قایق زندگی  با انتخاب دکتر یاوریان به عنوان مربی خود:

قایق بادبانی زندگی خود را در تلاطم امواج روزگار با لذت و اطمینان تا ساحل آرامش مطلوب به پیش برانید.

تاریخ نشستموضوعات نشستدبیر نشست
۲۵ مهرماه ۱۳۸۵عشق اتفاق است یا انتخابسارا
گزارش نشست هفتگی به تاریخ ۲۵ مهرماه ۱۳۸۵

تنظیم گزارش از سارا

 

همراهان به ترتیب حضور :

سارا – سمیه – دلارام – قاسملو – مینا – مهرنوش ( مهمان از طرف مینا ) – باران – بردیا – حمید – سیاوش – سینا – پویا – ساسان ( در ساعت ۱۷:۲۵ به عنوان آخرین نفر )

 

نشست در ساعت ۱۷:۲۸ با موضوع عشق انتخاب است یا اتفاق آغاز شد.سینا وقتی به مدت ۱۰ دقیقه و پویا ۵ دقیقه (۳ دقیقه و ۲ دقیقه )از دبیر در خواست کردند.سارا آئین نشست را خواند.

 

قایق زندگی  با انتخاب دکتر یاوریان به عنوان مربی خود:

قایق بادبانی زندگی خود را در تلاطم امواج روزگار با لذت و اطمینان تا ساحل آرامش مطلوب به پیش برانید.

در این نشست دلارام سخن زیبا را خواند. سخن زیبا با عنوان اگر( (IF نوشته ی رودیا کپلینگ برنده نوبل ادبیات سال ۱۹۰۷ و ترجمه ابولقاسم تفضلی ارائه گردید.

 

اگر بتوانی گردن فراز داری آنگاه که پیرامونت همه ناکامی های خود را  از تو می دانند و تو را مقصر می شناسند

اگر بتوانی به خود متکی باشی آنگاه که همه به تو بد گمانند  و در رفتارهایشان این بد گمانی را بروز می دهند

اگر بتوانی شکیبا باشی و در شکیبایی ات پایداری کنی یا در روزگار دورویی ها و ریا ها دورویی نورزی و از ریا بپرهیزی یا منفور باشی و نفرت نیافرینی و بکوشی که خرمندانه تر سخن بگویی

اگر بتوانی رویا ببینی اما برده حلقه بگوش رویاهایت نشوی

اگر بتوانی بیندیشی اما فقط اندیشیدن را هدف زندگی ندانی

اگر بتوانی در برابر در برار کامیابی ها و ناکامی ها این دو شیاد و فریب کار زندگی بی تفاوت بمانی

اگر بتوانی بشنوی که نیرنگ بازان ٬ کلام ِ حق تو را برای فریب ساده انگاران تحریف کرده اند یا نظاره گر همه آن چیز هایی باشی که یک عمر برای ساختن آنها کوشیده ایی و اکنون با ابزار های فرسوده باید آنها را باز سازی کنی.

اگر بتوانی همه دستاوردهای زندگی ات را یک جا جکع کنی و در یک چشم بهم زدن همه را ببازی و دیگر بار از نو آغاز کنی و از باخته ها شکوه نکنی

اگر بتوانی قلب و روح خویش را پس از آنکه دیر زمانی است که از تو گسسته اند به فرمان آوری و همچنان به فرمان داشته باشی هرچند که جز اراده که می گویدت “پایداری کن ” هیچ نمانده باشد .

اگر بتوانی با فرودستان سخن بگویی با فروتنی و با شاهان همگام شوی بی آنکه زیر دستان را از یاد ببری.

اگر نه دشمنانت و نه دوستانت قادر به رنجاندنت نباشند اگر همه به تو تکیه داشته باشند و تو به هیچکس

اگر بتوانی هر دقیقه باز نایافتنی ات را با شصت ثانیه تلاش ازرشمند پر کنی

آنگاه ٬ همه دنیاو هر آنچه در آن است از آنِ تو خواهد بود

و فراتر از این فرزندم تو را ” انسان “ می توان نامید

 

در بخش معرفی کتاب پویا رمان همنوایی شبانه ارکستر چوبها را معرفی کرده و دلارام و مهدی و سینا سوالات و انتقادات خود را بیان نمودند.معرفی کتاب ۵ دقیقه بیش از زمان مقرر به طول انجامید که با اجازه ی دبیر جلسه (سارا)صورت گرفت.

 

همنوایی شبانه ارکستر چوبها :

این نواهای مرموز شبانه از کجا می آید,اینسان غبارآلود

آمده,چونان غوغای زیستن نافرجام

تا سکوت مرگ بی آغاز را

بر هم بزند با همنوایی اش,نهیب آگین

و شستشو دهدش در سایه روشن بیداری…

رمان همنوایی شبانه ارکستر چوبها,نوشته ی رضا قاسمی,میوه ای از شاخه ی ادبیات بحران و فاجعه است روییده بر درخت تناور و بالنده ی ادبیت داستان پارسی.از همان نخستین جملات رمان,نویسنده هشدار می دهد و می آگاهاند که با بحرانی فاجعه آمیز سر و کار داریم:

مثل اسبی بودم که پیشاپیش وقوع فاجعه را حس کرده باشد.(همنوایی شبانه ارکستر چوبها – ص۱۱)

سبک پردازش و نگارش رمان همنوایی شبانه ی ارکستر چوبها سبکی مدرن است و پیشرفت رویدادها در آن غیر خطی,کنگره دار و زیگزاگی است.رمان در سه محور در هم آمیخته و به هم تنیده پیش می رود:حوادث پس از حمله ی پروفت به سید – خاطرات راوی از گذشته و تفسیرها و اظهار نظرهایش درباره ی اشخاص و رویدادها – صحنه ی بازجویی پس از مرگ راوی توسط نکیر و منکر. و پیشرفت در این سه محور اغلب بر اساس تداعی های ذهنی و شارش گدازه های ذهن است.

رمان همنوایی شبانه ارکستر چوبها از زبان و بیانی یک دست,صمیمانه و بی تکلف و طنزآمیز بر خوردار است و به راحتی با مخاطب ارتباط بر قرار می کند.

رمان همنوایی شبانه ارکستر چوبها را می توانیم شرح ستیزه و مخالفت راوی ماجرا با سایه اش و لگد زنی های این دو به بخت هم بدانیم. مبارزه ای طولانی اما بی سرانجام و بی فاتح که در انتهای آن,نخست وجود حقیقی راوی,که در همان مرحله ی چهارده سالگی متوقف مانده,با همان لباس های غبار گرفته و کفش های خاکی,در آن ظهر فاجعه بار از دست دادن روح خویش,سایه اش را از پای در می آورد,سپس خود حقیقی اما ناشناس او ,با تیغه ی کارد یکی از سایه های دیگرش به قتل می رسد و نبرد فاجعه آمیز غرق در ناکامی به انتها می رسد.

رمان همنوایی شبانه ارکستر چوبها را از زاویه ی دیدی دیگر می توانیم شرح زندگی رنجبار گروهی از مهاجران ایرانی در دیار غربت بخوانیم. راهروی دراز طبقه ی شش ساختمان دکتر اریک فرانسوا اشمیت, با آن دوازده اتاق زیر شیروانی محل سکونت چند ایرانی مهاجر است که به اختیار یا به اجبار از زادگاه خود کنده شده و تبعید گزیده اند.تنهایی,بی پناهی,احساس پوچی و افسردگی,دلزدگی و خستگی خصوصیات مشترک اغلب این رانده شدگان یا فراریان از وطن است.شاید بهترین تشبیهی که بشود برای این راهروی طبقه ی ششم ساختمان دکتر اریک فرانسوا اشمیت به کار برد, راهروی تیمارستان است.مسائل جنسی شاید از مهمترین مسائل مشترک همه ی ساکنان این بخش روانی است.درگیری های ناشی از بیکاری و تنگ نظری های خاص ایرانی ها نیز در روابط بین ساکنان این طبقه نفرین شده به طرز مشهودی جلب توجه می کند.تصاویر اکسپرسیونیستی زنده و مهیجی که نویسنده از زندگی و روابط مهاجران و تبعیدی های ایرانی در غربتستان نمایش می دهد تکان دهنده و اثرگذار است و اثری تلخ و گس بر ذهن خواننده به جا می گذارد,و این از روشن ترین نقاط قوت این رمان است.

از میان ساکنین اتاق های زیر شیروانی طبقه ی ششم ساختمان دکتر اریک فرانسوا اشمیت,زندگی و روابط راوی و دو تن از دوستانش ,سید و رعنا ,بیشتر طرف توجه نویسنده بوده و لانگ شات های اصلی رمان مربوط به این سه تن است ,و از میان این سه تن بحث انگیزترین شخصیت خود راوی است.

از زاویه ی دیگر این رمان را باید داستان اقتدار بی چون وچرای تقدیری غیرقابل گریز دانست و این مهم ترین انتقادی است که می توان به این رمان وارد کرد.

در رمان همنوایی شبانه ارکستر چوبها,جا به جا,با نمادهای مذهبی روبرو می شویم و خاطرات گذشته ی راوی آکنده از تخیلات مذهبی است.لازم به ذکر است که یکی از جنبه های جالب و قابل توجه رمان همنوایی شبانه ارکستر چوبها – همچنان که از نامش بر می آید – وجود انواع صداهای ناهموار و نامتجانسی است که از آن شنیده می شود. گوش راوی پر است از سروصداهای عجیب غریب سرسام آور.

تنها بخش رمان همنوایی شبانه ارکستر چوبها که با سایر بخش های آن همخوانی ندارد,بخش بازجویی راوی پس از مرگ,توسط نکیر و منکر است که اولی شبیه فاوست مورنائو و دومی شبیه مرد سرخپوست فیلم بر فراز آشیانه ی فاخته است. صرف نظر از این بخش,بقیه ی رمان یکپارچه است.

واپسین کلام این که رمان همنوایی شبانه ارکستر چوبها رمانی جذاب و خواندنی است و کشش آن چنان است که,علیرغم همه ی تعلیق ها و ایهامش,خواننده را تا پایان ,مشتاق و کنجکاو , همراه خویش می برد.

============================================================

 

سینا در زمان در خواستی خود احساس مسرت خود را از شکل گیری و گسترش گروه بیان کرده و گفت که گروه نیک اندیشان بارها افزایش و کاهش همراهان را تجربه کرده اما به راه و هدف خود ادامه داده است.

سینا هدف گروه را ارتقا خود از طریق حضور در جمع دانست و آن را به دو صورت مستقیم و غیر مستقیم تقسیم کرد.وی تصریح کرد که روش غیر مستقیم همان چیزی است که تا کنون در جریان بوده است ( آموختن از دیگران, تلاش برای مسئولیت پذیری , تحمل عقاید مختلف و متفاوت ….) و روش مستقیم می تواند ارائه کنفرانس ها و ایجاد کارگاه هایی با موضوعات آداب معشرت ,خلاقیت و… باشد.

سینا همچنین به نکاتی در باره ی دست دادن و شماره تلفن (گرفتن و دادن )در گروه اشاره کرد. وی افزود جمع همواره برای انسان مفید بوده است اما جمع های متفاوت سود های متفاوتی دارند و این سود دو طرفه است یعنی هم سود ببریم و هم سودمند باشیم.همچنین از گروه نیک اندیشان به عنوان یک فرصت یاد کرد.

 

پویا در ۳ دقیقه اول خود از راه اندازی Profile در سایت نیک اندیشان خبر داد و نحوه ی تنظیم آن را بیان کرد.

 

به علت کمبود وقت رای گیری صورت گرفت تا گفت و شنود در حین صرف عصرانه آغاز گردد که با اکثریت آرا موافقت شد.

 

ابتدا پویا در ۲ دقیقه وقت خود چند نکته را بیان کرد:

– به email دعوت به نشست پاسخ دهید.

– دبیر جلسه گزارش نشست را سریعتر در اختیار دیگران قرار دهد.

– هر گونه تغییر را با مسئول گروه در جریان بگذارید و همامهگی لازم را انجام دهید.

 

سارا آئین گفت و شنود را خواند و بدین صورت گفت و شنود تا ساعت ۱۹:۵۰ ادامه داشت لازم به ذکر است که به اتفاق آرا پایان جلسه ۱۵ دقیقه بیش از زمان مقرر(۱۹:۳۰) تعیین گردید که ۵ دقیقه هم بیشتر طول کشید.

 

عشق اتفاق است یا انتخاب ( گزیده نکات بیان شده )

– این مسئله فرد را به یاد جبر و اختیار و حق انتخاب انسان می اندازد.و سوال اینکه واقعا انتخاب می کنیم یا اتفاقی است و آیا دو نفر خود به خود با همmatch می شوند یا می توان دو نفر را با همmatch کرد؟

– هر کس در ذهن خود شخصیت مطلوب و مورد پسند خودش را از لحاظ ظاهری و غیر ظاهری شکل میدهد و هنگامی که فردی را متناسب با این کاراکتر مطلوب خود می یابد به آن علاقمند می شود.

– این کاراکتر مطلوب با گذشت زمان تغییر می کند.

– همیشه عاشق شخصیت مطلوب خود نمی شویم بلکه گاهی همه چیز بر خلاف ذهنیت ماست.

– ریشه ی کلمه ی عشق, عشقه است که گیاهی است که گیاه دیگری را به عنوان میزبان انتخاب می کند و شیره ی آن را می مکد تا جائیکه گیاه میزبان خشک می شود و می میرد اما عصاره ی وجود وی در عشقه به حیات ادامه می دهد.

– این کاراکتر و تصویر ذهنی ما در نوجوانی کسی است که ضعف های ما را پر می کند. ولی بعد از آن کسی است که شبیه خودمان باشد و همچون ما رفتار کند.

– عشق اتفاقی است برای انتخاب متعهد شدن یا ….

– در فرهنگ معین و دهخدا از عشق به عنوان دوست داشتن افراطی یا بیش از حد یاد شده است.

– عشق اتفاقی نیست بلکه یک پروسه زمانبندی شده است.

– هر چند عشق محبتی بدون قید و شرط است اما برای احساس رضایت نیازمند توجه و قدردانی است.

– بعضی معتقد به تقسیم بندی عشقند و بعضی نه اما تقسیم بندی ارائه شده این گونه است ۱.عشق مادر به فرزند ۲. عشق پدر به فرزند ۳.عشق زن و مرد به یکدیگر ۴.عشق غیر زمینی که افلاطون در هفت مرتبه تعریف کرده است.

-عشق یعنی علاقه شدید قلبی یعنی عاشق خودش را بیند بلکه خودش و فرد مورد علاقه اش را با هم ببیند و خواسته های طرف مقابلش در مقابل خواسته های خودش در اولویت مطلق باشد.

– ایده آل های ما انتخابی اند ولی اینکه فرد مورد علاقه خود را پیدا کنیم یک اتفاق است.

– وقتی کسی عاشق می شود از خود بی خود می شود با هستی یکی می شود.

– عاشق شدن یک اتفاق اما عاشق ماندن یک انتخاب است.

– دسته بندی های عشق متکی بر تفاوت نگرش هاست. برای نمونه عشق پدرانه یعنی مثل من باش.

– اریک فرم در کتاب هنر عشق ورزی برای عشق چنین قائل می شود : دلسوزی – مسئولیت پذیری – احترام (رعایت حریم آزادی های فردی ) – آگاهی ( شناخت سطح آگاهی یکدیگر)

– من نیافتم سخنی را که جایگزین این احساس کنم که عشق را عوام دگرگون کرده اند و من دوست داشتن را به جای آن برگزیدم … دوست داشتن برنر از عشق است . ( دکتر شریعتی )

– عشق عوام همان شیفتگی و شیدایی است که بعضی به علت کم تجربگی با عشق اشتباه می گیرند .

-علاقه دو جنس مخالف بعد از طی مراحل شناخت عشق و قبل ازآن شیدایی است.

– بعد از شناخت عشق منطقی و متین شکوفا می شود و باعث شکوفایی نیز می گردد.

– عشق باید منطقی هم باشد وگرنه می شود آغاز عاشقانه بدون سرانجام چرا که شرایط سخت و اوضاع آشفته نیز پیش خواهد آمد.

– گاه چون عشق منطقی نیست آن را ابراز نمی کنیم, گاه چون نمی خواهیم برای طرف مقابلمان تعهد ایجاد کنیم.

– یک داستان واقعا عاشقانه : سارای ( به شکار آمده بودیم شکار شکارچی ما شد .)

– عشق فرصت است . مثل بذری که وقتی سر جای خودش قرار گیرد رشد میکند.

– به جای انواع عشق آن را مرتبه بندی کنیم از شیدایی تا عشق حقیقی .

– عشق همیشه دوطرفه نیست گاهی یک طرف سنگین تر است .

– از دست دادن عشق می تواند باعث نیست شدن شود.

– کسی که متعهد است نیاز نیست به کسی تعهد بدهد.و کسی که عا شق است جوانب برایش کمرنگ تر می شود.

– عشق نیاز به مراقبت احساسی و قلبی دارد.

– وقتی فرد از جانب عشق احساس آسیب پذیری می کند زره منطق به تن قلب می کند تا تیر عشق دیگری قلبش را جریحه دار نکند.

– معشوق ( معشوقه ) را باید از دید عاشق دید ( داستان لیلی و مجنون ).

– ویان در زبان کردی به عشق گفته می شود و به معنی دو یا چند مهربانی در هم فرو رفته گویند.

– آنچه نمی گذارد عشق ادامه یابد توقع است.

– عشق واقعی در شرایط رابطه های امروزی خیلی کوتاه است.

– شکل پالایش یافته عشق , دوست داشتن بی توقع است .

– دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد

به زیر آن درختی رو که او گل های تر دارد

نه هر زیری زبر دارد

نه هر کلکی شکر دارد

نه هر بحری گوهر دارد

نه هر چشمی نظر دارد

 

در پایان داوطلبان نشست هفته بعد چنین مشخص شدند   :

مینا سخن زیبا خواهد خواند.

باران کتاب معرفی خواهد کرد.

و در صورت عدم حضور ساسان, سمیه دیر خواهد بود.

قایق زندگی  با انتخاب دکتر یاوریان به عنوان مربی خود:

قایق بادبانی زندگی خود را در تلاطم امواج روزگار با لذت و اطمینان تا ساحل آرامش مطلوب به پیش برانید.

پست قبلیNext Post

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

33 + = 42