از کتاب 7 بدن 7 چاکر

برشی از کتاب از کتاب ۷ بدن ۷ چاکرا

به این خاطر است که من پشتیبان و حامی مانتراها(۱) نیستم. تو می توانی مدام به نجوای آوم ، آوم ، آوم (Avm ، Avm) (2) ادامه دهی ؛ و می توانی یک جایگزین ذهنی برای « دل و درون» بیافرینی. این کار هیچ کمکی نخواهد کرد. این کار یک نیرنگ است. و تو می توانی برای سالها به آن نجوا ادامه دهی ؛ و می توانی صدای دروغینی در درون خود بیافرینی ، چنان که گویی « دل و درون» در حال سخن گفتن است – چنین نیست. برای شناخت « دل و درون» (قلب) تو آوم را زمزمه نمی کنی- تو فقط باید ساکت باشی. یک روز ناگهان مانترا در درون و دل تو شکفته می شود. یک روز ، وقتی در سکوت افتاده ای ، صدایی را می شنوی که از ناکجا می آید. آن صدا ، صدای سکوت درونی توست. درست مثل شبی ساکت که در آن صدایی مشخص و مسلم وجود دارد ، صدای سکوت ؛ دقیقا مثل همان ؛ درست مثل اینکه در سطحی بسیار بسیار ژرفتر ، صدایی در درون تو پدیدار می شود.

آن صدا بر می خیزد – و بگذار که دوباره و دوباره به تو یادآور شوم- چنین نیست که تو آن صدا را به درونت بیاوری؛ این گونه نیست که آوم ،آوم ،آوم را تکرار کنی. نه تو حتی یک کلمه هم به زبان نمی آوری. تو صرفا خاموشی. تو فقط ساکتی . و آن صدا مثل یک چشمه به بیرون سرازیر می شود… ناگهان شروع می کند به روان شدن ، ناگهان آنجاست. تو آن را می شنوی- تو آن را نمی گویی، تو آن را می شنوی.

————————————————————

۱- سخن و ذکری که پیروان برخی از ادیان برای یاد خدا یا هر منظور دیگری پیوسته با خود تکرار می کنند

۲- یک گونه ذکر دین هندویی

=====================================

از کتاب ۷ بدن ۷ چاکرا نوشته عارف روانشناس هندی اوشو

=====================================

نویسنده: بردیا

در شان و لایق چیزی باشیم

در شان و لایق چیزی باشیم

شاید دلیل اینکه به چیزی یا شخصی که می خواهیم دست پیدا کنیم ، هنوز بعد از انتظار طولانی دست نیافته ایم ، این باشد که فکر می کنیم در حد آن هستیم و لیاقت آن چیز یا آن شخص را داریم ، در حالی که شاید لازم است که خود را ارتقا دهیم و خود را لایق آن شخص یا آن چیز کنیم تا بتوانیم آن را بدست آوریم.

نویسنده: سینا

نشست های هفتگی: کتاب شوکران شیرین – هدف – ۲۰ دی ۱۳۸۴

تاریخ نشستموضوعات نشستدبیر نشست
 ۲۰ دی ۱۳۸۴کتاب شوکران شیرین -هدف وسیله را توجیه می کند ؟دلارام
جلسه با حضور بردیا – پویا – سینا – مهرناز و دلارام راس ساعت ۵ بعداظهر در محل مقرر شروع شد

در قسمت اول نشست پویا از کتاب جیبی “شوکران شیرین ” سخنانی از ارسطو و سقراط را خواند که در زیر به آنها اشاره می کنیم

ارسطو

دوست خود ثانی است

رفتارهای انسانها معلول یکی از دلایل زیر است : شانس – طبیعت – عقل – احساسات و یا هیجانات

نشانه دانش آموختگی ذهن آن است که فکری را در خود بپروراند بی آنکه آن را بپذیرد

درک کردن یعنی رنج کشیدن

سقراط

برای آنکه خود را بیابید برای خود فکر کنید

با تملق آشکار دوست بدست نیاورید به او پیشکش های خردمندانه بدهید

من آتنی یا یونانی نیستم من یکی از شهروندان جهانم

هرچه خواسته هایمان کمتر باشد به خدایان نزدیک می شویم

اطلاعات کتاب شوکران شیرین

گرد آوری زهره زهدی / ناشر اندیشه عالم / قیمت : ۵۰۰ تومان / قطع جیبی

 

در قسمت دوم نشست سینا به معرفی کتابی در راستای آشنایی با اسپینوزا در زمینه فلسفه پرداخت

معرفی کوتاه از اسپینوزا

در ۴ نوامبر ۱۶۳۲ در شهر آمستردام هلند به دنیا آمد نامش بر گرفته از شهر اسپینوزا در پرتغال می باشد

به زبانهای لاتین و اسپانیولی مسلط بوده است

در سن ۲۳ سالگی از جامعه یهودیان بعلت زیر سوال بردن تورات طرد می شود

در ۲۸ سالگی دانشگاه محل تحصیل و تدریس وی تعطیل می شود و در این زمان به شغل تراش دادن عدسی مشغول می شود و تا آخر عمر هم این پیشه را ادامه می دهد

کتابهای نوشته شده توسط او

اخلاق – رساله مختصر در باب خدا و انسان و سعادت او – اصول فلسفه – الهی سیاسی – لویاتان

در ۲۱ فوریه ۱۶۷۷ بر اثر نارسایی ریه در گذشت

جمله ای از او : ” مقصود من از جوهر آن چیزی است که در خودش است و بعبارت دیگر تصورش به تصور چیز دیگری که از آن ساخته شده باشد وابسته نیست ”

در ادامه پویا گزارش مالی از ابتدای تاسیس گروه به جمع ارائه کرد که مانده صندوق در تاریخ مذکور ۶۳۰۰۰ تومان بود

بحث آزاد

در ادامه نشست در مورد مسایل مطرح شده گفتگو انجام شد و نتایج زیر حاصل شد

فرد نباید در جامعه غالب شود . همه چیز در کنار هم باید باشند . نتیجه راستی و درستی موضوعات کاملا بستگی به شرایط زمانی و مکانی دارد . همیشه همه چیز درست است

همه چیز نسبی است و بستگی به سطح آگاهی فرد دارد

هرکسی دور نمای دورتری را ببیند اونوقت وسیله های رسیدن به همان هدف را محیا خواهد کرد و وسیله باید بهترین وسیله باشد

هر شخصی بدی و خوبی را از نگاه خود تعریف می کند و این بدی و خوبی تعریف شده برای همگان یکسان نیست و این بدی و خوبی از نگاه یک نفر برا یدیگران می تواند همچو یک چالش باشد. چیزی که مهم است این است که هیچ کدام از این بدی و خوبی ها – بدی و خوبی های تعریف شده از دید دیگران را محدود نکند

 

نشست های هفتگی: کتاب لحظه های ناب زندگی – ۱۳ دی ۱۳۸۴

تاریخ نشستموضوعات نشستدبیر نشست
۱۳دی۱۳۸۴کتاب لحظه های ناب زندگی – چه کسی درستی یا نادرستی را تشخیص می دهدپویا
جلسه این هفته ، با حضور سینا ، بردیا ،‌ مهرناز ، الهام و پویا به دبیری پویا برگزار شد.

در ابتدا به دلیل تاخیر پویا ، سینا دبیری را به عهده گرفت.

جلسه در ساعت ۱۷:۴۰ آغاز شد.

ابتدا ، مهرناز به معرفی کتاب لحظه های ناب زندگی نوشته دکتر بابارا د آنجلیس را معرفی کرد

نکات مهمی که در  کتاب لحظه های ناب زندگی آمده عبارتند از :

هوشیاری در لحظه

مهارت استفاده از لذات را قبلا باید کسب کرد

قدرت گفتن

اصالت خویشتن

تفاوت بین رضایت و شادمانی

 

سپس بردیا برای بخش سخنان زیبا ، گزیده هایی از جبران خلیل جبران را که در کتابی به نام “وخدا اندیشید” بیان کرد.

آیا علاقه ی مادر یهودا به پسرش ، کمتر از علاقه مریم به عیسی بود!

آن هنگام که روحم عاشق جسمم شد و جفت گیری این دو سر گرفت ، من دیگر بار متولد شدم.

هرگز در پاسخ عاجزانه در نمانده ام ، مگر در برابر کسی که از من پرسید : تو کیستی؟

 

خدا اندیشید ، و اندیشه ی اولش فرشته ای بود. . خدا سخن گفت و نخستین کلمه اش انسانی بود.

چه بسیار برای فرزندان مان لالایی می خوانیم ، تا خود به خواب رویم.

 

مسیح پرنده ای شکسته بال نبود . بل طوفانی بود بی امان ، که برای شکستن بال های کج می وزید.

ابولهول یکبار در طول حیاتش سخن گفت : دانه شن ، صحراست و صحرا دانه ی شن است. این را گفت و خاموش شد و دیگر لب به سخن نگشود. من آنچه را که ابولهول گفت ، شنیده ام ، ولی معنای آن را درنیافته ام.

یک بار به زندگی گفتم : دوست دارم صدای مرگ را بشنوم . آن گاه زندگی اندکی صدایش را بلندتر کرد و گفت : هم اینک تو صدای مرگ را می شنوی

بعد از آن مراسمی به خاطر تولد الهام برگزار شد ، نوشیدنی و کیک خوردیم و عکس گرفتیم.

به دلیل کمبود وقت بحث آزاد به جلسه آینده موکول شد.

جلسه در ساعت ۱۹:۲۰ دقیقه به پایان رسید.

 

هفته آینده :

دلارام دبیر خواهد بود.

سخنان زیبا را پویا خواهد گفت

سینا کتا ب معرفی می کند

موضوع بحث آزاد : چه کسی درستی و راستی را تشخیص می دهد

همگی شاد باشیم

آگاه بودن به بدن و وضعیت خود در هر آن و لحظه

به طور کامل از بدن مان آگاه نیستیم. هنگامی که راه می رویم، از این واقعیت که در حال راه رفتنیم ، به سختی آگاهیم. وقتی که ایستاده ایم ، از این واقعیت که در حال ایستادنیم ، به دشواری آگاهیم. حین خوردن نیز از این واقعیت که در حال خوردنیم ، به سختی آگاهیم. هر فعالیتی که با بدن می کنیم ، در ناآگاهی و ناهشیاری انجام می دهیم. درست همچون یک خوابگرد (کسی که در خواب راه می رود و به خود آگاه نیست).

پس از بدنت آگاه باش. با هر کنش کوچک که بدن انجام می دهد ، به آن توجه کن. باید در کل آنچه که می کنیم ، مراقب و سرتاپا توجه باشیم. همانطور که بودا می گفت : « وقتی که در طول جاده راه می روی ، آگاه باش که در حال راه رفتنی. وقتی که پای راست خود را بر می داری ، ذهن باید از این واقعیت آگاه باشد که پای راست برداشته شده است. شب هنگام که می خوابی ، باید بدانی که چه هنگام غلت زده و پشت و رو می شوی.»

=====================================

از کتاب ۷ بدن ۷ چاکرا نوشته عارف روانشناس هندی اوشو

=====================================

نویسنده: بردیا

طمع و فراسوي طمع

طمع و فراسوی طمع

طمع

به فکر و ذهنت توجه کن و ببین که طمع کننده , اما از حقیقت خالی است. از راه همین آگاهی , فرصتی به وجود می آید تا طمع را از بین ببری.

نگاه کنید و ببینید به چه چیزهایی در زندگی تان چسبیده اید. شما به دور خودتان و دارایی ارزشمندتان , سنگری برای دفاع از خودتان ساخته اید. مادیات نباید شما را به دارایی خود در آورند , بلکه باید وسیله ای در دست های شما باشند تا بتوانید بین دوستان یا دیگران تقسیمش کنید. فقط بایستی خطر کنید و عشق راستین را با دیگران تقسیم کنید.

هنگامی که به چیزی می چسبید , هدف را از دست خواهید داد که نتیجه ی آن نابودی شماست, زیرا اشیا هدف نیستند. هدف واقعی , حقیقت درونی شماست. خانه ای زیبا داشتن , پول فراوان یا زیورآلات بی کران داشتن , هدف نیست. هدف واقعی وارد درون خالص شدن است.

طمع امکان رسیدن به حقیقت را از شما می گیرد. چشمانتان را کور می کند. با طمع به جای صعود , حتما سقوط می کنید و به جای روان بودن , راکد می شوید و اگر راکد شوید به مردابی بد بو دگرگون خواهید شد.

ریشه طمع را در فکر و ذهنتان جستجو کنید. اگر در عرصه ی ذهن و فکر بمانید هرگز حقیقت را نخواهید یافت, زیرا ذهن همیشه طمع کننده , بوده و هست.

فراسوی طمع

آگاهی ات را به سوی راه حقیقت (درستی , اصل و ذات هر چیزی-فرهنگ معین) برگردان و بدان هر چیز که به تو داده شده , درست می باشد و با قدرشناسی از حقیقت سپاسگذاری کن.

روزی «نارادا» صوفی[۴] بزرگ هند در حال رفتن به خانه ی خدا از میان جنگلی می گذشت و در هنگام راه رفتن «وینا» اش را می نواخت تا اینکه در زیر درختی به حکیمی (فیلسوف و دانشمندی-فرهنگ معین) خیلی پیری رسید.

حکیم پیر گفت : «لطفا از خدا برایم سوالی بپرس.» من سالهاست که برای پیوستن و اتصال به حقیقت تلاش می کنم , حالا چقدر دیگر لازم است؟ من چه وقتی از زندان دنیای مادی رها می شوم؟»

نارادا خندید و گفت : «باشد.» هنگامی که از آنجا دور می شد , در زیر درخت دیگری مرد جوانی را یافت که با «اکتارا» می خواند و می رقصید. نارادا به شوخی از پرسید :« آیا تو هیچ پرسشی از خداوند نداری؟» مرد جوان درست مثل اینکه اصلا چیزی نشنیده باشد , به رقصش ادامه داد.

پس از چند روز نارادا بازگشت و به پیرمرد رسید. به او گفت : «پرسشت را از خداوند پرسیدم , او گفت بیش از سالهایی که زحمت کشیده ای , زمان مانده است.»

پیرمرد ناگهان دچار جنون و دیوانگی شد, تسبیح[۵] و کتاب مقدسش را پرت کرد و گفت « این بی انصافی است! هنوز هم این همه سال مانده است؟!» پیرمرد تسبیح و خلاصه هر چیزی که در کنارش بود را به گوشه ای پرت کرد و همانند دیوانه ها شروع به فریاد کشیدن نمود.

نارادا نزد مرد جوان رفت , مرد جوان هنوز می رقصید. نارادا گفت : هر چند تو پرسشی نکرده بودی , ولی به هر روی برایت می پرسم. اما با دیدن واکنش پیرمرد , مردد هستم و نمی دانم که پاسخ خدا را به تو بگویم یا نه . اما مرد جوان به رقصش ادامه داد و چیزی نگفت.

نارادا سرانجام گفت : هنگامی که از خدا سوال کردم که برای تو تا پیوستن و اتصال به حقیقت و راستی چقدر زمان مانده , خداوند گفت : « به مرد جوان بگو به تعداد درخت ها یا حتی برگ های درختانی که در زیرشان نرقصیده , زمان مانده است تا به راستی و درستی (حقیقت) برسد. و مرد جوان با بیشترین جذبه شروع به رقصیدن کرد و گفت : « در جهان درخت های بسیاری وجود دارند که پر برگ اند و هنوز من در زیرشان نرقصیده ام! چقدر خوب است , بار بعد که خداوند را دیدی از او بسیار سپاسگذاری کن!» و گفته شده که همان آن و لحظه مرد جوان به اشراق نایل گشت. اگر حقیقت چنین است پس به دانستن زمان نیازی نیست. اگر حقیقتا و به درستی و بدون نفس به دنبال راستی و درستی نمی باشی , پس سالها و سالها و سالها نیز کافی نخواهد بود. من احساس می کنم که آن پیرمرد هرگز به حقیقت و راستی درونش نمی رسد.چنین طرز فکری , هرگز نمی تواند به آزادی برسد , این طرز فکر جهنمی است.

۴-آنکه جامه پشمین پوشد, رونده و مسافر راه حق (راه راستی و درستی و حقیقت)

۵- دانه های به رشته کشیده شده که هنگام یاد خدا به پاکی کردن در دست گیرند-فرهنگ معین

=====================================

از کتاب تمثیل های عرفانی نوشته اوشو+ فرهنگ فارسی معین

=====================================

نویسنده: بردیا

اراده آهنين

اراده آهنین

– کسی که امروز می خواهد کامیاب شود ، نباید فرصت را از دست دهد. کسی که منتظر پیش آمد و فرصت باشد فاتح نمی شود.

– سرنوشت شما به دست خود شماست.

– کامیابی ، زاده محنت و رنج و استقامت است.

– شکست ، عامل موفقیت مردان و زنان بزرگ بوده است.

– بزرگترین کمک کنندگان ما ، مخالفین و رقبای ما هستند، زیرا که اشخاصی که برخلاف ما کار می کنند و می خواهند خار راه ما شوند ، در ما تولید حس رقابت کرده و اعصاب ما را تهییج نموده و قوی می سازند.

– کسی که خاموش شد فراموش می شود ، سکوت و خاموشی مقدمه مرگ و زیستن مستلزم اراده بسیار قوی می باشد.

– کوشیدن ، ثابت می کند که فرد قدرت دارد.

– چنانچه طرز تعلیم دویدن، دویدن و طریق یاد گرفتن شناوری، شنا کردن است، همانطور طریق رشد دادن اراده قوی نیز سعی متمادی و کوشیدن منظم و مفید و به کار انداختن فعالیت و تمرکز دادن قواست. {استنلی کوبریک نیز فیلم سازی را از طریق ساختن فیلم آموخت.}

– قوه اراده و عمل را با هم آمیخته و قوای جسمانی و دماغی{ذهنی} خود را با آن تقویت کنیم.

برگرفته از کتاب اراده آهنین نوشته ” س. ماردن”

 

نویسنده: سینا

همه چيز در جهانم نيكوست

همه چیز در جهانم نیکوست

در لایتناهای حیات – آنجا که ساکنم- همه چیز

عالی و کامل و تمام عیار است.

گذشته کوچکترین اقتداری بر من ندارد, چون من

مشتاقم که بیاموزم و دگرگون شوم.

می بینم گذشته ام مرا به جایگاه امروزم آورده است.

مشتاقم از جایگاه هم اکنونم آغاز کنم , و اتاقهای

خانه ذهنم را پاک گردانم.

می دانم که مهم نیست از کجا آغاز کنم؛ پس, از کوچکترین

و آسانترین اتاقها شروع می کنم, و به این ترتیب ,

به سرعت نتایج کارم را می بینم.

از اینکه خود را میان این ماجرا می بینم به وجد

در می آیم , زیرا می دانم دیگر بار همین تجربه را

نخواهم آزمود.

مشتاقم خود را آزاد کنم.

در جهانم همه چیز نیکوست.

==============================

بر گرفته از کتاب شفای زندگی نوشته لوییز هی-۶۷

==============================

نویسنده: بردیا

كنفسيوس

کنفسیوس (صفحه ۴۰ از تاریخ ادیان)

کنفسیوس می گوید : گیتی مجموعه ای است که تحت قواعد اخلاقی اداره می شود. فرد در برابر خانواده و شهر چندان ارزشی ندارد, آنچه مهم و ارج دار است گروه های اجتماعی بشر است.

همچنین کنفسیوس می گوید : « من حکیم مادرزاد نیستم بلکه تنها کاری که می کنم آن است که تحقیقات پیشینیان را به دست آورم و در فهم و درک و توضیح آنها سعی بلیغ مبذول دارم.»

نویسنده: بردیا

 

زندگي و مرگ (كنفسيوس)

زندگی و مرگ (کنفسیوس)

تو که هنوز زندگی را نشناخته ای,

مرگ و پس از مرگ را چگونه خواهی شناخت.

=====================================

برگرفته ای از کنفوسیوس

از کتاب خلاصه تاریخ ادیان در دینهای بزرگ

نوشته دکتر محمد جواد مشکور

=====================================

نویسنده: بردیا