بررسي شعر اخوان از آغاز تا انجام (1)

بررسی شعر اخوان از آغاز تا انجام (۱)

ارغنون

ارغنون اولین تجربه اخوان در شاعری است که همگی به طرز کهن سروده شده اند ارغنون که هم اکنون در دسترس است شامل ۸۵ غزل ، ۱۳ قصیده ،۴۲ قطعه ،          ۷ رباعی ،۵ مثنوی و ۲ ترکیب بند است .

تجربه ۵ ساله شاعری او در اولین مجموعه شعریه او گرچه هنر فوق العاده از خود بروز نداد اما توانست در قالب های کهن بخصوص قصیده چندین شعر ارزشمند در ان سالها به جا گذارد .

قصیده هایی (( عصیان )) (( خطبه اردیبهشت )) ((و شب )) اگرچه به تقلید سبک خراسانی سروده شده اند اما نشان میدهند که اخوان با ظرایف و دقایق زمان شعر گذشته بسیار اشناست و او در همان قالب کلاسیک توانسته ادعاهایی داشته باشد . با اینکه اخوان در ارغنون از لحاظ شکل شعری به استقلال نرسیده بود ولی تعداد زیادی از اشعار این مجموعه متاثر از محیط زمانه است و این نشان می دهد که اخوان همواره شاعری اهل زمانه بود . ارغنون نشان می دهد که اخوان متون کلاسیک زبان فارسی را به خوبی خوانده و دریافت درستی از آنها به دست آورده است . ارغنون نمایاگر اندیشه های عاطفی ، انتقادی و اجتماعی ِ اخوان است .

آغاز خروج آهسته اخوان از قالب های سنتی را باید در شعر های (( نغمه درد ))، (( خفته ))، (( ارمغان بهشت )) که در قالب چهار پاره سروده شده است و شعر ((یار)) که چهارپاره ای بود که در آخر هر چهار مصراع ، مصراعی اضافه می آمد که با چهار پاره قبل هم هم قافیه نبود جستجو کرد . اما بعدها اخوان این شعر را در ابتدای مجموعه شعر زمستان گنجاند . اخوان در ارغنون علیرغم تلاشی که کرد راه تازه ای در شعر نگشود . نگاه شاعر به عالم و آدم نگاهی سنتی و گاه تقلیدی است . اما آن مجموعه امروز سیر تحول شعری ِ او را به خوبی برای ما ترسیم می کند .

سیر شاعری اخوان با ارغنون اغاز می شود و با (( ترا ای کهن بوم و بر دوست دارم)) پایان می گیرد و بدین ترتیب شیفتگی ِ او به ادب کلاسیک تا پایان عمر با او باقی می ماند. به قولی فعالیت اخوان بعنوان سراینده شعر نو جمله معترضه مطوّلی است که در میان این دو هلال قرار می گیرد یعنی آغاز و انجام شاعری اخوان پیوندی تنگاتنگ با قواعد سنت شعر زبان فارسی دارد . خود می گوید : (( و اما مورد آنچه که در ارغنون آمده است ؛ از پاره ای امور گذشته و قطع نظر از برخی قطعات ایام نوجوانی… حتی آن قطعات ِ این دیوان که به قول ِ قائلانی احیانا اندکی نزدیک به هنجار و اسلوب پرداخته آمده است و پر دور از اقالیم ِ آشنای ِ قدیم نیفتاده ، نیز تازه حسابشان نزد من حسابی دیگر است . می خواهم بگویم باز هم یک تکه از (( نماز )) و (( آخر شاهنامه )) و (( پیوندها و باغ )) و چه و چه ها را از امثال آن کارهای دور از اسلوب و هنجار آشنای قدیم را نمی دهم به ده تا قصیده ی ِ (( خطبه اردیبهشت )) و (( عصیان )) و (( نظام دهر )) و نظایر آن که در ارغنون کمابیش پیدا می شود کرد . هر چند گفتن (( خطبه اردیبهشت )) و نظایر آن از ارغنونیات که من در حدود هجده – بیست سالگی گفته ام کار هر کس ِکس نباشد .))

 

نویسنده : الهام

اخوان را بيشتر بشناسيم- قسمت ششم

اخوان را بیشتر بشناسیم- قسمت ششم

اخوان در سال ۱۳۴۴ برای دومین بار زندانی شد ولی اینبار نه به جرم سیاسی بلکه بخاطر یک شکایت از او و کوتاه نیامدن او . اینبار اخوان ۶ ماه در زندان ماند. در این مدت به ازای تصحیح یک کتاب از سوی بنیاد فرهنگی ایران خانواده اش را از وضعیت بسیار وخیم مادی نجات می دهد . او در زندان مجموعه شعر
(( در حیات کوچک پاییز در زندان )) را می سراید که نسبت به کارهای قبلی او مجموعه چندان موفقی نیست . بهترین اشعار این مجموعه خوان هشتم ، آدمک و دستهای خان امیر است و بقیه شعرهای متوسطی هستند . در سال ۱۳۴۸ اخوان از سوی تلویزیون آبادان به کار دعوت شد و تا سال ۱۳۵۳ در تلویزیون آبادان فعالیت کرد . مجموعه                   (( سواحلی و خوزیات)) که در سال ۱۳۸۲ که پس از مرگ اخوان چاپ و منتشر شد شامل اشعاری است که اخوان در سالهای حضورش در جنوب سروده است. اخوان این شعرها را در زمانی گفته که فناوری شعرش بطور طبیعی و مثل هر شاعر بلند مرتبه دیگری به اوج رسیده است . حالا دیگر زبان شعرش به راه هموار و استوار خود افتاده است . در سال ۱۳۵۳ دختر بزرگ اخوان ، لاله، در سد کرج غرق می شود و اخوان دیگر نمی تواند در آبادان بماند و به تهران باز می گردد . اگر بخواهیم عللی برای نا امیدی اخوان در شعرهایش بجوئیم شای زندگی اجتماعی – شخصی او گواه بارزی براین ناامیدی باشد. او بیش از شاعر دیگری در زندگی شخصی با شکست روبرو شد .فقر مادی ازطرفی وزندان رفتن ازطرف دیگر ومرگ فرزندش ضربات سنگینی بر روح او وارد می کند. او پس از بازگشت از آبادان برای مدتی در تلویزیون ملی تهران مشغول به کار میشود و دردانشگاه شعر سامانیان ومشروطیت به بعد را تدریس می کند.پس ازانقلاب او مدت کمی دردانشگاه تدریس کرد وبرای همیشه ازکار تدریس کناره گیری کرد .او دراین سالها کتابهای درخت پیر و جنگل، بدعت ها وبدایع نیما یوشیج ، دوزخ اما سرد ، مرد جن زده،           زندگی می گوید اما باز باید زیست، ترا ای کهن بوم بر دوست دارم را منتشرکرد.ضمن آنکه کتاب(( نقیضه ونقیضه سازان)) او پس ازمرگش و به همت زرتشت پسرش چاپ ومنتشرشد.

درسال ۱۳۵۸او مدتی درسازمان انتشارات وآموزش انقلاب اسلامی ایران فعالیت کرد ولی این فعالیت دیری نپائید.پس ازکناره گیری ازانتشارات انقلاب اسلامی اخوان تقریبا خانه نشین شد وروزگار او به سختی می گذشت. او در مقدمه (( ترا ای کهن بوم و بر دوست دارم )) دردمندانه چنین نوشته است : (( چون بی هیچ رو دربایستی و شرمندگی می گویم که در این اواخر چند، شش هفت هشت سالی است که زندگی من از رهگذر محبت اینگونه دوستان می گذرد ، همه درآمدهای من قطع شده است من مانده بودم و قناعت به درآمد کتابهایم که به لطف و عنایت و محبت خضراتی که نام نامبرده شناخته اند دارد روز به روز فشرده و فشرده تر ، کمتر و کوتاه تر می شود به قول معروف : آب می رود . ))* زندگی اخوان درسالهای پس ازانقلاب بیشتر درخلوت می گذشت نه حادثه مهمی درزندگی اواتفاق افتاد ونه شعر خارق العاده ای سروده شد . بلکه مهمترین رویداد فرهنگی ، سفر او به چند کشور اروپائی برای شعر خوانی بود. او درسال پایان عمر خود ازطرف خانه فرهنگ معاصرآلمان دعوت شد. پس ازآن به دعوت ابراهیم گلستان که پس ازمرگ فروغ فرخ زاد به انگلستان رفت ودر آنجا ماندگار شد . البته آکسفورد و دانشگاه لندن از او دعوت کرده بودند. وبعد به دانمارک وسوئد ونروژ ودر آخر فرانسه رفت . اخوان درتاریخ ۲۹تیر ۱۳۶۹به ایران بازگشت وپس ازمدتی در همان سال یعنی در ساعت ۳۰/۱۰شب یکشنبه چهارم شهریور در بیمارستان مهر، بودن و سرودن را بدرود گفت وبااین کهن بوم و بر وداع کرد. دکتر شفیعی کدکنی دوست همیشگی او در مصاحبه ای با رادیو بی بی سی بلافاصله پس از مرگ اخوان گفته بود : (( آقای اخوان بنظر من یکی از آن نوادری است که در تاریخ فرهنگ هر ملتی بندرت در هر قرنی یکی دو تا پیدا می شود که مظهر تجدد واقعی و حفظ سنت و جوانب درخشان سنت آن ملت هستند … او بزرگترین کیمیاگر زبان فارسی بود ، کسی که با کلمات فارسی طلا درست می کرد . سکه می زد . سکه هایی که بدون تردید تا زبان فارسی هست این سکه ها رواج دارد . هیچگاه از یاد و حافظه دوستداران شعر فارسی غالب این شاهکارها نخواهد رفت ))

سرانجام مهدی اخوان ثالث هشت روز پس ازمرگش در باغ شهر توس در کنار آرامگاه فردوسی به خاک سپرده شد روحش گرامی باد.

نویسنده : حمید

اخوان را بيشتر بشناسيم- قسمت پنجم

اخوان را بیشتر بشناسیم- قسمت پنجم

اخوان در سال ۱۳۳۲ از طرف نظام به خدمت فراخوانده شد اما پس از ۱۵ روز خدمت با نوشتن برای مؤید ثابتی که با وزیر جنگ وقت آشنایی داشت نوشت و بطور موقت از خدمت معاف شد.
پس از کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ اخوان که جزو حذب توده بود دستگیر و روانه زندان شد . ولی چون جرم سنگینی نداشت می توانست با نوشتن تعهد نامه از زندان خارج شود ولی او از این کار امتناع کرد و چندین ماه در زندان ماند .او در شعر
(( نادر یا اسکندر )) لحظه ای را تصویر می کند که مادرش به دیدار او می آید و از او می خواهد که با امضای تعهد نامه از زندان آزاد شود ولی او نمی پذیرد :

 

((آخر انگشتی کند چون خامه ای ،

دست دیگر را بسان نامه ای.

 

گویدم: ((بنویس و راحت شو-)) به رمز،

((– تو عجب دیوانه و خود کامه ای.))

 

من سری بالا زنم چون ماکیان

از پس نوشیدن هر جرعه آب .

مادرم جُنبانَد از افسوس سر،

هر چه از آن گوید، این بیند جواب.))

 

سرانجام او با وساطت دیگران و با نوشتن شعری توانست از زندان آزاد شود و پس از آن تا آخر عمر هیچگاه برای حزب و دسته خاصی فعالیت نکرد و از کارهای روزمره سیاسی         کناره گیری کرد و توجه خود را به افزایش غنای ادبی و فرهنگی خود کرد و در این سالها همواره با دوست جوانش حسین رازی جنگ هنر و ادب را منتشر کرد. او پس از شماره دوم جنگ ادب و هنر ، مجموعه دوم شعرش را با نام (( زمستان)) منتشر کرد. انتشار زمستان آغاز جدیدی در عرصه فرهنگ و هنر آن زمان بود.شعر زمستان که بعدها معروفترین شعر اخوان شد در آن زمان دست به دست گشت و سینه به سینه نقل شد تا جاییکه به اعتقاد برخی از ناقدان ادبی این شعر سرود ملی مردم ایران شد. پس از انتشار این مجموعه اخوان در بین اهل فکر و فرهنگ نامدار شد و خاص و عام او را شناختند.

((سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت

سرها در گریبان است

کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را

نگه جز پیش پا را دید نتواند ،

که ره تاریک و لغزان است

و گر دست محبت سوی کس یازی

به اکراه آورد دست از بغل بیرون ؛

.

.

مسیحای جوانمرد من !

ای ترسای پیر ِ پیرهن چرکین !

هوا بس ناجوانمردانه سرد است… آی

دمت گرم و سرت خوش باد !

سلامم را تو پاسخ گوی ، در بگشای !

.

.

هوا دلگیر ، درها بسته ، سرها در گریبان ، دستها پنهان

نفسها ابر ، دلها خسته و غمگین ، درختان اسکلتهای بلور آجین،

زمین دلمرده ، سقف آسمان کوتاه

غبار آلوده مهر و ماه ،

زمستان ست . ))

پس از نشر ((زمستان)) او با ابراهیم گلستان آشنا شد که آشنایی با گلستان سرآغاز دوره جدیدی از زندگانی او بود. گلستان او را در شرکت فیلمسازی خودش برای نظارت ضبط صدا و دوبله کردن گفتار فیلمهای مستند و رسیدگی به متن دعوت به کار کرد . ((زمستان )) و ((ارغنون)) تجدید چاپ شده بودند و چند شعر از ((آخر شاهنامه)) در مطبوعات چاپ شده بود. اخوان در سال ۱۳۳۸ مجموعه ((آخر شاهنامه)) را با هزینه شخصی خود و با کمک ابراهیم گلستان منتشر کرد . (( آخر شاهنامه)) حاوی برخی از بهترین اشعار اخوان است. شعرهایی چون (( مرداب)) ، ((غزل ۳ )) ، ((آخر شاهنامه))،(( میراث)) ، ((قاصدک)) و چند شعر دیگر .

بعد از اتمام کار با استودیو گلستان اخوان به دعوت ایرج گرگین رییس برنامه دوم رادیو به رادیو دعوت شد تا مسولیت مستقیم برنامه های ادبی را بر عهده گیرد . در این دوره مسولیت چند برنامه ادبی رادیو بر عهده او بود. او تا سال ۱۳۴۴ با خیالی آسوده و فکری نسبتا راحت در رادیو فعالیت کرد چون هم می توانست به خانواده اش برسد و هم حرف دلش را به مخاطبان شعرش برساند . در این دوره اخوان ماندگار ترین اشعارش را سرود و آنها را تحت عنوان (( از این ا‏وستا)) چاپ و منتشر کرد . قصه شهر سنگستان ، کتیبه ، مرد و مرکب ، نماز ، سبز، ناگه غروب کدامین ستاره و غیره برخی از معروفترین اشعار این دفتر شعر هستند .

نویسنده : حمید

اخوان را بيشتر بشناسيم- قسمت چهارم

اخوان را بیشتر بشناسیم- قسمت چهارم

اخوان کار مطبوعاتی خودرا ازسال ۱۳۲۴درمشهد آغاز کرد و کم کم جذب حزب توده می شود و پایش به سیاست هم باز میشود. فعالیت سیاسی اخوان تا سال ۱۳۳۲ و ۱۳۳۳ در تهران ادامه می یابد. در سال ۱۳۲۶ اخوان مشهد را به قصد تهران ترک می کند. افت وخیزهی زندگی اخوان درمشهد چه به لحاظ اجتماعی وادبی و چه فرهنگی وسیاسی همگی مقدمه ای یرای دوران بعدی زندگی او میباشند. به طور کلی عام وآدم پس از ورود به تهران معنای دیگر گونه می یابند و قطعا نوع نگاه اخوان به کل جهان وانسانها تغییر می کند ونگاه ژرف تر و بینش عمیق تر او چه در شعر وچه در گفتار ونوشته های دوره بعدی به خوبی نمایان است. زندگی اخوان درمجموع در دوره پر تلاطمی از حرکت های سیاسی و اجتماعی گذشت است ، از این رو شعر اخوان ما را با دوره ای ازتاریخ آشنا می کند. تاریخی که اخوان روایت گر آن است .

او در تهران جذب جنبش های سیاسی میشود تا بدین طریق حقانیت و عدالت را در جهان یا حداقل در ایران بر قرار کند و در این راه چون اندیشه فردی او موفق نیست به کلی مایوسانه به عالم وآدم می نگرد. یاس او قبل ازآنکه رنگ فلسفی به خود بگیرد بیشتر سیاسی است .اخوان پس ازورود به تهران به عنوان آموزگار در ورامین مشغول به

کارشد.آموزگاری در آن زمان برای او شغل مناسبی بود ومی توانست همراه دوست صمیمی اش رضا مرزبان شب ها بعد ازفارغ شدن ازتبریز باهم به مقوله شعر بپردازند.

اخوان بعد ازسال ۱۳۳۰ علاوه بر تدریس در وزارت آموزش وپرورش با مطبوعات تهران همکاری تنگاتنگی داشت ،بسیاری از نوشته ها وشعر های او در روزنامه ها ومجلات ماهانه آن روز وجود دارد. اخوان ذاتا شاعر به دنیا آمد وبا توجه به خصوصیات اخلاقی و رفتاری که ازاو سراغ داریم جز نام شاعری هیچ نام دیگری در خور او نیست . او شاعری به تمام وکمال معنی بود .

اخوان درسال ۱۳۲۹ با ایران ( خدیجه) اخوان ثالث دختر عمویش ازدواج کرد و درسال ۱۳۳۱ زندگی مشترکش را با ایران خانم شروع کرد. ایران گرچه در زندگی ادبی او نقش نداشت ولی حضور او همه جا احساس می شود. اخوان بعد از ازدواج همچنان بافکر مجردانه زیست و کمتر پایبند اصول رسوم زندگی خانوادگی بود. او بعد ازمدتی ازوزارت آموزش وپرورش بیرون آمد چون هیچگاه انضباط پذیر نبود ونمی توانست خود را در حدود مشخص کاری خلاصه کند .

اخوان پس ازکناره گیری ازتدریس به مطبوعات روی آورد و با نوشتن در مطبوعات امرار معاش         میکرد. اخوان درسال ۱۳۳۰ شمسی اولین مجموعه شعرش را با نام ارغنون چاپ ومنتشر می کند . با چاپ ارغنون اخوان توانست جای تازه ای برای خود در بین اهل ادب باز کند .

ارغنون حاوی شعرهایی در قالب کهن مانند غزل ، قصیده ، رباعی و …. است .

اگرچه ارغنون حاوی اندیشه های بزرگ و ارجمند نیست اما به عنوان اولین تجربه شاعر نشان از قوت و قدرت زبانی و بیانی شاعر دارد . برخی از اشعار ارغنون حال و هوایی اجتماعی و سیاسی دارد . او در ان زمان بدنبال راهکاری می گردد تا مردم و جامعه اش را از ظلم موجود رهایی بخشد.

می گوید :

((بی انقلاب مشکل ما حل نمی شود

وین وحی بی مجاهده منزل نمی شود

از دزدی است و راه حرام ،آنچه هست و نیست

پول حلال کاخ مجلل نمی شود

من تشنه حقیقت محضم،بگو امید

بی انقلاب مشکل ما حل نمی شود))

ارغنون در سال های بعد با تجدید نظر اخوان همراه با حذف و اضافاتی منتشر شد.

بعضی از اشعاری که از ارزش ادبی مهمی برخوردار نبود از این مجموعه حذف شد و اشعاری که اخوان تا سال ۱۳۴۶ در قالب قدمایی سروده بود در این مجموعه آمده است .

در مقدمه سال ۱۳۴۸ بر کتاب ارغنون می نویسد : (( بسیاری از قطعات ارغنون ایام   نوجوانی وغزل گویی و ابتدای هوای شعر و شاعری است . بسیاری دیگر هم – خاصّه قطعه ی ِ اخوانیات – برای من غالبا جنبه عاطفی و ایفای وظیفه انسانی دارد یا نامه منظومی است یا کلمه ی ِ شکر و شکایتی ، یا کلمه تمجید و ستایش استادی و شاعری است یا کلمه ی ِ سلام و درودیست یا مساله ای یا مشکلی از زندگی خودم یا دیگری را می خواسته بگشاید و نگشوده ، به هر حال نیازی را بر آورده ، حتی در حدّ تفنن که چشم اندازی وسیع از منازل زندگیست و از این قبیل و من هنوز یحتمل گاهی از این گونه تفننات دارم و احیانا شاید خواهم داشت .))

 

نویسنده : حمید 

مادر

مادر

کودک و خدا

کودکی که آماده تولد بود ، نزد خدا رفت و پرسید :”می گویند فردا شما مرا به زمین می فرستید اما من به این کوچکی و بدون هیچ کمکی چگونه می توانم برای زندگی به آنجا بروم؟”

خداوند پاسخ داد : “از بین تعداد بسیاری از فرشتگان من یکی ار باری تو در نظر گرفته ام. او از تو نگهداری خواهد کرد.” اما کودک هنوز مطمئن نبود که میخواهد برود یا نه ؛” اما اینجا در بهشت من هیچ کاری جز خندیدن و آواز خواندن ندارم و اینها برای شادی من کافی هستند.”

خداوند لبخند زد :” فرشته تو برایت آواز خواهد خواند و هر روز به تو لبخند خواهد زند. تو عشق او را احساس خواهی کرد و شاد خواهی بود. ”

کودک ادامه داد :” من چطور می توانم بفهمم مردم چه می گویند وقتی زبان آنها را نمی دانم.”

خداوند او را نوازش کرد و گفت :” فرشته تو زیباترین و شیرین ترین واژه هایی را که ممکن است بشنوی در گوش تو زمزمه خواهد کرد و با دقت و صبوری به تو یاد خواهد داد که چگونه صحبت کنی.

کودک با ناراحتی گفت :” وقتی می خواهم با شما صحبت کنم ، جه کنم؟”

اما خدا برای این سوال هم پاسخی داشت :” فرشته ات دستهایت را در کنار هم قرار خواهد داد و به تو یاد خواهد داد که چگونه دعا کنی.”

کود سرش را برگرداند و پرسید :”شنیده ام که در زمین انسانهای بدی هم زندگی می کنند. چه کسی از من محافظت خواهد کرد؟” “فرشته ات از تو محافظت خواهد کرد ، حتی اگر به قیمت جانش تمام شود. ”

کودک با نگرانی ادامه داد :” اما من همیشه به این دلیل که دیگر نمی توانم شما را ببینم ، ناراحت خواهم بود.”

خداوند لبخند زد و گفت :” فرشته ات همیشه درباره من با تو صحبت خواهد کرد و به تو راه بازگشت نزد من را خواهد آموخت ؛ اگرچه من همیشه در کنار تو خواهم بود. ”

در آن هنگام بهشت آرام بود اما صدائی از زمین شنیده می شد. کودک می دانست که باید به زودی سفرش را آغاز کند. او به آرامی یک سوال دیگر از خدا پرسید :” خدایا اگر من باید همین حالا بروم لطفا” نام فرشته ام را به من بگو.”

خداوند شانه او را نوازش کرد و پاسخ داد :” نام فرشته ات اهمیتی ندارد. به راحتی می توانی او را مادر صدا کنی.”

 

نویسنده : مصطفی

اخوان را بيشتر بشناسيم- قسمت سوم

اخوان را بیشتر بشناسیم- قسمت سوم

تجربه های شعری اخوان با گذشت زمان، عمیقتر می شد،او هر روز و هر ماه با سرایش شعرهای جدید و قرائت آن در بین صاحبنظران و اهل فن زمینه های رشد و تعالی خود را فراهم کرد.در ابتدای جوانی با قرائت شعر خویش در انجمن های ادبی و چاپ در مطبوعات آن زمان توانست جایی در عرصه هنر آن روزگار برای خود دست و پا کند و خود را بعنوان شاعر جوان به شاعران کهنسال معرفی کند. در اسفند ۱۳۲۵ در غزلی با مطلع :

برده دل از کف من آن خط و خالی که تراست

بارک الله بدین طرفه جمالی که تراست

در پایان غزل شعر خود را سِحر حلال تلقی می کند :

انبیا فخر به معجز نفروشند امید                گر ببندد چنین سِحر حلالی که تراست

گرچه شعر خود را سِحر حلال دانستن و آن هم در ۱۸ سالگی کمی مبالغه آمیز بنظر

 

می رسد اما ناگفته نداند که غزلیات او در زمان خود از ارزش زیادی برخوردار بود و بسیاری از شاعران غبطه سرودن چنین غزلیاتی را داشتند.البته خود او در مقدمه ((ارغنون)) به این بیت اشاره می کند و می گوید که وقتی پس از سالها به این بیت نگاه می کردم خودمان از خودمان کلی خنده مان گرفت.او حق داشت که سالیان بعد پس از سرودن شعرهای زنده و مانایی چون ((قصه شهر سنگستان)) و ((کتیبه)) و
(( مرد و مرکب)) و … بگوید : (( من نمی دانم هفت هشت بیت غزل کذایی سر هم کردن چه سحرومعجزی می تواند باشد که من و امثال من می گفتیم و هنوز هم می گویند .))*

او کم کم سر از انجمن ادبی خراسان در آورد و با بزرگان شعر آن روزگار از نزدیک آشنا شد . خوبی این انجمنها در این بود که شاعران جوان می توانستند اشعار خود را بین اهل نظر عرضه کنند تا مورد نقد و بررسی قرار گیرد . انجمن ادبی خراسان سکوی پرش اخوان بود . او از این طریق توانست واقعیت شعر خویش را در آغاز جوانی به همه اهل شعر بنمایاند . در همین انجمن استاد کهنسالی بنام نصرت منشی باشی به او تخلص ((امید)) داد . اخوان گر چه با سرودن غلیات و قصاید خویش شاعر بزرگی شد اما باید باور کنیم که او ذاتا شاعر بود و حتی اگر با نیما آشنا نمی شد و یا این تحول در شعر ما صورت نمی گرفت اخوان در غزل و قصیده از سرامدان روزگار می شد .

آشنایی با نیما مسیر شعر سرایی اورا عوض کرد و او را تا بدانجا برد که توانست پایه گذار سبکی جدید در شعر نیمایی باشد . شعری که با بهره گیری از شعر شاعران گذشته با زبانی روایی در قالبی نو از بزرگترین مسایل انسانی و جهانی سخن به میان آورد. اخوان با یافتن زبانی مستقل و محکم توانست اندیشه های تازه خودرادر قالب شعر بریزد. غزل های ۱۸ سالگی او گرچه نشان از بی تجربگی دارد اما همین سیاه مشق ها ضمینه را برای پیدائی برترین شعر های معاصر فراهم آورد. او از ابتدای جوانی وآغاز شاعری در جستجوی راه تازه ایست در غزلی به سال ۱۳۲۸ می گوید:

امید! دل ننوازد غزل به طرز کهن

به فکر باش که آهنگ تازه سازکنی

 

 

شعرهای آغازین اخوان شعر های تازه ای هستند که سرشار از شور جوانی اند. ما گاهی سایه هائی حضور شاعران دیگر را در شعر های آغازین اخوان حس می کنیم. خود       می گوید : (( من چندین سرمشق برای خودم می توانستم داشته باشم ، غیر از گذشتگان ، در عصر خودمان ، نزدیک به عصر خودمان کی بود ؟ ایرج بود ، بهار بود ، اینها که چهره ای بودند در خط خودشان ، هر یک در عالم خودشان ، ایرج یک چهره بود ، بهار یک چهره بود ، شهریار یک چهره بود . چون انس داشتم با عماد ، عماد یک چهره بود . این بود که آغاز کار من یک جایش ایرج بود . یک جایش شهریار بود و همینطور یکی – دو نفر هم بودند اما گرایش آخری ِ من به نیما بود چرا ؟ برای اینکه با این شکل دیدن بهتر می توانم حرف بزنم … ))

 

نویسنده : حمید

اخوان را بيشتر بشناسيم- قسمت دوم

اخوان را بیشتر بشناسیم- قسمت دوم

زندگی کودکی ونوجوانی اخوان با هنر موسیقی وشاعری آمیخته است ، او چندان شیفته نواختن تار است که در خلوت می کوشد تا به نیازهای درونی خویش پاسخ گوید واین نیاز همیشه همراه او بود وهمواره دل و جان خود را با نواختن تار آرامش می داد. اما پدرش علی آقا تصور میکرد که صدای تار همان صدای شیطان است اما اخوان سعی می کند پدر را قانع کند موسیقی هنر است و ازپدر میخواهد که این موهبت را از او نگیرد. اما پدر مانند همه پدران سنتی میکوشد تا فرزندش در راهی گام بردارد که زندگی آینده او تامین شود وبه همین خاطروبه خاطر به پدر مهدی کم کم ساز را کنار گذاشت ولی شور وشیدائی او خاموش نشد و تجلی آنرا در شاعری او می دید. اخوان دوران تحصیل ابتدائی و دبیرستان را در مشهد گذراند. آشنائی او با شعر وشاعری به همان سالها برمی گردد. در آن روزگار او دفترچه ای برای خود فراهم کرده بود وهرآنچه ازشعر روزگارش وقبل ازآن به پسند ذوقش می آمد را درآن یادداشت می کرد. اما شور شاعری که در او وجود داشت باعث می شد که شعر را تماما نپذیرد و برای قسمتی از شعر ساعتها با خود کلنجار برود که چرا چنین است . خودش می گوید : (( دفترچه ای داشتم و شعرهایی از این و آن یادداشت می کردم . بعد حس کردم اینها درست آن چیزهایی نیست که من می خواهم بگویم ؛ مثلا سعدی می گفت :

دل پیش تو و دیده بجای دگرستم

تا خصم نداند که تو را می نگرستم

یک تکه اش با من بود اما تکه ی ِ دیگرش حرف من نبود . اصلا بیت بعدی چیز دیگری بود . پیش خودم در همان حال بچگی ، دیدم آدم نمی تواند حرف خودش را از زبان دیگران بگوید مثل لالها و گنگها و یک کلام از این یک کلام از آن ، شروع کردم حالی کردن به کسی که مثلا مخاطب من بود و بعد اصلا خودم مخاطب خودم شدم . یعنی افتادم به خط شعر و این دنیای معنوی را برای خودم کشف کردم . ))  سرمشق اولیه او اشعار شعرای بزرگ ایران زمین بود . پدرش در منزل همیشه شاهنامه و گلستان و دیوان حافظ می خواند و مهدی از این کتابها بهره فراوان گرفت . بغیر از اینها اشعار کتابهای درسی و مجلات هم منابعی برای او بودند که روح تشنه او را سیراب کنند. اولین معلمی که مشکلات او را در زمینه شعر پاسخ می گفت پرویز کاویان جهرمی بود که او را کم کم با خط شعر بطور جدی آشنا کرد.اما شاید بزرگترین مشو‎ق او در ادامه هنر شاعری مرحوم پدرش بود.علیرغم اینکه پدر او چندان به این بازیها وقعی نمی نهاد‏،می کوشید پسر را به عرصه زندگی بکشاند به گونه ای که مانند همه مردان دیگر زندگی خود را بگذراند.اما با این حال مهدی در دوران اولیه شاعری خویش از پدر هدیه خوبی می گیرد و همین امر زمینه را برای ادامه فعالیت جدی او در این هنر فراهم می کند.چون جایزه پدر برای او این بود که اجازه داشت از کتابفروشی محل ماهی چند کتاب بخرد. به این ترتیب اخوان با حمایت پدرش با گنجینه ای از اشعار و تذکره های فارسی آشنا شد و توانست بر شعر فارسی از آغاز تا زمان خود اشراف یابد و این اشراف را در شعرهای اولیه او هم از لحاظ زبانی و هم معنی و محتوا و هم چگونگی بیان می بینیم

 

  نویسنده : حمید

انسان

انسان

« در قلم رو غایت ها ، هر چیز یا دارای قیمت است ، یا منزلت . آن چیزی که دارای قیمت است ، می توان به جای آن معا دلی را برنشاند. اما در مقابل ، آن چیزیکه والاتر از همهً قیمت ها قرار دارد و معادلی برای آن مجاز نیست ، دارای منزلت است »

                                                                                               کانت

« اگر چه انسان آنگونه که باید مقدس نیست ، اما بر او بایسته است ، تا انسانیتی را که در اوست ، با تقدس بنگرد.»

                                                                                               کانت

امانوئل کانت Emmanuel Kant ( 1727-1804 ) در اثر بسیار با ارزش خود ؛ مابعدالطبیعه اخلاق ، آزادی انسان را حق فطری و همزاد او و به عنوان حق بشری به رسمیت می شناسد نگاه کانت به انسان ، ژرفکاوانه است . به نظر وی ، اگر بتوان چیزی را فرض کرد ، که وجود آن در نفس خود ارزشی مطلق داشته باشد ، یعنی غایت به ذات ، یا فی نفسه باشد ، می توان آن چیز را سرچشمه قوانین قطعی دانست و «بایسته قطعی» (Kategorischer Imperative ) (یا به زبان فرانسه : Impératif catégorique مقوله قطعی- در تضاد با مقولهً شرطی ) یا قانون عملی رااز منشاء آن استخراج کرد . کانت انسان را دارای چنین خصوصیات می داند و تصریح می کند، که هر ذات خردمند ، تنها چیزی است ، که به منزلهً غائی فی نفسه وجود دارد و نه به مثابه وسیله ای که این یا آن اراده بتواند او را بطور خود کامه در خدمت بگیرد. بنا براین ، انسان در همه فعالیت های خویش ، چه به او مربوط باشد و چه نباشد ، همیشه باید در آن واحد در مقام غایت در نظر گرفته شود . از همین رو به نظر کانت همهً اشیاء دارای قیمت هستند و این تنها انسان است که دارای حرمت و منزلت است . به تعریف دقیق کانت در این زمینه توجه کنیم : « در قلم رو غایت ها ، هر چیز یا دارای قیمت است ، یا منزلت . آن چیزی که دارای قیمت است ، می توان به جای آن معا دلی را برنشاند. اما در مقابل ، آن چیزی که والاتر از همهً قیمت ها قرار دارد و معادلی برای آن مجاز نیست ، دارای منزلت است » . کانت با چنین تعریفی ، خود را در جبههً سنت متافیزیک یونان باستان قرار می دهد ، که با توجه به ذات انسان ، جایگاه یگانه ای در نظام گیتی ، به او بخشیده بود . برای کانت ، انسان با توجه به چنین جایگاهی  از ارزش مطلق برخوردار است ، که آن را می توان « تقدس بشری» در وجود تک تک افراد نامید . وی به همین دلیل ، تصریح می کند که : « اگر چه انسان آنگونه که باید مقدس نیست ، اما بر او بایسته است ، تا انسانیتی را که در اوست ، با تقدس بنگرد.»

تک تک انسان ها ارزش والایی دارند و در درون آنها تقدسی نهفته است ،  بنابراین نمی توان به راحتی آزادی یا زندگی یک فرد را گرفت یا برای حقوق فردی ، قیمت تعیین کرد. حقوق انسانی قابل جایگزینی نیست و باید که به کمال پرداخته شود. مسائلی چون محدودیت اجتماعی و مهریه و اعدام ، انسان را قیمت گذاری می کنند و قداست نوع انسان را در نظر نمی گیرند.

نویسنده : سینا

اينجا كسيست پنهان (از مولوي)

اینجا کسیست پنهان (از مولوی)

اینجا کسیست پنهان

اینجا کسیست پنهان دامــان مــن گــرفتـه

خــــود را  سِـپَـس کـشـیـده پیشان من گــرفتـه

اینجا کسیست پنـهان چون جان و خوشتر از جان

بـاغــــی به مـن نـمـوده ایــــوان مــن گــرفتـه

ایـنـجا کسیــست پـنــهان، همچون خیــال در من

امـــا فـــــروغ رویــــش ارکــان مــن گــرفتـه

ایــنــجا کسیــست پـنــهان مانـنـد قـنـد در نـی

شــیــریـن شـکـر فـروشی دکــان مــن گــرفتـه

جـــادو و چـشـم بـنـدی چـشـم کـسـش نبنـدید

ســوداگــری اسـت مـوزون مـیزان مــن گــرفتـه

چـــون گــل شـکر مــن و او در هـمـدگر سرشته

مــن خـــــوی او گــرفــتــه او آن مــن گــرفتـه

گـویــد ز گـریـه بـگـذر زان سـوی گـریـه بـنـگـر

عـــــشــاق روح گـشـتـه ریـحـان مــن گــرفتـه

یـــــاران دل شـکـسـتـه بر صـدر دل نـشـسـتـه

مـســتــان و مـی پرسـتـان مـیـدان مــن گــرفتـه

نویسنده : بردیا

اخوان را بيشتر بشناسيم- قسمت اول

اخوان را بیشتر بشناسیم- قسمت اول

راوی چنین گوید که شکسته دل مردی خسته و هراسان ، یکی ازمردم توس خراسان ناشادی ملول از هست ونیست ، چاوشی خوان قوافل حسرت، وخشم ونفرین و نفرت ، راوی قصه های ازیاد رفته وآرزوهای برباد رفته ، سوم برادران سوشیانت ، مهدی اخوان ثالث بیمناک نیم نومیدی به میم امید مشهور در سال ۱۳۰۷ شمسی در توس (مشهد) چشم به دنیا گشود،البته هنگام تولد فقط یک چشمش به دنیا گشوده شد وچشم دیگر پس از نماز و دعاهای مادر وطبابت پدر عطارش به دنیا گشوده شد .

خود در این باره می گوید: (( پدر من عطار- طبیب – بود و مادر هم کارش خانه داری و بعد هم دعا گویی و نماز و طاعت و زیارت امام رضا (ع) و از این قبیل . بعد از مدتی با درمانهای پدر و دعاهای مادر و نذر و نیازهایش آن چشم دیگر را هم به دنیا گشودم. خدا به من رحم کرد و الا حالا دنیا را با یک چشم می دیدم.اما حالا با دو چشم می بینم .))*         اخوان در خانواده ای مذهبی رشد یافت واین روحیه مذهبی همواره تا پایان عمر در زندگی او باقی ماند و او همیشه حیات و هستی را بی مدخلیت آفریدگار یکتا نمی دانست . این خانواده مذهبی برای او مشکلاتی را هم برای او بوجود آورد. چون اخوان از همان دوران کودکی به موسیقی سنتی علاقه ای وافر داشت. این علاقه وپیوند نزدیک با موسیقی سنتی خود را در جانمایه اشعار اخوان که با عروض شعر پارسی آمیخته است بطوریکه کمتر می توان آنها را ازهم جدا کرد نشان میدهد. از این رو موسیقی در شعر اخوان خود را به خوبی نشان می دهد.

اخوان درباره کودکی و آشنایی اش با موسیقی می گوید : (( مشکلی که من داشتم در ابتدای کار پیش از کار شعر، پدرم مردی بود – یادش برایم گرامی – که به قول معروف قدما روی خوش به بچه نمی خواست نشان بدهد ، به پسرش به فرزندانش . یعنی اخمها در هم کشیده و از این قبیل و من مانده بودم چه کنم ، پیش از شعرمن با موسیقی سر و کار پیدا کرده بودم ، پیش استاد سلیمان روح افزا می رفتم و همچنین پسرش ، ساز می زدم   تار . آن تصنیفها و چه و چه ها و بعدها توی ارکستر مدرسه و بعد هم جورهای دیگرش و کم کم دیگر شده بود یک جورهایی که ما دسته ای داشتیم و گروهی داشتیم و پایمان به بیرون از مدرسه هم گذاشته می شد و من نمی گذاشتم پدر بفهمد که من با ساز سر و کار دارم

چون می دانستم تعصبش را . برادرش را وادار کرد که تار را دور بیندازد و کار نکند و

اینها ، تار برادرش را که عموی من باشد ، من گرفتم و خلاصه و اینها. ))*

  نویسنده : حمید