فردگرایی وبلاگ نويسان

فردگرایی وبلاگ نویسان

سلام بر سینای عزیز …. ببخشید که دیر بدیر سر میزنم …. وضعیت شما و گروهتان را زیر نظر دارم و چون میخواستم مفصل صحبت کنم صبر کردم تا در فرصت مناسب مزاحم وقتت بشم …. اول میخواستم بهت ایمیل کنم ولی بعد دیدم سایر دوستانت هم از نظراتم آگاه بشند بهتر است البته این مطالب رو در اختیار شما میگذارم و حق امتیاز !؟ آن را به شما میدهم تا هرچه خواستی بکنی اگه خواستی تو نیک اندیشان هم قرار بده … حتی اگه دوست نداشتی کاملا پاک کن …. اما بریم سر اصل موضوع ……من داشتم به این فکر میکردم که این تلاشی که در ایجاد گروه نیک اندیشان به خرج میدهی به کجا ختم خواهد شد و چه مشگلاتی ممکن است در این مسیر داشته باشی و این مسیری که با جدیت طی میکنی در چه مسیری بیندازی که به صواب نزدیکتر باشد ….. برای پاسخ باید کمی برگردیم به عقب ….. شروع کارت با وبلاگنویسی بود و بستر حرکتت وبلاگ نویسان … در این شکی نیست …. خوب باید دید این وبلاگ نویسان چه خصوصیت مشترک و عامی دارن تا بستر حرکت خود را خوب نشناسی موفقیتت کم خواهد بود … پس با این موضوع شروع میکنیم …. خوب میدانی که وبلاگ نویسی در ایران بیشتر از هر جای دیگر

فردگرایی وبلاگ نویسان

گسترش داشته و نسبت به استفاده کنندگان از اینترنت حساب کنیم در صد وبلاگ نویسان در ایران سر سام آور است و در جهان شهره آن پیچیده به طوری که تهران را شهر وبلاگ نویسان لقب داده اند …. خوب چرا …. به نظر من مردم ایران دارن در یک جهت مثبت متحول میشوند و آن اینکه فردگرایی وبلاگ نویسان در ایران بشدت در حال گسترش است …. وبلاگ بستری است که نیاز های یک فردی که در مقابل جمع گرائی به فردگرایی معتقد است را بخوبی برآورده میکند ….. وبلاگ نویس صاحب و مالک بلامنازع وبلاگش هست و به معنی اخص کلمه هر بلائی که میخواهد سر وبلاگش میاره ….. از یک پایگاه مطمئن برای سخن گفتن گرفته تا وسیله ای برای رفع تنهائی …. هر جور دلش میخواهد صفحه آرائی میکند هر وقت دلش میخواهد مینویسد و هر وقت دلش خواست درش را تخته میکند .و میرود پی کارش …. وبلاگ نویس در مقابل هیپکس پاسخگو نیست شعر میگوید از سکس مینویسد فحش میدهد ناز میکند قهر میکند و هرچه که میخواهد میکند و این یعنی فرد گرائی مطلق ….. در نظام های سیاسی متداول در دنیا که با سابقه هستند و دارای شناسنامه این خصوصیات به لیرال دموکراتها میخورد و باید بگویم که چه بخواهیم و چه نخواهیم و چه بدانیم و چه ندانیم ملت ایران دارد به سوی لیبرال دموکرات ها حرکت میکند ……. لیبرال دموکراتها در تئوری میگویند که من مرکز عالم هستم و این محور حرکتم میباشد و بشدت فرد گرا هستند که نمیخواهم زیاد وارد این مباحث بشم که از موضوع دور میشویم …. داشتم میگفتم که علت استقبال ایرانیها به مقدار زیاد وابسته به رشد خصلت فرد گرائی در نسل جوان است …. نسلی که یک دوره جمع گرائی مفرط را پشت سر گذاشته نسلی که در قالب گروهها و سازمانها فردیت خود را فدا کردندو حتی به قیمت جانشان تمام شد … نسلی که جز نشخوار حرفهای رهبرانشان کاری نداشتند و به معنی اخص کلمه الینه شده بودند و از خودشان هویت و شخصیتی نداشتند و در نهایت هم جز فدای یک نسل و قربانی کردن بهترین فرزندانشان در قربانگاه جنگ و تروریسم ثمری نداشت حالا به خود آمده اند و بشدت تمایل به فرد گرائی پیدا کرده اند و حالا از ذکر طوطی وار حرفهای فسیل های سیاسی بیزار هستند و خودشان صاحب شخصیت و فکر و حرفی برای گفتن و شخصیتی برای زندگی کردن و…. چه بستری مناسبتر از وبلاگنویسی و برای این است که در ایران اینقدر وبلاگنویسی رشد کرده …..
واما شما سینای عزیز با این خصوصیاتی که وبلاگ نویسان در ایران دارند میخواهی کار خودت را به پایان برسانی ….. چه طوری …. من نمیخواهم نا امیدت کنم فقط میخواهم دیدت را نسبت به راهی که انتخاب کرده ای روشنتر کنم …. وبلاگ نویسان با این خصوصیت کمتر نظم پذیر و تشکیلات پذیر و برنامه پذیر خواهند بود وبلاگ نویسان شاید ده بار به جلسات شما بیایند ولی بار یازدهم باز معلوم نیست که بیاید یا نه …. هیچ وقت نمیتوانی روی این مسئله که چند نفر از وبلاگ نویسان به دعوت شما پاسخ خواهد داد …. اصلا معلوم نیست که این اعضا فردا بگند آقا سینا خداحافظ ….. این از خصوصیات وبلاگ نویسان است …. من قبول دارم که هر وبلاگ نویسی کنجکاو است که بیاید و فلان وبلاگ نویس دیگر را که ماهها است به تبادل فکر میپردازد از نزدیک ببیند …ولی این حس کنجکاوی که ارضاء شد بی خیال خواهد شد …. حتی در مورد وبلاگ نویسی گروهی نیز نمیشود روی هیچ چیز حساب باز کرد …مگر میتوانی کسی را وادار کنی که مرتب مثلا صفحه ورزشی یک وبلاگ گروهی را اداره کنه و روش حساب کنی …. این از خصوصیات بستری است که انتخاب کرده ای و یک ضعف نیست یک خصوصیت است یعنی فردگرایی مفرط وبلاگ نویسان …. و هر کس که کار گروهی و تشکیلاتی کرده بخوبی میداند که بدون نظم پذیری اعضاء یک گروه دست زدن به هر کار گروهی غیر ممکن است …. طولانی شد ادامه برای بعد ….. فعلا این مسائل را روش فکر بکن … خسته شدم از تایپ ….

نویسنده: حسین

هدف گروه نيك انديشان

هدف گروه نیک اندیشان

درود و سلام به همگی دوستان

از اینکه من یه کمی دیر دارم این مطلب رو می نویسم منو ببخشین

خوب هر کسی که به اطرافش حساس باشه و درونی ژرف و ذهنی روشن و جستجوگر داشته باشه (این دل دریایی و ذهن روشن می تونه ذاتی باشه یا اینکه بدست آوردنی باشه) باید این سوال رو از خودش پرسیده باشه که من برای چی بوجود آمدم؟…آمدم چه کار کنم؟…..

من به این نتیجه رسیدم که هر آدمی برای خودش یه پیامبر هست و دارای یه رسالت هست که برای انجام اون کار یا رسالت پا به عرصه هستی گذاشته. این رسالت می تونه هر چیزی یا کاری باشه….ولی چیزی که یگانه و یکتا هست هدف هستی و زندگی هست که دقیقا ما هم به این خاطر بوجود آمدیم. ما اومدیم تا به تکامل برسیم. تا به عقل و فهم و شعور و درکمون گستره و ژرفا بدیم.

برا همین من هر آدمی رو توی یه منطقه تاریک می دونم.یه منطقه تاریک بزرگ درست مثل فضای تاریک و سرد خارج از کره زمین. ولی ماآدما کجای این فضا هستیم؟….اینو این طوری می تونم بگم که هر آدمی توی این فضای تاریک برا خودش یه منبع انرژی درونی (دل+عقل) داره. که این منبع انرژی درست مثل یه لامپ روشن بالای سر اون آدم هست که به یه شعاع کوچیک به مرکر اون شخص رو روشن و نورانی کرده و اون منطقه برای اون آدم شناخته شده و دیگه تار و تاریک نیست. ولی چیزی که هست اینه که توی این فضای تاریک ما بی شمار نقطه نورانی داریم که فقط به صورت نقطه نورانی باقی موندن. بیاین که با کمک هم دیگه این نقاط نورانی رو به هم نزدیک کنیم تا بتونیم از نور و معرفت و شناخت و نگرش هم دیگه بتونیم استفاده کنیم و یه فضای بیشتری رو روشن کنیم.

هر کسی از یه زاویه ای به زندگی و هستی نگاه می کنه…ما با جمع شدن در یک گروه می تونیم که با نگرشهای زیبای هم دیگه به زندگی آشنا بشیم و هم دیگه رو تکامل ببخشیم. بله تکامل همون هدف اصلی که ماها به خاطر اون بوجود آمدیم. منتها هر کسی و چیزی داره از یه مسیری به سمت تکامل می ره. ولی همه این مسیرا آخرش یه نقطه هست و وقتی که ما به اون نقطه می رسیم می بینیم که خیلیا مثه ما به اونجا رسیدن .

هدف گروه نیک اندیشان

پس برای رسیدن به این هدف تصمیم گرفتیم که گروهی فرهنگی بوجود بیاریم که بتونیم در سایه این گروه به افکار و اندیشه و ذهن و درون هم دیگه اجازه آشنایی بدیم تا بتونیم از زاویه هایی که قادر به دیدن زندگی از اون زاویه ها نیستیم بتونیم هستی رو ببینیم شما هم اگه این اجازه رو به ذهن و فکرتون با عضو شدن در این گروه بدین و خودتون و مارو و کلا هستی و زندگی رو یاری و کمک بکنین خوشحال می شم………

روزگارتون خوش و شاد باشین.

نویسنده: بردیا

هدف از تشكيل گروه نيك انديشان

هدف از تشکیل گروه نیک اندیشان

درود بر زیبا

بعد از تشکیل جلسه دیدار (میتینگ) که دوستان وبلاگ نویس رو که هیچکدومشون رو قبلاً ندیده بودم ولی با آنها تبادل اندیشه داشتم دعوت کرده بودم، ۶ جلسه با دوستان برگزار شد که هر ۶ جلسه روز چهارشنبه ساعت ۵ بود. ساعت ۵ روزهای چهارشنبه این جلسات ادامه خواهد داشت و هر کس که مایل باشه و در خودش مسئولیتی در قبال جامعه و نیرویی برای فعالیت حس کنه می تونه به این گروه بپیونده و در جلسات شرکت کنه.

هدف گروه نیک اندیشان چیست؟

این سؤالیست که من در جلسه دیدار چرایی آن را توضیح دادم و کمی هم از چیستی و چگونگی آن. اما قرار شد که در مورد چیستی و چگونگی آن در جلسه اول برای کسانی که مسئولیتی در قبال جامعه حس می کنند توضیح داده شود که به دلایلی به تعویق افتاد.

در جلسه دیدار، چرایی تشکیل گروه، آشفتگی فرهنگی عنوان شد و اینکه باید برای فرهنگ این جامعه کاری کرد چرا که همه چیز جامعه از نظر من به ذهنیت و فرهنگ افراد جامعه وابسته است.

حال چیستی هدف: پیشنهادی که من دادم در کل به این مفهوم است که بیاییم از خود شروع کنیم. اما از خود شروع کردن نمی تواند در تنهایی صورت پذیرد. چون ما در جمع زندگی می کنیم و اعمالمان بر اساس جمع اجرا می شود پس رفتارمان باید در جمع شکل گیرد تا درستی و نادرستی آن را درک کنیم. در تنهایی ممکن است افکار و اعمال خود را صحیح بدانیم در حالی که در جمع مردود باشد. با این توصیف قرار نیست که فرهنگ جامعه را تغییر دهیم یا اصلاح کنیم ، بلکه قرار بر این است که دور هم جمع شویم و خود را و یکدیگر را ارتقاء بخشیم. تعداد افراد گروه که بالا رفت ، خود گروه قسمتی از جامعه خواهد بود و در فرهنگ جامعه اثر خود را بر جا می گذارد.

چگونگی تحقق هدف گروه نیک اندیشان :

– ما در یک گروه دور هم جمع خواهیم شد و در مورد عقاید و اندیشه ها و دانسته های خود صحبت خواهیم کرد و نظرات دیگران را در مورد عقاید خود خواهیم شنید و عقاید و نظرات دیگران را گوش خواهیم کرد و نظرات خود را در مورد عقاید دیگران ابراز خواهیم کرد. و بحث کردن را در یک محیط سالم و بدون تنش خواهیم آموخت و ذهن خود را و عقاید خود را و تفکر خود را ارتقاء خواهیم بخشید.
– در مورد آیین های گذشتگان و در مورد چرایی برگزاری این آیین ها صحبت خواهیم کردو از اطلاعات هم در مورد این آیین ها سود خواهیم جست و مراسم این آیین ها را برگزار خواهیم کرد هم برای تحقق بخشیدن به چرایی برگزاری این آیین ها و هم برای دور هم جمع شدن و یاد گرفتن آداب معاشرت جمعی و هم شاد بودن و هم لذت بردن و هم جذب افراد خوب دیگر به واسطه این مراسم.
-در کمک رسانی به افراد جامعه به شیوه های مختلف سعی خواهیم کرد.
– این گروه را به عنوان یک تشکل به ثبت خواهیم رساند تا بتوانیم از امکانات دولتی و مردمی استفاده ببریم و در مباحث فرهنگی در جامعه بتوانیم اظهار نظر کنیم.

ارائه دو پیشنهاد

حال برای تشکیل و هدایت این گروه لازم است که روش هایی در پیش بگیریم. دو پیشنهاد اولیه خود را برای شروع حرکت، بیان می کنم و پیشنهاد های دیگر در زمان خود بیان خواهند شد. پیشنهاد من در مورد جذب افراد این است که افراد را چه از وبلاگ نویسان و چه از افرادی که در دنیای حقیقی( متضاد دنیای مجازی اینترنت) با آنها در ارتباطیم و با آنها قبلاً تبادل اندیشه داشته ایم جذب گروه نیک اندیشان کنیم . من در مورد اداره گروه معتقدم که تا زمانی که افراد گروه به ۲۰ نفر عضو فعال نرسیده اجازه داشته باشم که گروه را هدایت کنم و وقتی ۲۰ نفر عضو فعال این تشکل را به ثبت رساندند، این گروه به صورت شورا اداره شود در حین اینکه به جذب افراد ادامه می دهد. هر چند که برای ثبت این تشکل به ۲۰ نفر عضو فعال و ۳۰ نفر عضو غیرفعال نیاز باشد. دلیل من برای این پیشنهاد کمبود رای برای قانون گذاری است که لازم است تا زمانی که تعداد افرادی که فعال هستند و هدف را کاملا درک کرده اند به حد معقولی نرسیده، قانون گذاری برای تشکل انجام نگیرد و با هدایت ارائه دهنده پیشنهاد و با تفاهم، گروه کار خود را آغاز کند. اسم این گروه را هم از پیغام یکی از دوستان که اغراق کرده و به من لقب نیک اندیش بزرگ داده بود اقتباس کردم و پیشنهاد می دهم.

پس قرار بر این است که پندار نیکی که بر ذهن های ما جاری است بر گفتارمان جاری سازیم و در کردارمان عملی کنیم.

امیدوارم که اعضاء گروه نیک اندیشان در تحقق و تکامل این هدف مرا یاری دهند.

زیبا یارتان

نویسنده: سینا یاوریان

improve

دوم بهمن ، روز رشد و ارتقای فردی

در جهان برای هر مناسبتی یک روزی را اختصاص داده اند و آن روز را به آن نام نهاده اند تا در آن روز در مورد
آن موضوع، اطلاعاتی رد و بدل شود و برای آن کنفرانس هایی برگزار شود و برای سال دیگر در آن مورد برنامه
ریزی گردد.
به طور نمونه روز زن که در جهان ۸ مارس ثبت شده است به این منظور است که همه ساله در این روز از مبارزان
زن در جهت احقاق حقوق زن تجلیل گردد و کنفرانس هایی در جهت بررسی حقوق زنان تشکیل گردد و برنامه ریزی
ها و دستورالعمل هایی در این راستا تدوین گردد که در سال آ ینده تا روز زن سال بعد پیگیری شده و گزارش آن در
روز زن سال دیگر در همین کنفرانس ها ارائه گردند .
در این میان بهانه ای است تا در مورد روز زن نکاتی را بنویسم .
در ایران سه روز به نام روز زن از طرف جمعیت های مختلف شناخته شده است . روز تولد فاطمه دختر پیامبر
اسلام ، ۸ مارس روز جهانی زن ، و سپندارمذ روز پاسداشت زن در ایران ، سه روز شناخته شده به عنوان روز زن
هستند که در ایران از طرف بسیاری هر سه این روزها پاس داشته می شوند .
سپندارمذ ، روز پنجم از ماه اسفند هست که برای گرامیداشت زنان در ایران جشنی در این روز برگزار می شده
است. بسیاری با تبدیل و محاسبات از گاهنامه جدید و قدیم آن را به ۲۹ بهمن منتقل می کنند که به نظر من همان ۵
اسفند زیباتر است.
تفاوت روز ولنتیان – که بسیاری معتقدند همان سپندارمذ است که از ایران به اروپا منتقل شده و بعد برای آن داستانی
ساخته اند و به خود ما تحویل داده اند – با روز سپندارمذ این است که روز ولنتاین روز عشاق است و دختر و پسر
هردو به صورت متقابل، عشق خود را به هم بیان کرده و از هم قدردانی می کنند اما سپندارمذ روز زن بوده و روز
قدردانی و گرامیداشت زن از طرف مردان می باشد. البته در این سال ها که به سمت برابری حقوق زن و مرد پیش
می رویم می توانیم روز سپندارمذ را همان روز عشاق بنامیم تا هر دو طرف بتوانند از هم قدردانی کنند تا برابری
احساس گردد.
حال که به طور خلاصه فلسفه روز زن به عنوان نمونه بیان شد ، پیشنهاد من این است که مناسبتی نیز لازم است ثبت
گردد که در این روز همه انسان ها به خود بپردازند . در “روز من ” برای وجود خود جشنی بگیریم و در این روز و
در این جشن به وجود هم تبریک بگوییم و برای داشتن وجودی بهتر برنامه ریزی کنیم . می توانیم به تنهایی یا در
دورهم نشینی و جشن برای سالی که در پیش رو داریم تا “روز من” سال آینده برنامه زندگی خود را تدوین کنیم .
اهداف شخصی خود “من” را مشخص کنیم و در تدوین این اهداف از دوستانمان کمک بگیریم و برای رسیدن به آنها
برنامه ریزی کنیم.
روزی که در آن به طور نمونه کوچکی از برنامه های سال آینده ، کتاب بخوانیم ، ورزش کنیم ، از دوستان و خانواده
احوال پرسی کنیم ، به خود بپردازیم ، ذهن خود را مرور کنیم ، علایق خود را بازبینی کنیم . اهداف خود را روشن
کنیم ، نگرش های خود را بتکانیم یا برنامه ریزی کنیم که چگونه نگرش های خود را در سا لی که پیش رو داریم
بررسی و بازبینی خواهیم کرد. از دوستان بپرسیم که چه روش های تقویت ذهنی می توانند به ما معرفی کنند . دورهم
نشینی با دوستان یا با خانواده داشته باشیم و همچون نشست های هفتگی گروه نیک اندیشان با موضوع خودمان و ارتقا
خودمان با هم به گفت و شنود بپردازیم. در این نشست هدف گذاری کنیم و برای رسیدن به این اهداف از دوستانمان
همراهی بگیریم و به هم قول بدهیم که در مورد رسیدن به اهداف همدیگر پیگیری و پرس و جو خواهیم کرد . به طور
مثال هر ماه با هم تماس خواهیم گرفت و خواهیم پرسید که آیا آن ورزش یا هنری را که برای زندگی خودت هدف
گذاری کردی پیگیری کردی؟ و با این روش در رسیدن به اهداف من ، همدیگر را همراهی خواهیم کرد . البته اگر
خود من از دیگری خواسته باشم که من را در رسیدن به اهداف من همراهی کند . یا به تنهایی به حد کافی اراده دارم یا
روش هایی می شناسم که اهداف من را خود پیگیری کنم .
پس در نهایت اینکه ، ضرورت وجود چنین روزی در زندگی ما احساس می شود . این روز می تواند هر روز باشد
همانطور که عشاق می توانند هر روز از هم قدردانی کنند . اما وجود یک روز خاص در یک سال ، سبب خواهد شد
که همه در این روز به این موضوع بپردازند و کنفرانس هایی نیز در این خصوص در جهت روش های ارتقا خود و
هدف گذاری و برنامه ریزی برگزار گردد .

 

روز دوم بهمن در اسناد قدیمی ایرانی به عنوان روز بهمن نامگذاری شده که روز بهتر شدن و به خود پرداختن است که می تواند به نام روز رشد و ارتقا فردی به صورت جهانی ثبت گردد.

بهمن از واژه اوستایی وهومن (Vohuman) به معنی “اندیشه نیک” گرفته شده است.

روز دوم از ماه بهمن ، ۲۲ ژانویه “روز جهانی من ” ، “روز رشد و ارتقا فردی” خجسته باد.

 

شاداب باشیم و آگاه در هوشیاری

سینا یاوریان

سخنران، مدرس و مشاور روانشناسی

forgiveness

بخشش

درود بر همراهان عزیز

 

 

در گروه تلگرام من ، دوستان این جمله رو ارسال کرده بودند : نبخش بزار یاد بگیرند اشتباه نکنند

نظر همراهان رو پرسیدم و بیشتر همراهان در گفت و گوش شرکت کردند.

بعد من این جمله رو ارسال کردم و نظر دوستان رو پرسیدم: انسانهای ضعیف انتقام می گیرند… انسانهای قوی می بخشند.. انسان های باهوش نادیده می گیرند.

 

شب ساعت ۱۰ چنین نوشتم:

 

سپاس از همراهان که در این گفت و گوش همدیگر رو همراهی کردند…

 

اگر نوشته های دوستان رو جمع بندی کنم به این می رسیم که در مورد خانواده نزدیک یعنی پدر و مادر و خواهر برادر موضوع متفاوت هست…

 

 

پس در مورد دوستی ها و همسری ها صحبت می کنیم

 

 

دوستان مطرح کردند که بعد از چندبار بخشیدن دیگر نباید بخشید…

چند نکته وجود دارد

نکته اول اینکه هدف چیست

آیا می خواهیم که فرد مقابل تنبیه شود؟

آیا می خواهیم که فرد مقابل یاد بگیرد؟

 

آیا می خواهیم که از چنگال یک رابطه خودمان را رها کنیم؟

 

خانم آقایی که کارشناس ارشد روانشناسی هستند نوشت:

هدف، آرامش خودمان باشد…

 

ادامه دادم:

در جمله ارایه شده نوشته شده نبخش بزار یاد بگیرند اشتباه نکنند…. این جمله هدفش رو هم تعیین کرده!!

من نوشتم کیا موافقند و اکثر دوستان به کلمه نبخش دقت کردند اما هدف از نبخشیدن رو مد نظر نداشتند…

این جمله را تحلیل کنیم بعد برسیم به اهداف دیگر…

اگر بخواهیم که فردی یاد بگیرد قرارمان این شد که براساس تئوری انتخاب از هفت عادت کنترل بیرونی دست برداریم و به هفت عادت کنترل درونی رو بیاوریم…

دوستان از صحبت شب پنج شنبه اگر یادشان هست مرا همراهی کنند…

من عادات کنترل بیرونی را می نویسم و شما عادات کنترل درونی را الان برایمان بنویسید…

عادات کنترل بیرونی عبارتند؛ عیب جویی کردن، شکایت کردن، غرولند کردن، سرزنش کردن، تهدید کردن، تنبیه کردن، تطمیع کردن

از طریق تئوری انتخاب ما می آموزیم که برای یادگیری ببخشیم و …

منتظر هفت عادت کنترل درونی هستم….

حال اگر هدفمان رها شدن از رابطه به دلیل این است که نتیجه ای نمی گیریم…

 

همانطور که خانم آقایی اشاره کردند لازم است هدف را بر روی آرامش خود قرار دهیم…

و خانم آقایی ادامه دادند:

با پذیرش طرف مقابل می شه و صحبت کردن از عادات کنترل درونی مشکل حل می شه

 

و گوش سپردن و اعتماد

 

من ادامه دادم:

 

حال برخی می گویند نمی بخشیم اما رها می کنیم… یعنی بی تفاوتی نشان می دهیم…

روش دیگر این است که ببخشیم و رها کنیم

بگوییم شما را بخشیده ام اما رابطه ما نتیجه ای ندارد و بهتر است که با هم ارتباطی نداشته باشیم

با بخشیدن می توانیم به آرامش برسیم وگرنه اگر نبخشیم درگیر آن خواهیم ماند…

پس اگر هدف ؛ کار بر روی دیگری باشد لازم است ببخشیم و با عادات کنترل درونی کار را پیش ببریم و اگر هدف؛ کار بر روی خود است باز هم راه حل بخشیدن است….

ممنون از خانم آقایی که مشارکت کردند

 

خانم آقایی نوشت:

در خصوص عبارت پذیرفتن یعنی طرف مقابل رو به صورت یک مجموعه در نظر بگیریم یعنی پیشینه فرد چی هست؟ خودمون رو جای اون بگذاریم ببینیم فردی با شرایط طرف مقابل چرا این برخورد رو انجام می ده و با اون همدلی کنیم

 

ادامه دادم:

الان اگر من بخوام گله کنم که چرا دوستان هفت عادت کنترل درونی را ننوشتند از کنترل بیرونی استفاده کرده ام… بنابراین خودم هفت عادت کنترل درونی را می نویسم…. گوش سپردن، احترام گزاردن، تشویق کردن، حمایت کردن، پذیرفتن طرف مقابل به همانگونه که هست، اعتماد کردن، گفتگوی همیشگی بر سر موارد مورد اختلاف…

 

 

و در پاسخ به نوشته خانم آقایی نوشتم: بله به نکته خوبی اشاره کردید…من هم نوشته بودم قدرت تحلیل ما به چه اندازه هست؟ آیا به اشتباهات خود دقت کرده و واقف بوده ایم؟ شاید او چندین بار ما را بدون اینکه ما بدانیم بخشیده باشد ….

قضاوت سخت است پس با بخشیدن از قضاوت نیز دوری می کنیم…

 

و البته پذیرفتن و صحبت کردن بر سر مسایل، بسیار سنجیده تر است از بخشیدن و رها کردن…

من خودم سعیم این هست که بیشتر با عادات کنترل درونی آشنا بشم…. آقای گلسر روانشناسی نوینی به ما ارایه داده است….

سپاس از همراهی همگی سروران من…

خوشحال شدم و از دوستان می خوام که هرگاه که لازم دیدند در مورد مسایل مختلف نظرات خودشون رو برامون بنویسند…

که نوشتن دوستان سبب باز شدن باب گفت و گوش خواهد شد…

شاداب و سلامت باشید

آرزوی خواب خوش برایتان دارم

 

 سینا یاوریان

سخنران، مدرس و مشاور روانشناسی

تئوری انتخاب

انتخاب رفتار

درود بر همراهان عزیز

 

از لطفی که به من و نوشته هام دارید ممنونم..برخی از دوستان در همینجا و برخی در تلگرام اظهار محبت می کنند…

 

امشب در مورد بخش های مختلف تئوری انتخاب براتون می نویسم

شب های دیگری هم در این مورد نوشتم اما همه بخش های این تئوری رو به طور خلاصه اینجا جمع می کنم…

در مورد این تئوری در اکثر کارگاه هام نکاتی رو بیان می کنم….

 

آقای دکتر گلسر معتقد هست که هر رفتاری که از ما سر می زنه به انتخاب خودمون هست بنابر این اسم نظریه اش رو نظریه انتخاب گذاشته…

در بخشی از این تئوری بیان می شه که هر رفتاری که از ما سر می زنه در راستای برآورده کردن ۵ نیاز اساسی و ژنتیکی ماست…

 

آقای گلسر در ابتدا معتقد بوده که ۳ نیاز اساسی و ژنتیکی داریم ولی بعد متوجه ۵ نیاز شده که معتقد هست این ۵ نیاز در ژن انسان ها وجود داره….

 

بقا، عشق و احساس تعلق، آزادی، قدرت ، تفریح

ترتیب اونها اهمیت اونها رو نشون نمی ده ولی به طور مثال اول بقا تامین می شه تا بتونه به عشق بپردازه…

در ضمن اینکه بقا و تفریح می تونند به تنهایی برآورده بشند اما بقیه برای برآورده شدن نیاز به نفر دیگر داره…

اینها همه توضیحات مفصل داره که من امشب خلاصه وار بخش های مختلف تئوری رو می نویسم…

 

در بخش دیگری از این نظریه، آقای گلسر بیان می کنه که هر رفتار ما یک کل هست که از چهار جز تشکیل شده… فکر، عمل ، احساس، فیزیولوژی بدن

 

ایشون این چهار جز رو که یک رفتار رو می سازند چهار چرخ یک اتومبیل در نظر گرفته

 

که چرخ های جلو، فکر و عمل و چرخ های عقب احساس و فیزیولوژی هستند…

 

 

 

دو چرخ جلو در مقایسه با دو چرخ عقب در اتومبیل چه خاصیتی دارند؟

اینجا نکته خاصی وجود داره که در کارگاه هوش هیجانی بسیار تاکید می شه…

دو چرخ جلو اتومبیل توسط فرمان ما قابل جهت دادن هستند

و چرخ های عقب تابع چرخ های جلو خواهند بود

آقای دکتر گلسر با این تعبیر تاکید می کنه که با می تونیم در فکر و عملمون تغییر ایجاد کنیم و احساس و فیزیولوژیمون رو تحت تاثیر قرار بدیم….

 

در مبحث هوش هیجانی هم به این موضوع اشاره می شه که ما نمی تونیم احساسمون رو به طور مستقیم تغییر بدیم

 

سوال می شه که پس با احساس بدمون چکار کنیم؟!

 

پاسخ در همین اتومبیل هست … شما با تغییر جهت دادن به فکرتون می تونید احساستون رو به طور غیر مستقیم و با واسطه فکر یا عمل تغییر بدید….

به طور مثال اگر احساس غم دارید و نمی خواهید مثل بعضی ها با گوش دادن به موسیقی غم انگیز غمتون رو حفظ کنید می تونید تصویر یک کودک در حال خندیدن رو به یاد بیارید و لبخند بر چهره شما ظاهر خواهد شد و احساستون تغییر خواهد کرد…

 

امتحان کردین؟

در بخش دیگری از تئوری انتخاب آقای گلسر از دنیای مطلوب شخص صحبت می کنه…

اگر ما از چیزی خوشمون بیاد اون رو در دنیای مطلوب خودمون قرار می دیم و اگر بدمون بیاد او رو در دنیای مطلوب خودمون راه نمی دیم

به طور مثال اگه از زیتون یا پرسپولیس خوشمون بیاد یا از شخص خاصی خوشمون بیاد اون رو در دنیای مطلوبمون قرار می دیم…

 

هنگامی که این موضوع رو پیشتر توضیح می دادم به فیلم inside out اشاره کردم…

در اون فیلم پنج احساس اساسی ما یعنی شادی، غم، انزجار، خشم، ترس نشون داده می شند و دنیای مطلوب نیز به تصویر کشیده شده

هر کدوم از این احساس ها دلیل وجود خودشون و توضیحات خودشون رو دارند که سر فرصت بهشون می پردازیم….

می رسیم به بخش بعدی از تئوری انتخاب که آقای گلسر روشی رو به ما پیشنهاد می کنه که ما با اجرای اون می تونیم وارد دنیای مطلوب یک نفر بشیم….

پیشنهاد ایشون جایگزین کردن روانشناسی کنترل بیرونی با روانشناسی کنترل درونی هست…

یعنی به جای ۷ عادت کنترل بیرونی یعنی عیب جویی کردن، سرزنش کردن، غرولند کردن، شکایت کردن، تنبیه کردن، تهدید کردن، باج دادن

از ۷ عادت کنترل درونی یعنی گوش سپردن، تشویق کردن، حمایت کردن، احترام گزاردن، اعتماد کردن، پذیرفتن طرف مقابل به همان گونه که هست، صحبت کردن همیشگی در خصوص موارد مورد اختلاف

استفاده کنیم

 

چرا اسمشون رو گذاشته کنترل بیرونی و کنترل درونی…

آقای گلسر معتقده که ما نمی تونیم کسی رو کنترل کنیم مگر خودمون رو و کسی هم نمی تونه ما رو کنترل کنه بغیر از خودمون

پس با هفت عادت اول سعی داریم طرف مقابل رو کنترل کنیم که میشه کنترل بیرونی اما با هفت عادت دوم خودمون رو کنترل می کنیم و رابطه رو می سازیم….

 

شب های دیگه فرصت شد برای هر کدوم از این بخش ها بیشتر توضیح می نویسم… سوالاتتون رو مطرح کنید…

شبتون خوش ، خواب خوبی داشته باشید

 

سینا یاوریان

 سخنران، مدرس و مشاور روانشناسی

woman self respect

احترام زن

امشب سومین شب است که راجع به احترام و بخصوص احترام زن و مرد صحبت می کنیم

امشب اختصاصی در مورد احترام زن صحبت کنیم شبی دیگر در خصوص احترام مرد

لیلای عزیز البته من هم به تفکر مردان اشاره کردم اما نمی شه آمار دقیق از احترام متقابل زن و مرد در ایران ارائه کرد

چراکه طبقات و فرهنگ های متفاوتی در ایران زندگی می کنند و رفتارها و تفکرات متفاوتی دارند

یک شوخی با جمله شما بکنم؛ یعنی به نظر شما این مردان هستند که اصرار دارند مهریه بپردازند و مالکیت زن را به دست آورند؟

همانطور که نوشتم رفتارها و فرهنگ های مختلفی در جامعه وجود دارد و نمی توان نظر قطعی نوشت

من نمی توانم به تفکر اقشار مختلف جامعه جهت بدهم

من تنها می توانم نظر خود را ارتقا دهم و بیان کنم

 

و اگر فردی نیاز به همراهی برای ارتقا داشت در مسیر ارتقا خودم ایشان را نیز برای ارتقا خودش همراهی کنم

این نوشته ها نمی تواند جایگزین کوچینگ خصوصی باشد فقط برای آشنایی بیان می شوند تا اعلام گردد که هرگاه برای کوچینگ نیاز بود در خدمتم

لازم هست که همه ما با بخش های مختلف یک موضوع آشنا بشیم تا بتونیم درست تصمیم بگیریم

 

لازم هست در ابتدا زن به خودش احترام بگزارد بعد از جنس مقابل هم انتظار احترام داشته باشد…

 

همانطور که در جلسه قبل اشاره کردم اکنون زن در تلاش برای برابری با مرد است در حالی که در دوران های گذشته این موضوع چندان مورد توجه نبوده بنابراین لازم است که زن ابتدا احترام به خود را بیاموزد بعد به دنبال برابری باشد…

و همانطور که اشاره کردم موارد بسیاری به لحاظ فرهنگ های متفاوت وجود دارند که نمی توانم به همه آنها بپردازم به طور مثال خرده گرفتن به همدیگر در مورد حجاب در زنان دیده می شود…

 

و موارد بسیار دیگری که من مهریه را برای صحبت امشب برمیگزینم که در اکثر فرهنگ های موجود در ایران مشترک و مرسوم هست

بسیاری از دختران فلسفه مهریه را نمی دانند و از آن به عنوان سنت یاد می کنند…به نگرش مردان به این موضوع امشب کاری ندارم…

برخی از دختران آن را هدیه ای از طرف مرد می دانند

 

و برخی آن را ضمانت اجرایی عنوان می کنند

اگر از ابتدای فلسفه وجودی آن بدانیم شاید که بیشتر مایل باشیم که در خصوص احترام تامل کنیم…

قبل از اسلام در وادی عرب ها زن جایگاه خوبی نداشت و به عنوان یک وسیله تلقی می شد

 

پیامبر اسلام همانطور که به طور قطع اعلام نکرد که برده داری ممنوع است به طور قطع هم بیان نکرد که زن و مرد برابر هستند . و همچنان خرید برده و کنیز برچیده نشد…

 

اما برای اینکه کمی حق برای زنان قایل شده باشد در سوره نسا آیه ۲۸ خطاب به مردان آمده است که زنا نکنید اما اگر بهره مند شدید مهر دهید. تفاوت همسر با کنیز در این بود که هنگام خرید، پول را به صاحب کنیز می دادند و هنگام صیغه، پول را به خود زن می دادند

 

بنابراین تا آن زمان که زنان در وادی عرب ها بدون هیچگونه حقی مورد بهره برداری قرار می گرفتند از آن زمان به بعد با مهریه مورد مهر قرار گرفتند

 

بزرگان ایران بعد از اسلام ملاحظه کردند که بر طبق قوانین جدید حاکم شده بر ایران زنان با مهریه ای به خانه مرد می روند و مرد هرگاه که خواست مهریه را داده و زن را بیرون می اندازد و یا زنان دیگری می گیرد

در حالی که در ایران قبل از اسلام زنان جایگاهی نزدیک به مردان داشتند و از برابری با مردان چندان دور نبودند

 

بنابراین بزرگان ایرانی که توانایی تغییر قوانین حاکم را نداشتند از همان قوانین استفاده کردند و با بالا گرفتن مبلغ مهریه تا حدودی سلامت زندگی زنان را تامین کردند. و ارایه راهکارهای جدید همچنان ادامه دارد و در مجلس به تصویب می رسد تا هرچه بیشتر به برابری زن و مرد نزدیک شویم

 

پس تا اینجا می رسیم به اینکه در ایران مهریه تبدیل شد به ضمانت اجرایی در حالی که در هیچ کشور اسلامی دیگری چنین نیست و مهریه مبلغ بسیار پایینی در حد همان خرید و هدیه دارد

 

پس زن اگر بخواهد که به خود احترام قایل شود در وهله اول لازم است این موضوع را برای خود حل کند که حقوق برابر می خواهم و فروشی نیستم… البته اگر به برابری معتقدند…

 

در مرحله بعد اگر حقوق برابر به دست نیامد، مهریه و حربه های دیگری را به عنوان ضمانت اجرایی نه به عنوان هدیه به کار گیرد

 

اینها رو نوشتم فقط به این خاطر که شخص در ابتدا باید خود و خواسته هایش را بشناسد و بعد طلب خواسته بکند نه اینکه دنباله رو هر آنچه که از دیگران می شنود باشد…

 

اینجا راهکاری برای حقوق برابر در ازدواج ارایه نمی کنم فقط به فلسفه موضوع اشاره کردم تا خود راه را انتخاب کنید در ضمن اینکه موضوع ما احترام بود…

شاداب باشیم و آگاه در هوشیاری…

شب خوش و در آرامش

 

 سینا یاوریان 

سخنران، مدرس و مشاور روانشناسی

احترام یه خود

احترام درونی ( احترام به خود)

در مورد احترام صحبت کردیم و احترام میان زن و مرد…

نگرش در خصوص جنس مقابل در تعیین انتخاب رفتار فرد بسیار موثر هست…

به طور نمونه اگر فرد در ظاهر به برابری معتقد باشد و در واقع نگرش او چنین نباشد در اجرای احترام به طرف مقابل هم با مشکل مواجه خواهد بود

این موضوع برابری در نگرش هر دو جنس مد نظر هست نه یکی از آنها

به این صورت که هم مردانی هستند که دم از برابری می زنند اما در عمل و بیان تناقضاتی دیده می شود و هم زنانی چنین دیده می شوند

مرسوم است که مردان را به نگرش نابرابر متهم می کنند اما در دوران اخیر که دوره گذار و فرهنگ درهم هستیم شاهد نظرات پر از تناقض هر دو جنس هستیم

 

شاید در مورد نگرش مردان شنیده ایم و بسیار از مردسالاری نالیده ایم… اشاره ای هم من کنم

مردانی هستند که به برابری مرد و زن اعتقادی ندارند و رک بیان می کنند و زن را کشتزار مردان می نامند…

مردانی هستند که در دل مرد و زن را برابر نمی دانند ولی برای اینکه نظر زن را جلب کنند چنین بیان می کنند که به برابری این دو معتقد هستند و نظرات خود را در راستای برابری توجیه می کنند

مردانی هم هستند که در ظاهر سعی دارند اعتقاد به برابر نبودن را به طور کلی پنهان کنند اما در عمل به گونه دیگری عمل می کنند که پر از تناقض است…

بسیار کم یافت می شود که در ذهن به برابری معتقد باشند و در عمل نیز تناقض نداشته باشند چرا که مردانی هم هستند که اعتقاد قلبی به برابری دارند اما تربیت و بزرگ شدن در این جامعه در عمل آنها خدشه وارد کرده بدون اینکه خودشان به آن واقف باشند…

این موارد را زیاد باز نمی کنم چونکه بسیار شنیده ایم می روم سراغ خانم ها

از زمانی که فمینیسم رواج یافت و فعالان برابری زن در به دست آوردن حقوق برابر تلاش خود را شروع کردند تعاریف بسیاری از این برابری وجود داشته است…

برخی می گویند زن و مرد برابر هستند اما مساوی نیستند… برخی می گویند حقوق شان باید برابر باشد حتا اگر یکسان نباشد…چرا که فیزیک و عملکرد آنها متفاوت است..

به هر حال انسان های فرهیخته چه زن چه مرد به دنبال پیدا کردن راه کارهای درست بوده اند و تا حدودی به آن عمل کرده اند

بعد از مدتی که از فعالیت فمینیسم می گذره در حال حاضر موضوع ماسکولیسم یعنی برابری مردان با زنان نیز مطرح شده چرا که در دوران اخیر زنان برابرتر شده اند…

برخی زنان تعریف عجیبی از برابری ارایه می دهند…

نمونه ای را برایتان می نویسم…

ایشان عقیده دارند که در ازدواج زن باید مهریه داشته باشد.. اگر کار می کند حقوق دریافتی برای خودش است و درآمدش را می تواند خرج خود کند و مرد مسوول هزینه خانه است و برای کارهای خانه هم یک کارگر استخدام کند…

 

در این نمونه سوال این است که وظیفه زن در این زندگی مشترک چیست… این نمونه روش به ضرر خود خانم هاست چون داره زن رو یک وسیله جزو اموال مرد تعریف می کنه اینگونه خانم ها فکر نکنند که برد کردند..

این نمونه رو برای این مطرح کردم که نمونه های بسیاری وجود دارد که به کل برابری را در ذهن هر دو جنس از بین برده و بیشتر به دنبال امتیاز گرفتن برای خود و در رفتن از زیر بار مسوولیت هست…

با این نگرش ها احترام ها واقعی نخواهند بود و هرچند در ظاهر احترام نمایشی وجود خواهد داشت اما این ارتباط چندان درازا نخواهد داشت…

احترام درونی را بیاموزیم… احترامی که در آن جنسیت مطرح نیست و در آن طرف مقابل را انسانی می بینیم پر از احساس که لازم است آن احساس ها را شناخته و با وسواس از آنها مراقبت کنیم…

شاداب و سلامت باشیم

شب خوش در آرامش

 

سینا یاوریان

سخنران، مدرس و مشاور روانشناسی

maditation

mindfulness ذهن آگاهی

درود بر همراهان عزیز

 

امشب کمی در خصوص ذهن آگاهی mindfulness براتون بنویسم…

در عرفان سه نوع حضور در زمان حال رو داریم که پیشتر همین جا براتون نوشتم

  • ریلکسیشن یا آرمش یا وانهادگی
  • کانسنتریشن یا تمرکز یا توجه
  • مدیتیشن یا مراقبه

 

در حال حاضر علم روانشناسی از عرفان کمک گرفته و نظریه فراشناختی رو ارایه داده که روش اصلی اون براساس حضور یا توجه و آگاهی در حال هست

ریلکسیشن یک روش شل کردن عضلات هست که آرامش روانی و تنی رو به دنبال داره

این مطالب از کارگاه سلامت تن و روان هست

در تمرکز بر روی یک موضوعی توجه و تمرکز می کنیم.

 

به طور مثال بر شعله شمع تمرکز خودمون رو حفظ می کنیم و در حین اینکه از رقص شعله لذت می بریم توجه خودمون رو در زمان حال حفظ می کنیم

 

حضور در زمان حال یعنی به افکار اجازه ندیم که ما رو به خاطرات گذشته یا برنامه ریزی برای آینده ببرند.

حضور در زمان حال هم ذهن رو رها می کنه و آرامش رو به همراه میاره و هم بدن از تنیدگی استرس رها می شه و می تونه فرصت ترمیم خودش رو پیدا کنه

ترمیم تن و روان هدف اصلی کارگاه سلامت تن و روان هست

خوردن یک دانه کشمش و توجه و تمرکز به اندازه، نرمی و سختی و طعم اون می تونه که ما رو در زمان حال نگه داره

کاربرد دیگر یادگیری توجه و تمرکز می تونه در ارتقا هوش هیجانی و در ادامه کنترل خشم باشه که مبحث جلسه گذشته بود

تمرین شناخت احساس و سپس تمرین توجه به احساس در اکنون می تونه که ما رو کمک کنه تا در هنگام بروز حادثه ای که برانگیزاننده هست بتونیم به احساسمون توجه کنیم و اون رو تحت کنترل خودمون داشته باشیم….

در هنگام افسردگی هم بسیار کمک کننده است

قبل از اینکه با نظریه فراشناخت آشنا بشم با این روش از طریق عرفان آشنا بودم و آموزش می دادم

هنگامی که افسرده یا دل گرفته هستید می تونید که به احساستون نگاه کنید

 

مثل اینکه دارید به شعله شمع نگاه می کنید چون پیشتر اون رو تمرین کردید

مثل یک فرد بیرون از خودتون به احساس هایی که در درونتون اتفاق افتادند و در حال اتفاق افتادن هستند نگاه می کنید

توجه می کنید که اون احساسات در درون شما چه تغییراتی ایجاد کردند

به طور مثال آیا تنفس شما رو تغییر دادند؟ آیا ضربان قلب شما رو تغییر دادند

با توجه به احساسات و تغییرات فیزیولوژیکی که اون احساسات سبب شدند به مرور احساس ها محو می شند و شما در زمان حال قرار می گیرید و از شر اون احساس دلگرفتگی رها می شید…

جالب یا عجیبه که بسیاری از مردم به موسیقی که دلگرفتگی ایجاد می کنه گوش می دن و غمگین می شند ولی باز به اینکار ادامه می دن و خودشون رو از شر این احساس رها که نمی کنند هیچ خود رو در دام اون گرفتارتر می کنند!!!!

پس روش هایی برای شناسایی احساس ها و توجه و در حال بودن با هم مرور کردیم….

 

امشب تروکیبی از کارگاه سلامت تن و روان کارکاه هوش هیجانی نوشتم. البته بارها یادآوری کردم که کارگاه های من در امتداد هم هستند

شاداب و سلامت باشید

شب خوش در آرامش

 

سینا یاوریان

 

سخنران ، مدرس و مشاور روانشناسی

anger

کنترل خشم

در گروه تلگرام سوالی شد :

میتونم خواهش کنم در مورد خشم و کنترل ان مخصوصا زمانی که خیلی عصبانی هستیم هم صحبت کنیم

 

پاسخ:

درود بر شما همراهان عزیز

این موضوع به کارگاه “هوش هیجانی ” مربوط میشه…

هیجان های ابتدایی در غده آمیگدالا ثبت شدند و واکنش سریع به احساس ها رو در پی میارن‌…

من برای کارگاه هوش هیجانی و همینطور برای کتابی که در حال تهیه هستم به طور عمده از سه نظریه استفاده می کنم

آقای گولمن که هوش هیجانی رو مطرح کرده

آقای گلسر که نظریه انتخاب رو مطرح کرده

آقای سلیگمن که خشنودی رو مطرح کرده

و مطالب بسیار دیگر

آقای گلسر در تئوری انتخاب خودش می گه شما واکنشی که برای یک اتفاق مشترک در مقابل رییس و همسر خود دارید متفاوت است…

در مقابل رییس خود عصبانیت خود را کنترل می کنید و واکنش مناسبی از خود بروز می دهید

اما در مقابل همسر خود عصبانیت و خشم خود را با واکنش نامناسبی ابراز می کنید

آقای گلسر می گه پس شما می توانید انتخاب کنید که چه واکنشی داشته باشید

پس شما می توانید آن را تحت کنترل خود داشته باشید…

انتخاب با شماست…

حال چگونه خشم را کنترل کنیم…

همانطور که در ویدیوها گفتم چند ثانیهطول می کشد تا اطلاعات هیجانی از آمیگدالا تا قشر مخ برسد و ما بتوانیم در آن زمینه به طور منطقی فکر کنیم…

پس همانطور که قدما اشاره داشته اند اگر تا ۱۰ بشمریم و بعد واکنش نشان دهیم بهتر است….

یک را کنترل هیجان، به طور کلی واکنش نشان ندادن هست… سعی کنیم واکنشی نشان ندهیم… یعنی در درون عصبانی هستیم اما در بیرون واکنشی نشان نمی دهیم…

 

جدا کردن فکر از عمل یک نگرش محسوب می شه…که کاربردهای بسیاری در مسایل مختلف داره…

بعد از اینکه خشم فروکش کرد ممکن است ذهن همچنان به نشخوار فکری ادامه دهد و خشم را برانگیزاند

در این حالت توجه خود را به یک موضوع دیگر منحرف می کنیم….

پس علاوه بر آشنایی با هیجان ها و مرکز هیجان ها دو تکنیک رو در اینجا نوشتم

اگر به تکنیک ها عمل کردید و جواب نگرفتید تکنیک ها اشکال ندارند شاید شما کلیدش رو ندارید…تشریف میارید کارگاه و کلیدش رو می گیرید…

موارد بسیاری وجود داره که لازم هست ههممون در مورد هوش هیجانی بدونیم… پس مبحث مهم و کاربردی هست و ساده نیست…

امیدوارم تا حدودی با هوش هیجانی یا مدیریت هیجان ها آشنا شده باشید… باز در این زمینه خواهم نوشت..

شاداب و سلامت باشید

شب خوش در آرامش

 

سینا یاوریان

سخنران ، مدرس و مشاور روانشناسی