ها مردی طمعکار به این فکر افتاد که شمع را خاموش کند ، بقعه تاریک شود و نذوراتی را که در آن جا هست بدزدد.سر فرصت آمد شمع را از روی شمعدان برداشت . بدون توجه به اینکه توی شمعدان مقداری پنبه هست پف کرد به شمع . شمع به پنبه اثر کرد و آتش گرفت . شعلع زبانه کشید و ریش آن دزد طمعکار سوخت . و این مثل را بر زبان آورد. چراغی را که خدام برفروزد هرآنکه پف کند ریشش بسوزد علی محمد طاهری ، هشتاد ساله ، آموزگار بازنشسته ، تاکستان ، قزوین آئین نامهبعد از آن بند ۱۵ آیین نامه داخلی گروه که مربوط به امتیاز بندی هست ، خوانده شد.
در ادامه ، مینا پیشنهادش را در مورد برنامه تنگه واشی گفت.
بعد از آن ، در مورد محل برگزاری جلسه آتی پیشنهادی شد که با امثریت آراء ، قبول شد.
سپس بحث آزاد شروع شد و دوستان هر کدام نظر خودشون رو گفتند
جلسه در ساعت ۷:۳۵ به پایان رسید.
برنامه جلسه آینده : پویا سخن نغز می خواند بردیا کتاب معرفی می کند |
نشست های هفتگی: حجاب حریم است یا محدودیت – ۲۰ تیر ۱۳۸۵
| ||||||
نشست این هفته گروه نیک اندیشان با حضور خانمها و آقایان لادن ، مینا ، سینا ، بردیا ، مهدی ، ساسان ، حمید و بهناز ساعت ۱۷:۳۰ رسمیت یافت موضوع بحث : ” حجاب حریم است یا محدودیت ؟ “ در ابتدا حمید سخن نغز را به مدت ۱۰ دقیقه ، که در مورد زندگی مایکل فلت لی بود برای گروه خواند که خلاصه ای از آن بشرح زیر میباشد مایکل فلت لی در ۱۶ ژوئن سال ۱۹۵۸ در شیکاگوی آمریکا از پدر و مادری ایرلندی متولد شد رقص در خون او بود . مادر و مادر بزرگ مادریش – هانا راین – قهرمان رقص ایرلندی بودند مایکل در سال ۹۸ نمایش ارباب رقص را به عنوان ” فیت آف فلیمز ” یا ” پاهای اشتیاق ” در هاید پارک لندن با چهار سن و مهندسی ویژه و گروه کاملی از همسرایان و موزیسینها و بهمراه ۱۰۰ رقصنده و با موسیقی و رقص جدید در حضور ۲۵۰۰۰ هزار نفر اجرا کرد .این نمایش به بزرگترین و پر بیننده ترین برنامه رقص که به روی سن رفته است تبدیل شد او در چندین مورد نامش در رکورد کتابهای گینس ثبت شد . یکی برای تعداد ۳۵ ضربه پا در یک ثانیه و دیگری برای بیشترین مبلغ بیمه برای پاهایش بمبلغ ۴۰ میلیون دلار او اولین آکادمی رقص خود را در یکی از سفرهایش به روسیه در شهر مسکو افتتاح کرد او در سال ۲۰۰۵ نمایش ببر سلتیک را که حاوی روح و تاریخ ایرلند میباشد روی صحنه برد کار بی نظیر او بعنوان خالق ، طراح ، تولید کننده و رقصنده و سولیست فلوت ثابت میکند که فلسفه پیروی از رویاها چقدر میتواند مثبت باشد معرفی کتابپس از آن مینا کتاب ” از جنسیت تا فرا آگاهی ” از اوشو را به گروه معرفی کرد که متضمن مطالب زیر است در پشت اشتیاق برای سکس ، یک تجربه مذهبی ، یک تجربه روحانی وجود دارد ، اگر بتوانیم از آن تجربه آگاه شویم ، می توانیم به ورای سکس برویم ، اگر نه ، در سکس زندگی خواهیم کرد و در سکس خواهیم مرد اوشو با بینش و نگرش ژرف خود نشان می دهد که چرا این تحول چنین اهمیت دارد امروز ، شرافت انسان پست تر و پست تر به قهقرا فرو میرود ، برخی از مردم نابودی معیارهای اخلاق را سبب آن میدانند در حالیکه برخی دیگر آن را به تأثیرات کالی یوگا ، عصر تاریکی مرتبط میدانند ولی تمام این ها بی معنی است تنها تفاوت در یک چیز است : کیفیت سکس سقوط کرده است سکس قداست خود را از دست داده است ، سکس ادارک علمی ، سادگی و طبیعی بودنش را از دست داده است سکس به یک چیز تحمیلی مضمحل شده ، به یک کابوس تبدیل شده است سکس تقریبأ مرتبه ای خشن یافته است ، دیگر عملی عاشقانه نیست تا زمانیکه ادراکی عمیق و یک هماهنگی را وارد عمل جنسی نکنیم – تا زمانیکه آن را روحانی ،دری به سوی فرآگاهی نسازیم – انسانیت بهتر نمی تواند به وجود آید. در ادامه به مناسبت تولد بردیا گروه ، کتاب چاکرا درمانی ( درمان از طریق مراکز انرژی ) از شلیلا شارامون و بودو.جی.باجنیسکی و مترجم :رایمون شهابی را به بردیا هدیه دادند. مهدی هم کتاب آفتاب در سایه ( دو زبانه ) از اوشو ، ترجمه : عبدالعلی براقی را ( که چاپ این کتاب را مهدی شخصأ انجام داده بود ) به بردیا هدیه داد . آئین نامهپس از آن سینا مانند چند نشست گذشته بندهایی از آئین نامه را برای گروه خواند و در مورد آگاهی جنبی و ارتباط بین افراد سخنانی گفت. و به این نکته اشاره کرد که ما به این موضوع که این جمع تا چه اندازه میتواند پاسخگوی سوالات ما باشد توجه نداریم و با حضور پیدا نکردنمان در این نشست ها جواب بسیاری از سوالاتمان را نمی گیریم در صورتیکه با حضورمان پاسخی هستیم برای سوالات خود و دیگران و همچنین بیان کرد که قطعه قطعه این گروه برای ارتقاء ما بنا نهاده شده ، از جمله جواب دادن به ایمیل های دعوت برای شرکت در نشست ها ، که معمولأ بسیاری از ما وقتی که نمی خواهیم در نشست شرکت کنیم به ایمیل هایمان پاسخ می دهیم و مثالی از حزب و نهضت را بیان کرد که ما معمولأ نهضت داریم تا حزب ، چون در حزب باید بگوئیم بله و پای حرفمان بایستیم ولی در نهضت خیلی راحت میگوئیم نه بحث اصلیپس از سخنان سینا بحث حجاب حریم است یا محدودیت را آغاز کردیم و دوستان نظرات بسیار جالب و خوبی بیان کردند که خلاصه ای از آن به قرار زیر است کمبود ذهنی : بعضی از افراد به صورت معمولی نمی توانند از دیگران کسب احترام نمایند به عنوان مثال کسانی که کت و شلوار می پوشدند یا تسبیه به دست میگیرند یا حجاب تشخصی به گونه ای در جستجوی کسب احترام و جبران بعضی از ضعف های خود هستند مقتضای زمان و مکان : که بستگی به زمان و مکان پوششی را داشته باشیم که تحریک کنندگی کمتری را در پی داشته باشد دور ماندن از طبیعت و پنهان ماندن زیبایی ها : به دلیل اینکه ذهن ما در جستجوی زیبایی است و با طرز پوشش خاصی که بعضی از افراد دارند ذهن روز به روز کثیف تر میشود و لطافت و زیبایی از بین می رود و از طبیعت و زیبایی دور می مانیم در دوران خاصی ، چادر و لباس های گشادی که خانمها می پوشیدند باعث بد اندام شدنشان شد نشست ساعت ۱۹:۴۵ به پایان رسید نشست هفته آینده دبیر : پویا کتاب : مهدی سخن نغز : بردیا موضوع: سکس ، عشق و فرآگاهی شاد و هوشیار باشیم و همیشه اندیشمند |
نشست های هفتگی: حریم فردی و اجتماعی- ۱۳ تیر ۱۳۸۵
| ||||||
این نشست گروه نیک اندیشان با گردهم آمدن خانمها و آقایان فاطمه،لادن،مهدیه، بردیا، سینا، پویا، لیلا، ساسان، بهناز، حمید، مهدی، مینا، علیرضا، دلارام و ناتاشا در ساعت ۵:۳۰ به دبیری بردیا گوران حول موضوع حریم فردی و اجتماعی آغاز شد.(البته دبیر این نشست الهام بود که از پیش گفته بود که امکان بودن در این نشست را ندارد و براساس آیین نامه به ترتیب حروف الفبا بردیا دبیر شد.) در آغاز مینا سخنان زیبا و ژرف زیر را برایمان خواند: ۱- اصولن همه رویدادها و جریان زندگی مرد در مسیر تاریخ به خاطر زن است.(فروید) ۲- زن ، نمونه کامل کمال است. زن آفریده شده است تا شیرازه سعادت و ارتقای موجودات پیوسته بماند.(ولتر) ۳- زن موجودی است ، حد وسط فرشته و انسان ، البته هنگامی که مادر می شود.(بالزاک) ۴- هرگز گمان نبرید که توانسته اید ، پشت زنی را دوتا کنید، زن کمرش خم می شود اما هرگز نمی شکند.(آناتول فرانس) ۵- هر چیزی در زندگی من یافت می شود نتیجه ی صمیمیت و همکاری زن من است.(کنفسیوس) ۶- اشک زن قویترین نیرویی است که از آب بدست می آید.(ادیسون) ۷-علت اصلی بی عفتی های بزرگ تاریخ، عدم توجه مردان به خواهشهای جنسی زنان مشهور است.(ویکتور هوگو) ۸- ازدواج کتابی است خسته کننده با یک مقدمه زیبا!(برنارد شاو) ۹- در جهان آن انسانی خوشبخت است که عاشق است.(گوته) ۱۰- برخلاف گمان مردم، مهربانی و صفای دل زن رباینده دل است نه قشنگی و زیبایی او.(شکسپیر)
مانند چند نشست های گذشته گروه سینا بندهایی از آیین نامه را برای گروه خواند.
سپس دلارام به جای نیلوفر(مسوول معرفی کتاب که در این نشست حضور نداشت)از کتاب “چگونه مانند میلیونرها زندگی کنیم؟” از مارک فیشر و مارک آلن برگردان مهدی قرچه داغی را برای گروه سخن راند. و دیگران را با این کتاب آشنا کرد.جمله های زیر از این کتاب می باشد. ثروت یک شرایط ذهنی است/خودمان را با خودمان بسنجیم نه با دیگران/ کاری را که دوست دارید انجام دهید/ با هر درآمدی که داری همچون یک میلیونر زندگی کن و منشت همچون او باشد./در انجام هر کاری تعهد و پیمان کاری داشته باشیم و برنامه ریزی داشته باشیم/ بدانید چه می خواهید و برنامه ریزی کنید./ ده درصد درآمد خود را به دیگران ببخشید. در ادامه از برخی از دوستان این انتقاد شد که فقط هنگامی که حرفی برای گفتن دارند در نشستها حاضر می شوند نه برای شنیدن و ارتقای خود.
جشن تولدی برای ساسان و دلارام گرفته شد که دو کتاب “سرود سکوت” و “شعله کبود” به آنها از جبران خلیل جبران هدیه شد. بحثدر ادامه درباره موضوع این نشست “حریم فردی و اجتماعی” گفتگو شد که از اندیشه های زیر سخن رفت. اگر می خواهیم وارد حریم همدیگر شویم اجازه بگیریم./گستره ی BodyImage تا کجاست؟ مرزهای مکانی و ذهنی و روانی آنرا برای همدیگر روشن کنیم./آداب و معاشرت همگانی رو بیاموزیم که این خود یعنی آگاهی بافتن از حریم فردی یا اجتماعی یکدیگر و رعایت آن./از کنش و واکنش حریمهای فردی و همگانی با همدیگر سخن رفت.
درباره ارزیابی خود عضوها از همدیگر برای بالا بردن بازده عملکرد فردی و گروهی گفتگو و رای گیری شد که این برنامه نیز آغاز شود. تا عضوها از زاویه های آفرینی و سرزنشی (انتقادی)همدیگر آگاه شوند و رفتار و کردار(فرهنگ) خود را بهتر و سازنده تر سازند.
برنامه نشست آینده دبیر: بهناز کتاب : مینا سخن زیبا: حمید موضوع : حجاب، حریم است یا محدودیت. شاگرد و آموزگار هم باشیم در هشیاری بردیا گوران |