آخر شاهنامه :حکایت بی مرگی دقیانوس
آخر شاهنامه سومین مجموعه شعر اخوان در سال ۱۳۳۸منتشر شد این مجموعه شامل ۳۴ شعر است که در چاپ های جدید ۳۳شعر چاپ شده وشعر دوتن رگشاه ازآن حذف شده است.
شعرهای اولین مجموعه را می توان در سه دسته گنجاند:
۱- شعرهای اجتماعی وسیاسی با زبان تمثیلی
۲- شعرهای تغزلی با زبان ساده وپاک ونگاه عمیق به محیط هستی
۳- شعرهای دروصف طبیعت با تصویرهای زیبا
مهدی اخوان ثالث در حرکت رو به جلوی خود در مسیر شعر نو (( آخر شاهنامه )) را با شعرهایی یکدست و خوب ارایه کرده است. در این مجموعه نسبت به مجموعه های قبل شاهد تغییر و تحول در قالب و شکل و معنای ِ شعرهای او هستیم . در این مجموعه اخوان دارای یک استقلال ِ فکری مشخص و بارز است. شعرهای او پختگی ِ بیشتری یافته اند و این پختگی را حتی در غزلهای او می بینیم.
رنگ شعرهای عاشقانه اخوان در(( آخر شاهنامه )) از رنگی دیگر است. او دیگر مانند ارغنونیات از لب و موی و گیسو و معشوقه صحبت نمی کند بلکه با تامل در هستی عشق را در همه اجزای زندگی متجلی می بیند . غزلهای ۱ و ۲ و ۳ و ((دریچه ها)) از مضمون عشق بهره گرفته اند . اخوان در این سالها درک ِ درستی از غزل دارد . مخصوصا ((غزل ۳ )) که یکی از شاهکارهای اخوان در بیان ِ یک عشق ِ پاک و صمیمی است و خواندن چند باره آن انسان را دلزده نمی کند :
((ای تکیه گاه و پناه
زیباترین لحظه های
پرعصمت و پر شکوه
تنهایی و خلوت من.
ای شط شیرین پرشوکت من.
ای با تو من گشته بسیار
درکوچه های نجابت
ظاهر نه بن بست عابر فریبنده ی ِ استجابت
در کوچه های سرور و غم راستینی که مان بود
در کوچه باغ گل ساکت نازهایت
در کوچه باغ گل سرخ شرمم
در کوچه های نوازش
در کوچه های چه شبهای بسیار
تا ساحل سیمگون سحرگاه رفتن
در کوچه های مه آلود بس گفت و گو ها
بی هیچ از لذت خواب گفتن
در کوچه های نجیب غزلها که چشم تو می خواند
گهگاه اگر از سخن باز می ماند
افسون پاک منش پیش می راند
ای شط پر شوکت هر چه زیبایی پاک
ای شط زیبای پر شوکت من
ای رفته تا دوردستان
آنجا بگو تا کدامین ستاره ست
روشنترین همنشین شب غربت تو ؟
ای همنشین قدیم شب غربت من
ای تکیه گاه و پناه
غمگین ترین لحظه های کنون بی نگاهت تهی مانده از نور
در کوچه باغ گل تیره و تلخ اندوه
در کوچه های چه شبها که اکنون همه کور
آنجا بگو تا کدامین ستاره ست
که شب فروز تو خورشید پاره ست ؟ ))*
اخوان در باره ی ِ وزن این شعر می گوید : (( اینک نمونه ای از آمیختگی ِ رجز با رمل و متقارب به شیوه ی ِ نیمایی که پس از مستفعلن ِ اول وزن در آمیخته می شود، اما شروع مصرعها همه با مستفعلن است چنانکه من سروده ام
درکوچه های نجابت ( مستفعلن فاعلاتن )
در کوچه های سرور و غم راستینی که مان بود( مستفعلن فاعلات فعولن فعولن فعولات)
در کوچه باغ گل ساکت نازهایت( مستفعلن فاعلاتن فعولن فعولن )
در کوچه باغ گل سرخ شرمم (مستفعلن فاعلاتن فعولن)
در اوزانی که اینچنین به هم راه دارند ، کار پایان بندی آسان است زیرا در پایان مصرعها جنس ِ وزن خود دیگر شده است به شرط ِ آنکه در شروع مصرعها راه گم نکنیم . )) **
وجه قالب شعر های مجموعه آخر شاهنامه دارای مضامین اجتماعی وسیاسی است .
او چون گذشته درگیر احساسات ِ خام ِ جوانی است و نه درگیر تبلیغات حزبی و ایدئولوژیکی . در شعرهای اجتماعی ِ این مجموعه مثل(( آخر شاهنامه ))،(( پیغام)) ، ((کاوه یا اسکندر)) ، (( قاصدک)) ، (( گفتگو)) و … شعر (( آخر شاهنامه)) دارای ِ جایگاهی متمایز است و از ارجمندی ِ خاصی برخوردار است . این شعر حماسه ای است در بیان ِ رنج ، درد و شکست و یاس ِ این ملت در دهه سی و شاید هم همین حال !
در این شعر ما به راستی موقعیت ایران را با هزاران سال پشتوانه علمی و فرهنگی در برابر جهان می بینیم .(( بار عاطفی (( آخر شاهنامه)) همانا ژرف ترین احساس ِ خوارشدگی است ؛ خوار شدگی ِ اندیشگی ، که حالت دانسته انسان ِ به اصطلاح پیشرفته امروز در برابر سرنوشت جهانی ِ خویش است، بلکه خوار شدگی ِ عاطفی که حالت شاعرانه انسان ِ به اصطلاح واپس مانده ی ِ – یا وا پس نگه داشته شده ی ِ امروزی در برابر انسان به اصطلاح پیشرفته ی ِ امروزین است .))* اخوان در آخر شاهنامه علیه این حقارت ملت عصیان می کند و فریاد بر می آورد که چرا انسان ِ امروز ِ ما در برابر این کج آیین قرن دیوانه خوار شده است . اخوان در این شعر می خواهد در برابر این شکست به گذشته رجوع کند . در واقع بازگشت به گذشته پر افتخار نوعی اسطوره ی ِ نجات برای شاعر است. (( آخر شاهنامه)) در زبان نیز نوعی سبک ِ نو خراسانی پدید می آورد یعنی زبان ِ امروز را به نوعی با زبان ِ شعر خراسان ِ دیروز پیوند می زند . زبان ِ شعر تازه ای که اخوان در این قطعه ها آفریده در شعر دیگران سابقه نداشته است . در این شعر کلمات و ترکیبات به درستی در جای ِ خود نشسته اند و از مجموع اینها زبانی به وجود آمده که موقعیت زندگی ِ امروز را بخوبی روایت می کند :
((بر به کشتیهای ِ خشم ِ بادبان از خون ،
ما ، برای ِ فتح سوی ِ پایتخت ِ قرن می آییم .
تا که هیچستان ِ نُه توی ِ فراخ ِ این بی غبار آلود ِ بی غم را
با چکاچاک ِ مهیب ِ تیغهامان ، تیز
غرّش ِ زَهره دران ِ کوسهامان، سهم
پرّش ِ خارا شکاف ِ تیرهامان ، تند ؛
نیک بگشاییم.)) **
دیگر شعر اجتماعی این مجموعه که ارزش والایی دارد شعر (( میراث )) است :
پوستینی کهنه دارم من
یادگاری ژنده پیر از روزگارانی غبار آلود
سالخوردی جاودان مانند
مانده میراث از نیاکانم مرا ، این روزگار آلود
اخوان در این شعر به زبان تمثیلی علیه وضعیت موجود اعتراض و عصیان می کند . پوستین ِ کهنه ی ِ او تمثیلی از مجموعه ی ِ فرهنگ و تلاش معنوی ِ نیاکان اوست که دست به دست گشته است و به دست او رسیده است . در شعر میراث صمیمیتی وجود دارد که شاید کمتر بتوان در شعرهای دیگر آن را یافت . تعلق ذاتی ِ اخوان به سنت فرهنگی ِ ایران به خوبی در این شعر پیداست . او درد ِ ایرانی بودن دارد و دلش برای ِ ایران و ایرانی می تپد.
درشعر قاصدک که آخرین شعر این مجموعه است شاعر باقلبی شکسته به صورت تمثیلی با قاصدک صحبت می کندو به او می گوید که گردبام ودراو نگردد چون منتظر خبری نیست و ازهمه جا نا امید است :
((انتظار خبری نیست مرا
نه ز یاری نه ز دیّار و دیاری – باری ،
برو آنجا که بوَد چشمی و گوشی با کس،
برو انجا که تو را منتظرند.
قاصدک!
در دل من همه کورند و کَرَند.))
نویسنده : حمید