سه قطعه شعر درباره انسان

سه قطعه شعر درباره انسان

در این مطلب سه قطعه شعر درباره انسان از مطالب وبلاگ گروه نیک اندیشان قرار می دهیم.پیشنهاد می شود استفاده کنید و این اشعار زیبا را بخوانید.

جماعتی شاگردان داشتم ،

از روی مهر ،

و نصیحت ،

ایشان را ، جفا می گفتم !

می گفتند :

               – آن وقت که کودک بودیم ،

                          . . . از این دشنام ها ،

                                  نمی داد !

                                    مگر سودایی شده است ؟ !

مِهرها را ، می شکستم ! . . .

============================================

  • برگرفته  از کتاب : خط سوم

  • شعر درباره انسان ، بزرگی ها ، زبونی ها ، و تنهایی های او …

============================================

جنگ

طوفان در آمد و

دو درخت را به جنگ هم انداخت

درخت ها

دشنام در دهان

دست در گیسوی هم آوردند.

شاخه ها می شکست و

برگ بر برگ می افتاد.

و خورشید

وقتی برای آشتی آنان طلوع کرد

که کشته ی هر دو

بر زمین افتاده بود.

============================================

برگرفته از کتاب : سلیمانیه و سپیده دم جهان

هست یار : شیرکو بی کس

سید علی صالحی

محمد رئوف مرادی

============================================

ساده است…

این شبها و روزها این شعر شاملو رو زمزمه می کنم. و حیران در این سادگی می مانم… این شعر درباره انسان و روحیات است.

ساده است نوازش سگی ولگرد
شاهد آن بودن که چگونه زیر غلتکی می رود
وگفتن اینکه سگ من نبود

ساده است ستایش گلی
چیدنش واز یاد بردن
که گلدان را آب باید داد

ساده است بهره جویی از انسانی
دوست داشتن بی احساس عشقی
او را به خود وانهادن و گفتن که دیگر نمیشناسمش

ساده است لغزشهای خود را شناختن
با دیگران زیستن به حساب ایشان
و گفتن که من این چنینم

ساده است
که چگونه می زیم

باری زیستن
سخت ساده است
و پیچیده نیز هم

امان از روزی که ریا و دروغ بر ناآگاهی چیره شود.امان از یگانگی دورغ با ناآگاهی و جهل.امیددار آن روزی که این عرف نادرست در جامعه مان جای خود را به فرهنگ روراستی و یگانگی و یکدلی راستی با آگاهی بدهد…

ادامه ی این شعر زیبا که شاملو به فارسی برگردانده است و همچنین برخواسته از احساس خودم هست را آهسته زمزمه می کنم…

ساده است پشت سر او صحبت کردن

و به هنگام دیدنش با او خندیدن و خوش و بش کردن

ساده است این شعر را خواندن و به آن صادقانه کردار نکردن…

و چه سخت ساده است پیشاپیش بخشیدن

 

نوشته شده توسط بردیا

25ام نوامبر روز جهانی ريشه کنی خشونت عليه زنان

۲۵ام نوامبر روز جهانی ریشه کنی خشونت علیه زنان

۲۵ام نوامبر روز جهانی ریشه کنی خشونت علیه زنان، تجربه سه زن

نوامبر روز جهانی ریشه کنی خشونت علیه زنان است، خشونتی که نه مرزهای جغرافیایی خاصی می شناسد و نه به گروه سنی خاصی تعلق دارد و با شدت و ضعف هایی متفاوت به اشکال گوناگون در میان طبقات مختلف اجتماعی زنان در هر لحظه ای روی می دهد.

خشونت علیه زنان اشکال مختلف دارد: از فجیع ترین نمونه های برخوردهای فیزیکی گرفته تا روح و روان زنان که به آرامی در هم می شکند. طبعا در کشورهایی که حمایت های قانونی هم در این زمینه وجود ندارد، شدت و دامنه خشونت گسترش می یابد. شرایط سیاسی، اجتماعی و فرهنگی هم از عوامل جدی دخیل در خشونت علیه زنان هستند.

سازمان عفو بین الملل در گزارشی پیرامون خشونت علیه زنان، “خانه” را مکانی بسیار خطرناک برای زنان جهان معرفی کرده است. شورای اروپا نیز خشونت خانگی را بزرگترین دلیل مرگ و از کارافتادگی زنان ۱۶ تا ۴۴ ساله معرفی کرده است. خشونت علیه زنان در جامعه، محیط کار و حین درگیری و جنگ نیز به شدت خودنمایی می کند.

سازمان ملل متحد در گزارشی در این مورد آورده است که خشونت علیه زنان در تمامی کشورهای جهان نقض حقوق بشر و از موانع اصلی دستیابی به برابری جنسیتی تلقی می شود و تا زمانی که این امر ادامه داشته باشد، نمی توان به برابری، توسعه و صلح دست یافت.

در مطلب حاضر، سه زن از سه کشور که سه نوع مختلف از خشونت را تجربه کرده اند، گوشه هایی از آن را بیان می کنند. اگرچه سخن گفتن از خشونت معمولا برای زنان آسان نیست و بسیاری از موارد آن هیچگاه بیان نمی شود.

گلسا

من “گلسا” ۱۸ سال دارم. اهل ترکیه هستم.
شش ماه قبل به زور با پسر عمویم که ۲۵ سال از من بزرگتر است ازدواج کردم. با اینکه خانواده ام در برلین زندگی می کنند اما مرا سه سال قبل به ترکیه فرستادند تا به قول خودشان از تربیت اروپایی و آزادی ها و بی بند و باری های اروپا دور بمانم.
زندگی در ترکیه و سخت گیری های مادر بزرگم مرا عاصی کرده بود. در آنجا همه فامیل به کار من دخالت می کردند. من اجازه درس خواندن هم نداشتم. امیدوار بودم که با ازدواج و آمدنم به آلمان امکانی برای ماندن در اینجا پیدا کنم.
همسرم مرد وحشتناکی بود. او حتی فکرهای مرا هم کنترل می کرد. بعضی وقتها مرا از خواب بیدار می کرد و می پرسید خواب چه کسی را دیده ام که در خواب لبخند زدم.
وقتی او را ترک کردم، خانواده ام مرا به خانه راه ندادند و برادرانم تهدید کرده اند که مرا می کشند. مادرم هم از ترس آنها مرا پناه نداد.
آنها فکر می کردند که من دوباره به خانه همسرم بر می گردم اما من فرار کردم. من دیگر نمی توانم به ترکیه برگردم. اینجا در آلمان هم نمی توانم راحت زندگی کنم. زندگی من در ۱۸ سالگی در ترس و وحشت به واقع تمام شده است.

ماریا

اسم من ” ماریا ” است. پنج سال پیش وقتی سی سال داشتم از بوسنی به آلمان آمدم.
جنگ که شروع شد من مادر دو پسر بودم. خانه مان در جنگ خراب شد. ما این خانه را سال قبل ساخته بودیم.
وقتی پدرم کشته شد، مادرم به خانه ما آمد و با ما زندگی می کرد وقتی به خانه ما ریختند انگار دنیا همان لحظه سیاه شد. دنیای من سیاه شد. من نمی دانم چند نفر بودند و چند بار به من تجاوز کردند اما آنها نفرتی که به جانم ریخته اند که تمام نمی شود.
من و مادرم در مورد آن روز و آنچه بر هر دوی ما گذشته بود هرگز با هم حرف نزدیم. همسرم بعد از این ماجرا مرا ترک کرد. فکر می کرد تقصیر من بوده.
من ماندم و ترس و فقر و دو بچه کوچک.
رنجی که زنان در کشور من در جنگ بردند اصلا قابل مقایسه با مردان نبود. ما زنان، هم خشونت جنگ را داشتیم و هم خشونت مردان را.
حالا هم بیمار شده ام، ترس همه زندگیم شده. من همه اش عذاب وجدان دارم انگار جنگ را من به راه انداخته بودم.
می دانید مردان هیچوقت نمی فهمند که وقتی به زنی تجاوز می شود، روان او تا آخر عمر در رنج است.
حالا با همه اتفاقاتی که افتاده، شما به من بگویید من چطور پسرانم را تربیت کنم که جور دیگری باشند. من چطور به پسرهایم که هنوز نوجوان هستند بگویم که به واقع از هم جنسان آنها می ترسم. از همه مردهای دنیا.

‘مریم’

اسم واقعی من چیز دیگری است اما در ایران همه مرا “مریم” صدا می کردند. البته یک خانم هم به آن اضافه می کنند که به خاطر موی سفیدم است. تنها کسی که حرمت این موی سفید را نگه نداشت همسرم بود.
خیلی کار آسانی نیست که آدم در سن ۶۰ سالگی تصمیم بگیرد طلاق بگیرد آنهم در غربت. حتما باید کارد به استخوان آدم رسیده باشد.
وقتی به شوهرم گفتم که می خواهم جدا شوم گفت من که تا به حال دست روی تو بلند نکرده ام.
البته او راست می گوید ولی نمی داند که بارها و بارها تا اعماق جانم مورد خشونت قرار گرفته بود. وقتی هم می گوید “من که به تو اصلا حرفی نزدم”، راست می گوید.
او اصلا با من حرف نمی زد. او با سکوتش و بی تفاوتی اش روح مرا می خورد. او به روان من دست درازی می کرد. من برایش مثل هوا بودم، باید برای او وجود می داشتم، ولی اینقدر حضورم و خدماتم طبیعی بود که جدی گرفته نمی شد. این هم نوعی خشونت علیه زنان بود.
باور کنید بعضی وقتها فکر می کنم اگر از شوهرم بپرسند زنت چه شکلی است نمی تواند جواب بدهد. اوائل زندگیمان دوستش داشتم و هر وقت به او اظهار محبت می کردم مثل این بود که با دیوار حرف بزنم.
وقتی چمدانم را بستم تا به خانه دوستم بروم شروع کرد به حرف زدن یعنی داد زدن. تازه وقتی من رفتم، او مرا دید.
شاید خشونتی را که من تجربه کردم قابل مقایسه با رنجهای زنان دیگر نباشد اما در این سالها انگار خوره به جانم افتاده باشد، روح من خورده شد.
من قربانی سکوت و بی تفاوتی در برابر نوعی از خشونت علیه زنان شدم و وقتی که بچه ها از خانه رفتند و دیگر کسی نبود تا با او حرف بزنم از خانه رفتم تا صدای خودم را بتوانم بشنوم.

===========================================

============================================

نوشته شده توسط بردیا

يادآوری روش ها و اهداف گروه نيک انديشان

یادآوری روش ها و اهداف گروه نیک اندیشان

یادآوری روش ها و اهداف گروه نیک اندیشان 

درود بر شما

گروه نیک اندیشان تشکیل شد برای ارتقا شخصی . جهت ارتقا شخصی ، این خود شخص است که در گروه برای ارتقا خود تلاش می کند.

گروهی وجود ندارد که افرادی بیایند و عضو آن گروه شوند و گروه ، امکاناتی در اختیار آنها قرار دهد . یک گروه را افرادی تشکیل می دهند و گروه بدون فعالیت و حضور آن افراد وجود نخواهد داشت.

در گروه نیک اندیشان افراد با هم همراه می شوند تا از طریق روش هایی برای ارتقا خود تلاش کنند. این تلاش برای ارتقا خود ، خود به خود همراهی دیگر افراد گروه را نیز به دنبال دارد و آنها را نیز در جهت ارتقا شخصی خودشان همراهی می کند. جنبه دیگر وجود گروه ، اشاعه این روش در جامعه است؛ این روش که “بیایید از خود شروع کنیم”.

پس در گروه نیک اندیشان افرادی دور هم جمع می شوند و از هم همراهی می خواهند برای ارتقا شخصی خود و دیگران را همراهی می کنند برای ارتقا شخصی خود.  روش هایی که در گروه وجود دارد همچون نشست های هفتگی یا برنامه های تفریحی و بسیاری برنامه های دیگر ،همه ، روش ها و وسیله ها و فرصت ها و امکان هایی هستند برای ارتقا خود.  در این روش ها دوستان همدیگر را همراهی می کنند. به همین دلیل ما عضو گروه نداریم بلکه همراهان گروه داریم که همدیگر را همراهی می کنند.

در این روش ها همراهان می توانند از طریق کمک گرفتن از همراهی دیگر همراهان ، برداشت ها و نگرش های ذهنی خود را ویرایش، پیرایش ، پالایش و در نهایت آرایش کنند و در هر لحظه در جهت ارتقا خود پیش روند.

در یک گروه ، معمول این است که افراد،  عضو گروه می شوند و برای پیاده کردن هدفی خاص تلاش می کنند. به طور نمونه گروه های خیریه برای جمع آوری مبالغی برای کمک  برای زلزله زدگان فعالیت می کنند. یا گروه هایی وجود دارند که در مسائل مختلف جامعه برای اصلاحات وارد عمل می شوند مانند حفاظت از محیط زیست و یا گروه هایی جشن های آیینی را زنده می کنند. هدف این گروه ها به نظر ملموس است اما اهداف گروه نیک اندیشان چندان ملموس به نظر نمی رسد چون گروه نیک اندیشان در نظر دارد همه این مسائل را پیگیری کند اما با همراهی هم به هدف ارتقا خود. اهداف گروه نیک اندیشان انجام کار خاصی برای جامعه به طور ملموس نیست ، هدف گروه نیک اندیشان انجام این کارها برای ارتقا خود از طریق مسئولیت پذیری و همراهی هم به روش های مختلف از جمله انتقاد است. انجام این کارها مانند فعالیت برای محیط زیست ، مقطعی هستند و جزو اهداف کوتاه مدت برای جامعه محسوب می شوند اما هدف گروه نیک اندیشان استفاده از این کارها به عنوان روشی برای ارتقا خود است که یک هدف بلند مدت برای جامعه است. چرا که جامعه از افراد تشکیل شده و اگر تک تک افراد خود را تغییر دهد و خود را ارتقا دهند ، جامعه ارتقا پیدا می کند و خود به خود بسیاری از مسائل حل خواهد شد.  این یعنی هدف بلند مدت از میان اهداف گروه نیک اندیشان 

ما در جامعه ای زندگی می کنیم که آموخته شده است که به اهداف کوتاه مدت بپردازیم و معمولا به اهداف بلند مدت به عنوان غیرممکن نگاه می کنیم  و در پی آن نمی رویم. آموخته ایم که جلوی پای خود را ببینیم  و توان نگریستن به دور دست را در خود پرورش نداده ایم.

امید که با پیگیری اهداف گروه نیک اندیشان شروع از خود و همراهی خواستن از دیگران و همراهی کردن دیگران و اشاعه این روش از طریق گروه نیک اندیشان ، جامعه ایده آل را حداقل در درون گروه پدید آوریم تا الگویی برای کل جامعه باشد.

از ماست که بر ماست؛ تا زمانی که ما تغییر نکنیم هیچ تغییری در جامعه امکانپذیر نیست.

شاد و آگاه باشیم در هوشیاری

نوشته شده توسط سینا

نوشته ای در نقد نیندیشیدن - جز شعار چیستیم؟

نوشته ای در نقد نیندیشیدن – جز شعار چیستیم؟

درد دل

نوشته شده در روز: سه شنبه ۲۳ آبان ماه ۱۳۸۵

ما کیستیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟

جز شعار چیستیم؟

نمی اندیشیم . چیستیم؟

جز هوس نیستیم ، چیستیم؟

بر نامردمی می ایستیم و می خندیم ! چیستیم؟

جز نیستی ، چیستیم؟

___________________________________________________

سلام دوستان

شدیدا بدنم داره مور مور میشه!

از چی؟

خوب معلومه از چی!

از روزگار!

از مردمان بولهوس که به جز دم  خود چیزی نمی بینند

سالیان سال هست که فریاد می زنیم ، آهای کورش ، آهای زرتشت ، آهای محمد ، آهای علی و حسن و حسین

اما نفهمیدیم حرفشان را

یک بار نشد فریاد بزنیم ، آهای انسان ، آهای وجدان ، آهای شرف و آهای نیکی و اندیشه

 

براستی که جز شعار چیستیم؟

 

خنده می زنیم بر هم ! دیگرانمان را به هیچ می انگاریم و معلوم نیست بر چه چیزمان افتخار می کنیم!؟

یکی بر ۲۵۰۰ سال ، یکی بر ۶۰۰۰۰ سال یکی بر ۱۴۰۰ سال

یکی بر میترا و یکی بر زرتشت و یکی بر کورش و دیگری بر محمد

هیچ نیاندیشیدیم که اینان چه می گویند

 

تعصب کورمان کرد .

ندیدیم عشق محمد را ، ندیدیم عشق علی و زرتشت را

حقیقتا جز شعار چیستیم؟

نخواندیم که : بنی آدم اعضای یکدیگرند      که در آفرینش ز یک گوهرند

حس نکردیم که : چو عضوی به درد آورد روزگار      دگر عضو ها را نماند قرار

درد دیگر عضو ها را ندیدیم که بخواهیم حسش کنیم

آنقدر ندیدیم که برای دیگر اعضا ، درد هم آفریدیم و لبخند و پوزخند و لذت بود که از دهانمان می بارید

به راستی که چیستیم!؟

جز شعار چیستیم؟

نمی دانم که  چیستیم

شاید هم که هیچیم

این چه لذتی ست که از سر دار رفتن شخصیت ها و آبرو ها به اوج می رسد!؟

این چه انسانیتی ست و این چه افتخاری ست که همه چیز دارد جز اندیشه و وجدان و انسان و نکویی

نشنیدیم که نظامی گفت :

منه دل بر جهان کین سرو ناکس                 وفاداری نخواهد کرد با کس

نخواندیم که نوشت :

همان به کندرین خاک خطرناک                   زجور خاک بنشینیم بر خاک

 

می خوام مثل نیچه آنقدر بر انسانیت از دست رفته بگریم تا بیهوش بشم   و به خدای خود برسم

کیست که خودآی درونش را دیده باشد

این همه مدعی انسان ، جز دیو نمی بینم

دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر                 کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست

گفتند یافت می نشود ، گشته ایم ما                       گفت آن که یافت می نشود ، آنم آرزوست

جز شعار چیستیم؟

این همه ارزش به دنبال خود می کشیم! که چه؟

این همه ادعا به دنبال خود می کشیم ! که چه؟

می خواهیم چه کنیم!؟ به چه می خواهیم برسیم؟

هیچ اندیشیدیم ؟؟؟؟  نه نه نه نیاندیشیدیم ، فقط انگاریدیم

چند روزه یه فیلم و چند تا عکس پخش شده ! می گن فلان هنرپیشه ست

 

تو خیابون ، ملت غیور در حال خرید و فروش این فیلم هستند

بعدش هم که گفتن ، خودکشی کرد ! آخر که چه!

چه شد که این فرد تا قبل از سریال نرگس کسی باهاش مشکلی نداشت ، حالا که تو این سریال معروف شد ، این بلا رو سرش اوردیم .

همیشه گفتن و در اسطوره هامون اثبات شده که مرده پرستیم . نمی تونیم کسی رو زنده بپذیریم . حالا یا جسمش رو کشتیم یا شخصیتش رو . الانم که هر دو رو.

خیلی جالبه ! می خوایم آبروی کسی رو ببریم ، اولش یه یا علی می گیم و آستین بالا

علی که بود ؟ شیر مرد

خجالت نمی کشیم نام این شیر مرد را بر دار زبانمان حلق آویز کردیم؟

چه زیبا گفت آن دوستی که گفت:

هفتاد میلیون نفر همگی به کمک هم پنجه در گلوی یک هنرمند نهادیم و از کاری که کردیم هیچ افسوسی نخوردیم

افسوس که نخوردیم ، بس به خود نیز بالیدیم

چه کنیم؟؟؟؟؟؟؟؟

در نهایت    “شاد باشیم” !؟!؟!؟!؟!؟!

جز شعار چیستیم؟

جهان بیمار و رنجور است

دو روزی را که بر بالین این رنجور باید زیست

اگر دردی ز جاننش برندارم  ناجوانمردی ست .

نمی خواهم بمیرم تا محبت را به انسان ها بیاموزم

بمانم تا عدالت را برافروزم ، بیفروزم

خرد را ، مهر را ، تا جاودان بر تخت بنشانم

به پیش پای فردا های بهتر گل برافشانم

چه فردایی ، چه دنیایی !

جهان سرشار از عشق و گل و موسیقی و نور است

نمی خواهم بمیرم ای خدا

ای آسمان

ای شب

نمی خواهم             نمی خواهم        نمی خواهم

مگر زور است

نوشته شده توسط پویا

شک نکن تو همین حالا سی دی رو بشکن

نوشته شده در روز: شنبه ۴ آذر ماه ۱۳۸۵

به دنبال وقایعی که اخیرا در مورد زهرا امیر ابراهیمی بازیگر سینما و تلویزیون اتفاق افتاد، دو خواننده جوان به منظور همدردی با وی و در انتقاد از آنانی که در این زمینه به هر نحو عملکردی غیرقابل قبول داشته اند، ترانه ای تکان دهنده و حزن انگیز به سبک رپ را تنظیم کرده اند و از طریق اینترنت در دسترس علاقمندان قرار داده اند.

●●● این ترانه که برای «انتخاب» ارسال شده، را می توانید در انتهای صفحه دانلود یا گوش کنید

متن کامل این ترانه تکان دهنده به شرح زیر است. امیدواریم با خواندن آن بیشتر به خود بیاییم….

هیشکی نگفت یه دختره

تنها تو این شهر شلوغ

بین نگاه هرزه

مردم سرتاپا دروغ

چه حالی داشت وقتی همه

آرزوهاش مرده بودن

وقتی که دست های پلید

آبروشو برده بودن

هیشکی نفهمید چی کشید

وقتی که مرگشو می دید

توی هجوم نعره ها

هیشکی صداشو نشنید

بدون دروغ نیست

این حرف ها داره صحت

همه ماها شدیم

یه مار چهار و سه خط

 ============================================

  • برگرفته و برگزیده از کتاب : وب سایت انتخاب

  • نوشته شده توسط بردیا

هنرنمايی کامکارها با خواننده عراقی در تهران

هنرنمایی کامکارها با خواننده عراقی در تهران

هنرنمایی کامکارها با خواننده عراقی در تهران

نخستین اجرای مشترک خواننده ای عراقی با یکی از گروههای شناخته شده موسیقی از ایران، گروه کامکارها ، چهارشنبه هفدهم آبان (هشتم نوامبر) در تالار بزرگ کشور و در حضور چهارهزار تماشاگر برگزار شد.

این کنسرت قرار است تا سه شب ادامه یابد اما با توجه به هجوم علاقمندان، به نظر می رسد هفته آینده نیز این کنسرت برای یک شب تکرار شود.

عدنان کریم نخستین خواننده عراقی است که در نیم قرن اخیر در کنسرتی با این درجه از اهمیت درایران می خواند.

کامکارها را باید دیرپاترین گروه موسیقی درایران نام نهاد که نقش مهمی در معرفی موسیقی ایرانی به دیگر نقاط جهان داشته است

کثرت فرمهای چندصدایی

کنسرت کامکارها درمقایسه با اجرایی که آنها در تابستان ۸۳ در کاخ نیاوران داشتند، چه در صورت و چه در محتوا تغییرات مهمی کرده بود؛ تعداد اعضای گروه به شانزده نفر تغییر یافته و در کنار آن برخی از سازها، ‌همانند تار و دف به گروه اضافه شده است.

هوشنگ کامکار، سرپرست و آهنگساز و مدیر هنری گروه کامکارها، در گفتگو با نگارنده گفت: “این تغییرات به دلیل ظرفیتهای تازه ای است که در آهنگسازی گروه و برخی از آهنگها و تصانیف به وجود آمده و همین نیاز سبب شده است تا از سازها و نیز نوازندگان تازه ای در کار بهره ببریم تا بتوانیم آنچه را خواست ما در ارائه تصویری پیچیده تر از موسیقی ایرانی است، به منصه ظهور برسانیم”.

وی دعوت از برخی از نوازندگان مهمان را نیز در جهت پر کردن چنین خلأی تفسیر کرد.

از سوی دیگر چند تن از اعضای خانواده کامکارها که باید آنها را نسل سوم این خانواده به شمار آورد نیز به گروه اضافه شده اند اما نگاهی به ترکیب و سازبندی گروه کامکارها نشان می دهد که تک تک افراد و سازها بر اساس ایده و نیازی به گروه اضافه شده اند و کامکارها نمی خواستند و نمی خواهند که سیاهی لشگر به گروه اضافه کنند.

بر خلاف اجراهای سابق این گروه که قطعات ساده کردی و فارسی بیش از قطعات پیچیده در فرمهای مختلف موسیقایی بود، این بار چربش با قطعات پیچیده و چندصدایی است.

بر همین بنیان و به دلیل ماهیت پیچیده این قطعات، هر نوازنده برای نخستین بار متن نت نویسی شده قطعات مربوط به خود (پارتیتور) را به صحنه آورده تا با دقت و ظرافت افزونتری به اجرای قطعه بپردازد.

در بخش اول شش قطعه و تصنیف اجرا شد که از میان این قطعات سه قطعه خانه ام ابری (ساخته ارسلان کامکار بر اساس شعری از نیما)، سرود زمین ساخته هوشنگ کامکار (برروی شعری از لنگستون هیوز با ترجمه احمد شاملو) و قطعه به یاد مادر ارسلان کامکار از ساختار پیچیده تری برخوردارند.

استفاده از ترکیبات چندصدایی و نیز تقسیم وظایف میان نوازندگان و خوانندگان به نحوی که هر کدامشان خط نتی مجزا از دیگری بنوازند ماهیتی پیچیده و فرم گرایانه به کار داده است.

در مقابل، دو قطعه ساقی (اثر بیژن کامکار با تنظیم اردشیر کامکار) و قطعه فراق اثر زنده یاد حسن کامکار فرمهای کلاسیک آهنگسازی موسیقی سنتی را در خود مستتر دارند و از بافت و ساختار ساده تری برخوردارند.

حضور سه بانوی خواننده که دوتن از آنان همسران کامکارها هستند؛ (نجمه تجدد حسینی همسر بیژن کامکار و مریم ابراهیم پور (همسر ارسلان کامکار) و صبا کامکار(فرزند هوشنگ کامکار) کفه بخش آواز را به سمت این گروه سه نفره سنگین کرده است.

حضور این سه تن وهمخوانی آنها شایعه ای را هم بلا اثر کرده، شایعه ای که در برخی محافل هنری پیچیده که وزارت ارشاد از همخوانی بانوان جلوگیری می کند و دیگر به کنسرتهایی که بانوان همخوان در آن حضور داشته باشند اجازه اجرا نمی دهد.

یکی از اثرگذارترین قطعات بخش نخست اجرای کامکارها، تصنیف به یاد مادر است که ارسلان کامکار در سوگ از دست دادن مادرش با الهام از اشعاری از خیام نیشابوری ساخته است.

ارسلان کامکار پیش از اجرای این تصنیف برای لحظاتی میکروفون را به دست گرفت و گفت که تا قبل از این کنسرت، ‌مادرشان در تمامی کنسرتهای موسیقی در ردیف جلو می نشست و به تماشای هنرنمایی فرزندانش می پرداخت و این دلگرمی بزرگی برای آنها بود اما امسال اولین سالی است که وی به دیار دیگر رخت کشیده است و دیگر روبروی آنها ننشسته تا هنرنمایی شان را نظاره گرباشد.

بخش کردی: صدایی شهری شده

بخش دوم کنسرت گروه کامکارها با حضور عدنان کریم عراقی رنگ و بویی دیگر گرفت.

عدنان کریم صدایی گرم دارد اما در مقایسه با خوانندگان نامی موسیقی کردی همانند عزیز شاهرخ، سبک خوانندگی اش بیشتر شهری است؛ به این معنا که آن خوی و خصلت و هیمنه ای که صداهای وحشی و نا آرام خوانندگان کردی در خود دارند در صدای کریم کمتر به چشم می آمد.

ضمن آنکه حجم و گستره صدای این خواننده کردزبان عراقی هم از همقومانش درایران بسی پایینتر است.

عدنان کریم شش تصنیف کردی به نامهای بای نسیم ( باد نسیم)‌، دلی من (دل من)، که ئه و جوانه ( آن زیباروی)، گیان گیان (جان جان)، به لنجه (به ناز)،‌ نه کی نه کی ( نکن دست نگهدار) را اجرا کرد که سه تصنیف آن را هوشنگ کامکار در همان حال و هوای کارهای سابقش تنظیم کرده و سه تصنیف دیگر را به ترتیب اردوان، ‌اردشیر و ارسلان کامکار تنظیم کرده اند.

شاید مهمترین نکته ای که در اجرای قطعات کردی به چشم می آمد نبود قطعات و تصانیفی با سرعت و ضرباهنگ تند بود که تقریباً در تمامی کنسرتهای اخیر کامکارها در زمره قطعات ثابتی به شمار می رفت که این گروه اجرا می کنند.

درباره گروه کامکارها

اجرای گروه کامکارها قرار بود تابستان امسال برگزار شود اما به دلیل آنچه هوشنگ کامکار در گفت و گو با ایسنا، ندادن بموقع مجوز برای اجرا اعلام کرد، اجرای آنها به تأخیر افتاد.

گروه کامکارها در سال ۱۳۴۴ تأسیس شد اما اجراهای موفق آن به پس از انقلاب و سالهای اولیه دهه شصت بازمی گردد.

این گروه را باید دیرپاترین گروه موسیقی درایران نام نهاد که نقش مهمی در معرفی موسیقی ایرانی به دیگر نقاط جهان داشته است.

حضور در جشنواره موسوم به دنیای موسیقی، هنر و رقص (WOMAD) به مدیریت پیتر گابریل آهنگساز انگلیسی و نیز حضور و اجرای کنسرت در مراسم اعطای جایزه صلح نوبل به شیرین عبادی از جمله فعالیتهای چشمگیر این گروه به شمار می رود .

درباره عدنان کریم

عدنان کریم خواننده ۴۴ ساله اهل کرکوک عراق است و همکاری خود با گروه کامکارها را نخستین بار در اواخر مرداد امسال آغاز کرد.

وی به همراه این گروه کنسرتهایی در شهرهای مهم عراق از جمله اربیل، سلیمانیه و دهوک برگزار کرده و حاصل اجرای مشترکش با گروه کامکارها آلبومی به نام ئه مشو (امشب) است که چندماه قبل در ایران ضبط شد و در سلیمانیه عراق و کشور سوئد انتشار یافت.

============================================

============================================

با نیک اندیشان همراه باشید

 

شعری از حمید مصدق

شعری از حمید مصدق

اشعار حمید مصدق همه زیبا هستند و با دل آدم ارتباط می گیرند. این شعر کوتاه و زیبا رو برای شما می نویسم.

گلِ خوبی زیباست

ای دریغا که همه مزرعه ی دلها را

علف هرزه ی کین پوشاندست

هیچ کس فکر نکرد

که در این آبادیِ ویران شده دیگر نان نیست

و همه مردم شهر بانگ برداشته اند که چرا سیمان نیست

و کسی فکر نکرد که چرا ایمان نیست

و زمانی شده است

که به غیر از انسان

هیچ چیز ارزان نیست…!

” حمید مصدق ”

با نیک اندیشان همراه باشید.

نوشته شده توسط سمیه

هر انسانی در زندگی همواره با مشکلات کوچک و بزرگ دست به گریبان است . و همیشه از مشکلی به مشکلی دیگر در حرکت است و پس از فایق آمدن بر هر مشکلی تجربه ای می آموزد و نگاهش به زندگی عوض می شود . کوچکی و بزرگی مشکلات از دید انسانهای متفاوت  یکسان نیست ولی آنچه مهم است دید خود ما به مشکلات و زندگی است و اینکه چگونه به آنها می نگریم و چگونه می خواهیم آنها را از سر راه خود برداریم . این مقدمه را گفتم که بگویم …

((چنون عاشق چنون دیوونه حالم

که می خوام از تو و از دل بنالم

هنوزم با همین دیوونه حالیم

یه رنگم ، صادقم ، صافم ، زلالم ))

بله داشتم می گفتم که ما باید دید خود را عوض کنیم تا بتوانیم …

.

.

 

(( تو که عشق ُ تو ویرونی ندیدی

شب ِ سر در گریبونی ندیدی

نمی دونی چه دردی داره دوری

تو که رنگ پریشونی ندیدی))

 

همانطور که قبلا هم اشاره کردم انسانها می توانند غمهایشان را …

(( عزیز جونم …

عزیز جونم …

غم عشق ِ تو کم نیست

سوای  ِ عشق ِ تو

                       هر غم

                                 که غم نیست …

 

گله کردی چرا می نالم از دل

دیگه این ناله ها دست ِ خودم نیست …))

پس نتیجه ای که می توانیم از این بحث  بگیریم این هست که …

کمی بعد…جوشش اشکی و زمزمه ای …

 

((صفای اشک و آهم داده این عشق

دل دور از گناهم داده این عشق

دو چشمونت یه شب

                           آتیش به جون زد

خیال کردم

                خیال کردم پناهم داده این عشق…))

 

 

برگرفته از اینجا

نوشته شده توسط حمید
مبارزه با روسپيگری در کشور سوئد

مبارزه با روسپیگری در کشور سوئد

مبارزه با روسپیگری در کشور سوئد

روسپیگری به مثابه خشونت علیه زنان
در دنیایی که همه مبارزه با روسپیگری را به عنوان مشکلی غیرقابل حل و همیشگی نگاه می‌کنند، اقدامات یک کشور در مبارزه با روسپیگری مانند تک چراغی در ظلمات به چشم می‌آید. در عرض ۵ سال تعداد زنان روسپی در سوئد به طرز چشم گیری کاهش یافته است. در استکهلم، پایتخت سوئد، تعداد زنان روسپی به میزان ۶۰ درصد و تعداد مردان جاکش به میزان ۸۰ درصد کاهش یافته است. در دیگر شهرهای بزرگ سوئد نیز اثری از زنان روسپی در خیابان دیده نمی‌شود. پیش از آن اکثر فاحشه خانه‌ها و مراکز ماساژ مشهور سوئدی، که در طی ۳ دهه قانونی بودن روسپیگری در این کشور، به طرز فزاینده‌ای افزایش یافته بودند، به تدریج برچیده شده‌اند. و این راه مبارزه با روسپیگری جواب داد.
به علاوه تعداد زنانی که برای سکس به داخل کشور سوئد قاچاق می‌شوند به نزدیک صفر رسیده است. دولت سوئد تخمین زده است که در طی چندین سال اخیر، سالانه تنها حدود ۲۰۰ تا ۴۰۰ زن برای استفاده در صنعت سکس به داخل سوئد قاچاق شده‌اند که در مقایسه با رقم ۱۵ تا ۱۷ هزار زن که سالانه به همین منظور وارد کشور همسایه فنلاند می‌شوند، بسیار ناچیز است. تا کنون هیچ کشوری با هیچ تجربه‌ی اجتماعی نتوانسته است به نتایج بدست آمده در مبارزه با روسپیگری توسط سوئد نزدیک شود.
اما سوئد از چه راه حل پیچیده‌ای برای رسیدن به این نتایج فوق العاده مبارزه با روسپیگری استفاده کرده است؟ در کمال تعجب، سوئد راه حل پیچیده‌ای را انتخاب نکرده است. راه حل به قدری ساده و در عین حال محکم است که سریعا از خود می‌پرسیم” چرا قبلا کسی از آن استفاده نکرده است؟”
در ۱۹۹۹، سوئد پس سالها تحقیق و بررسی، قانونی را مورد تصویب قرار داد که به موجب آن ۱) خرید سکس جرم است ۲) فروش سکس جرم نیست. فکر نوی پشت این قانون به صورت واضح در ادبیات دولت قابل مشاهده است:
“در سوئد فحشا جنبه‌ای از خشونت مردان علیه زنان و کودکان به حساب می‌آید. روسپیگری رسما به عنوان شکلی از استثمار زنان و کودکان شناخته می‌شود و باعث بوجود آمدن مشکلاتی مهم در اجتماع است… تا زمانی که مردان زنان و کودکان را در قالب سیستم روسپیگری می‌خرند، می‌فروشند و استثمار می‌کنند برابری جنسیتی غیرقابل دسترسی خواهد بود.”

علاوه براین عنصر مهم دیگری از برنامه‌ی قانون گزاری سوئد برای مبارزه با روسپیگری، تخصیص خدمات اجتماعی و مالی با هدف کمک به روسپیان برای ترک روسپیگری و حمایتهای مالی تکمیلی برای آموزش عموم مردم بود.استراتژی منحصر به فرد سوئد با روسپیگری به عنوان نوعی از خشونت علیه زنان برخورد می‌کرد که در آن مردانی که سکس را می‌خرند مجرم شناخته می‌شوند و زنانی که سکس را می‌فروشند قربانیانی هستند که به کمک نیاز دارند.
در کمال تعجب با وجود همه‌ی این اقدامات مبارزه با روسپیگری در چند سال اول اجرای برنامه هیچ اتفاق تازه‌ای نیفتاد. پلیس تعداد کمی روسپی و جاکش را دستگیر کرد و با همان رویه‌ی سابق با آنها رفتار شد. مخالفان برنامه طعنه زنان گفتند” دیدید؟ روسپیگری همیشه وجود داشته و خواهد داشت”
اما سوئدی‌ها که به برنامه‌ی خود مطمئن بودند به این گوشه کنایه‌ها توجهی نشان ندادند. آنها به سرعت مشکل را تشخیص داده و حل کردند. مشکل این بود که مسئولان انجام اقدامات قانونی به وظیفه‌ی خود عمل نمی‌کردند. پلیس هم نیازمند همان آموزش عمیقی بود که مقامات قانون گزار و عامه مردم از آن بهره مند شده بودند : “روسپیگری نوعی از خشونت مردان علیه زنان است. باید مردان خریدار را مجازات کرده و به زنان فروشنده کمک کرد” پلیس، از بالاترین تا پایین ترین سطح تحت آموزش قرار گرفت و مشکل سریعا حل شد.
امروزه نه تنها سوئدی‌ها ار رویکرد دولت خود نسبت به روسپیگری حمایت می‌کنند (بر طبق آمارهای ملی ۸۰ درصد سوئدی‌ها با این برنامه موافق‌اند)، بلکه پلیس و مقامات اجرایی نیز از وفادارترین افراد نسبت به برنامه به حساب می‌آیند.آنها متوج شده‌اند که این طرز نگرش به روسپیگری، به جای قانونی دانستن آن ، باعث کاهش چشم گیر جرایم مربوط و وابسته به آن خواهد شد.
در سال ۲۰۰۳، دانشگاه لندن مطالعه‌ای مقایسه‌ای درباره‌ی وضعیت روسپیگری در سوئد، استرالیا، ایرلند و هلند انجام داد. تحقیقی نشان داد که قانونی کردن روسپیگری نجات تاسف برانگیزی به دنبال دارد. بر طبق تحقیق، قانونی کردن روسپیگری باعث خواهد شد تا:
صنعت سکس در همه‌ی اشکال آن گسترش یابد
جنایات سازمان یافته در صنعت سکس افزایش یابند
روسپیگری کودکان افزایش یابد
تعداد زنان و دخترانی که برای سکس به داخل کشور یا منطقه قاچاق می‌شوند، افزایش یابد
خشونت علیه زنان افزایش یابد

در ایالت ویکتوریای استرالیا که فاحشه خانه‌ها قانونی‌اند، تعداد فاحشه خانه‌ها به طرز وحشتناکی افزایش یافته و باعث می‌شود که دولت قادر به کنترل و نظارت بر تمامی آنان نباشد. به همین ترتیب فاحشه خانه‌ها به سرعت تبدیل به مراکز جنایات سازمان یافته و فساد می‌شوند. این تحقیق همچنین نشان می‌دهد روسپیانی که در این سیستم کار می‌کنند، همچنان تحت فشار بوده و احساس ناامنی می‌کنند.
تحقیق درباره‌ی هلند نشان داد که ۷۹ درصد از روسپیان مایل به خروج از شرایط فعلی خود هستند. همچنینی ادعاهای دولت در زمینه‌ی کمک به روسپیانی که مایل به ترک شغل خود هستند، پوچ بوده و در حد بسیار کمی به آنها عمل می‌شود. برعکس در سوئد ۶۰ درصد از روسپیان از کمکهای دولت برای تغییر شرایط زندگی خود سود برده‌اند.
اما سوال نهایی این است که چرا کسی پیش از این ، از این روش برای مبارزه با روسپیگری استفاده نکرده بود؟ برای اینکه به روسپیگری به عنوان خشونت علیه زنان نگاه کنیم باید به جای زاویه‌ی دیدی مردانه، زاویه‌ی دیدی زنانه را انتخاب کنیم. اگر نه همه، اغلب کشورهای جهان هنوز به روسپیگری از زاویه‌ی دیدی مردانه نگاه می‌کنند. شاید زمان آن باشد که دیگر کشورها نیز رویه‌ی سوئد را در پیش بگیرند و نقطه‌ی پایانی بر حیات روسپیگری در جمعه‌ی خود بگذارند.

—————————————————————————–

ترجمه: هما مداح/مرکز فرهنگی زنان

نویسنده: ماری دی سانتیز، دسامبر ۲۰۰۴

با نیک اندیشان همراه باشید

نوشته شده توسط پویا
شعر از مويه های بُرقَع پوش كابلی

شعر از مویه های بُرقَع پوش کابلی

از مویه های بُرقَع پوش کابلی

ای کاش

خاشاکِ خفته به راهِ باد می دانست

چه پاییز دست به داسی

کمر به قتلِ عامِ گندم و بابونه بسته است

 ای کاش

بوته ی بی وطن

به راهِ باد می دانست

چه آواره ی بی منزلِ بیابان و

چه سوختن به خاکستر چاله ای !

تو پیرم کردی مُلا عُمر

مگر مرا به جُرمِ کدام حَرام

از پیچ و تابِ تازیانه ی باد آفریده اند

که در سرزمینِ تو زن زاده شدم؟

دیگر چه می خوانی اَم به خاموشیِ وطن

من

سارِ سَر بُریده به بالایِ دار

زن

کتک خورده ی پَستونشینِ تو

تو

دستاربندِ حدزنانِ هار

فتوانویسِ قلعه قندهار

دیگر چه می خواهی از کُشتنِ بُودا به بامیان

بلبل به باد غیس…؟

دریغا کبوترکُشانِ کهنه کار!

سلیمه به سنگسار و

خواهرم به خانه مُرد،

کودکانم به کابل و

شویّم… کرانه هایت کویت.

پس ما مگر

مقابل کدام کتابِ بی معجزه مُرده ایم

که بی پناهیِ آدم را

جُز جِرزِ دیوار و مزار زنده به گُوران ندیده اید!

پس این بُرقَع پوشِ کابلی

که از پستویِ هزار حجاب به در خواهد شد؟

دریغا مُلاعُمر

ای کاش می دانستی

تو را نیز به گمانم زنی زاییده است.

============================================

  • شعر از مویه های بُرقَع پوش کابلی

  • برگرفته از کتاب: مجموعه اشعار دفتر یکم

  • هستیار (شاعر) : سید علی صالحی

============================================

با نیک اندیشان همراه باشید

نوشته شده توسط بردیا

لبخند بزن رفیق

لبخند بزن رفیق

لبخند بزن رفیق

باید بگم که خیلی وقته که گم شدیم یادمون رفته غیر از ما آدمای دیگه ای هم وجود دارم و فقط برای خودمون زندگی می کنیم.من نمی گم آدم باید فقط برای دیگران زندگی کنه و همش به فکر دیگران باشه ولی آدم می تونه با کوچکترین کارها به دیگران انرژی بده .دوستان من از خود گذشتگی فقط به این نیست که آدم بره در جنگ و جانباز بشه یا مثلا سرپرستی یه خانواده ی بی پناه رو به عهده بگیره لازم نیست همیشه کارای سخت سخت رو انجام بدیم چون سنگ بزرگ علامت نزدنه. لبخند بزن رفیق

بیایم و در همین ارتباط های نزدیک با دوستانمون کمی از خود گذشتگی نشون بدیم.تویی که الان داری این نوشته ی من رو می خونی چرا لبخند نمی زنی.حالا یه نگاهی به خودت بکن می بینی مدت هاست که لبخند نمی زنی.می دونم می خوای بگی زندگی سخته و من نمی خوام با لیخند زدن به خودم دروغ بگم ولی این رو بدون حتی اگر خودت در زندگی مشکل داری لبخند زدن تو در همه ی زمان ها می تونه ایثار بزرگی باشه که بتونی از طریق لبخندت به بقیه امید زندگی بدی.پس لطف کن و این ایثار کوچولو رو انجام بده و همیشه لبخند بزن رفیق

با نیک اندیشان همراه باشید

نوشته شده توسط سعید

مطالبی پیرامون آداب معاشرت

مطالبی پیرامون آداب معاشرت

درود

همیشه شاد باشید

آداب معاشرت برای دوری از آسیب ها قرارداد شده اند . افراد همدیگر را نمی شناسند و برای رفتار با افراد با عقاید مختلف که از آنها اطلاع ندارند چگونه باید برخورد کنند.

بنابراین برای برقراری ارتباط با افرادی با افکار مختلف که نمی شناسیم اگر در جامعه آدابی همه گیر تدوین شود و همه در آن زمینه آموخته شوند یک زبان مشترک خواهد بود برای برقراری آسان تر ارتباط بدون تنش.

هنگامی که دو نفر با هم مواجه می شوند و یا به هم معرفی می شوند به سه طریق ممکن است که با هم ارتباط را آغاز کنند؛

– با نگاه

– با صحبت

– با لمس

در آشنایی ممکن است این سه روش که به ترتیب نوشته ام اتفاق بیافتند، پس چه بهتر که هر سه روش را در خود تقویت کنیم. نگاه محبت آمیز، صحبت لطیف و لمس که ممکن است دست دادن یا بغل کردن و یا روبوسی باشد چه بهتر که با آدابی شناخته شده برای طرفین و با صمیمیت انجام گیرند.

عقیده ای وجود دارد که همه موجودات کالبدهای متعددی دارند که در این کالبد ها با هم در ارتباط هستند ، در این کالبد ظاهری ما به طور ظاهری در تماس نیستیم و با لمس هم ، کالبد های ظاهری باهمدیگر به ظاهر تماس برقرار می کند.

در این تماس ، گرمای بدن منتقل می شود و انرژی که در کالبدهای دیگر در حالا انتقال هستند در این کالبد نیز به وضوح جریان می یابد.

در آداب معاشرت دست دادن یک تماس مقدماتی است که اگر دور از انتظار طرفین باشد انرژی خوبی منتقل نخواهد شد چون ذهن در حال تحلیل و تعجب است. اما اگر رفتارها مشخص و قابل پیش بینی باشد می تواند به خوبی تبادل انرژی صورت گیرد.

برای دست دادن که ممکن است در جوامع و عقایدی مورد نکوهش باشد، آدابی تدوین شده تا از تنش جلوگیریی شود و در مرحله اول آشنایی دید بدی از طرف مقابل در ذهن ایجاد نشود.

پس روشی تبیین شده تا همه بتوانند به طور قابل پیش بینی رفتار کنند و تماس پرانرژی صورت گیرد.

برای دست دادن که نمونه ای از ابراز محبت است اول خانم ها دست خود را به سمت آقایان و اول بزرگ تر ها به سمت کوچک ترها دست خود را دراز می کنند. در این آداب معاشرت ابراز محبت از سمتی است که بیشتر باید مورد احترام قرار گیرد.

مسلم است که خانم ها لطیف تر هستند و نیاز به احترام و مورد توجه قرار گرفتن بیشتری نسبت به آقایان دارند و در موارد بسیاری این لطافت مانع می شود که بتوانند با کسانی ارتباط لمسی برقرار کنند پس این آداب معاشرت برای دوری از تنش ذهنی ابداع شده است.

این روش دست دادن برای مذاهب و عقایدی هم که مخالف دست دادن آقایان و خانوم ها هست می تواند کاربرد داشته باشد که خانوم ها دست خود را دراز نمی کنند و این حق انتخاب را دارند.

وقتی با هم دوست هستیم همدیگر را می شناسیم و بنابراین به عقاید هم واقفیم و این آداب معاشرت را به خوبی می توانیم رعایت کنیم.

باز فرصت شد می نویسم.

شادِ شادِ شاد

با نیک اندیشان همراه باشید

نوشته شده توسط سینا