مفهوم واقعى زندگى در زیبایی و نیروی تلاش به سوی هدف است و هستی در هر لحظه باید هدقی بس عالی داشته باشد… [از کتاب هدف ادبیات نوشته ماکسیم گورکی] رهنمایی کی توانی ای که ره را خود ندانی [از کتاب هدف ادبیات نوشته ماکسیم گورکی] یک آموزگار شریف باید همیشه شاگردی دقیق باشد… [از کتاب هدف ادبیات نوشته ماکسیم گورکی] آیا می توانی مردم را صمیمانه و صادقانه دوست داشته باشی؟ آیا چنانکه می نمایم هستم؟ [از کتاب هدف ادبیات نوشته ماکسیم گورکی] اگر حق گفتار با مردم را به خودت می دهی باید یا به معایب و نقایص آنها نفرتی شدید نشان دهی، و یا به خاطر آلام و دردهایشان باطنا عشق عظیمی در خود نسبت به آنها احساس کنی. حالا که پرتوی از این احساست به درون تو نتابیده پس فروتن باش و پیش از اینکه حرفی بزنی خیلی بیندیش… [از کتاب هدف ادبیات نوشته ماکسیم گورکی] و روز به روز مردم سوال کردن را می آموزند..! کتاب هدف ادبیات نوشته ماکسیم گورکی بجنبید تا موقعی که هنوز انسان است کمکش کنید تا زندگی کند… [از کتاب هدف ادبیات نوشته ماکسیم گورکی] …هر کدام از جوان هایی مثل تو که پیر به دنیا آمده اند اگر با من سر و کار پیدا می کردند، همینطور مانند تو خود را می باختند و سراسیمه می شدند. فقط آن کسی ممکن است در مقابل وجدان خود نلرزد که خود را در زره دروغ و وقاحت و بی شرمی پوشانده باشد. توانایی تو به قدری کم است که فقط مشتی برای سقوطت کافی است! کتاب هدف ادبیات نوشته ماکسیم گورکی
اندیشه ای از ویکتور هوگو بنای بزرگ گذشته بر سه ستون استوار بود : کشیش، پادشاه، جلاد. زمان درازی است که صدایی آوازه داده است: خدایان زندگیشان به سر آمده است! این اواخر صدای دیگری بلند شده است؛ شاهان زندگی شان به سر آمده است! حال زمانی است که صدای سومی فریاد بردارد: جلاد زندگیش به سر آمده است! بدین گونه، بنای جامعه کهن سنگ به سنگ فرو می ریزد؛ بدین گونه، سرنوشت فروپاشی گذشته را تکمیل خواهد کرد. به آنهایی که تاسف از دست رفتن خدایان را می خورند، می توان گفت: ‹‹ پروردگار توانا باقی است ››. به آنهایی که تاسف از دست رفتن شاهان را می خورند، می توان گفت: ‹‹ میهن باقی است. ›› به آنهایی که تاسف از دست رفتن جلاد را خواهند خورد، هیچ حرفی برای گفتن وجود ندارد و نظم جامعه با از بین رفتن جلاد نابود نخواهد شد. چنین تصور نکنید و مطمئن باشید. گنبد جامعه آینده، به دلیل فقدان این ستون زشت و بدقواره فرو نخواهد ریخت. ویکتور هوگو آخرین روز یک محکوم به مرگ – مقدمه ============================================ برگرفته از ماهنامه دانشجویی گفتمان حقوق در حوزه حقوق و علوم انسانی وابسته به انجمن مطالعات توسعه گفتمان حقوقی لینک به این یادداشت در وبلاگ نیک اندیشان
============================================ |
|
|